ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

از روسري تا شورت10

صدای جيغ نازی دراومده بود، ناگهان احساس کردم که کيرم با چيز ديگه ای به غير از کس نازی برخورد کرد!!!!!!! دست سيمين بود که به هوای ماليدن کس زنم ميخورد به کيرم!!!!!! طوری بدنم لرزيد که اگه توقف نميکردم همون لحظه آبم اومده بود... سيمين ديگه بالا و پايين نمی رفت و کس پهنش رو ميماليد روی کير شوهرش... من بعد از مکث کوتاهی با وجود دست سيمين، دوباره شروع کردم به کردن... ولی خيلی آروم تا اگه سيمين خواست بتونه کيرم رو بگيره، که همين اتفاق هم افتاد و انگار منتظر چنين لحظه ای بود که با کير من هم بازی کنه، اگر اينکارو ادامه ميداد ديگه نميتونستم خودم رو کنترل کنم، برای همين از روی نازی بلند شدم و کنارش نشستم روی مبل تا با اين وقفه حالم رو به تاخير بندازم... سيمينم که مثل اينکه خسته شده بود از روی سعيد بلند شد و خوابيد روی زمين و روبروی ما... سعيد معطل نکرد و تا اومد بلندشه بره روش، سيمين گفت نه عزيزم صبر کن نازی هم بياد، بعد با سينا باهم بيايد مارو بکنيد!!!!!!! بعد به نازی گفت بيا توهم بخواب، ميخوايم باهم کس بديم تا خودمونو شوهرامون حسابی حال کنيم!!!!!! نازی با منومن گفت آخه چجوری سيمين جون؟! سيمين هم همونطور که خوابيده بود دقيقاً طوری چرخيد که پاهاش روبروی ما قرار بگيره، پاهاش رو از هم باز کرد و زانوهاش رو آورد بالا تا کسش خوب پیدا بشه، گفت اينجوری بيا کنارم بخواب عزيزم!!!!!!!! تا نازی رفت و خوابيد کنار سيمين، سيمين بلند شد و نشست جلوی کس نازی و گفت آقا سينا اجازه ميديد من بجای شما يخورده از ناز خوشکل زنت بخورم!!!!!!!!! مهلت نداد که من حتی سر تکون بدم و سرش رو برد لای پای نازی و با زبونش ميکشيد رو کس نازی!!!!!!! منو سعيدم فقط تماشاچی بوديم که سعيد نتونست تحمل کنه و تا قمبل زنش رو از عقب ديد پريد روش و کيرش رو کرد تو کس سيمين!!!!!!!! نازی اولش هی ميگفت سيمين دوست ندارم، زشته، نکن، ولی ديگه هيچی نمی گفت و فقط با صدای بلند ناله ميکرد... من از جام بلند شدم و رفتم کنار ناز تا سيمين منو ببينه... سيمين تا منو ديد دست از سر نازی برداشت و خوابيد کنارش، سعيدم فوری پاهای سيمين رو باز کرد و خوابيد روش و تاپ تاپ کيرش رو جلوی ما ميکرد تو کس زنش... منم فوراً اومدم روی نازی، ولی نذاشتم پاهاشو باز کنه و وقتی کيرم رو کردم توی کسش، بهش گفتم پاهاشو خوب ببنده، چون از اين حالت وقتی باريکی کمر و پهنی لگن رو ميديدم، خيلی تحريک ميشدم، درحالی همينطور به کردن نازی ادامه ميدادم که با ضربه های کير سعيد روی کس زنش، سينه های سيمين بالا و پايين ميرفت... منم از اين حالت خوشم اومده بود و پاهای نازی رو هم مثل سيمين باز کردم و منم مثل سعيد بشدت به کردن زنم ادامه ميدادم،،،، سعيد ميگفت سينا عجله نکن با هم بيايما!!!! ديگه اينقدر تحريک شده بوديم که هيچی نميفهميديم، سعيد شروع کرد به داد زد و صدای سيمين هم بالا رفته بود، سعيد در يک آن کشيد بيرون و کيرشو گرفت توی دستش و با فشار آبش رو پاشيد رو بدن و پستونای سيمين!!!!!!!!!!! منم سرعتم رو بيشتر کردم و با صدای ناله نازی کيرم رو تا گرفتم دستم، آبم پاشيد توی گردن نازی!!!!!!!! اينقدر دلچسب بود که احساس ميکردم کيرم هنور حسابی سفته... همگی دراز کشيده بوديم و کنار هم خوابيده بوديم که سيمين بلند شد دستمال کاغذی آورد... سيمين و نازی که خودشونو تميز کرده بودن همونجوری لخت رفتن بطرف اتاق... منو سعيدم دراز کشيده بوديم، سعيد گفت چطور بود؟! گفتم اينقدر حالم اومده که هنوز احساس ميکنم دارم کس ميکنم...... با سعيد، شورت و شلوارامون رو برداشتيم و پوشيديم، تا نشستيم روی مبل، خانما از اتاق اومدن بيرون... اما با لباسای تازه!!! هر کدوم يه شورت کوتاه تا وسط رونشون پوشيده بودن با يه تاپ تنگ و بی آستين و از همه مهمتر بدون "روسری"!!!!!!!!!!!! با همون وضع، اونشب تا صبح گفتيم و خنديديم و بازی کرديم، ولی ديگه اونشب سکس نکرديم، يعنی ديگه حالی برای سکس نمونده بود! ولی خيلی خوش گذشت و از همه جالبتر و مهمتر روابط خودمونی و دوستانه ما بود که از اون به بعد باعث شد تا خانمها ديگه توی جمع خودمونيه بين خودمون راحت باشين و علاوه براينکه روسری سرشون نميکردن، لباسای راحتی هم مثل شورت ميپوشيدن، و همگی با نهايت احترامی که برای هم قائل بوديم از اين محفل دوستانه نهايت لذت رو ميبرديم! تا حالا شايد چندين بار باهم در مهمونی و يا سفر بوديم و سکس هم جلوی هم داشتيم، ولی هميشه من و همسرم باهم، سعيد و سيمن هم باهم، واز اين نوع رفتار زناشويی در برابر زن و شوهری ديگه کمال لذت رو برديم و هيچگاه به خودمون اين اجازه رو نداديم که از اين وضعيت سوء استفاده کنيم.پایان.دوستان گلم امیدوارم از این داستان هم لذت برده باشید.فرداشب هم آخرين قسمت آموزش سكس به دخترهام رو ميزام؛شب خوش دوستان

9 نظرات:

ناشناس گفت...

داستان من بچه میخوام رو بذار تو سایتتتتتتتتتت

Unknown گفت...

Hatman mizarammmmmmmmm

Unknown گفت...

سلام امير جان
ممنون از داستان ها و مطالبي كه ميزاري
من تازه اينجا رو پيدا كردم
ميخواستم اگر ممكنه داستانها رو داخل يه فايل برام ميل كني
و يه چيز ديگه چطوري در خبر نامه عضو بشم؟

با تشكر
حميد

Unknown گفت...

سلام امير جان
اومدم به خاطر داستانها و مطالبي كه ميزاري ازت تشكر كنم
من تازه با اينجا اشنا شدم
ميخواستم بدونم ايا ممكنه كه داستانهايي رو كه تو سايت هست داخل يك فايل برام ميل كني؟
و يه چيز ديگه چطور بايد در خبر نامه عضو شم؟

با تشكر
حميد

Unknown گفت...

Salam hamid jon.mersi az lotfet.shoma ba vared kardane nam va emailet dar ghesmate khabarname veb ke dar safhe asli hast ozv mishi be hamin rahati

ناشناس گفت...

امیر جان مثل همیشه کارت درسته...

این داستان عشق یا نامردی رو هم ادامش رو لطفا بزار...

در کل دمت گرم با این وبلاگ توپت!!

شاد باشی

KIAN_DUBAI گفت...

salam amir aghaye gol kheili bahal bood in dastanet amir jan pas in dastan eshgh ya namardi edamash chi shod albate nemikham ye moghe baese azyatet sham haminke nazaramoon barat moheme khodesh kolieeeeeeeeeeeee. rasty amirjan ye dastan sexy to mayehaye dastan sex ba dokhtare khahar zanam bezar bazam azat mamooon MERC bamaram

ناشناس گفت...

سلام
داستان خیلی قشنگی بود
میگم یه درخواست دارم، میگم بیا و خواننده ها رو قافل گیر کن و این داستان از روسری تا شورت رو دو -سه قسمت دیگه ادامه بده که به سکس ضربدری هم برسه و نازی به سعید و سیمین به سینا بده. در کل خیلی خوب بود. ممنون

ایرانی گفت...

با درود به آشنای عزیز .. راستش من هنوز این داستان رو خودم نخوندم . فرصت مطالعه و باز گشت به عقب رو ندارم . و نمی دونم نویسنده داستان کیه . و یک نویسنده معمولا باید خودش ادامه بده ..و در هر حال خیلی خیلی ممنونم از همراهی و توجه شما ... پاینده باشید ... ایرانی

 

ابزار وبمستر