ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 18

روزها هفته ها و ماهها می گذشت . عشق هردوی ما را رام و آرام کرده بود . من دیگه اون آدم شرور سابق نبودم و ندا هم دیگه گوشه گیر و افسرده و نق نقو نبود . اون خیلی بشاش و سرزنده نشون می داد . دیگه همه حتی ناصر خان هم دست ما رو خونده بودند . حس می کردم پدره دیگه راضی نیست که من مثل اون وقتا با دخترش باشم . فاطمه خانم کمی بهتر بود و نادر هم که خیالش نبود . ما با هم خوش بودیم . دیگه هر وقت ندا می گفت می خوام برم لب آب و دریا .. تا الهام بگیرم همه با تعجب اونو ورانداز می کردند و ته دلشون می گفتند که دختر ول کن بابا می دونیم چته کور که نیستیم . اما ندای بیچاره این ها رو نمی دید و ما هم غافل از بازی سر نوشت با هم خوش بودیم . پاییز و زمستان هم گذشت و بهار زیبا رسید . بهار زیبای شمال با هوای معتدل و آفتابی خود . هوای دلپذیر مسافرا رو به این طرف کشونده بود . ندا اینا بازم مهمون داشتند . تا یادم نرفته اینو بگم که فردای اون روز انتقام خودمو از کسی که تو جشن تولد ندا به من سکندری زده بود گرفتم . وقتی واسه گردش می خواست بره خیابون جلوشو گرفتم و بهش گفتم ببخشید من بابت دیشب به بدهی بهتون دارم . قبل از این که متوجه منظورم شه گفتم معمولا عادت دارم بیشتر از بدهیم طلب طرفو میدم . به نظرت به این نمیگن نزولخوری ؟/؟تا بیاد به خودش بجنبه با یه مشت انداختمش زمین . رمز این مشت و حمله من بود یا ندا . همین رمز باعث شد که دیگه به ضربه دوم نیازی نباشه .-حواست باشه اگه از این جریان به کسی چیزی بگی می کشمت . فکر نکن از من کاری بر نمیاد به اون بچه سوسولای دیگه هم بگو که من بخور کسی نیستم . اگه یه بار دیگه جلوی این خونواده دستم انداختین همه تونو میندازمتون تو دریا . واسه کوسه های جنوب زنگ می زنم که بیان شمال و ریز ریزتون کنن ... عید وقتی همون گروه اومدن تفریح دیگه همه شون احترام منو نگه می داشتن . حداقل جلو من منو مسخره نمی کردن . ولی به خوبی می دونستم که اگه خون منو بخورن سیر نمیشن . همه شون از اونایی بودن که اگه ندا چشش می دید به طمع مال پدرش سعی می کردن با هاش از دواج کنن . حتی در این شرایط هم ندا از همه شون بهتر و سر تر و فهمیده تر بود . راستش حتی خودمم لیاقتشو نداشتم . خدایا اگه یه روزی بفهمه که من دزد بودم چه عکس العملی نشون میده ؟/؟سال تحویلو پیش مادرم بودم ولی سریع خودمو رسوندم به ندا -کجایی نوید دلم واست تنگ شده -ما فقط دوازده ساعته که همدیگه رو ندیدیم -من که فکر می کنم دوازده سالی باشه -ببینم واسه اول سال آرزو کردی ؟-آره ولی بهت نمیگم -من آرزومو بهت میگم -نباید بگی وگرنه خراب میشه -کی گفته از خودت حرف در میاری ها . آرزو کردم که سال دیگه همین وقت من و تو در کنار هم باشیم و تو با چشات همه جا رو بتونی ببینی حالا ناز نکن تو هم آرزوتو بگو -منم آرزوتو تکمیل کردم از خدا خواستم ما رو به هم برسونه البته اگه تو بخوای و بتونی یه دختر نابینا رو تا آخر عمر دوست داشته باشی . وبالت نشه و تحملش کنی . یه نگاهی به دور و برم انداختم و دیدم اعضای خونه معلوم نیست کجان -ندا دیگه چیزی نگو . لباشو طوری به لبام چسبوندم که دیگه نتونست خودشو ول کنه و به حرفاش ادامه بده -وقتی که ولش کردم گفتم اگه تو ولم نکنی من دست از سرت ور نمی دارم . من به تو و دوست داشتن تو اطمینان ندارم . با این که می دونست میخوام لجشو در بیارم بازم لجش گرفته بود . یه روز هوس کرد که اونو ببرم به یه جایی که پر از گل و گیاه و شکوفه باشه و جای دنج و آرومی باشه . تو مازندران تا دلت بخواد اونم اوایل بهار از این جاها فراوونه ولی دنج بودنشو چی بگم باید خیلی از جاده فاصله می گرفتیم یا می رفتیم تو باغ مردم یا شلوغی کنار جاده رو تحمل می کردیم . اونو بردم به جایی که رودی بود و درختان پرشکوفه و گلهای صحرایی . دلم نمیومد سرش کلاه بذارم و بهش دروغ بگم که اینجا این قدر سرسبزه و از این حرفا دوست داشتم هر چی میگه و هر چی رو که میخواد انجام بدم . با تمام وجودم اونو به خاطر خودش دوست داشتم . دیوونه اش بودم . بدون اون می مردم .-اینم از جای دنج و آروم واسه من و ندا خوشگل خودم . ما که به اندازه کافی ماه و ستاره و شب تاریکو دیدیم حالا یه روزم خورشید و دشت و دمن و شکوفه ها رو ببینیم -نوید واسم تعریف می کنی چی داری می بینی ؟/؟-ندا شوخیت گرفته ؟/؟تو که همش می گفتی با چشای من خیلی راحت همه جا رو می بینی .-خب حالا هم میخوام با چشای تو ببینم . اذیتم نکن واسم تعریف کن . بگو بگو میخوام بدونم -از زمین بگم یا از آسمون -نوید از هر جا دوست داری بگو . تو که آسمون ریسمونو خوب به هم می بافی . می خوام با صدای گرم و دلنشینت گرمی طبیعتو احساس کنم . یه نگاهی به دور و برم انداختم دیدم جاش از خونه امن تره . ندا رو به آغوشم فشردم وسرشو گذاشتم رو سینه ام . اونم خودشو به من و عشقمون سپرده بود . من همه چیز اون بودم . یعنی همیشه میشه همه چیزش بود ؟/؟-الان تو آسمون خورشید عشقمو می بینم . نمی تونم مستقیما بهش نگاه کنم . درختا دارن شکوفه میدن . خیلی خوشگله . شکوفه های صورتی و سفید می دونم یه روز دوباره میاییم اینجا و با هم این شکوفه ها رو می بینیم . شکوفه های بنفش هم خیلی زیاد می بینم اون صورتیهاش فکر کنم مال گیلاس باشه .-دیوونه سر من داری شیره می مالی ؟/؟طرفای شما و شمال مرطوب که گیلاس نداره .. راست می گفت بدجوری سوتی داده بودم -حالا ندا جون این قدر گیر نده من که نگفتم حتما گفتم شاید تازه تا بیست سی سال پیش هم این طرفا موز نمی کاشتند . حالا شمال پر شده از موز های آبکی -وآدما و حرفای آبکی .. ادامه بده . اون گوشه کنارا هم یه جوی آبی داره رد میشه . آبشم خیلی زلاله ولی به درد خوردن نمی خوره . وایییییی یه دختر خوشگل چه نازه آدم دوست داره درسته بخورتش . ندا همچین گوشمو کشید که لاله گوشم یه صدایی کرد خب بقیه اش بقیه اشو بگو چش چرون .-حالا اون دختر که فعلا نمی تونه ببینه گوشمو کشیده ول نمی کنه از اون حسودای روز گاره توقع نداره که من اونو پنهونی هم دید بزنم -نوید خیلی کلکی -ندا گرسنه ات نشده ؟/؟-نه دوست دارم تا غروب واسم حرف بزنی از خودمون از این روزای قشنگ بگی -ندا بد جوری دلم شور می زنه . نمیدونم چرا همش از این می ترسم که یه چیزی بینمون جدایی بندازه -نترس تا منو داری غم نخور . هیشکی و هیچی نمی تونه ما رو از هم جدا کنه مگر این که خودت منو نخوای . ساعتها در کنار هم بودن را مثل دقیقه ها سپری کردیم . زمان چه زود می گذشت . در کنار گلها و گیاهان و پرندگان و جلگه زیبای مازندران خوش بودیم -فقط اینجا کوه کم داریم -اتفاقا ندا جون اگه یه خورده سرتو بالا بگیری و بریم جای بلند تر کوه رو هم می تونیم ببینم -پس شمال باید یه قسمتی از بهشت باشه -عزیزم جایی که تو درش باشی بهشته . واسه من بهشته . ندا سرشو به طرف آسمون بلند کرد . دستاشو رو به آسمون گرفت و گفت خدایا خداوندا تو رو به همین بهار قشنگت به همین روزایی که همه رو جوون می کنی چشای منو بهم بر گردون تا بتونم نوید خوشگلمو ببینم .. دیدم داره بی اندازه متاثر میشه -بیا بریم ندا -یه لحظه صبر کن یه چیزی چشامو سوزونده انگار یه برقی یه نوری از پشت پلکام واسه یه لحظه اومد و رفت -چشاتو باز کن ندا شاید یه شوکی داره بهت وارد میشه .. ندا چشاشو باز کرد و چیزی رو نمی دید . همه جا سیاهی بود و ظلمت -نوید باور کن همون موقع که داشتم با خدا حرف می زدم یه برقی تو چشام افتاد مثل اون وقتا که نابینا نبودم و از پشت پلکام آفتابو احساس می کردم و می دیدم .-مطمئنی که قبلا همچه حالتی نداشتی . این روزا رو میگم .-آره عزیزم -توکل کن به خدا .امید وار باش . حتما خدا صداتو شنیده -ولی من که همونم همون حالتو دارم .-عزیزم تو خوب میشی . میدونم تو یه روزی می تونی همه چی رو ببینی اون وقت میگی که دنیای تو با دنیای ما فقیر بیچاره ها نمی خونه و خداحافظ شما . کاش این حرفو نمی زدم چون یه دستی به سر و صورتم کشید و جارو که مشخص کرد گازم گرفت . همچین گازی گرفت که مجبور شدم یه دوری تو خیابونا بزنم تا اثر دندوناش بخوابه و اونو برسونمش خونه .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

6 نظرات:

amir_66 گفت...

باسلام
داستان بسیار عالی است و منتظر ادامه داستان هستم.
همیشه پاینده باشید.

ایرانی گفت...

سپاس امیر 66 گرامی .من هم منتظر پیامهای گرم و همیشگی ات هستم .سربلند باشید ...ایرانی

ناشناس گفت...

kheyliii ziba neveshtii irani jan merc

Khaste ham nabashiii

Vaghean mamnonam azat k vasam vaght mizariiii

Kheyli merc :d
13

ایرانی گفت...

خواهش می کنم آشنای خوبم .من تا بتونم در خدمت همه دوستان و تو عزیز هستم .الان دوروزه که قسمت جدیدی از این داستانو ننوشتم هرچند تا قسمت 27 رو نوشته ام که هنوزم جراحی انجام نشده .برای تو و آن دوستی که یه نامرد عذابش داده آرزوی شادی و موفقیت می کنم .شنبه خوبی داشته باشی مثل هرروز دیگه ای از روزای زندگیت ....ایرانی

مرتضی گفت...

فقط یه عاشق میتونه این همه زیبا از عشق بنویسه.

ممنون ایرانی عزیز

ایرانی گفت...

داداش مرتضی جملات و بیان شیوا و زیبایت شرمنده ام می کنه .عشق اگه همراه با احساس باشه و این دو اگه با عشق به نویسندگی همراه باشن آدم می تونه اون چیزایی رو که تو دلشه راحت بیان کنه .هر چند اگه سبک و آثارش یه حالت مشخصی پیدا کنه ولی موسیقی کلام در نوشته ها طوریه که مثل یک لالایی آدمو خواب می کنه .مثل حرکت روی یک موج آرام ..هر چند گاهی هم باید طوفان به پا شه .گاهی وقتا من واسه انتخاب یه واژه از میان هفت هشت تا کلمه مترادف هم یه درنگ کوتاهی می کنم هر چند سریع تصمیم می گیرم ولی خیلی از سادگی وتناسب کلام همراه با ملودی خاصی که در جملات وجود داره خوشم میاد .از ویژگیهای این حالت اینه که خواننده کمتر تکرارو احساس می کنه یا اون تکرار براش از دیگاه یا زاویه دیگه ای متنوع میشه .شادکام باشی مرتضی جان ...ایرانی

 

ابزار وبمستر