ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خاطرات سکس سیاوش2

تازه اومدم مرخصی ازسربازی که بابام گفت میخوایم بریم کوه با یکی از دوستاش برادرم چون امتحان داشت نمیومد باباهم اصرار کرده بود که حتما باید باهاشون برم چون کمردردش شروع شده بود و نمیتونست پشت فرمون بشینه منم قبول کردم.دوست بابام یه دختر داشت که ازدواج کرده بود اما ازشوهرش جدا شده بود یعنی در شرف جدا شدن بودن اسم دخترش آیدا بود.اونها هم بیشتر بخاطر اینکه روحیه آیدا عوض بشه خواستن با ما بیان کوه.وقت حرکت بابا به دوستش زنگ زد و گفت ما داریم حرکت می کنیم اونهاهم اومدن سرکوچمون که باهم حرکت کنیم آیدا پشت فرمون نشسته بود البته من تا اون روز ندیده بودمش چون هیچوقت خونه دوست بابام نرفته بودم وقتی هم که اونها میومدن ایدا نمیومد سلام علیک کردیم برای اولین بار ایدا رو دیدم البته ازماشین پیاده نشدیم همینطوری سلام علیک کردیم وحرکت کردیم اولش بابا همش میگفت اروم برون و مسخره بازی درنیار تا جایی که تو راه ایستادیم برا اینکه یه آبی به دست و صورتمون بزنیم برای اولین بار چشمم به هیکل ایدا خورد البته هیچ حسی جز یه حس دلسوزی نداشتم نسبت بهش نداشتم تا اون لحظه که میگفتن بیچاره دختر به این خوشگلی با 25 26 سال سن طلاق گرفته و این حرفا.وقتی دوباره نشستم که حرکت کنیم دوست بابام گفت سیاوش رانندگی دخترمو ندیدی هنوز حاضرم باهاتون شرط ببندم منم که تا اون لحظه اون مسافرت کسل کننده ترین مسافرت عمرم بودم یه خرده ذوق کردم ولی منتظر موافقت بابا بودم بابا هم گفتم منم رو رانندگی سیا شرط میبندم که با صدای لاستیکهای ماشینم کورس ما شروع شد تو اون جاده که نهایت سرعت توش60 تا70 بود بعضی جاها سرعتم به 110 هم میرسید اون هم سپر به سپر ماشینم میومد از رانندگیش خوشم اومده بود بابا یه چند باری گفت سیا یواشتر ما داریم شوخی می کنیم چرا جدی گرفتین؟؟؟ منم گفتم نه بابا اینطوری روحیه اش عوض میشه بابا هم چیزی نگفت منم یواش یواش داشت بهم برمیخورد که یه دختر اینطوری همرام بیاد و کم نیاره دیگه وحشیانه رانندگی میکردم تا جاییکه بعضی وقتا فاصلمون 150 تا 200 متر میشد نزدیکای محل که رسیدیم از قصد سرعتم رو کم کردم که ازم سبقت بگیره اون ازم جلو زد و ما رسیدیم که دوست بابا عموعلی از ماشین پرید پایین و گفت سیا حال کردی دست فرمونو؟؟ منم خندیدم گفتم عالی بود اما ایدا با یه اخم ازماشین پیاده شد و چیزی نگفت رفتیم توخونه وسایل و جا بجا کردیم منم لباسامو عوض کردم رفتم بیرون چشمم خورد به هیکل آیدا واااااایییییییی عجب چیزیه این یه شلوار قرمز چسبون و یه بلوز نارنجی تنش بود.منم ازبرخوردش بدم اومده بود باهاش سرسنگین بودم.بساط شام و ردیف کردیم بابا و عموعلی شروع به خوردن مشروب کردن مامان و خاله هم داشتن ظرفها رو میشستن آیدا رفته بود تو تراس داشت کتاب میخوند بابا یه بار صداش کرد که بیا توسرده ولی عموعلی گفت کاری بهش نداشته باشین اینطوری راحتتره منم حوصلم داشت سرمیومد الکی گفتم مامان من بعضی ازدوستام میخواستن بیان کوه قدم میزنم میرم تا دم خونشون ببینم اومدن یا نه.رفتم بیرون دیدم ایدا هنوز تو تراس داره کتاب میخونه گفت توباغتون خطرناکه گفتم نه دورتا دورش دیواره جزدرخت توش چیزی نیست.اومدم توحیاط رفتم ته باغ تا سیگار بکشم آخه سیگار تواون هوا خیلی حال میده جاییکه من بودم ته باغ ما بود کنار باغ همسایمون یه راه کوچیک داشت که میشد رفت توباغ همسایه.همسایمون هم یه پیرمرد بود که اصلا نمیومد کوه همیشه انجا خالی بود.رفتم یه گوشه نشستم و به یه درخت تکیه دادم و سیگارم رو اتیش کردم یه حال عجیبی میداد.یهو دیدم یه صدایی گفت اجازه هست بیام پیشت؟؟؟ قلبم اومد توشرتم برگشتم دیدم ایداست سریع سیگارم و انداختم اومد جلو گفت چرا خاموشش کردی؟؟ گفتم بیام باهم بکشیم.اومد کنارم نشست چون بقیه جاها تیغ داشت اومد دقیقا کنارم نشست کامل به من چسبید گفت سیگار داری؟؟ گفتم نه همون یکی بود.گفت من دارم بهم تعارف کرد منم یکی برداشتم شروع کردیم سیگار کشیدن.گفتم باورم نمیشه سیگاری باشی؟؟ گفت نیستم جدیدا شروع کردم برای آرامش اعصابم البته بیشتر دوست دارم یکی داره سیگار میکشه دودش رو بزنه توی صورتم.برام جالب بود کاراش.گفت خیلی سخته ادم بچشو سقط کنه مادر باشه بدون اینکه بچشو ببینه از دستش بده یهو بغض کرد و اروم اشک میریخت من برای اینکه حال وهواش عوض شه دود سیگار تودهنمو فوت کردم سمت صورتش توگریه یه لبخند زد و گفت تو از چی خوشت میاد؟؟؟ گفتم خیلی چیزا.گفت تو سیگار کشیدن منظورمه.منم چون بدنش به تنم چسبیده بود و اینکه چند وقت توپادگان بودم داشتم برای سکس میمردم میخواستم یه جوری کرم بریزم.گفتم روم نمیشه بگم؟؟ گفت بگو هرچی هست بگو؟؟ گفتم دوست دارم تموم دود تودهنم رو بفرستم توی دهنه یکی دیگه.گفت جالبه یه پک بزرگ بزن.منم زدم گفت دودش رو نده بیرون بعد دهنشو نزدیک لبم کرد گفت بفرست تودهنم.منم لبمو گذاشتم رولبش تموم دود رو تو دهنش خالی کردم.گفت خوشم اومد بازم میخوام.فهمیدم که اونم کرم داره.گفت ایندفعه آرومتر بفرست.منم ایندفعه آروم لبمو به لبش نزدیک کردم شروع به لب گرفتن کردم به محض اینکه لبمو رو لبش فشار دادم یه اه ه ه گفت وانگار بهش برق وصل کردن پیچ و تاب میخورد.خودمو انداختم روش گفت سیا پاشیم تیغ رفت توپشتم.بلندش کردم همینطوریکه لب میگرفت دستش رو گذاشت رو کیرمو شروع کرد کیرمو مالیدن و یواش یواش شلوارمو کشید پایین زانو زد جلوم و کیرمو گرفت تو دستش گفت چه اقا کوچولوی خوشگل و بزرگی داری؟؟؟ گفتم ازاین به بعد مال خودته.خندید و شروع کرد به ساک زدن چنان ساک میزد که داشتم میمردم انگار کیرم داره ازجا کنده میشه دیگه نتونستم طاقت بیارم بلندش کردم شلوارشو کشیدم پایین یه شرت بنفش پاش بود خیلی خوشگل بود گفت سیا اینجا نه من میترسم حامله شم باشه برای بعد.برشگردوندم و چسبیدم بهش گفتم ازاینجا که حامله نمیشی.گفت توهم ازعقب سکس کردن ودوست داری فکر میکردم فقط شوهر سابقم اینطوریه؟؟ خندیدمو کونش و نیشگون گرفتم گفتم این چیزی که توداری همه رو وسوسه میکنه.شرتشو کشیدم پایین عجب کون خوشگلی داشت فوق العاده سفید بود و بزرگ با اونکه یه کم تپل بود اما بدنش سفت بود و چربی نداشت کلا هیکل توپری داشت گفت سیا فقط یواش بکنیا.گفتم توکه میگی شوهرت باهات زیاد ازاین کارا کرده؟؟ گفت اره اما اقا کوچولوت خیلی بزرگه میترسم یهو جیغم دربیاد.گفتم نترس فقط رو به خونه بایست که اگه یکی داره میاد سریع دربریم ما تو تاریکی بودیم واگه یکی میومد متوجه میشدیم دستشو گذاشت روتنه درخت گفتم ایدا جووووون باسنتو بده عقب.گفت نگو باسن بدم میاد بگو کووووون.گفتم چشمممممم کونتو بده عقب.اونم تا جایی که میتونست داد عقب منم یه تف انداختم سرکیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش.گفت خیلی بزرگه پاره نشمممممم؟؟ گفتم نترس یواش سرکیرمو گذاشتم توش برخلاف تصورم راحت رفت تو ولی درد میکشید گفت آخ خ خخخخخخخ دستشو گذاشت روی رونه پام تا یواشتر تلمبه بزنم منم شروع کردم به تلمبه زدن ازپشت سینه هاشو گرفتم و فشاررررر میدادم و تند تند تلمبه میزدم سرشو برگردوند تا لب بگیریم همش میگفت جووووووون بکنننننن بکننننننن منو مال تواااااااممممممم بکننننننن.همینطورکه سینه هاشو فشار میدادم یه لرزش کوچولو کرد وسرشو برد پایین منم تمام ابم توکونش خالی شد دیدم اشک توچشاش جمع شده گفتم همینطوری باش الان دستمال میارم تمیزت میکنم.گفت ازکجا؟؟ گفتم توی جیب کاپشنم.رفتم از توی جیب کاپشنم که رودرخت آویزون کرده بودم دستمال گرفتم و برگشتم وقتی داشتم برمیگشتم ایدا لخت جلوم بود بدنش زیر نورمهتاب تواون تاریکی یه چیز محشری بود دوباره هوس سکس به سرم زد.از پشت بهش چسبیدم گفت سیر نشدی؟؟ گفتم چرا گریه میکنی؟؟؟ گفت اولین باریه که با کسی غیرشوهرم سکس میکنم.گفتم فرض کن من شوهر جدیدتم تاوقتی دوباره ازدواج کنی من کنارتم.گفت ازهمه مردا بدم اومده دیگه قصد ازدواج ندارم اما یه حسی منو به سمت تو میکشونه انگار صد سال هست که میشناسمت.گفتم منم احساس میکنم دوستت دارم.گفت ولی من دوستت دارم.خندیدیم گفتم من توکیفم کاندوم دارم برم بیارم ازجلو سکس کنیم؟؟؟ گفت دیگه نمیتونم سرپا وایسم.گفتم یعنی سکس نکنیم؟؟؟ گفت نه اگه توبخوای من حرفی ندارم ولی میخوام درازبکشم.گفتم اگه ماشین جای دیگه بود میرفتیم توماشین.گفت من ماشین و به بهونه دورزدن میارم بیرون توهم برو اونطرف تر ازخونه باش تا من بیام.گفتم بابات اینا چیزی نمیگن؟؟ گفت میدونم چکار کنم. منم رفتم توماشین از توکیف پولم کاندوم بردارم دیدم بله 3تا کاندوم دارم رفتم توباغ البته یواشکی بدون اینکه کسی متوجه شه.رفتم پیش ایدا و بوسیدمش گفتم من حاضرم اونم رفت خونه و سوئیچ رو برداشت گفت میرم یه دوربزنم مثل اینکه باباش گفت صبرکن مامانت اینا هم بیان که ایدا گفت میخوام تنها باشم اونها بخاطر روحیش چیزیش نگفتن.اومد جلو اون باغ تا برم سوارشم اومد اینطرف گفت سیا برو پشت فرمون بشین میخوام از رانندگیت لذت ببرم حرکت کردیم باید میرفتیم آخر محل یجایی بود که این وقت شب خلوت خلوت بود توی راه سرشو گذاشت روپام گفت سیا میشه یه خواهشی کنم؟؟ گفتم جون بخواه.گفت امشب ازجلو باهام سکس نکن.گفتم چرا؟؟؟ گفت باشه برای بعد وقتی خیلی اصرار کردم که چرا گفت آخه جلومو تمیز نکردم وقتی برگشتیم خونمون میرم تمیزش میکنم ودعوت میکنم که بیای.گفتم این چه حرفیه من باید باهات سکس کنم امشب دیگه طاقت ندارم.اونم گفت چشم.کیرمواز توشلوار درآورد و شروع کرد به ساک زدن انقدرحشری شده بودم که 2 تا3 بار نزدیک بود کنترل ماشین از دستم دربره انقدر ساک زد که داشتم بی حال میشدم زدم کنار و موهاشو چنگ زدم تا اینکه ابم اومد همشو تودهنش خالی کردم وحرکت کردیم بالاخره رسیدیم چراغ ها رو خاموش کردم پیاده شدم باد خیلی سردی میزد رفتم اونطرف صندلی رو خوابوندم و شلوار و بلوزشو درآوردم خودشو جمع کرد گفت یخ کردم گفتم الان میام تو درو میبندم گرم میشی خدایش بدنش یکی ازشاهکارای خدا بود.فوق العاده سفید تپل و بدون چربی بود سوتینشم مثل شرتش بنفش بود شلوارمو کشیدم پایین و کاندومو ازدستم گرفت کشید روکیرم خودشو کشید بالا من رفتم توماشین درو بستم دوتا پاشو گرفتم کشیدمش پایین پاهاش دوطرف بدنم بود سوتینشو باز کردم واااااااااااایییییییی سینه هاش داشت دیوونم میکرد افتادم بجون سینه هاش گفت سیا بذار توش سریعتر بذار توووشششششش.منم کیرمو روی کوس پرموی ایدا تنظیم کردم با یه فشاررررررر محکم تا تههههههه کردم توششششششش یه آخخخخخخخ گفت که داشت دیوونم میکرد همینطورکه سینه هاشو میخوردم توی کوسش تملبه میزدم ایدام توس اسمونا بود هی قربون صدقم میرفت و موهامو چنگ میزد ازیطرف کاندوم تاخیری از یطرف اینکه تازه بابت ساک زدنش ابم اومده بود باعث شده بود ابم نیاد ایدا با یه لرزش ارضا شد ولی من نه هیچ خبری نبود گفتم برگرد بذارم توکونت گفت چرا؟؟ گفتم برگرد.همینطوری اونم با مکافات برگشت کردم توکونش و سینه هاشو مالیدم دوباره آخ و اوخش دراومد کونش خیلی بهم حال میداد یه کم که کونشو کردم گفتم ایدا جون برگرد دوباره ازجلو سکس کنیم دوباره بامکافات برگشت پاهاشو بازکردم و کردم توکوووووووسش دیگه خیلی حشری شده بود جیغغغغغغغ میزد میگفت بکننننننن بکنننننننن بلوزمو درآورد شروع کرد لیسیدن سینه من که بعدا دیدم چند جاش کبود شد دیگه یواش یواش داشت آبم میومد گفتم ایدا جوووووووون داره آبم میاد.گفت توکاندوم خالی کن.گفتم نه میخوام توکونت خالی کنم.گفت سختمه برگردم.کاندومو برداشتم و پاهاشو بالاتر دادم و کردم توکونش با دوبار تلمبه زدن آبم خالی شد توکونش و همزمان ایدا هم با مالیدن سینه هاش دوباره ارضا شد.لباس پوشیدیم و بعد حرف زدن و ذخیره کردن شماره هامون توگوشی هامون حرکت کردیم اومدیم خونه اول آیدا رفت تو منم از دورداشتم نگاه میکردم منم یه20 دقیقه بعد رفتم.همه خواب بودن منم گرفتم خوابیدم صبح با صدای آیدا ازخواب بیدار شدم گفت سیا پاشو دیگه چقدر میخوابی؟؟ چشامو بازکردم گفتم بقیه کجان؟؟ گفت رفتن بیرون بغلش کردم کشیدم روی خودم چون سرصبح بود کیرم بدجوری شق شده بود گفت بابا اینا رفتن پیاده روی مامان اینا هم تو باغ دارن سبزی میچینند گفتک پاشو یه سکس کنیم گفت چطوری؟؟؟ بردمش کنار پنجره ایستاد طوریکه به مامان اینا دید داشتیم ولی چون پشت پرده بودیم اونا مارو نمیدیدن شلوار و شرتشو کشیدم پایین یه تف انداختم سرکیرم وبا فشارررررر محکم کردم توکونش آیدا گفت ااااااییییییی درد میااااادددددد سیااااااااا بکن جلوممممممممم گفتم نه سرصبح فقط کون حال میده اما باسنش نمیذاشت کیرم تا ته بره توش خمش کردم طوریکه کمرش90 درجه شده بود حالا دیگه کونش کامل باز بود دوباره با یه تف گذاشتم توکونش ایندفعه دیگه تا تهههههههه میکردم توششششششششش خیلی دردش میومد اما چیزی نمیگفت یه چند تاضربه محکم زدم یهو جیغغغغغغغ کشید.خشکم زد مامانش داد زد آیدا چتههههههه دخترمممممم اونم سریع گفت سرم خورد به پنجره مامانش گفت یواش تر دخترم سیاوش خوابه بعد هردومون خندیدیم دوباره شروع کردم تلمبه زدن تا ابم اومد و توکونش خالی کردم این آخرین سکس ما توکوه بود اما بعداینکه برگشتیم دیگه سکسمون عادی شد رسما دیگه دوست دخترم شده بود با اونکه 6 سال ازم بزرگتر بود تو تمام مرخصی هام حداقل یه بار سکس میکردیم تا من سربازیم تمام شد و مغازه باز کردم دیگه راحت راحت شده بودیم هروقت میخواستم زنگ میزدم میومد مغازه میرفتیم توبالکن مغازه و میکردمش برخوردمون طوری بود تو جمع که هیچکس فکرشم نمیکرد ما به هم اینقدر نزدیک باشیم اما یه قراری باهم گذاشته بودیم که دیگه از کون سکس نداشته باشیم یه روز پنج شنبه بود اومد مغازه نزدیک ظهر بود گفت امروزغروب قراره بریم اصفهان پیش آرش داداشش تواصفهان زندگی میکرد آخه زنش زایمان کرد قراره یه هفته اونجا بمونیم اومدم خداحافظی.گفتم صبرکن بعد کار مشتری هارو که تمام کردم گفتم برو بالا الان میام رفت بالا منم درمغازه رو از داخل بستمو رفتم بالا شلوارشو کشیدم پایینو رو موکت خوابوندمش یه کاندوم کشیدم روکیرمو کردمش وقتی کارمون تمام شد گفتم آیدا خیلی دلم میخواد یه شب کنارهم بخوابیم گفت آره اگه میشد خیلی خوب بود گفتم اگه بتونی بابات اینهارو بپیچونی یه هفته وقت داریم باهم باشیم گفت تومیتونی شبا بیای پیشم؟؟ گفتم آره بابا.گفت اوکی تمام سعی خودمو میکنم خداحافظی کرد و رفت گفت بهت خبرمیدم.اما فکر نکنم قبول کنن.بعد اینکه رفت یه حس عجیبی داشتم نمیدونستم چی میشه ساعت4دیگه دیدم نمیشه تحمل کرد زنگ زدم دیدم گوشی و برنمیداره یه نیم ساعت دیگه زنگ زدم دیدم گوشیش خاموشه دیگه خیلی عصبی شدم گفتم ریده شد تو تمام برنامه ریزیم.تا ساعت7داشتم زنگ میزدم دیدم خبری نشد ازبس اعصابم خرد بود کلی سیگار کشیدم ساعت7:30 بود که دیدم گوشیم زنگ میخوره برداشتم دیدم شماره خونشونه گفت سیا مامان اینا رفتن امشب باهمیم.گفتم اوکی منم زنگ زدم خونه گفتم دارم شام با دوستام میرم بیرون ساعت 8 رفتم خونشون درزدم درو بازکرد پرید توبغلم و لبش رو گذاشت رو لبم یه تاپ و شلوارک فوق العاده تنگ و چسبون تنش بود سفیدی لباسش با سفیدی بدنش ست شده بود تو این لباس کونش خیلی بزرگ نشون میداد رفتیم تو یه تاپ و شلوارک برام آورد گفت بیا برات بپوشم رفتم جلوش شلوارمو کشید پایین از روشورت کیرمو بوسید گفت قربونش برم بعد پیراهنم و هم درآورد و یه چند بار سینه مو بوسید خودشو بهم چسبوند لب گرفتیم خوابوندمش روزمین دراز کشیدم روش لب گرفتیم تا دستم به سینه هاش خورد یه آه گفت خیلی حشریم کرد خواستم لختش کنم گفت بریم تواتاق.رفتیم روتختش لباساشو درآوردم اولین باربود که درست و حسابی جلوم درازکشیده بود شرتوسوتین مشکیش خیلی بهش میومد هردو رو کندم انداختم کنار خوابوندمش سینه هاشو خوردم برشگردوندم گفت سیا میخوای چکارکنی؟؟ گفتم امشب همه چیز آزاده.گفت سیا چندماه ازعقب سکس نکردیم الان خیلی درد داره.گفتم نداره نترس یه امشب همه چیز آزاد باشه.گفت باشه ولی یواش گفتم اوکی یه بالش گذاشتم زیرشکمش کونش اومده بود بالا کیرمو بردم جلو دهنش یه کم خورد که خیس شه یه تف هم انداخت سرکیرم گفتم سوراخ کونتوهم خیس کن.اونم یه تف انداخت کف دستش بعد زد به کونش ازاین صحنه خیلی خوشم اومد رفتم پشتش سرکیرمو گذاشتم رو سوراخش یه کم فشار دادم نرفت توش دوباره با یه فشارررررر محکم سرش داشت میرفت توشششش که گفت آآییییییییی خودشو کشید جلو دوباره کشیدمش زیرخودم گفتم خودتو بده عقب گفت سیاااااااا خیلی خیلی درد دارهههههه چرا ازجلو سکس نمیکنی؟؟؟ گفتم ازجلوهم سکس میکنیم اینبار با یه فشاررررررررررر خیلی محکم تا نصف کردم توشششششششش رفت از زیرم دربره که دستمو بردم زیر کتفش خوابیدم روش گریه اش دراومد همش میگفت سیاااااااا دااارررمممم پاررررههههههه میشمممممم بسههههههه دیگهههههههه گفتم الان عادت میکنی آروم تلمبه میزدم دیگه دردش کمتر شده بود منم هنوز تا آخرنکرده بودم گفتم آیدا کونتو تاجاییکه میتونی بازکن اونم بی خبر ازهمه جا تا جاییکه میتونست کونشو دادعقب یهو تا دسته کردم توششششششششش چنان جیغغغغغغغغ زد داشت تقلا میکرد از زیرم دربره نذاشتم گفت زودتر تمامش کننننننننن.تند تند شروع کردم به تلمبه زدن هربار تا دسته میکردمش اونم فقط جیغ میزد سرعتمو بیشتر کردم تا اینکه آبم با فشار خالی شد توکونش.همونطوری روش خوابیدم داشت ناله میکرد وقتی کیرمو درآوردم دیدم تمام کیرم و یه تیکه هایی از بالش زیر شکمش خونیه آیدا خیلی گریه کرد کونش شدیدا گشاد شده بود وقتی میخواست رابره پاهاشو باز باز حرکت میداد اما باز اشکش درمیومد گفت توی عمرم اینقدر درد نکشیده بودم بعدش رفتیم حموم توحموم کیرمو گذاشت لای سینه هاش خیلی حال داد کلی هم ساک زد تا آبم اومد روصورتش خالی کردم اومدیم بیرون شام خوردیم گفت سیا هنوز منو به اوج نرسوندی گفتم وقت خواب حتما این کارو میکنم وقت خواب رفتیم روتخت دونفره پدر ومادرش لب تاپمو روشن کردم گذاشتم رو میز گفت این ومیخوای چکار؟؟؟ گفتم ببین چه حالی بهت میدم امشب از توکیف لب تاپ اسپری تاخیری درآوردم زدم به کیرم یه بسته کاندوم رو گذاشتم کنار بالشم یه فیلم سوپر داشتم خیلی با حال بود یه مرد عرب بود و یه زن خیلی خوشگل عرب باهم به مدل های مختلف سکس میکردن گذاشتم و گفتم هرکاری اینه میکنن ماهم میکنیم گفت از این فیلما بدم میاد گفتم اینطوری بیشتر حال میده قرارشد هرکاری مرد میکنه من کنم هرکاری زنه میکنه آیدا اول برام ساک زد منم کوس خوشگلشو خوردم بعد به مدل های مختلف سکس کردیم 7 8 حالت سکس کردیم آیدا یه 4 5 بارارضا شد اما من نه دیگه خیس عرق بودم ایدا به حالت سگی شده بود منم کرده بودم توکوسش دیگه نای حرف زدن نداشتیم همینطورکه تلمبه میزدم دیدم داره ابم میاد کیرمو درآوردم و کاندومو درآوردم یهو کیرم و کردم توکونش و روش دراز کشیم با جیغغغغغغغغغغ آیدا آبم اومد توکونش خالی کردم و روش دراز کشیدم و همونطوریکه کیرم توکونش بود خوابیدیم.الکی خالی بسته بودم واسه مامانم اینا که پدر و مادر دوستم مهدی رفتن مسافرت و من باید شبها برم پیشش که تنها نباشه. یه هفته تمام شبی 4 5 بار میکردمش روزا کارمون شده بود خوردن شیر خرما و موز شبها هم کردن آیدا تا اینکه مامانش اینا ازسفر برگشتن.هنوزم که هنوزه با آیدا رابطه دارم و هفته ای حداقل 2 بار میکنمش یه بارهم ازم حامله شد ولی توی1 ماهگی رفتیم آمپول زدیم سقط شد خدا رو شکر.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر