ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پری قسمت دوم

اون گفت صبر کن بابا منکه گفتم حرفم تموم نشده تو که نمیذاری حرفم تموم
شه بابا من اینها رو با تو میخوام نه بی تو.من گیج شده بودم میدونستم
میخواد چیزی بگه ولی جراتش رو نداره.گفتم رضا راحت باش حرف آخرتو بزن.رضا
رنگش قرمز شده بود و کمی لرزش به تن و صداش افتاده بود.آروم گفت تو رو
خدا منو ببخش ولی من دلم میخواد ما سکس گروهی داشته باشیم یک تنوع که هر
دو بتونیم لذت بیشتری ببریم من خیلی شبها که به مهمونی میریم و میبینم که
چشم مردها دنبال توئه و دارن تو رو با چشم میخورن لذت میبرم و احساس غرور
میکنم و حتی آرزو میکنم که کاش لخت بودی و همه میدیدن که من چه تن و بدن
زیبایی رو در آغوش میکشم و سرمو شبها روی چه سینه ای میزارم باور میکنی
اگر بگم من آرزو دارم سکس تو رو با یک مرد دیگه ببینم؟/؟ من دلم میخواد
ما به کمک هم و در کنار هم تمام مرزهای سکس رو بشکنیم من دلم میخواد
شبهای زیادی رو مستانه و در کنار هم با یک سکس زیبا و گروهی صبح کنیم.من
دلم میخواد برق لذت رو وقتی تو در آغوش یک مرد دیگه هستی توی چشمات ببینم
و فکر میکنم تموم اینها چیزی از عشق من به تو کم نمیکنه که هیچ عطش و
لذتمو به تو بیشترم میکنه پری باور کن جدی میگم بیا امتحان کنیم بیا از
لذت هم لذت ببریم.باور کن مدتها بود که میخواستم اینها رو بهت بگم ولی
میترسیدم که بخاطر گفتنش تو رو از دست بدم ولی حالا که به اینجا رسیده و
تقریبا به آخر خط رسیدم بهترین فرصته که صادقانه حرف دلمو بزنم.بیا یکبار
امتحان کنیم تو با یک مرد سکس کن اگه دیدیم لذت میبریم ادامه میدیم و اگه
دیدیم برامون لذت نداره که تو انتقامت رو از من گرفتی و این حق توئه که
انتقام بگیری.من از شنیدن این کلمات خشکم زده بود توی سرم هیاهو بود گیج
و منگ شده بودم نمیدونستم عصبانی باشم یا اینکه این حرفها شوخیه و باید
بخندم؟/؟ شکه شده بودم گفتم رضا یعنی چییییییی؟/؟ من منظورتو نمیفهمم تو
چی میخوای بگی؟/؟ دستشو روی دستم گذاشت و گفت درست شنیدی و مجبور نیستی
همین الان جوابمو بدی فقط روی حرفهام فکر کن و هر وقت لازم دیدی جوابمو
بده.گفتم رضا تو فکر کردی من جنده ام؟؟/؟؟ یک زن خیابونی ام که بعد از
سکس به دوستهات تعارفم کنی؟/؟ من زنتم احمققققققققق گفت درسته ولی من نه
دلم میخواد کنار خیابون سکس کنیم نه اینکه تو جدا بری با مردها بخوابی و
من با زنها فقط میخوام با یک زوج دیگه یک ارتباط صمیمانه و دوستانه همراه
با سکس داشته باشیم اونوقت نه من احتیاج به سکس مخفی و لجن پیدا میکنم و
نه تو دل نگران میشی که زندگیت در خطره حتی انتخاب اون زوجم با خودته
باور کن اینها رو صادقانه و از ته دل میگم و ازت هم خواهش میکنم اصلا
امروز جوابمو نده روش فکر کن و سر فرصت تصمیم گیری کن و قول میدم هر
تصمیمی بگیری قبول کنم ولی خواهش میکنم خوب فکر کن بعد جواب بده.بعد دست
منو کمی فشار داد و گفت بلند شو بریم خونه که حسابی دیر شده و راه
افتادیم.من در سکوت فکر میکردم و هیچ کلمه ای به زبون نمیاوردم رضا هم
همینطور اصلا حرفی نمیزد.تموم طول مسیر تا خونه اصلا کلمه ای رد و بدل
نشد من دم درب خونه پیاده شدم و رضا رفت شرکت.وارد خونه که شدم خواهرم
احساس کرد من شکه شدم با نگرانی پرسید چی شده چرا رنگ به صورتت نیست؟/؟
منم با کمی لبخند گفتم نترس چیزی نیست فقط دیشب کم خوابیدم و خستم آثار
خستگیه و ازش تشکر کردم و گفتم میرم بخوابم اونم گفت آره برو بخواب.توی
رختخواب به صحبتهای خودم و رضا فکر میکردم از جهتی بهم برخورده بود و از
جهتی شک نداشتم که صادقانه بوده و از جهتی برای خودم هم پیش اومده بود که
بعد از ازدواج گاهی هوس کنم با یک مرد غریبه همخوابگی کنم حتی بارها پیش
اومده بود که هنگام سکس با رضا در تخیلاتم فکر میکردم به فلان هنرپیشه یا
یک مرد دلخواه که برام جذاب بوده دارم کوس میدم و از این تخیلات لذت برده
بودم اما با تموم این احوال نمیتونستم حرفهای رضا رو هضم کنم خلاصه تموم
بعد از ظهرم در این تفکرات گذشت تا شب شد و رضا اومد بعد از خوردن شام و
دیدن فیلمها و سریالها ساعت نزدیک 1 بود که رفتیم بخوابیم.رضا از ترسش
بمن نزدیک نشد و با گفتن شب بخیر و یک بوسه از پیشونیم جای خودش دراز
کشید من آروم خودم رو طرفش کشیدم و بغلش کردم و گفتم خوابم نمیاد بریم با
هم کمی مشروب بخوریم تا خوابم بگیره؟/؟ اونم خوشحال شد گفت باشه این
بهترین فکری بود که میشد کرد چون منم به کمی مشروب نیاز دارم ولی از ترسم
امشب نخوردم.رفتیم توی آشپزخونه و من کمی ماست و خیار چیپس و سایر مخلفات
تهیه کردم و شروع کردیم به نوشیدن بعد از خوردن گیلاس اول رضا پرسید پری
جووووون فکرهات رو کردی ؟/؟ گفتم آره از ظهر تا حالا در حال فکر
کردنم.گفت خوب چی نتیجه گرفتی؟/؟ گفتم هر چی بیشتر فکر کردم کمتر نتیجه
گرفتم برای همین تصمیم گرفتم که به زور مشروبم که شده امشبو بخوابم تا
ببینم فردا چی میشه.گفت اوکی خوب فکری کردی منم اصلا در شنیدن جواب عجله
ندارم.خلاصه بعد از خوردن چند گیلاس گفتم من دیگه کافیمه و میرم بخوابم
رضا هم دنبالم راه افتاد و گفت منم میام و اومد منو بوسید و رفتیم توی
اتاق خواب.منکه دراز کشیدم کمی موها و گونه هامو نوازش کرد و گفت فقط
اینو بدون که در هر شرایطی عشقمی و برگشت که بره توی جاش که من دستشو
گرفتم و کشیدمش طرف خودم و گفتم بیا میدونم که حشری بیا تا زمانیکه
تصمیمی نگرفتم آزادی رضا گفت نه الان اگه دست بهت بزنم خودم ناراحت میشم
دلم میخواد وقتی بیام طرفت که بدونم منو بخشیدی در حقیقت میخوام خودمو
تنبیه کنم.خندیدم و گفتم بیا بابا من فکر میکنم به یک مرد کیرررررر کلفت
سیاه پوست دارم کوووووس میدم تو هم فکر کن داری زنی که همیشه آرزوی
کردنشو داشتی ولی بدستش نیاوردی میکنی و یک لبخند بهش زدم و گفتم اما کور
خوندی اگر فکر کنی همینطوری ساده بهت کوس میدم باید فقط یک ساعت کوس
لیسیمو کنی ضمنا اصلا امشب برات ساکم نمیزنم.رضا یک لبخند زد و گفت
مخلصتم هستم منکه همیشه کوس لیستم جووووووون چی بخورم که از کوس تو
لذیذتر باشه همیشه مثل گل میمونه و از خوردنش هیچموقع سیر نمیشم ولی باید
قول بدی زود نگی بکن توشششششش و بذاری تا جاییکه سیر شم بلیسم و بعد با
یک حرکت سریع دامن لباسم رو بالا داد و شورتم رو پایین کشید و زبون داغشو
روی کوسم کشید و شروع کرد به لیسیدن و مکیدن چوچول و کوس و کونم
وااااااایییییی مستی زیبایی داشتم که با این سکس داشت کامل میشد رضا مثل
همیشه زیبا و وحشی کوسم رو میلیسید و از خوردن کوسم سیر نمیشد و همیشه من
بعد از چند دقیقه میگفتم بسه و بکن توش ولی اونشب نه من و نه رضا تمایل
نداشتیم اون لحظات تموم شه من سر رضا رو با تموم وجود به کوسم فشار
میدادم و میگفتم بخور همشو بخور بعد از شاید بیست دقیقه احساس کردم داره
آبم میاد برای همین سر رضا رو به زور از لای پاهام بیرون کشیدم و لباسمو
درآوردم رضا هم لخت لخت شد و من کیرشو به دستم گرفتم و با ولع شروع به
لیسیدن و مکیدنش کردم احساس میکردم کیرررررش از همیشه بزرگتر شده و تموم
دهنمو پر کرده اونقدر لیسیدم و مکیدم که پیش آبش دهنمو پر کرده بود ولی
برخلاف همیشه که پیش آبشو از دهنم خارج میکردم اونشب ترجیح میدادم پیش
آبشو قورت بدم تا اینکه رضا گفت پری دارم دیووووووونه میشم و میترسم آب
بدم و کیرشو از دهنم خارج کرد و دوباره سرشو برد لای پاهام.بارها و بارها
جامونو عوض کردیم و حسابی آلتهای همدیگه رو حال آوردیم و بعدم در حالات
مختلف سکس کردیم تا اینکه خسته و بیحال هر دو ارضا شدیم و در واقع از حال
رفتیم.صبح که بیدار شدم دیدم هنوز من توی بغل رضا هستم و همونجور روی
شونه رضا بخواب رفتم...ادامه دارد

4 نظرات:

ایرانی گفت...

این هم یک داستان خیالی جذاب دیگه بایک سکس خوب ومتنوع.هرچند داستان واقعی نیست ولی روندنرم ورام کردن پری برای سکس گروهی ضربدری ویا هماغوشی بامرد دیگری غیر از شوهرش طبیعی به نظر می رسد.باتشکر..ایرانی.

matin گفت...

این داستان هم مثل داستانهای دیگه معلوم که باید ردیف باشه زیباست واقعن که زیباست

ناشناس گفت...

vagen zzibabod
edamesho zod bezar

Unknown گفت...

Salam doste gerami irani aziz tashakor bekhater dadane nazara dar bare dastanha sharmane mikoni va salam be dadash matin mr30 az inke nazartet hameja dide mishe baraye jobrane mobathat chand roze ayande tasmim daram sorperaizet konam har zaman tonesti be gmailam pm bede azizi va tashakor az shoma doste nashenase aziz ke nazar dadid mr30

 

ابزار وبمستر