ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شوخی یا جدی ؟11

با دستم سر بابا سهیلو به کوسم فشار می دادم -باباباباکوسسسسسم باززززززم هوسسسسس تو رو کرده . هر دفعه داغ تر و اکشن تری . بابای خوش تیپ و کیر درشت من . تو که بودی من شوهر می خواستم چیکار . لیسش بزن . کوسسسسمو گازش بگیر . گازش بگیر . ورمشو بترکون . بابا جونم هر دفعه تبم بالاتر میره آخ .. نه بکن من دارم می سوزم . بکن منو دیگه هیچی واسه همایون نذار . همه جام مال تو بابا . دوست ندارم هیشکی دیگه منو بخوره . هوووووففففف بابا ببین تنم چطور می لرزه .-گلوری کیر بابا واست بلند شده . چیکار داری می کنی دختر . منم داری می سوزونی -بابا بابا توهم داری تو آتیشم می سوزی ؟/؟هوسم تو رو می سوزونه ؟/؟خوشم میاد تو هوس دخترت می سوزی . فقط باید یادت باشه که بتونی خنکم کنی .-جااااااان عزیزم دختر خوشگلم . بگو چیکار کنم ؟/؟بگو چی میخوای ؟/؟-هر چی عشقته بابا . دخترت کنیزته . هر جوری دوست داری باهاش حال کن . سهیل جونم سرشو کنار کشید و منم پاهامو تا اونجایی که می تونستم به دو طرف باز کردم و اونم کیرشو تا آخر آلت فرو کرد تو کوسم . دو تا شونه های لختمو گرفت تو دستش و کیرشو میذاشت تو کوسم و با سرعت منو می گایید -گلوری گلوری تو از جوونیهای نازنین هم باحال تر و سکسی تری . فکر می کنم تازه دامادم . دخترم !هوس من ! همه نفس من -بابا ! آفرین به تو بابا اگه کوس من داغه و هوس انگیز و باب طبع توست این کیر توهه که اونو ساخته . کوسسسسسم کیر پرورده توست بابا . حقته که بچشیش و آزمایشش کنی . مال خودته بابا . اوووووووففففف نههههههه تند تر . به لبه های چوچولام فشارش بده . بذار حاللللل کنم . بیشتر .-گلوری من دارم می ریزم .-بابا نه نه زوده اول من بابا . میگن آب از کوچیکه -خب منم می خوام اول به تو آب بدم -نه بابا اول باید من سیراب بشم . ارضاشم بعد آبم بده .-شوخی کردم گلوریای من  . تو که میدونی بابایی چقدر دختر کوچولوشو دوست داره  . تا اون آروم نگیره بابا سعی می کنه آرومش کنه . همین طور که به شونه هام چنگ انداخته بود لباشو به لبام مماس کرد و هر لحظه فشار لبانه رو زیاد ترش می کرد . لبها و سینه ها و شونه ها و کوس و بدنمو داغ و پر از هیجان هوس کرده بود . دستامو دور کمر پدر جون حلقه زده بودم و اونو به بدن خودم می فشردم تا از گرمای تنش لذت بیشتری ببرم . داشتم به این فکر می کردم که سهیل جونم هر طور شده باید منو به ارگاسم برسونه تا زیر بار منت کیر همایون نباشم . یه نگاهی به اون طرف انداختم تا ببینم چه خبره . کیر دیگه تو دهن مامان نبود . همایون با خشم داشت اونو می گایید . مامان از پشت در حال گاییده شدن بود و قمبل کرده بود . همایون دو تا قاچ گنده مامانو با آخرین زورش به دو طرف می کشید که جیغش رفت آسمون .-چیکار می کنی همایون سوراخ کونمو جر دادی -به درک دارم حال می کنم -چرا باهام این جوری صحبت می کنی . من که عصبانی نیستم شوهرم داره دخترمو می کنه . تو چرا این قدر حساسی . خب داره دخترشو می کنه . حقشه . تو هم داری زنشو می گایی . حرص خوردن نداره . قبل از این که تو بیایی وارد زندگی ما بشی این پدر و دختر بودن . زنت که دیگه نرفته به غریبه کوس بده . آدم باید کلاهشو قاضی قرار بده . کار من که بد تر بوده . الان من دارم به تو که غریبه ای کوس میدم . درسته داماد مثل پسر آدم می مونه ولی از رابطه پدر دختری که نزدیک تر نیست . تعجب می کردم از مامان که داره این طور منطقی کار های مارو توجیه می کنه و بیشتر به من و اون یعنی بابا اهمیت میده . غلط نکنم یه چیزی ازم می خواست و یه انتظاری داشت . اون به این سادگی این قدر شل نمی گرفت و کوتاه نمیومد . فعلا باید لذتمو می بردم . بعدا وقت زیاد بود که ته و توی قضیه رو در بیارم . این حرفای مامان تاثیری در همایون نداشت . اون بیرحمانه دو تا قاچ نازنینو به دو طرف فشار داده و کیرشو فرو می کرد تو کوسش . کوس مامان حال می کرد و کونش در حال درد کشیدن و ترک خوردن بود -اووووووففففف داماد گلم درد و هوس با هم قاطی شده . این قدر بیرحم نباش . بذار منم حال کنم . همایون خیلی جری شده بود . کیرشو از کون مامان کشید بیرون و فرو کرد تو کوسش و دو تا دستاشو رسوند به دو تا سینه های مامان . سینه های مامانو با آخرین توانش فشار می گرفت و کونشو با آخرین شدت و سرعت می گایید -آخخخخخ من سوختم کونم جر خورد . داره می سوزه . سهیل به دادم برس . زنت از دست رفت . پدر یه لحظه لباشو از رو لبای داغ و تشنه ام بر داشت و گفت این همون چیزیه که خودت می خواستی . من که زن ندارم که واسه از دست دادنش ناراحت بشم . زنم ایناهاش . اشاره کرد به من و گفت این زنمه دخترمه معشوقه امه و من در ادامه گفته های بابا گفتم کنیزته -اوخخخخخخ عزیزم تو خانوم منی . ملکه منی . تاج سر منی  . جیگرمی .-فعلا که کیر با صفات تاج سر ماست . این بار بابا من برگردوند -عزیزم نمیدونی که از دیدن کونت چقدر لذت می برم . دستاشو گذاشت رو کونم و نوازششون کرد . همایون با عصبانیت این طرفو نگاه می کرد .-هنوز کارتون تموم نشد ؟/؟قبل از این که بابا جوابشو بده من جواب شوهرمو دادم -تا بابا آبمو نیاورد تو حق نداری بیای طرف من . تو اول کوس و کمر مامانو سبک کن بعد بیا این طرف . فکر نمی کردم این قدر از دیدنت چندشم شه همایون .. سهیل :همایون دوست ندارم کون دخترمو دید بزنی ولی خب چیکار کنیم . این قول و قراریه که واسه امشب گذاشتیم و منم پایبند قول و تعهدم هستم . ببین طرز حال دادن به یک کون و نوازشش چطوره ؟/؟! آدم که نباید مثل وحشیها و عقده ایها بیفته رو کوس و کون . من که از امشب به بعد دخترمو نمیدم دستت که ببری خونه بگاییش و این بلا رو سرش بیاری . تو می دونی و اون زن جنده ام . هر بلایی که سرش آوردی ناز شستت در واقع سر خودت آوردی -بابا ولش . خونتو واسه این نامرد کثیف نکن . بابا از کونم خوشت میاد ؟/؟اول کوسسسسمو راضیش کن . حرص نزن قربونت کیرت می خوابه . هنوز حرفم تموم نشده بود که کیر بابا از همون پشت تا ته رفت تو کوسم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی   

7 نظرات:

مرتضی گفت...

درود به ایرانی عزیز.
به نظره من اگه تو این داستان یه کم از تعریف کردن جزئیاته سکسی کم کنی و بیشتر داستان رو وارده ماجرا های تازه کنی خیلی بهتر میشه.
البته شما استادی و من فقط نظره شخصیم رو گفتم.شاد و سربلند باشید.

ناشناس گفت...

عــــــــــــــــــــــــــالی

ایرانی گفت...

با درود به آقا مرتضای گل و آشنای عزیز ..برای من خیلی راحت تره که از جزئیات سکس کم کنم ولی داستان سکسی رو سکس می گرده ماجرای سکسی که تموم شد خب میره رو یه موضوع دیگه و اونجا مسائل جدیدی مطرح میشه وممکنه تا یه مدتی هم سکس نداشته باشه مثل داستان راز نگاه . ظاهرا بیشتر خواننده های طرفدار سکس به آب و تاب دادن صحنه های سکسی اعتقاد بیشتری دارند و خیلی ها شون هم بارها و بار ها نظر دادند که چرا خیلی زود از صحنه سکس می پرم و ول می کنم و از این شاخه به اون شاخه می کنم .من یکی که کشته مرده نوشتن داستانهای عاشقانه و احساسی واجتماعیم .در هرحال ازت ممنونم مرتضی جان که با دقت نظرت یک دوست و راهنمای خوبی واسم هستی .دوستان عزیزم سربلندباشید ..ایرانی

ناشناس گفت...

مثل همیشه مشتاق ادامشم(نادر)

ایرانی گفت...

نادرجان درخدمتم .شادباشی و عیدت مبارک .یاعلی !...ایرانی

matin گفت...

خیلی زیباست مرسی اقا حرف حرف بابام رو نذاشتی 3 روز تموم شد

ایرانی گفت...

متین جون داستانهای سه روزدرمیون ما یکی راز نگاه بود که تا آخرسال ادامه داره و یکی سدهای شکسته که در قسمت بعدی تموم میشه .حرف حرف بابام و مامان آمپولی من و ندای عشق رو باید اول بنویسم و بعد آپش کنم یعنی همه شون نیمه کاره ان وبا توجه به نگارش داستانهای تک قسمتی و آپدیتها واسه همین این داستان هم تو دوره .وسوسه پیروز و زبون دراز هم دوسه قسمت آخرشونه و بعد یه خورده فاصله ها شاید کمتر شد .با این که این روز ها تعداد باز دید کنندگان خیلی زیاد تر شده ولی معلوم نیست این دوستا و رفقا کجا رفتن .اعتصابی چیزی کردند و ما خبر نداریم ؟آقا متین ممنونم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر