ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

کیر من و کوس خاله جونم قسمت سوم

اول ازهمه کلی شروع به تقویت بدنم کردم چون خالم قوی بود و من لاغرمردنی باید حداقل 2برابر اون قدرت داشته باشم تا بتونم کاریو انجام بدم.نزدیک 4-5 ماه ورزش کردم اونم تو خونه.شنا میرفتم.بارفیکس میرفتم.وزنه خریده بودم انواع اقسام حرکتا رو میکردم هیکیلم واقعا خوب شده بود چون زیاد هم سنگین کار نکرده بودم واقعا بهم میومد.البته توی این 4-5 ماهه همون نشون دادنها و چسبیدنها رو داشتم که تنور سرد نشه.حالا دنبال فرصت بودم.یه روز مادربزرگم مریض میشه خالم نبوده.مادرم میاد میبرش دکترخالم میاد خونه ما میفهمه جریان چیه زود میره خونشون که من فرصت نداشته باشم.حتی وارد خونه نشد.منم زود حاضر شدم رفتم سمت خونه مادربزرگم میدونستم دربزنم باز نمیکنه پس کلید مامانمو برداشتم بردم در روباز کردم رفتم تو.دیدم تواتاقش دراز کشیده.سلام کرذم گفتم سلام خاله.چشاش گرد شد اما به روی خودش نیاورد.گفتم بچه بودم من از تو فراری بودم حالا تو ازمن فراری شدی؟؟ توی اون حالت اخموش خنده اش گرفت ولی باز چیزی نگفت.زود پا شد رفت دستشویی.کلی دست شوییش رو لفت داد اومد بیرون بی صدا.خواست ردشه که من فهمیدم.رفتم زود بغلش کردم.خواست خودشو مثل سابق ازم جدا کنه زورش نرسید یه لحظه ترسو توچشاش دیدم.ایندفعه برای اولین بار بجای محکم صحبت کردن مثل یک دختر بچه گفت من هرکار کردم بخاطر خودت بوده بعدا میفهمی اگه میخوای تلافی دربیاری من هیجا نمیرم وقتی فهمیدی من چیکار کردم اونموقع بیا هرچی تو گفتی من میگم باشه.گفتم خاله جونم؟؟ خاله قوربونت برم هیچوقت انقدر باهاش خوب صحبت نکرده بودم خودش یکه خورد گفتم من میدونم توچیکار کردی.تو بهترین هدیه زندگیمو بمن دادی من بخاطر همین عاشقت شدم تو بهترین زن دنیا شدی برام.خالم از تیزهوشیش خواست زود استفاده کنه گفت حالا که میدونی پس بمن مدیونی باید حرفمو گوش بدی؟؟ گفتم البته تو جون بخوای برات انجام میدم اما از من نخواه که بهترین زنی که تا حالا دیدمو کنار بذارم.اون خواست دوباره شروع کنه که من دستمو بردم سمت سینه هاش برای اولین بار توی عمرم دستم به سینه اش خورد قند تو دلم آب شد عجب سینه سفتی داشت واقعا سفت بود.اون یلحظه خودشو شل کرد.باخودم گفتم بلاخره راضی شد.دو دستی خواستم سینشو بگیرم که ازدستم یدفعه در رفت و رفت توی اتاق در رو با چه سرعتی قفل کرد.من دهنم باز مونده بود.دیگه فرصتی بهتر از اینم گیرم نمیومد رفتم جعبه ابزار رو آوردم گفتم خاله یا در رو بازکن یا در رو بازمیکنمااااااا.صدایی نیومد شروع بکار که کردم صدای پرده اومد یادم افتاد اون اتاق به نورگیر پنجره داره و نورگیرم به راهرو که راهرو ته خونه بود و به بیرون راهی نداشت.فهمیدم میخواد وقتی من وارد اتاق میشم از پشت فرار کنه و ازخونه بره بیرون.منم در رو بعداز مدتی بازکردم.گفتم دیدی باز شد در رو با صدای زیاد بازکردم که بشنوه اما زود اومدم بیرون کمین کردم.کمتر از 2 ثانیه نکشید که خالم خواست در بره منم پریدم گرفتمش.گفتم تو دیگه کی هستی؟؟ اون با نگاش بمن فهموند که نه بابا تو دیگه کی هستی؟؟.بعد بغلش کردم بردمش تویه اتاق که به هیچ جایی راه نداره درو قفل کردم خالم زود رفت کنج اتاق.گفتم خاله بیخود سختش نکن؟؟ اما فایده نداشت کلی دنبالش دویدم تا دوباره گرفتمش.روی مبلی که تواتاق بود خوابوندمش.سینه هاشو محکم گرفتم.صداش خفه شد از درد به خودش میپیچید.با خودم گفتم باز فیلمشه چون به خیالم انقدرم نمیتونست به سینه هاش فشار بیاد چون 2 تا پیرهن تنش بود و یه سویتن.بعد شروع به لخت کردنش کردم پدرمو درآورد اما بخاطر آبرو سر و صدای زیادی نمیکرد.چون آبروی من آبروی اونم بود و نمیتونست بذاره کسی از این ماجرا بویی ببره.اما صداشو طوری میکرد که منو بترسونه که الانه که داد بزنه همه بفهمن ولی من دیگه اونو میشناختم پیرهن اولش و درآوردم.واقعا قوی بود.پیرهن دوم چون یقش کیپ بود و سینه هاش هم کل پیرهنو تنگ کرده بود و خودش هم تقلا میکرد نمیتونستم دربیارم.یدفعه اعصابم خورد شد پیرهنو از یقه جرررر دادم.یدفعه سینه هاش معلوم شد فهمیدم اصلا سویتن نبسته و سینه هاش سفته..پوستش خیلی سفیدتر از من بود سینه هاش اصلا دور قهوه ای رنگی که خیلی از زنا دارنو نداشت اما نوک سینه هاش خیلی برجسته بود و اگه سیخ می ایستاد و ازبغل یعنی نیمرخ به سینه هاش نیگاه میکردی واقعا سرسینه هاشو میدیدی که چقدر برجسته و نوک تیزه.اول همینطور موندم.اونم از همین داشت استفاده میکرد و دستمو گاز گرفت.زود از موهاش گرفتم.اشکش داشت درمیومد ولی من میدونستم که خیلی غده و گریه عمرا نمیکنه.دیدم شلوارشو با این حساب نمیتونم دربیارم.سعی کردم الکی خستش کنم.نمیذاشت به سینه هاش دست بزنم.اگه دستمو از رودستاش برمیداشتم زود یه کاری میکرد تموم انرژیمو ذخیره داشتم میکردم ولی اون داشت تموم زورشو میزد دیگه به نفس نفس افتاده بود و من روش افتاد بودم دستاشو گرفته بودم و لباس تنش نبود فقط شلوار پاش بود.خسته شده بود ولی باز سعی میکرد.میدونستم باز انرژی داره.شروع کردم بخوردن سینه هاش دوباره اینگار جون تازه گرفته شروع به اینور اونور کرد و نیروی ذخیرشوهم استفاده کرد وقعا خسته شده بود.شروع به باز کردن دکمه هاش کردم دیگه شروع به ناله کردن و حرف زدن کرد گفت من خالتم بخدا تو رو از همه بیشتر دوست دارم کاری نکن پشیمون بشم و اینکار درست نیست؟؟؟ گفتم با کیرم پروژه انجام میدادی درست بود؟؟؟ اونموقع خالم نبودی حالا خالم شدی؟؟ دیگه شلوارشو درآورده بودم با یک دستم جفت دستاشو گرفته بودم با دست دیگه شلوارشو پایین میدادم روشکمش هم نشسته بودم.شرتش معلوم شد.شرتش سفید و گلهای صورتی داشت و خیلی باد کرده بود فهمیدم نوار بهداشتی داره زیرش.گفت من پریودمااااااا.تو با یک زن پریود چیکار میتونی کنی؟؟ منم که کامل آمار دستم بود گفتم عجب تو الان 4 روزه که از پریودت میگذره این نوار رو وقتی توی اتاق بودی گذاشتی که اگه به همچین موقعی رسیدی ازش استفاده کنی تا من ولت کنم؟؟ چشاش گرد شد اشک توچشاش جمع شد.گفتم کاریت نمیکنم مگه میخوام شکنجت کنم؟؟ تو با این اخلاق و هوشی که داری فقط من میتونم جوابگوت باشم بیخود نیست این همه خواستگار رو رد کردی حال میفهمم اما حیف تو نیست که همینطور دست نخورده موندی؟؟/ دیگه حرف نزدم نوار بهداشتی رو برداشتم کووووووسی دیدم که واقعا نمیتونم توصیفش کنم دیگه لخت شده بود.من شروع کردم به لخت شدن.اون هنوز زور میزد ولی دیگه عضلاتش جواب نمیداد.شروع به در آوردن شلوارم کردم شرتمو درآوردم.کیرم تا خورد به بدنش یه حسی بهم دست داد که انگار این کیر به صاحب اصلیش برگشته.هنوز باورم نمیشد خاله ای که این همه سال ازش بدم میومد و این همه سال خودشو ازم مخفی میکرد همچین هیکلی داشته باشه؟؟ واقعا هیچ چیش بد نبود پاهای کشیده کوس تمیز سوراخ کون ناز چوچولی خوردنی سینه های سفت متوسط رو به بالا.کیرم که داغ بود رو انداختم لاپاش خوابیدم روش س سینشو کردم تو دهنم.شروع کردم به مک زدن و گاز زدن.اووووووووف جاااااااااان دیدم انگار که خون توش جریان پیدا کرده باشه. سرسینه ها 2 برابر شد.دیگه واقعا یه چیزی تودهنم پر شده بود از این سینه به اون سینه.معلوم بود که چه بخواد چه نخواد داره کیف میکنه.صداش قطع بود.تقلاش کمتر شده بود اما اشک بود که میریخت کیرمو که هم زمان با خوردن سینه هاش داشتم بالا پایین میکردم ازلای پاش آوردم.دوتا سینه هاشو با دستام چسبوندم بهم کردم لاش و عقب جلو میکردم.تازه متوجه سایزش شدم.واقعا روی بدن ظریف یه زن کیرررررر بزرگ و یا کوچیک مشخص میشه.سر کیررررررم بصورت و لبش میخورد.بعد شروع به بازی کردن با کوووووووسش کردممممم.ادامه دارد..

1 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام امير جان مثل هميشه داستانهات آس آس هستن مرسي

 

ابزار وبمستر