ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجرای ایذ گرفتن احسان

اسم من احسان ، ۲۴ سال سن دارم و تا به غير از يک سکس که منجر به بدبختی من شد ، هيچ سکس ديگری تا حالا نداشتم. خانواده ام قرار گذاشته بودن که آخر هفته برای من به خواستگاری دختر همسايمون برن ، آخه هم من اونو ميخواستم و هم اون منو. چهار شنبه بود ، که دوستم زنگ زد خونمون و گفت که يک کس تميز برای همون شب داره و از من هم دعوت کرد که برم ، اول من گفتم که اصلا نميام ، من اصلا از اين کثافت بازيها خوشم نمياد ، ولی دوستم اينقدر اصرار کرد و گفت اين برای من خوبه چون ، اگه قبل زا ازدواج حد اقل يک سکس داشته باشم ،خيلی خوبه و اين يک تجربه است و از اين حرفا که من احمق هم خر شدم و قبول کردم.ساعت ۸ شب دوستم با ماشينش به دنبال من اومد ، من هم سوار شدم و رفتيم به دنبال اون دختری که دوستم گفته بود ، دوستم کنار خيابون يک ترمز زد ،بعد از ۱۰ ثانيه در ماشينش باز شد و يک دختر خيلی خوشگل سوار ماشين شد و سه تايی به طرف خونه ای که دوستم برای اون شب محيا کرده بود ، راه افتاديم.وقتی وارد شديم اون دختر خيلی سريع و راحت لباسهايش رو در آورد ، اصلا انگار نه انگار که پيش ۲ تا پسر نامحرم و غريبه است ، دوستم قبلم به من گفته بود ، که برای امشب به اون ۵۰ هزار تومان پول داده و گفت که اين دختره اصلا با کاندوم حال نميکنه ، و شرط اون هم اينه که نبايد از کاندوم استفاده کنيم.من هم خوب چونکه نه تا حالا سکسی داشته بودم و نه اطلاعات زيادی در مورد سکس و بيماريهايی که از سکس به وجود ميامد ، بدون کاندوم مشغول سکس با اون دختر لعنتی شدم. برای من که دفعه اولم بود ، واقعا عالی بود ، يک تجربه خيلی خوب که بعدا به دردم ميخورد ، ولی اينو نميدونستم که اين لذت و اين خيالها موقته.اول دوستم مشغول سکس با اون شد و بعد از اينکه کار دوستم تموم شد ، من مشغول شدم. دختره با مهارت زيادی مشغول حشری کردن من شد ، دستهای منو گرفت و گذاشت روی سينه هاش و يک لب از من گرفت. من اون موقع فقط با يک شورت بودم ، بعد اون اومد و از روی شورت شروع کرد به مالوندن کيرم ، بعد هم که مثل بقيه سکسها که شما بهتر از من ميدونين.ساعتهای ۱۱ شب بود که دوستم منو به خونمون رسوند. خلاصه روز بعد به خواستگاری دختر همسايمون رفتيم ، و بعد از کلی رفتن و اومدن قرار شد که من با همون دختر عروسی کنم ، قرار عقد و همه چيز رو گذاشته بوديم ، فقط مونده که بريم آزمايشگاه و يک آزمايش بديم. 4 ماه از اون سکس لعنتی گذشته بودکه رفتیم برای آزمایش.موقع گرفتن نتيجه آزمايش شد و من رفتم که آزمايش رو بگيرم ، وقتی که نتيجه آزمايش رو ديدم ، دنيا جلوی چشمام تيره و تار شد ، در نتيجه آزمايش اومده بود که من ايدز دارم ، اصلا ديگه هيچی نميفهميدم ، به خونمون رفتم. و به پدر و مادرم نتيجه آزمايش رو نسون دادن ، اونها گفتند شايد ااشتباه شده ، من اون روز دوباره رفتم آزمايش دادم ولی افسوس که نتيجه آزمايش ماله من بود و من ايدز داشتم.خلاصه عروسی به هم خورد و من از يک زندگی زيبا که در انتظارم بود ، محروم شدم ، مادر بيچاره ام ، بعد از اون سکته کرد و نصف بدنش فلج شد ، خب اون حق داشت ، چون من تنها پسرش بودم ، خيلی آرزوها برای من داشت ، ولی کدوم احمقی مياد زن يک ايدزی بشه.دوستم هم وقتی فهميد که من ايدز دارم ، زود رفت آزمايش خون ، ولی اون هم اچ آی ويش مثبت بود ، وقتی که اينو فهميد ، حدود يک ماهی افسردگی شديد گرفت ، که بعدش خبر اومد که خودش رو راحت کرده.الان يک سال از اون موقع ميگذره ، ديگه بيخيال ازدواج شدم ، يعنی مجبورم بشم ، ولی قصد خودکشی هم ندارم ، دوست دارم تا موقعی که زنده ام زندگی کنم و دوست دارم همگان اين سرنوشت منو بخونن و از اين تجربه تلخ من استفاده کنن.حالا ميفهمم که چرا اون دختر دوست نداشت که ما از کاندوم استفاده کنيم ، چون ميخواسته که ما هم با اون شريک بشيم ، يعنی هر کسی که ايدز ميگيری دوست داره که چند نفر ديگه رو هم مبتلا به ايدز کنه ، حتی اين حالت برای خود من هم پيش اومده ، ولی اعتقاداتی که داشتم تا حالا نذاشته کسی رو به اين بيماری مبتلا کنم ، شما هم اگه خواستيد سکسی داشته باشيد ، حتما حتما از کاندوم استفاده کنين ، و يا اگه دختريد حتما طرف مقابلتون از کاندوم استفاده کنه ، چون ايدز بد ترين بيماريه.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر