ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

رمان دو روي عشق4

تو همين فكرا بودم كه روي پام يه چيزي رو حس كردم. نگاه كردم. دست مريم بود. داشت تو صورت من نگاه ميكرد.
ك : چيه ؟باز چي شده ؟
م : كامران ؟
ك : جانم ؟
م : از دستم ناراحتي ؟
ك : گفتم كه سعي ميكنم فراموشش كنم.
م : مرسي.
ك : خواهش.
يه چند لحظه سكوت بينمون بود تا اينكه تمام انرژيم رو جمع كردم و رومو برگردوندم سمتش.
ك : مريم ؟
م : جانم ؟
ك : يه چيزي ميخوام بپرسم. قول بده ناراحت نميشي.
م : بايد ببينم چي هست ؟
ك : نه. اول بايد قول بدي.
م : باشه قول ميدم ناراحت نشم.
ك : راستش. امروز ياد چند سال پيش افتادم. يادته اومده بودي خونمون.
م : خوب من كه هميشه ميومدم خونه شما. تو الان منو تحويل نميگيري من هم كم تر ميام.
ك : نه بابا. اين حرفها چيه ؟ منظورم اون روز خاص بود.
م : كدوم روز ؟
ك : بابا همون روزي كه فيلم ديده بودي اومده بودي براي من تعريف ميكردي.
م : كدوم فيلمو ميگي ؟ ( تابلو بود كه ميدونه چه قضيه اي روميخوام پيش بكشم. ولي خودش رو زده بود به كوچه علي چپ )
ك : يعني تو يادت نمياد ؟
م : نه. خوب بيشتر توضيح بده.
ك : باشه ولش كن. بيخيال.
م : هر جور راحتي.
ك : فيلم ميبيني ؟ ( اين نقشه اي بود كه تو مغزم كشيده بودم. )
م : چه فيلمي هست ؟
ك : از همون فيلمهاست كه تو خوشت مياد.
م : باشه بيار ببينيم.
پاشدم رفتم از تو اتاقم يه فيلم سوپر توپ برداشتم و آوردم گذاشتم تو ويديو.Play كردم و رفتم رو مبل كنار مريم نشستم.
اسمه فيلمش Hospital بود. از اين سوپرهاي داستاني بود.
وقتي فيلم شروع شد. جرات نداشتم برگردم سمت مريم و بهش نگاه كنم. همش منتظر يه عكس العمل خيلي بد بودم از طرفش.‎@‎يه چند دقيقه اي گذشت ديدم صداش در نمياد. برگشتم سمتش. يه نگاه به من كردو گفت : اين فيلمو ديدم. فيلم ديگه اي نداري ؟
ك : جدي. كجا ديدي ؟
م : از يكي از دوستام گرفتم.
ك : تنهايي ديدي ؟
م : اينو ديگه نپرس.
ك : پس با اون پسره ديدي.
م : كامران بيخيال. قرار بود بازجويي نكني. اگر دوست داري دروغ بشنوي بازجويي كن منو.
ك : ببخشيد. هواسم نبود.
پاشدم رفتم تو اتاقم و يه فيلم ديگه آوردم و شروع كرديم نگاه كردن. بعد از چند دقيقه دست مريم رو رو دستم كه رو دسته مبل بود حس كردم. يه حس خيلي قوي بهم دست داد. حسي آميخته با ترس و شهوت و استرس و....
خوشم ميومد از اين حس. يه چيزي بهم ميگفت كه كامران داري به اون لحظه موعود ميرسي. لحظه اي كه هر پسري آرزوش رو داره. اولين تجربه سكس با جنس مخالف. ته دلم مالش ميرفت. خلاصه كه خيلي حس قشنگي بود.
با صداي مريم به خودم اومدم. م : كامران اون چيه ؟
ك : چي چيه ؟
م : همون كه اونجاست.
ك : كجا رو ميگي ؟
مريم دستش رو دراز كرد سمت كيرم و گفت : بابا اينو ميگم ؟
از خجالت داشت ميمرد. اما با نهايت پررو بازي اين كارو انجام داد.
ك : خودت كه ميدوني. چرا ميپرسي. اين همون چيزيه كه شما دخترا از وجودش بي نصيبين. ( از شدت خجالت و شهوت سرخ شده بودم. )
م : ميشه ببينمش ؟
ك : جدا. ميخواي ببينيش. ؟
م : آره. عيبي داره ؟
ك : نه. به شرطي كه منم براي تو رو ببينم.
م : حالا بعدا. اول من ببينم بعد تو ببين.
مثل اين آدم كسخولا يه دفعه شرت وشلوارم رو با هم كشيدم پايين.
مريم با كمال تعجب و كنجكاوي داشت نگاه ميكرد.
يواش يواش عزمش رو جزم كرد و دستش رو آورد سمت كيرم.
دستش كه به كيرم خورد. از گرماي دستش يه لذت وافر به من انتقال پيدا كرد. خيلي خوشم اومد.
پاشدم وايسادم جلوش. دست انداختم زير بغلش و اونو هم بلند كردم.
حالا به قول برو بكس يه جورايي Face To Face بوديم.
مريم همين جور كه با كيرم ور ميرفت پرسيد تا حالا از اين كارا كردي ؟
ك : نه. گفتم كه تا حالا دوست دختر نداشتم.
م : ميخواي امتحان كنيم ؟
ك : آره. اما من هيچي بلد نيستم.
م : خوب منم كم بلدم. اما هون يه ذره رو هم ياد بگيري فكر كنم بستت باشه.
ك : باشه.پس بريم تو اتاق من.
م : بريم.
فيلم ها رو برداشتم و با مريم رفتيم تو اتاقم. مريم نشست رو صندلي.
ك : خوب حالا بايد چيكار كنيم ؟
م : كامران يادت باشه اين قضيه فقط بايد بين خودمون باشه ها ؟
ك : مگه من خرم برم به كسي حرفي بزنم. ؟
م : فقط محض يادآوري گفتم.
مريم بلند شد و رو بروي من وايساد. دستش رو انداخت دور گردن من و صورتش رو به صورتم نزديك كرد.
تو همين حين بهش گفتم كه : اين يكي از آرزوهام بود كه با تو باشم و با هم بتونيم يه همچين لحظه اي رو خلق كنيم.
م : منم همينطور.
ديگه نذاشت حرفي بزنم. لبش رو چسبوند به لبهاي من. من هم كه آخر آدم ناشي نميدونستم چيكار بايد بكنم. ( بعدها كه فيلم American Pie رو ديدم ياد اون روز خودم افتادم و كلي خنديدم. )
مريم بهم ياد داد كه چه جوري همراهيش كنم و هر كاري كه اون انجام ميده من هم انجام بدم. داشتم از انجام اين بازي لذت ميبردم. من كه يه عمر سردسته بودم تو اين كار داشتم از يه نفر ديگه پيروي ميكردم.
يواش يواش همديگرو لخت كرديم و بعد از اولين تماس بدنهامون بود كه فهميدم واقعا گرماي بدن جنس مخالف چقدر دلپذيره.
مريم من رو به سمت تختم هدايت كرد. من شده بودم غلام حلقه به گوش مريم هر كاري كه ميگفت رو بدون لحظه اي درنگ انجام ميدادم. اندام مريم فوق العاده زيبا بود. قد بلند. سينه هاي خوش فرم كوچيك كه مثل دو نا پرتغال رو بدنش خود نمايي ميكرد و هر آدمي رو تشويق ميكرد به بوييدن و خوردن وليسيدن. باسن خوش فرم و رانهاي كشيده. كه فكر ميكنم همش به خاطر واليبال بازي كردنش بود.
منم كه ديگه گذشت زمان رو متوجه نميشدم. يه لحظه يه گرماي مطلوب و فوق العاده جذاب و وهم انگيز رو روي كيرم حس كردم. يه نگاهي به مريم كردم. داشت برام ساك ميزد. واقعا لبهاي داغي داشت. هنوز كه هنوزه كمتر دختري رو ديدم كه لبها و زبونش اينقدر داغ و مطلوب باشه.
توي همين حين كه داشت ساك ميزد احساس كردم كه دارم ميام. به مريم گفتم : ميخواد آبم بياد.
با دستش شروع كرد ماليدن كيرم تا اينكه آبم با يه فشار خارق العاده زد بيرون. مريم رفت يه دستمال آورد و شروع كرد به تميز كردن دستش و تنو بدن من.
تا اون لحظه كه من فقط خود ارضايي كرده بودم. يه همچين حس نابي بهم دست نداده بود. واقعا حس قشنگي بود اينگونه ارضا شدن و به انزال رسيدن. بعد از چند لحظه ديدم مريم ميخواد لباساش رو بپوشه.
ك : چيكار ميكني ؟
م : خوب تموم شد ديگه. نكنه منتظر بقيش هستي.
ك : آره. من كه هنوز كس تو رو نديدم.
م : باشه سر يه فرصت ديگه.
ك : نه. همين الان.
كشيدمش سمت خودم و اين بار من بودم كه از مريم لب ميگرفتم. دلم ميخواست دوباره ارضا بشم. و با مريم هم از عقب سكس كنم.
يه مقداري كه لب همديگرو بوسيديم. مريم بهم گفت : زير گردن و نوك سينه هاش رو براش ليس بزنم. منم كه از اين كار خوشم اومده بود شروع كردم به انجام اين كار و با وجود ناشي بودنم تونستم كه مريم رو به اوج شهوت برسونم. كه يه دفعه اي مريم گفت كه كسش رو بخورم. من هم تو فيلم ديده بودم كه مردها اين كارو انجام ميدن. من هم سرم رو كردم لاي پاي مريم و كس خيس آبش رو شروع كردم به ليس زدن. هرچي من تند تر و محكمتر اين كارو ميكردم. مريم هم با ناله هايي كه از شهوت ميكشيد من رو تشويق ميكرد به انجام اين كار. تو همين حالت بوديم كه مريم بلند شد و اومد سروقت كير من كه تازه دوباره جون گرفته بود. گرفت دستش و شروع كرد به ساك زدن.
دوباره همون لذت اومد تو وجودم. ازش خواستم كه بيشتر بكنه تو دهنش اما گفت كه : كيرت خيلي بزرگه. ميترسم عق بزنم.
بعد از چند دقيقه ازش پرسيدم.
ك : مريم ميشه از عقب بكنم ؟
م : دوست داري منو از عقب بكني ؟ ( با يه حالت عشوه و صداي شهوتناك اين رو ازم پرسيد )
ك : آره. دوست دارم.
م : آره عزيزم. منم دوست دارم كه تو منو از عقب بكني. كرم داري ؟
ك : آره. ميخواي چيكار ؟
م : نكنه ميخواي خشك خشك منو بكني.
ك : آهان هواسم نبود.
رفتم يه كرم مرطوب كننده آوردم و دادم دستش. بعد از چند تا ليس كه به كيرم زد يه مقداري كرم با دستش به كيرم كشيد و كيرم رو چرب كرد و بهم ياد داد كه با انگشتم چه شكلي سوراخش رو آماده كنم براي پذيرايي از كيرم. با انگشت اشاره ام شروع كردم به باز كردن راه سوراخش. لامصب اينقدر تنگ بود كه سوراخش روي انگشتم فشار مياورد. بعد از چند لحظه به درخواست مريم با 2 تا انگشت شروع كردم به انجام دادن اين كار. يه مدت كه گذشت مريم رو كرد به من و گفت : يواش يواش كيرت رو بكن توش و خيلي آروم حركت بده تا من هم نگفتم حركت نده.
سر كيرم رو گذاشتم دم در ش و خيلي آروم كلاهكش رو فرستادم تو كه ديدم عضلات كونش رو صفت كرد.
م : كامران جان يواشتر.
ك : چشم. اگه درد داره در بيارم ؟
م : نه. اولش اينجوريه. بعدش خوب ميشه. آروم آروم بكن تو.
بعد از چند لحظه كيرم با تمام هيبتش داخل اون سوراخ تنگ و نسبتا داغ فرو رفته بود و من به دستور مريم داشتم عقب جلو ميكردم.
مريم هم كه صداي ناله هاي شهوتناكش رفته بود هوا. و من رو تشويق ميكرد كه محكمتر بكنمش.
بعد از چند لحظه حس كردم كه مريم يه لرزش خفيف كرد و يه كم بي حال شد.
ك : چت شد ؟ ميخواي در بيارم ؟
م : نه عزيزم. من ارگاسم شدم. تو هم سعي كن بشي.
من هم دوباره شروع كردم به تلمبه زدن. تا اينكه حس كردم آبم داره مياد. به مريم گفتم و مريم گفت كه همونجا خالي شم.
من هم با يه فشار عميق كه اصلا هم دست خودم نبود همه آبم رو تو كونش خالي كردم و در همين حين با دستام يه صورت ناخود آگاه از فرط لذت يه فشاري به پهلوهاش آوردم. ( كه مريم بعدش گفت كه اون فشاري كه من تو لحظه آخر به بدنش آوردم واقعا براش لذت بخش بوده و من هنوزم كه هنوزه اين حركت رو در انتهاي سكس روي طرف مقابل انجام ميدم. )
ديگه نايي برام نمونده بود. بيحال بيحال بغل دست مريم ولو شدم و ازش تشكر كردم. اون هم از لبم يه بوس كرد و از من تشكر كرد و گفت كه : كامران از اين به بعد هر كدوممون هوس كرد اون يكي بايد قبول كنه. اينجوري هيچ كدوممون تو انتخاب دوست دچار مشكل نميشيم. من هم از خدا خواسته قبول كردم. بعد از چند لحظه كه توي خلصه بوديم مريم بلند شد خودش رو جمع جور كرد و بعد از خداحافظي از من رفت طرف خونه.
منم يه كم خونه رو مرتب كردم و رفتم حمام. آخه ميخواستم برم باشگاه يه سرو گوشي آب بدم ببينم چه خبره.
( تا چند روز احساس خشنودي ميكردم بابت قضيه اي كه بين من و مريم پيش اومده بود و من اولين تجربه سكس رو مزه كرده بودم. )
( از اون روز بود كه مريم شد پارتنر من تا جايي كه من و اون بيشترين تجربه سكس هامون رو با هم كسب كرديم. )
بعد از حمام لباس پوشيدم و رفتم سمت باشگاه.
وارد باشگاه شدم يه حس خوب بهم دست داد و خيلي افسوس خوردم كه چرا بايد يه همچين قضيه اي استادم رو ناراحت كنه و من كارم به اينجا بكشه.
داخل سالن كه شدم شاگردهايي كه از رختكن ميومدن بيرون با ديدن من بهم احترام ميذاشتن. ( آخه اون موقع من كمربند مشكي دان 2 گرفته بودم و سومين ارشد كلاس بودم )
من هم باهاشون سلام و عليك ميكردم و حالشون رو ميپرسيدم. تو حين صحبت بوديم كه متوجه نگاه بچه ها به پشت سرم شدم. برگشتم و نگاه كردم ديدم استادمون اومده داخل و داره به سمت ما مياد.از ديدن استاد هم خوشحال شدم و هم ترسيدم. هم دلم واسش تنگ شده بود و هم اينكه از برخوردش خبر نداشتم. نمي دونستم چه عكس العملي ميخواد نشون بده.
به حالت احترام با استاد سلام احوالپرسي كردم و با هم دست داديم.
% : چطوري خروس جنگي ؟ ( اين حرفش رو با كنايه زد بهم )
ك : خوبم استاد ممنون.
% : اينورا ؟
ك : دلم تنگ شده بود اومدم بهتون سر بزنم.
% : بايد اونموقع قدر اين مكان رو ميدونستي. با وجود اينكه روز اول هم بهت گفته بودم اين ورزش براي چه چيزهايي به غير از دعوا كردن هم ابدا شده ولي تو باز هم گزينه دعوا كردن رو انتخاب كردي.
ك : من كه توضيح دادم بهتون چرا اون قضيه پيش اومد.
% : ميدونم چي ميخواي بگي. الان هم ميخوام جلوي بچه ها تنبيهت كنم. شايد تو درس عبرت ديگران بشي.
تو همين حين بچه ها رو صدا كرد به سمت خودمون و رو به من و همه بچه ها گفت : همتون خوب گوش كنيد. ميدونيد كه كامران چند سالي هست كه شاگرد منه و ميتونم بگم يكي از بهترين شاگر د هام هم هست. اما اين آقا كامران هفته پيش تو خيابان دعوا كرده و اين براي من زجر آوره. حالا من ميخوام اين شخص رو جلوي شما تنبيه كنم تا درس عبرت بشه براي ديگران.

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر