ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

رازنگاه 44

محجوبه از دوستاش خواست که موقتا محوطه رو ترک کنند و از من و زری خواست که باشیم -حاجی امروز روز تعطیله جمعه هست کاری که تو کردی جرمش اعدامه . ما صورتمجلس تنظیم کردیم . فیلم هم داریم یه وقت فکر نکنی من اینا رو بفرستم و فردا بزنی زیرش . می دونم تو خیلی خیلی بیشتر از یه میلیارد پول نقد داری . این یه میلیارد هم پول نخود کشمشته . من شریک زندگیتم . اگه می خوای سرتو بالای دار نبینی باید قول بدی که نصف اون پولو به حساب من بریزی . پونصد میلیون . وگرنه واست آبرو نمی ذارم . اگرم سرت بالای دار نره رسوات می کنم . کاری می کنم که خلع لباس بشی . البته  اگه خلع کننده ها مثل خودت نباشن . ولی تا وقتی که مدرک و فیلم و شاهد هست اونا واسه حفظ ظاهر هم که شده مجبورن از من حمایت کنن . مثل این که اگه طلاق هم بگیرم باید مهریه منو هم بدی . بچه ها رو چیکار می کنی .؟/؟فکر کلک زدن به منو از سرت خارج کن . به من میگن زن . اگه تو شاگرد شیطونی من شریک شیطونم .-من از کجا بدونم که چاپیدن تو ادامه نداره و از این فیلم نسخه های زیادی تکثیر نمی کنی .-اون دیگه بسته به خودت داره . یه عمر باهام زندگی کردی . مگه این مدت جز وفا و یکرنگی و محبت و صداقت چیزی ازم دیدی .؟/؟من مثل شما ملاها نیستم که حرفی که می زنم از کونم در بیاد -توهین نکن -باشه معذرت می خوام راست گفتی . همه شما این جوری نیستین . داخل شما آدمای خوبی هم هستن ولی شما کثافتا سر همه شونو می کنین زیر آب . اگه من برم زیر کیر یکی دیگه بخوابم تو چه حالی میشی ؟/؟منو می بخشی ؟/؟-ولی دیگه اخاذی نمی کنم .-چیکار می کنی ؟/؟عفوم می کنی ؟/؟میدی سنگسارم کنن ؟/؟طلاقم میدی ؟/؟باشه من حالا ولت می کنم تا فردا صبح . ریخت گندتو فعلا نمی تونم ببینم . صبح منتظرم باش تا با هم بریم بانک و پوله رو بریز تو حسابم شاید یه راهی واسه آشتی و بخشش باشه . اینم کفاره گناه تو . امید وارم خدا ببخشدت . یوسف تازه دوزاریش افتاد که ما همه شرکای مالی و پولی این جریان هستیم البته اون چهار تا مردی که به عنوان شاهد اومده بودن چیزی از جریان نمی دونستن .-فقط یوسف جون !شوهر زن دوست و پزشک عمومی من !اگه از این جریان چیزی به همکارام بگی میزان کفاره ات میره بالا ... ای این محجوبه دیگه چه جورش بود واقعا حواسش جفت بود . دسته جمعی از خانه خارج شدیم . من دل تو دلم نبود . زری هم همین طور . ولی محجوبه عین خیالش نبود . همش داشت افسوس می خورد که چرا مبلغ باج خواهی رو بالاتر نبرده . منم در این فکر بودم که اگه یه موقع یوسف دبه در بیاره نم پس نده چی میشه -ناراحت نباشین بچه ها فقط یادتون باشه امشب پیش مردا بند آب ندین . واقعا قربون معرفت محجوبه . از موقعی که اومد به جمع زنای شریف ,کاراشم شرافتمندانه شد . قرار مون این شده بود که من و محجوبه هرکدوم دویست تا بگیریم و زری صد تا بگیره . زری کلی هم خوشحال بود . داشت با دمش گردو می شکست . ولی اونم مثل من نگران بود . اون شب تو خونه ما یه جشن درست و حسابی گرفته بودیم . چهار تا مرد و سه تا زن . فقط از این بابت یعنی بابت سر کیسه کردن یوسف چیزی به مردا نگفتیم وگرنه دیگه چیزی واسه مون نمی ذاشتن . فیلم دوربینو تبدیلش کردیم به دی وی دی وگذاشتیم تودستگاه . وایییییی من چی شده بودم یک کوس به تمام معنا خوشگل و تو دل برو بی اختیلر با کوس و کون خودم بازی می کردم . خیلی شهوتی شده بودم . محجوبه نقش مجری رو بازی کرد و گفت بچه ها جایزه قهرمان ما فرشته نجات بخش ما رو بدین که امروز یه حال مشتی به ما داد .. مردها فکر می کردند که محجوبه این کار ها رو برای این انجام داده که تسلط بیشتری بر شوهرش داشته و برای به خانه نیامدن و این طرف و اون طرف گشتن راحت تر باشه . قاسم و کاظم و سلیم و سامان چهار نفری به طرف من اومدن . کاررو از همون اول یکسره کرده خونه رو جزیره لختی ها کرده بودیم . حمله چهار کیر در ان واحد هیجان زده ام کرده بود . آن طرف زری و محجوبه با هم ور می رفتند و از تلویزیون هم فیلم گاییده شدن من توسط حاج یوسف در حال پخش شدن بود . کیر این چهار نفر با دیدن این فیلم مهیج که خود منو هم وسوسه کرده بود شق تر شده بود . محاصره شده بودم . شده بودم مثل یک وسیله تبرکی . هریک گوشه ای از منو گرفته به طرف خود می کشید . فقط وقتی به خودم اومدم که دیدم یه کیر تو کون و یکی داخل کوس و یکی تو دهن و یکی هم تو دستمه . سر ها رو نمی دیدم . نمی دونستم کی داره چیکار می کنه . فقط اون کیری که تو دستم بود فکر کنم مال سامان بود . از خوشی بود یا ترس و هیجان و آرامش اعصاب ,نمی دونم همه حالتها رو داشتم . آدم گدایی نبودم . می تونستم خیلی بیشتر از این ها داشته باشم که محتاج پول نجس آدم نجسی مثل آخوند یوسف نباشم ولی این جوری پول مفت نصیب آدم شدن خیلی کیف می داد . در هر حال مویی از دم یا تن خرس کندن غنیمت بود . یکساعت تمام مشغول گاییدن من بوده و لحظه به لحظه جا عوض می کردند تا عاقبت تونستند آبمو بیارن . شهوت و هوسم زیاد بود . درجه حشرم بالا زده بود . ولی نمی تونستم زیاد تمرکز داشته باشم . واسه همین دیر ارضا شده بودم . معلوم نبود کی خوابم برد فقط آخرین چیزی که به یاد داشتم این بود که کوس و کون و دست و دهنم پر از آب منی چهار تا مرد گردن کلفت شده و منم در حالت کیف و خماری عجیبی بودم . صبح که از خواب بیدار شدم مردا رفته بودند و ما خانوما رفتیم خونه حاج یوسف . خیلی راحت تر از اونچه که فکرشو می کردم این حاج یوسف ما تسلیم شده بود . نسخه اصلی فیلم رو تحویلش دادیم . یعنی رم فیلمو . یه دی وی دی از عملیات اجرایی رو واسه خودم کنار گذاشته بودم که هم حالشو ببرم و هم شاید این حاجی خواست روزی ازمون انتقام بگیره و ما هم باید یه برگ برنده ای می داشتیم . البته در شرایط عادی و این که اگه یوسف پا رو دممان نمی ذاشت ما هم کاری به کارش نداشتیم . محجوبه به قولش وفا کرد . حالا من دویست میلیون تومان پول نقد در حسابم داشتم با یک اعصاب آروم . در واقع امشب باید به کوس و کونم یه صفایی می دادم نه دیشب . آخ که چقدر شیرین بود این لحظه های آرامش . محجوبه فدای مرامت ! این جوری باید مردای نامردو کیر کرد . دوست داشتم تنها باشم . موبایلو خاموش کردم . دوشاخه تلفن منزلو از پریز کشیدم . تلویزیون و رادیویی هم تو خونه روشن نکردم . چند بار هم زنگ در خونه به صدا در اومد و تقریبا  می دونستم که سامانه و درو باز نکردم . من که بچه نیستم بابا .. واسه خونه خودمم گفتم که شبو پیش زری هستم و زری هم نمی دونست که من میخوام شبو تنها باشم . احتمال این که خونواده با خونه زری تماس بگیرن کم بود چون کاری باهام نداشتن و منم به پدر و داداشام گفته بودم که امشب به اونا کوس و کون بده نیستم . خیلی خسته بودم کسری خواب داشتم . ساعت ده شب بود . سرشب ما لاتا بود . دراز کشیدم که بخوابم .. وایییی خدای من این کجا بود پیداش شد . مثل اولا ازش نمی ترسیدم . آقا جنه خودمونو میگم . وای نکنه اونم یه کمکی به من کرده باشه . همین جور که داشت به من لذت می داد منم آروم آروم زیر لب زمزمه می کردم که می دونم به من خیلی کمک کردی ازت ممنونم که هوامو داشتی نذاشتی گیر بیفتم (حالا شایدم اصلا کمکی به من نکرده بود )در هر حال احترامشو نگه داشتم که اگه بازم به مشکل خوردم بتونم ازش در خواست کمک کنم . دستمو به کوس و شکم و سینه هام می مالیدم تا لذت و هوسم به همه جا پخش شه و معشوق جنی من از گاییدنم بیشتر لذت ببره . در همین حال و هوا و کیف کردنها بودم که مثل دیشب معلوم نشد کی خوابم برد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

matin گفت...

اقا کی تموم میشه این فکر کنم به کل دنیا کس داد این زنه

ایرانی گفت...

متین جان فکر کنم قبل از عشقی شدن داستان هنوز یه موردسکس از فرشته باقی مونده باشه بعد از اون داستان یه خورده جنبه عشقی احساسی با سکس کمتر پیدا می کنه و ماجراهای مخصوص به خودشو داره .الان ما در وسطای داستان هستیم .موفق باشی

ناشناس گفت...

زیبا بود ممنونم(نادر)

ایرانی گفت...

من هم سپاسگزارم نادرجان ..خسته نباشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر