ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 46

بعد از طلاق منم دیگه زیاد ازش خبری نشد . فکر کنم یه مدت تعطیلاتو رفته بودن شمال و الان هم که لباس سیاه تنش دیدم متوجه شدم که واسه برادر شوهرش عزاداره . فکر کنم هنوز هفت برادر شوهرش نشده بود . خانواده خیلی مومنی بودند . بازم یه خورده ثریا معتدل تر بود پیش شوهره و بچه که معمولا مراعات می کردم و اصلا نوار و ترانه لس آنجلسی نمی ذاشتم بگذریم -فرشته جون خیلی باید منو ببخشی می دونم خواهش بیجاییه فردا مراسم هفت برادر شوهرمه ومنم اگه نرم خیلی بد میشه این آقا میثم ما هم فردا کانون زبان امتحان داره . خودش میگه بیام مراسم عموم ولی من و باباش محالفیم بچه ضرر می کنه . چند ماه عقب میفته . دوزاریم افتاده بود همینو کم داشتم که بچه داری هم بکنم -فقط اگه یه امشبو کاریش بکنین و مزاحمتون بشه شما هم به جای خاله اش -البته البته دردل داشتم حرص می خوردم .. ای خدا پیش این نسناس چه جوری خلاف کنم ؟/؟چه جوری می تونم فیلم سکسی ببینم ؟/؟هوس کرده بودم اون فیلمی رو که آخوند یوسف منو گاییده و دویست میلیون تومن واسم مایه یا در آمد داشته رو دوباره ببینم . مثل این که دیگه اصلا این تهرون به دردم نمی خوره . عاصی شده بودم این آقا میثم که چشماش هنوز به خاطر عمو جانش قرمز بود و دوست داشت همراه مامانش بره . بالاخره با اصرار زیاد مامان ثریا و یکی دو تعارف الکی من موندگار شد . مادره رفت و منم که دیگه داشتم روانی می شدم دست این میثم خانو گرفته سوار ماشینش کرده تا یک دوری با هم بزنیم . حوصله ام سررفته بود . بعد از گشت و گذاری یکی دوساعته که نصف بیشترشو پشت ترافیک بودیم برگشتیم خونه و ازش خواستم که بشینه درساشو واسه امتحان زبان فردا مرور کنه که واسه ما خجالتی نذاره . هر چند که به من ربطی نداشت . دیگه نه از تلفن خبری بود و نه کسی زنگ در خونه رو می زد . من بودم و این یه الف بچه مزاحم . می خواستم راحت با شورت و سوتین داخل خونه بگردم نمی تونستم . سرشب که شد سجاده آقا پهن شد .-میثم جون ناراحت نمی شی که ضبطو روشن کنم و یه چند تا ترانه گوش بدم -نه خاله جون اتفاقا منم خیلی دوست دارم . اگه می خوای ماهواره هم روشن کنی ناراحت نمیشم . یعنی چه این بچه پررو از ما هم که بدتره . دست هر چی ریش و ملا رو از پشت بسته -میثم جان من اگه ماهواره روشن کنم تو فیلم ببینی یه وقت از درست میفتی ها -خاله جون من همه چی رو واردم . صبح یه دور دوره می کنم -میدونم خیلی با استعدادی ولی هر چیزی تمرین میخواد هر کانالی رو که می زدم زن و مرد لب دریایی و ماچ و بوسه مرد و زن بر قرار بود . آخرش مجبور شدم بزنم یه کانال شو دست بر قضا بازم هر چی رقاص زن بود دور و بر خوانندهه می پلکیدند -میثم جون اگه ناراحت نمیشی من خاموشش کنم -نه خاله جون خیلی باحاله .. عجب تخسیه این پسره . پس چی بود ننه اش همش از دین و ایمون و مذهب پسرش می گفت ؟/؟منم دیگه خجالتو کنار گذاشته و یک قدم پیشروی کردم . شلوار لی خودمو در آورده به جاش شلوارک پام کردم . آخیش راحت شدم داشتم می پختم یه تاپی تنم بود که نصف سینه هامو نشون می داد . این وروجک این فیلما رو می بینه نکنه یهو منو هم دید بزنه و حالی به حالی بشه . بر شیطون لعنت عجب غلطی کردم این زنگ آخری رو جواب دادم . می خواستم ردش کنم بره یه گوشه بگیره بخوابه که یهو چشم افتاد به چشاش .. اوووووخخخخخ چه غلطا نیم وجبی چه غلطا !شاشش تازه کف کرده هوس منو کرده بود . این فکرا تو سرش بود و با خودش حلاجی می کرد که چی می شد اگه می تونستم با خاله جون فرشته ام حال کنم . تازه طلاق گرفته هم هست . مرد هم لازم داره . چی می شد اگه می تونستم بکنمش ؟/؟تا کی جق بزنم ؟/؟تا کی خلوتی فیلم سوپر ببینم ؟/؟.....آخ من حرصم گرفته بود آخ من حرصم گرفته بود . پسره جفنگ تازه دوروز نمیشه که ننه اش از شیرش گرفته . مثل این که آه این آخونده منو گرفته هر چی کیر بهش زدم از صبح تا حالا دارم به جاش کیر می خورم .-ببینم میثم جان رو تخت می خوابی یا رو زمین کجا عادت داری ؟/؟-خاله جون من خونه خودم تخت دارم روش می خوابم -یعنی میگی الان بریم تختتو بیاریم اینجا ؟/؟بدبختی این بود که منم رو زمین خوابم نمی گرفت و دچار استخون درد می شدم . دیگه زدم به سیم آخرو گفتم میثم جان اگه دوست داری شب همین جا کنارم بخواب فقط من تو خواب زیاد لگد می زنم . خجالتم گذاشتم کنار و گفتم بذار هر چی فکر می کنه بکنه کی آدمشه به این ریش در نیاورده کوس بده ؟/؟کیرشو قیچی می کنم اگه بخواد بهم نگاه چپ بندازه . جز شورت و سوتین همه چی رو در آوردم درجه کولرو گذاشتم رو سرمای کم و خودم رفتم زیر پتوی نخی . یه شمد و یه پتو هم به میثم دادم که هر موقع دوست داره بگیره بخوابه . برقا رو هم خاموش کرده . ریموت کنترل رسیور راهم به دستش دادم که هر غلطی که دلش می خواد بکنه . هنوز خودمو با لحاف تشک میزان نکرده بودم که یه سرمستی خاصی بهم دست داد و آشوب عجیبی در من به پا شد . دوباره سر و کله معشوق نامرئی ما پیداشد و گاییدن ما رو شروع کرد اونم میثمو آدم حساب نکرده بود . به روال همیشه کمرمو سنگین کرد و رفت . منم دقایق زیادی رو این ور و اون ور کردم تا تونستم بخوابم قبل از خوابم یه بار چشمم به تلویزیون افتاد و دیدم این آقا جناب داره یه کانالی رو نگاه می کنه که زنای لخت دارن با خودشون ور میرن . اهمیتی نداده و با خودم گفتم بذار هر غلطی که میخواد بکنه . نیمه های شب بود که حس کردم آقا جنه بازم داره منو می لرزونه . چه عجب !نمردیم و این از ما بهترون فهمید که ما هم یک کونی داریم . بالاخره کون من چشم این جنه رو گرفته بود وداشت دستمالیش می کرد . اوخیش این جوری خیلی باحال بود . داشت قلقلکم میومد خیلی لذت می بردم وایییی نه این که شبیه دست آدمیزاده . تازه یه تری چسبناکی زیر قسمت چپ قمبل کونم احساس می کردم . جن که تا الان آب تحویلم نمی داد . این باید آثار دست و کیر آدمیزاد باشه . نصفه شبی گیج و منگ شده بودم . در جوانی دچار آلزایمر شده بودم دوسه دقیقه گذشت تازه یادم اومد که یک پسر دوازده سیزده ساله کنار و پشت سر من خوابیده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

amir_66 گفت...

باسلام
داستان بسیار عالی است و منتظر ادامه داستان هستم.
همیشه سرفراز باشید.

ایرانی گفت...

صبح شنبه شما به خیر وشادی داداش امیر .همیشه سرزنده باشی ...ایرانی

matin گفت...

خیلی زیباست مرسی

 

ابزار وبمستر