پروین با تعجب به پریسا نگاه می کرد . اون تا آخرین لحظه ای که سر کیر پارسا توی کس پریسا نرفته بود این امید رو داشت که همه این ها یک شوخی بوده باشه یک ترسوندن .. اما وقتی که دید دیگه فاصله ای بین کون دخترش و پا های پسرش نیست و پریسا روی کیر کاملا نشسته و کیر تا به انتهای کس رفته دیگه مطمئن شد که هر چه پریسا گفته درست گفته ... پروین ذیگه زبونش بند اومده بود و از این که می دید پریسا دیگه دختر نیست تاسف می خورد و به شدت ناراحت بود . درک این مسئله براش خیلی دشوار بود . اون به شدت عذاب می کشید . سختش بود . بیش از این که بابت پریسا ناراحت باشه از این حرص می خورد که پارسا چرا باید علاوه بر اون با خواهر و زن داداش هاشم سر کنه .. پروین از این هم حرص می خورد که چرا پریسا و تلکا و توسکا باید بفهمن که اون و پارسا با هم رابطه داشتن . حالا اون نمی تونه سرشو پیش اونا بالا بگیره . هر چند همه شون به نوعی شریک جرم هستند ولی اون برای خودش ابهت و احترام خاصی داشت . با این حال چشمشو به قالب کون پریسا دوخته به کیر پارسا که می رسید به ته کس و بر می گشت عقب نگاه می کرد .. به چربی و خیسی نشسته روی کیر و هوس دخترش فکر می کرد . به این که کیر پارسا دقایقی پیش واسه بدن مادرش تیز می شد و به اون حال می داد . حالا داره با خواهرش حال می کنه ..
پروین گریه اش گرفته به آرومی اشک می ریخت .. تلکا و توسکا به هم چشمکی زده خودشونو به کنار مادر شوهر رسوندن .
توسکا : مامان فدات شم اشکاتو نبینم . اگه قرار به اشک ریختن بود که اول از همه من باید گریه می کردم .. این من بودم که پارسا جونو برای بار اول شکارش کردم . بهش این اجازه رو ندادم که بره دنبال خلاف .. بره دنبال دخترای غریبه ...
تلکا دستشو گذاشته بود جلو دهنش و به زور جلو خنده شو کی گرفت . اما یه روز اومدم و دیدم که جاری منم داره باهاش حال می کنه و بعد نوبت پریسا بود .. دستای توسکا رو سر پروین قرار گرفت و به آرومی با مو هاش بازی می کرد . یواش یواش صورتشو به صورت اون نزدیک کرد و شروع کرد به بوسیدن لباش . و اومد پایین تر و نوک سینه هاشو میک زد .. با نوک انگشتش با داخل ناف پروین ور رفت و بازم اومد پایین تر .. قبل تز این که لباشو بذاره روی کس مادر شوهرش انگشتاشو فرو کرد توی کس . پروین مقاومتی نکرده چیزی نمی گفت . اتفاقا خیلی هم خوشش میومد و وقتی هم که انگشت توسکا توی کس قرار گرفت به یاد لذتی افتاده بود که از حرکت کیر پارسا در بدنش می برد . نهههههه ..پروین به خودش می گفت این قدر اعصاب خودت رو خرد نکن . اونم دخترته . اون شوهر نداره و داره با برادرش حال می کنه . تو درکش کن . این قدر حرص نخور .. ولی اون دو تا که شوهر دارن .. اگه من شوهر داشتم و اومدم طرف پسرم واسه این بود که پرویز خیلی بی حال بود ... ولی به خوبی می دونست که تحت هر شرایطی خیلی راحت می تونست تسلیم پارسا شه و این کارو هم کرده بود .. تلکا هم خودشو به توسکا و پروین رسونده بود .. ولی در یه حالتی قرار گرفته بود که کونشو روی سر پارسا قرار داد تا اون با جفت لباش کسشو میک بزنه . پریسا یه اخمی کرد که تلکا اولش ناراحت شد ولی بعدا به روش نیاورد و به کارش ادامه داد . کسشو به دهن پارسا می مالوند و پسر هم با لب و دهن و دندون و زبون دور و بر کس زن داداش تلکای خودشو می مکید و زبون می زد .
پریسا : اوووووووفففففف داداش داداش ... خیلی حال می کنم ... دستاتو بذار دور کمرم . تلکا رو ولش ...
پارسا گردنش درد گرفته بود . اون برای این که بتونه کس تلکا رو به خوبی میک بزنه در شرایط سختی قرار داشت و سرشو تا اون جایی که می تونست به عقب برده و زبونشو هم در آورده بود .
توسکا : نوش جونت پارسا جون . خوب بخورش ... من مال جاری خودمو خوب می شناسم . آب حیات توی کسش قایم کرده . اگه بخوری عمر جاودانه پیدا می کنی .. ولی اگه مال منو بخوری شفاف تره زود تر به مرادت می رسی ..
واااااااااایییییی نهههههههه اوووووووووففففففف دارم می سوزم آخخخخخخخ .. داداش .. سینه هامو بخورش .. تلکا برو اون ور تر ... .. ببین چی دارم بهت میگم . حواست باشه ... اذیتم نکن که اذیتت می کنم ...
تلکا که عصبانیت خواهر شوهرشو دید لباشو گذاشت رو سینه پریسا و در حال مکیدن نوک سینه اش گفت حالا چرا پارسا بخوره خودم می خورمش .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر