ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس خونوادگی آرزو قسمت یازدهم

خلاصه تو اون چند روز با دایی چند بار حال کردیم.دو دفعه آخر با مامان و دایی سه تایی حال کردیم که دفعه اولش من از مامان خواستم بیاد ولی دفعه دوم خودش اومد. واااااااااااااای که مامانم چه قشنگ از عقب و جلو با دایی حال میکرد یه جوری موقع کووووووووس دادنش ناله و داد و فریاد میکرد که بدجور دلم میخواست منم از کوس بدم دایی چنان توی کوووووووس و کوووووووون مامان تلمبه میزد انگار میخواست خایه هاشم جا کنه ولی با من آرومتر بود.دیدن حال کردن اونها از نزدیک و بدون دلهره خیلی بهم حال میداد اونقدر که اونروز با اینکه داییم فقط دو دفعه آبش اومد و شریک هم داشتم اما 5 بار ارگاسم شدم.دیدم که مامانم چه ساک زن واردی هم هست.اینقدر مامانم حشری بود که حتی لحظهای که دایی داشت من را از اون کوووون تپلم میکرد بازم طاقت نمییاورد و کووووووووسش رو میزاشت جلوی دهن دایی تا براش بلیسه من گفتم مامان بیا من واست بخورم.گفت نه روم نمیشه؟/؟ گفتم تو داری جلوی من اینکارها رو میکنی بعد میگی روم نمیشه؟؟/؟؟ گفت باشه آخه تو دخترمی.گفتم بیا ناز نکن سختیش دفعه اوله و چرخیدم طرفش دایی هم که داشت توی کونم تلمبه میزد گفت بیا مهسا این که دوست داره تو هم که عشق خوردن اون کوست هستی بیا مامان هم اومد جلو و منم مشغول لیسیدن کوسش شدم.بجاش اونم موقعیکه دایی داشت میکردش کوس منو میخورد اونروز دایی یکدفعه کووووون منو سیراب کرد یه دفعه هم کووووون مامانو روز دومم همینطوری بود ولی دیگه من و مامان حسابی رومون بهم باز شده بود و مامان خودش کوسش رو میداد بلیسم و بلعکس.روز آخر که داشتیم میومدیم به مامان گفتم دوست داری همونطوریکه مادر جون با دایی هست تو هم با آرمان داداشم باشی؟/؟ گفت راستش بدم نمییاد ولی روم نمیشه و میترسم اون نخواد و از من هم بدش بیاد.گفتم من باهاش برنامه سکس رو راه میندازم بعد میکشونمش طرفت طوریکه خودش از خداش باشه.مامان گفت نه تو داری واسه خودت راه باز میکنی منو بهونه نکن گفتم منکه میخواستم به تو نمیگفتم تازه میتونم کاری کنم که جلوی بابا هم با آرمان حال کنی.گفت دیگه داری کوس و شعر میگی و رفتی توی تخیلات هااااااا.گفتم نه جان خودم اگه یک چیزی بگم ناراحت نمیشی؟/؟ گفت بگو.گفتم قول میدی؟؟/؟؟ گفت آره.گفتم من تو که نبودی با بابا چند دفعه سکس داشتم. با داد گفت نههههههههههه دیوونه چرا این کارو کردی؟/؟ چطوری تونستی با بابات این کارو کنی؟/؟ گفتم همونجوریکه تو با داداشت تونستی که یکدفعه ساکت شد ولی خیلی عصبانی بود گفتم من کشیدمش توی راه اونم بدش نمیومد حالا اگه بزاری کاری میکنم چهار تایی راحت با هم سکس کنیم حتی با هر کس دیگه که بخوای مثلا با جمشید همکار بابا و ماجراشو براش گفتم اونم برق خوشحالی توی چشمهاش داشت کورم میکرد.گفتم کاری میکنم جمشید خودش زنش رو بیاره واسه بابا تا بتونه با من و تو باشه.بگذریم اومدیم خونه و چند روز بعد به بابا گفتم مامان رو راضی کردم سه تایی با هم باشیم.با تعجب گفت چه جوری منم یه خورده خالی بستم و چرت و پرت گفتم و خلاصه پختمش بعد شام که سه تایی دور هم رو مبل نشسته بودیم و تلوزیون میدیدیم به مامان یه چشمک زدم و رفتم نشستم رو پای بابام و دست انداختم گردنش و گفتم بابا میشه امشب پیش شمه بخوابم.گفت مامانت باید اجازه بده منم گفتم مامان میشه؟/؟ گفت باشه ولی باید هر چی دیدی فردا صبح یادت نباشه.گفتم مثلا چی می خواید سکس کنید؟/؟ خوب عیب نداره مامان گفت ای بیتربیت.گفتم پس بلند بشید بریم از روی پای بابام بلند شدم و دستش را گرفتم و بردمش سمت اتاقشون.مامانم هم اومد.بابام وسط خوابید و من و مامان هم دو طرفش.هر سه ساکت بودیم که گفتم شروع کنید دیگه بابا هم از خدا خواسته دست انداخت گردن مامان و لب گذاشت رو لباش و مشغول خوردن لباش شد یک دستشم گذاشته بود رو سینه مامانو داشت میمالید و چند دقیقه بعد دستش رفت رو کوس مامان و مشغول مالیدن شد مامان هم دستش رو گذاشت رو کیر شق شده بابا چند دقیقه نشد که لخت بودن و بابام داشت سینه مامان را میخورد و مامان هم با کییییر بابا بازی میکرد یواش یواش بابا رفت سراغ کووووووووس لیسی و مامان هم چرخید طرف کیررررررر بابا و 69شدن من رفتم طرف مامان و گفتم میشه منم بخورم؟؟/؟؟ مامان گفت از بابات بپرس بابا گفت آره بیا منم رفتم جلو و کوس مامان رو میخوردم بابا هم دست انداخت توی سینم و باهاشون بازی میکرد بعد گفتم اون میشه بخورم و به کیر بابا اشاره کردم اونم گفت اینو باید از مامانت بپرسی.مامانم گفت بیا تو هم امشب کشتی مارو منم رفتم و کیر بابا رو یه بوس کردم و تا جاییکه میتونستم کردم توی دهنم و نگه داشتم و بعد شروع کردم ساک زدن.بابام صداش دراومده بود میگفت وااااااااااایییییییی آرزو یواش جونم الان از کییییرممممم درمیاد وااااااییییی کشتشششتی منوووو آآآآیییی منم با این حرفها تحریک میشدم و محکمتر میخوردم که یه دفعه بابا با یه آآآآآآیییییی بلند همه آبشو توی دهنم خالی کرد.مامانم گفت دختر چیکار کردی؟/؟ بابات به این زودیها آبش نمیومد چطوری اینکارو کردی؟؟/؟؟ کیر بابا رو از دهنم درآوردم و آبش رو تف کردم روی سینه هام و....ادامه دارد

5 نظرات:

mohsen گفت...

ghashange,man in dastanhaye arezuro dust daram noe neveshtanesham khube chize zedde hali tush nadare va ravunu por hayajane

matin گفت...

امیر جان ادامه ارزو هم باحال بود مرسیییییییییی

mami گفت...

سلام.چرا قسمت جدید رو نمیذاری؟
اگه امکان داره این داستان رو بیشتر پیگیری کن.خیلی جالبه

ناشناس گفت...

خیلی خوب بود

ایرانی گفت...

یکی از ویژگیهای خوب دیگه این داستان اینه که سکسهای متنوعی هم داره.خسته کننده نیست و تقریبا درهم آمیختن های تکراری آن خیلی کمه .پس از گذشت 11قسمت هنوز هم طراوت و تازگی داستان حفظ شده .بار دیگر ازامیر و آرزوی عزیز تشکر کرده امیدوارم با دلگرمی بیشتری به فعالیتشان ادامه دهند ..ایرانی .

 

ابزار وبمستر