ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک تیر و سه نشان

غم و غصه های زیاد باعث شده بود که یه خورده از نظر جنسی و تواناییهاش دچار ضعف بشم و کم بیارم . زن خونه که این چیزا حالیش نبود . پسرم با این که دانشجو بود زن می خواست منم که با این شغل کارمندی در آمد درست و حسابی واسه پس انداز نداشتم که یتونم خرج عروسی پسره رو بدم . تازه پسرم دانشجو بود و حتما باید من بابا خرجشو می کشیدم و یه جایی هم واسه زندگی کردنش دست و پا می کردم بگذریم با این شرایط دیگه کیر از جاش تکون نمی خورد که نمی خورد . مگه پرتو 38 ساله من این چیزا حالیش بود . همش بهم سر کوفت می زد مرد واقعا بی عرضه ای یه پسر داری نمی دونی چه جوری هواشو داشته باشی . مردم واسه پسر داشتن آه می کشن . صددفعه بهت گفتم وقتی سر کلاس نیستی برو دنبال شغل دوم و یه جا دیگه کار کن .-زن کی میاد پیش آدم زیست شناسی بخونه جای دیگه هم کجا بود کار گیر بیارم . پرتو خیلی حشری بود . وقتی که داخل رختخواب بهم می چسبید به کمتر از دو ساعت رضایت نمی داد . چند روزی بود که یه سری حرکات عجیبی رو از اون می دیدم . درست مثل این که می خواد یه چیزایی رو ازم مخفی کنه . مثل سابق تو رختخواب بهم گیر نمی داد . تازه اکثرا قبل از من می گرفت می خوابید . حرکات شهاب پسرم هم تغییر کرده بود . پرتو قبلا پیش شهاب خیلی رعایت می کرد که لباسای تحریک آمیز نپوشه ولی چند روزی بود که جز لباسا و حرکات تحریک آمیز اجرای دیگه ای از اون جلوی پسرش نمی دیدم . همیشه به شهاب می گفت وقتی رفتی حموم شورتتو همونجا با دست خودت بشور . من خوشم نمیاد بندازمش تو ماشین رختشویی یا خودم بشورم . ولی تازگیها می دیدم که خودش داره شورت پسره رو می شوره . خیلی با هم صمیمی شده بودند . این دو نفری که غذای دهن زده نمی خوردند لقمه دهنشو نو در می آوردند میذاشتند تو دهن اون یکی . مادره انگشتشو آغشته به عسل می کرد و شهاب انگشت اونو می لیسید و همین کارو هم از اون طرف شهاب با انگشتش می کرد و فرو می کرد تو دهن مامانش و با این که زنم بود ولی طرز مکیدن انگشتای پسرش و خماری چشاش طوری بود که منو به یاد جنده های خیابونی مینداخت . می خواستم بیخیال شم که یه حرکت دیگه اونا نذاشت و اون این که یه روز سه تایی داشتیم صبحونه می خوردیم و شهاب و پرتو سر گرم صحبت بودند پرتو به شهاب میگه که من امروز بعد از ظهر که رفتم خونه خاله ... در اینجا شهاب حرف مادره رو قطع کرد و گفت تو که قرار بود امروز بعد از ظهر و خونه بمونی . من زیر چشمی مراقب زنم بودم لبشو گاز گرفت و یه اخمی به شهاب کرد که یعنی من دارم فیلم میام . منظورشو درست متوجه نشدم . من قرار بود بعد از ظهر از شرق تهرون برم غرب تهرون یه سری به مادرم که مریض بود بزنم پرتو گفت نمی تونه باهام بیاد چون خواهرش مریضه وباید بره عیادتش . عیادتا رو تقسیم کرده بودیم ... باید یه کاسه ای زیر نیمکاسه باشه . من باید از کارشون سر در بیارم . خونه ویلایی کلنگی ما توی شرق تهرون نه بزرگ بود و نه کوچیک . اونم از پدر مرحومم بهم ارث رسیده بود . رفتم تو زیر زمینش قایم شدم . یعنی همون اتاق همکف حیاط . به محض مثلا رفتنم و در واقع پنهون شدنم شهاب اومد خونه ولی هرچی از پنجره انباری به در حیاط نگاه می کردم خروج پرتو رو نمی دیدم . یواش یواش راه پله رو گرفتم و رفتم بالا . صدای خنده و شوخی مادر و پسر میومد . داشتم دیووونه می شدم . یعنی اونا تا کجا پیش رفتن . ممکنه که با هم ...... نه نه امکان نداره . زن من همچین آدمی نبود و نیست . من شهابو این جور تربیتش نکردم . خودمو یه گوشه ای تو پذیرایی قایم کردم . در اتاق خواب باز بود.  دید کمی داشتم . فقط از همون یه ذره جا و دید خفیف خیلی چیزا رو دیدم و دستگیرم شد . مادره قمبل کرده و شهاب دو تا پهلوهای پرتو رو داشته و کیرشو گذاشته بود تو کوس مادرش و چه جور می کشید بیرون و میذاشتش تو -عزیزم شهاب جون بزززززززن باز تو باید به دادم برسی  .اوووووووووخخخخخخخخخخ من کیییییییررررررررتو می خوام -مامان توی کوسسسسسسسته مامان کیییییییرررررم توی کوسسسسسسسسته ببین مال پسرت چه داغغغغغغغه .-اوخ که قربون تو بره مادر فدات شه کوسسسس داغ منم داغش کرده . عزیزم بکن کوسمو همین طور بکن . خسته شدم از بس منت بابای خواجه اتو کشیدم .... تصمیم گرفتم پاشم و بپرم وسطشون ولی یه چیزی مانع رفتنم شد . نمی دونم چرا تا حالا دقت نکرده بودم . عجب کونی داشت زنم و من تا حالا خوب توجه نکرده بودم . حالا که کون زنمو تو بغل یکی دیگه و زیر کیر یکی دیگه می دیدم وسوسه شده بودم . شهاب طوری مادرشو می گایید که فکر نکنم بیست سال پیشم این طوری کرده باشمش . راستش اولش خون جلو چشامو گرفته بود ولی هر لحظه که می گذشت هوس بیشتر جای حسادتو می گرفت . کیرم شق شده بود . جووووووووون جووووووون مدتها بود که کیرم همچه حالتی نداشت . مدتها بود که تحریک نمی شدم . به شکرانه این حالت باید یه چیزی بیرون می دادم و چند تا گرسنه رو سیر می کردم . فعلا که خودم از همه تشنه تر و گرسنه تر بودم .غریبه که نبودند . زن و بچه ام بودند -شهاب بزن مامان تو تب کیر تو داره می سوزه . مامان هلاکته . هلاک عشقته هلاک کیرته . میخوامش . کیییییییررررررررررر کیییییییرررررر میخوام . میخوام کییییییییرررررررتو ببینم . راست می گفت عجب کیری داشت این شهاب . دوبرابر کیر من که پدرش بودم بود . داشتم به این مشکوک می شدم که نکنه پسرم نبوده باشه و پرتو به یکی دیگه کوس داده باشه و اونو به دنیا آورده . به خودم نهیب زدم و گفتم ول کن سیامک از این فکرا نکن . این لحظه های خوشتو با این افکار پوسیده خراب نکن . اون موقع که از این چیزا مد نبود . زن بره دنبال جنده بازی و دوست پسر بگیره و کسی نفهمه . بیخود فکر خودتو مشغول نکن . حالا شاید کیرش به یکی از اجداد ما رفته . این از شانس ماست دیگه ولی حالا کیر من تا یه حد قابل قبولی که بتونه بره تو کوس زنم ویه مانوری بده رسیده بود . ولی اون که یه کیر جانانه و جوندار خورده بود چطور می تونست با یه کیر نیمه جون صفا کنه . یه خورده بشینم شور و حالم بیشتر شه بعد برم سراغشون . پرتو یه پرشی کرد و کیر رو از کوسش رها کرد و مثل قحطی زده ها کیر شهابو گذاشت تو دهنش -جووووووون بده به من عسل و شکر و بستنی خودمو . من آب می خوام آب می خوام آب می خوام .دودستی کیر شهابو گرفت و اونو به صورتش نزدیک کرد . با دو تا دستاش واسه پسرش جلق می زد .-عزیزم عزیزم بریز بریز رو صورتم بریز . رو دهن و تو دهنم بریز . روی پلکام . می خوام وقتی چشامو باز می کنم آب کیر درشتتو درشت ببینم .-اوووووفففففف مامان چقدر منو به هوس میاری . چقدر حشری و تند و هوسی هستی . مگه من چقدر آب دارم ؟/؟-نمی دونم تو باید یه دریا آب رو رو من خالی کنی . بریز بریزبریز که دوباره باید بذاری تو کوسم . مالیدنهای فشاری پرتو کارشو کرد و صورتش مثل یه زمین برفی سفید سفید شد -آههههههه مااااااااامااااااااااان جان بمال کیرمو بمال تا هر چی آب پشتش جمع شده بریزه جووووووون -فدای جوووووون وجوووووون جووووووووووونت بشه پرتوت . بیابیا این از دهنم حالا رو پلکهام . حالا شد . میخوام وقتی چشامو باز کنم قطره های کلفت کیر کلفتتو می بینم . شهاب می دونست با مامانش چیکار کنه . پاهاشو به دو طرف باز کرد و کوسشو به دهن گرفت . زنم طوری جیغ می زد و ناله می کرد که انگاری ده ساله کوس نداده باشه و اتفاقا ده سالی هم می شد که همچه فریاد هایی نکشیده بود .-شهاب جون عزیزم من امروز سیر بشو نیستم . بابات قراره هفته دیگه دو سه روز تعطیلیشو با دوستاش بره مشهد . تو اگه کلاس داری و می تونی نری دانشگاه خیلی خوب میشه . شب و روز باید بیای تو بغلم باشی تا یه خورده سیرم کنی .-اوووووووههههههه مامان من واسه تو حتی ترک تحصیل هم می کنم . شهاب خوب که با دهنش به کوس مادره حال داد و سستش کرد کیرشو فرو کرد تو کوسش .کیر تازه آب ریخته و مقاوم در برابر انزال مثل فرفره پرتو رو می گایید -ماااااامااااااان یه چیزی می خوام بگم ناراحت نشی ها -تو این چیزا رو داری موقع سکس میخوای بگی ؟/؟نمیشه بعدا بگی ؟/؟-نه اگه حالا نگم گاییدن تو بهم مزه نمیده -اوووووووخخخخخخ قربون گاییدن برم هرجوری که مزه ات میده عمل کن .-مامان من زن نمیخوام من تو رو میخوام . نمی خوام خودمو گرفتار کنم -این که ناراحتی نداره . این حرفو که زدی هوس منم زیاد تر شد کیف می کنم حال می کنم لذت می برم که کوسسسسم می تونه نیاز کییییییررررررررر پسرمو تامین کنه -اووووووخخخخخخخ شهاب فدای کوسسسسسست -پرتو به جای صد تا دختر بهت کوسسسسسس میده تا هر وقت که دلت بخواد .-پس بابا رو چیکارش کنیم اون خیلی دلش می خواست و میخواد پسرشو تو لباس دامادی ببینه . من که حرفاشونو می شنیدم با دمم داشتم گردو می شکستم . از این بهتر چی می شد . پسرم از زن گرفتن منصرف شده بود . زنم دیگه مثل سابق کنه نبود و با کیر پسرش ار ضا می شد . منم که از تماشای سکس پسرم و زنم به هیجان اومده و حس می کردم دارم توانایی جنسی امو پیدا می کنم و یه باز سازی اساسی در من صورت می گیره .  اگه کیرم کوچیکه از اول هم همین طور بوده . حالا که این طوره تا می تونم باید زمینه رو برای اونا فراهم کنم . میرم مشهد جاهای دیگه ولی اگرم بخوان زیاد با هم سکس کنن یه وقتی نکنه پسره از مادره سیر شه و هوس زن گرفتن بکنه . بد جوری هوس گاییدن زنمو داشتم . خاک بر سر مردای بی عرضه ای مثل من زنشون داره کوس میده خودشون که میخوان یه بهره ای ببرن باید با ترس و لرز و دلهره و استرس باشه . معلوم نبود از خودم می ترسم ازپسرم یا از زنم . منتظر بودم که پرتو به ار گاسم برسه بعدا حمله رو شروع کنم . این پسر پر تلاش ما مدل به مدل مادرشو می گایید . من تو جوونیهای خودم از این شور و حالها نداشتم . هر چند الان چهل سال بسشتر نداشتم ولی اون شور گذشته در من نبود . شهاب پرتو و چسبوند به دیوار . کیرشو از زیر گذاشت تو کوس مادره . پرتو به دیوار میخ شده بود و شهاب میخ طویله اشو از زیر فرو می کرد به کوس مامانش . لحظاتی بعد پاهای مامانشو انداخت رو شونه هاش و سینه هاشو چسبوند به سینه های مامان جونش و لبشو رو لب مامانه قرار داد .-الهی پسر خیر ببینی خدا خیرت بده این چه کمریه که تو داری . تا عمر دارم دعا گوتم . مثل مرغی که داره تخم می کنه قد قد می کرد و جیغ می زد .-واییییییی اوییییییی کوسسم بذار در برم فرار کنم نمی تونم اووووووخخخخخخ زود باش شهاب عزیزم پسرم آههههههه . شهاب به پرتو اجازه داد که دستاشو بیاره پایین و دور کمرش حلقه کنه . می دیدم که چطور به پسرش چنگ انداخته . یهو یه جیغی کشید که ستونهای ساختمون یعنی همون پایه های دیوار حتی منی رو هم که اونجا ایستاده بودم به لرزه انداخت . با آخرین زورش فریاد می زد حالا دیگه آبتو بریز .-شهابم ادای ننه اشو خیلی خوشگل در می آورد بگیر مامان که الان دارم می ریزم و ریخت -بگیر جان جاااااااان مااااااماااااان کوس داری ترو تازه تر از کوس تمام دخترای تازه دنیا -مگه تو همه شونو چشیدی ؟/؟-نه مامان تازگی کوس تو خودش درجه اش معلومه دیگه . آب از کوس پرتو در حال ریخته شدن و بر گشت کردن بود . من توی همون پذیرایی خودمو لخت کرده بودم و پریدم داخل اتاق خواب . زنم جیغی کشید و پسرم سرشو که این ور کرد ومنو که دید مادره رو انداختش زمین و دفرار . من در اتاقو قفل کرده بودم و کلیدم انداخته بودم یه گوشه ای . یه چیزی مثل بمب رو زمین صدا کرد . خدا کنه کمر مادره نشکسته باشه -بابا من غلط کردم گوه خوردم . نفهمیدم . پرتو هم در حالی که از کمر درد می نالید گفت سیامک درکم کن من گناه ندارم مجبور شدم منو ببخش . اگه میخوای طلاقم بدی صاحب اختیاری .-نیومدم شما رو تنبیه کنم . بیا جلو پسرم بیا . ببین کیرم چطور شق کرده . پدرت که آدم خود خواهی نیست . شاید اگه از اول به من می گفتی می خواهی مادرتو بگایی صد سال آزگار هم همچین اجازه ای رو به تو نمی دادم ولی حالا با کمال میل میخوام که دوتایی مامانتو بگاییم . البته اگه پرتو راضی باشه .-سیامک سیامک عزیزم باورم نمیشه که این قدر فکر و فرهنگت رشد کرده و امروزی شده باشی . دوستت دارم عاشقتم .-تز من اینه وقتی که همین داخل می تونیم مشکلات خودمونو حل کنیم چرا بی خود متوسل به بیگانه ها بشیم . مگه آخوندای خودمون تو حوزه ها خود کفا نیستن ما هم باید درس بگیریم و این خود کفایی رو تو منزلامون پیاده کنیم . با این کار دیگه هیچ وابستگی پیدا نمی کنیم دیگه نیازی نیست غر بزنیم و بگیم که سن ازدواج چقدر بالا رفته چرا خونه گرونه اجاره ها بالاست خوردنی و پوشیدنی گرونه . خرج عروسی و زن داری رفته بالا .-بابابابا جونم حرف دلمو زدی حقا که تو بابد وزیری وکیلی نماینده ای یه چیزی می شدی حق تو رو خوردند ... پرتو رو که داشت از کمر درد می نالید ولی به عشق جفت کیر پسر و پدر تکون می خورد از جاش بلند کردیم -پسرم من حریف کونش نمی شم . یه عمره کوس کردیم و فعلا به همون کوس قانعیم . تو برو روی کونش و منم کوسشو هدف می گیرم . رفتم زیر پرتو دراز کشیدم و شهاب هم از پشت گذاشت تو کون قمبل کرده  مامانش . من توی این بیست سالی بیست دفعه هم کون مامانشو نگاییده بودم . معلوم نبود این چند روزه چه بلایی بر سر سوراخ کونش آورده که خیلی راحت کیر پسرشو قبول کرد .-اووووووفففففف نمی دونین گاییده شدن با دوتا کیر چه لذت و هیجانی داره . چه حالی می کنم . اوووووففففف وقتی می بینم شما پدر و پسر این قدر با هم صمیمی هستین و حال می کنین حس می کنم دنیا رو بهم داده باشن . هیچی از این دنیا نمی خوام جز این که همیشه این طور با هم خوش باشیم و همدیگه رو دوست داشته باشیم . پرتو خودشو رو کیر من حرکت می داد -سیامک نمی دونی وقتی زن از مردش راضی باشه چه حس و حالی پیدا می کنه . کیر خیار صفت شوهرشو توی کوسش بادمجون احساس می کنه . بکن ادامه بده عشق من -عزیرم دوستت دارم . نمی دونی وقتی که می بینم چه راحت داری با کیر پسرمون حال می کنی چقدر خوشحال میشم . هر وقت دوست داشتی حال کن . هر جور خواستی حال کن . منو بوسید و گفت فدای کمرت تازه ارضا شدم تا دوباره ار گاسم شم خیلی طول می کشه . می دونم داری به سختی جلو گیری می کنی هر وقت دوست داشتی خالی کن تو کوسم .-آره بابا راست میگه -شهاب شیطون من راستشو بگو کون مامان چه حالی داره . بگو ببینم این چند روزه چند بار گاییدیش .؟/؟هر گلی زدی به سر خودت زدی . حواست باشه دلتو نزنه . ما همه مشکلات اقتصادی اجتماعی خانوادگی خودمونو همین جا حل کردیم ومی کنیم توی این مسائل که مشکلی نداشته باشیم کرم و مرضمون چیه که بریم دنبال سیاست . راحت داریم زندگیمونو می کنیم و دعاگوی همه هم هستیم -بابا مالیات که نباید بدیم . یعنی به خاطر این جور گاییدن .-اینم از اون حرفاست شهاب جان . یعنی ما باید بریم یه سری از گردن کلفتای جامعه رو بکنیم بشه مالیات یا این ننه ات بره به غریبه ها کوس بده .؟/؟ مگه مجبوریم جار بزنیم به همه بگیم ؟/؟صداشو در نیار . الان مالیات تو جامعه بیشتر از اصل کار و در آمد شده -چقدر حرف می زنین کوس و کون منو بگایین دارم حال می کنم -شهاب جون بیا جامونو عوض کنیم ببینم چه خبر از کون مامانت .یه سالی میشه که سر کشی نکردم . جامونو عوض کردیم . یه نگاهی به سوراخ کونش انداخته و از زیر هم یه دیدی به کیر پسرم انداختم -شهاب جان غلط نکنم باید ده دفعه ای کون مادرتو با این کیر کرده باشی -اوخ بابا زدی به خال یه چیزی تو همین مایه هاست . حقا که تو کار شناس و کیر شناس خوبی هستی -و کون شناس پسرم . کیرم خیلی راحت رفت توی کون پرتو . با همه گشادیش بیشتر از گاییدن کوسش به من لذت می داد . غرق در آرامش خودم بودم . با سینه های زن خوشگلم از زیر بازی می کردم ظاهرا دو تایی منتظر بودند آبمو توی سوراخ کون عیالم خالی کنم .-جاااااان عزیزم داره میاد .-بریزش داخل سیامک . آب کیرتو بریز تو کونم . نمی دونی چقدر بهم حال میدی و آرامش .. کون پرتو رشد خوبی هم داشت . شهاب حسابی بهش آب داده بود ومنم که حالا داشتم بهش کود می دادم تا حسابی تقویت شه . کیرم تا ته می رفت تو کون پرتو . خیلی نرم و روون هر چی که می خواست بریزه ریخت . کیرمو از کون عزیز دلم کشیدم بیرون تا بر گشت آبو از سوراخ کونش بهتر ببینم و بیشتر حالشو ببرم . پوزیشن زیبا و هوس انگیزی بود . تو وجودم احساس می کردم که اگه چند دقیقه همین جور سر گرم دید زدن کون همسرم باشم بازم می تونم شق کنم . پرتو کیر آلوده و آغشته به منی منو گذاشت تو دهنش وواسم ساک زد . خیلی هیجان زده بود . یادم نمیاد هیچوقت در این شرایط از این کارا کرده باشه . من شهابو صداش زدم ودر حالیکه کیر من تو دهن مادرش بود اونو یه سمت دیگه خودم نشوندم و یه دستمو گذاشتم رو سر شهاب و یه دست دیگه امو رو سر مادرش قرار دادم وبعد از این که کیرمو از دهن پرتو کشیدم بیرون سر زن و پسرمو بوسیدم وازشون قدر دانی کردم . این نکته رو هم مجددا یاد آوری کردم که با این کار شهاب و همراهی پرتو چه مشکلات عظیمی از روی دوش خونواده بر داشته شده . دیگه نیازی نیست پسرم ازدواج کنه . مشکل به ارگاسم نرسیدن پرتو و ناتوانی جنسی من هم حل شده . دیگه راحت همه مسائلو حل و فصل می کنیم . شهاب در واقع با یک کیر زده به سه هدف و یک تیر و سه نشان حسابی زده . پرتو هنوز هوس داشت . می دونستم کیر شهابو می خواد . کیر پسر یکی یدونه اشو . اونارو گذاشتم به حال خودشون . بهشون نگفتم کجا میخوام برم می خواستم تا بابت تشکر از اونا یه هدیه ای واسه هر کدومشون بخرم تا شب که به خونه بر می گردم سورپرایزشان کرده باشم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشید
جناب اقای ایرانی و امیر عزیز امید وارم خوب باشید من واقعا نمی دونم چی نظر بدم انقدر شما قشنگ مینویسید که جای هیچ انتقادی نمی مونه نظرهای من هم همش داره مثل هم میشه میترسم فکر کنید نظرهام یه متن واحده که همش کپی و پیست میکنم باور بفرمایید در داستانهای زیبای شما فقط جای تشکر ما ها باقی میمونه حالا اگر کسی این کارو انجام نمیده کم لطفی میکنه
ولی پیشنهاد دارم اونم اینکه داستانهای ضربدری هم بزارید اصولا داستانهای پر هیجان پر طرفدار هم هستند البته قصد جسارت نداشتم و فقط یه پیشنهاد بود مرسی از لطفتون
شاد و پیروز و پایدار باشید
دوستدار شما---امیدo.omidi60@yahoo.com

ناشناس گفت...

بسیار بسیار بسیار زیبا ونحریک کننده بود ایرانی جان.عجب سکس زیبا و حشری کننده ای رو توصیف کردی.حرف نداشت.مرسی
(نادر)

ایرانی گفت...

نادرخان وامیدجان طوری محبت آمیز نظر و محبت و احساساتتونو بیان کردین که من موندم چه طوری پاسختونو بدم .من از همه شما ممنونم .ازهزاران خواننده خوب این سایت تشکر می کنم و از شما چند نظر دهنده همیشگی خیلی خیلی تشکر می کنم .چشم! داستانهای ضربدری هم حتما میذارم .عوامل مختلفی وجودداره که پاسخ به درخواستها ممکنه کمی طول بکشه .وقتی کسی از من داستانی می خواد آرشیو من اندیشه و خیالمه که باید به فعل تبدیلش کنم و بعد هم آپدیت و انتشار و اینا زمان می بره و علاقه ای هم به استفاده از داستانهای قدیمی و چند جا منتشر شده ندارم .این تاخیر ها را دلیل بر بی توجهی من ندانید هر چند از هر سبک و مدلی چند داستان تا به حال منتشر شده ..مثل هرروز دیگه زندگیتون آخر هفته خوبی داشته باشید ..ایرانی

امیرسکسی گفت...

بازهم درود به همه نظردهندگان وخوانندگان خونگرم ودوست داشتنی این سایت وتشکر از امید ونادر عزیز و ایرانی عزیزم که درکنار دوستان ویاران فهیم درتلاش است که این مجموعه را علاوه بر کانون داستانهای خیالی جذاب سکسی بودن, محور توجهی که در آن عشق ودوستیها نمود بیشتری داشته باشدقراردهد .به خوبی شاهدم که این صمیمیت درگفتار و یا نوشتار شمادوستان گرامی موج می زند واین مایه مسرت و آرامش من است که می بینم حتی سکس رامی توان به عنوان یک نیاز اساسی انسان در جهتی هدایت نمود که با کنترل اساسی در محیطی دوستانه به بحثهایی منطقی و آموزشی بینجامد .از سایرین هم که در گوشه نشسته وسکوت اختیار کرده اند انتظار همراهی وشرکت در این میهمانی شورونشاط راداشته برای همه شما آرزوی موفقیت می نمایم .چاکر همه شما عزیزان ...امیر

ایرانی گفت...

امیرجان خوشحالم از این که این برداشت زیبا و منطقی رو از رابطه صمیمانه من ودوستان داری .فراموش نکن که تو در کانون این رابطه ها قرارداری و این دوستیها باتو وحضور ووجود تو جلایی دیگر خواهد داشت .خوشحالم که فراموشمان نمی کنی وباپیام گرمت دلگرممان می نمایی .دوستت داریم .همیشه دوستت خواهیم داشت ..ایرانی

matin گفت...

عجب داستان توپی بود دمت گرم داداش

مرتضی گفت...

درود به ایرانی گرامی و امیر عزیز
داستان جذاب و زیبایی بود.
بنده هم از این همه محبتی که شما دو عزیز( امیر و ایرانی) نسبت به ما دارید بینهایت سپاسگذارم.

به امید روزهای سراسر عشق و شادی برای شما عزیزان

ایرانی گفت...

آقامرتضی منم از لطفی که به من و امیر داری سپاسگزارم .برقرار باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر