ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 14


زبونم بند اومده بود . واقعا نمی دونستم چیکار کنم . تمام خشمهای عالم اومده بود سراغم ولی حالا دیگه وقت دق و دلی خالی کردن نبود . من عاشق دختر عموم آهو بودم . مثل یه آهو زیبا بود . با چشایی خوشگل و نگاهی مظلوم مث یه آهو . همسن بودیم . اونم ازم بدش نمیومد . ولی این عمو و زن عموی نامردم اونو ازم دور کرده بودند . بهانه های الکی می آوردند که شما با هم هم سن هستین و تو باید بری خدمت و کار بگیری و از این کوس شرات در حالی که بزرگ خاندان ما این کار و کاسبی ها واسشون نوعی تشریفات و گردو بازی بود و فقط یه نرمشی بود که بدن یخ نزنه . دختر بهم ندادن که ندادن . طوری آهورو هم نسبت به من دلسرد کردن که نگو و نپرس . آخرشم چی شد اونو شوهرش دادن به یه مرد چینی . جوون خوش تیپی بود . می گفتند به خاطر آهو مسلمون شده . پدرش از اون تاجرای بزرگ چینی بود که در مراودات بازرگانی که با عمو آراد من که فقط یه نقطه از بابا آزاد من کمتر داشت و همون نقطه مردانگیش بود در یکی از این سفر ها زن و دخترش آهو رو می بره و کار دستمون میده . پسر اون چینی عاشقش میشه وثریا جنده هم پاشو می کنه تو یه کفش که ما چون مسلمونیم و معتقد و با ایمان دامادش هم باید مسلمون باشه من خودم چشم دیدن چین و چینیها رو که بزرگترین دشمن این آب و خاک وملت مظلوم ایران هستند نداشتم حالا بدتر . میلیاردها میلیارد سر مایه ما رو می چاپن و آشغال ترین آشغالهاشونو نثار ما می کنن . تف بر این چین و چینی و چین و چین ساز ها .. بگذریم چینیه هم جون عمه اش مسلمون شد و دختر عموی ما رو گرفت . واسه ماه عسل رفته بودند پکن .. فکر کنم اگه ایران بودند دوتایی شون در این مراسم شرکت می کردند . ثریا که تقریبا هم سن مامان بود یه نگاهی به من انداخت و یه نگاهی به کیرم -آریا جان معطل چی هستی . می دونم از دست من دلخوری ولی خودت بعدا می فهمی که من بهترین کار و خدمتو در حقت کردم . قسمت نبود . یا تو باید چند سال از آهو بزرگ تر می بودی یا اون باید چند سال از تو کوچیک تر می بود -زن عمو عشق و دوست داشتن این چیزا سرش نمیشه -آریا چقدر حرف می زنی بازم خنگ شدی ها . تازه واردی و هنوز باید تو گوشت فرو کرد که چی تو قرار داد نوشته و تو چی رو امضاکردی ؟/؟  این محفل که جای تصفیه حسابهای شخصی نیست . کارتو بکن . ثریا راست می گفت ولی طرز صحبت اون خونمو به جوش آورده بود . به غیر از چند تا کیر که قابلیتشو داشتند با کیر من رقابت کنند کیر من از بقیه کیر ها سرتر بود . وقتی ثریا اون بلا رو سرم آورد اون روزا وحتی تا اون لحظه از بزرگترین آرزوهام بود که یه روزی اونو طوری بگام که از دهنش در آد . تصمیم گرفتم که از این به بعد با خونسردی ولی اصولی کارمو پیش ببرم -زن عمو جون خیلی خوش اندامی و ناز و تپلی -تو هم خیلی خوش کیری آریا . اصلا فکرشو نمی کردم یه گنج ارزشمند و سنگین اون زیر قایم کرده باشی . باور کن از هر پنجاه تا کیری که این مجلس داره کیر تو سرتر از همه هست -حالا یه کیری بهت می زنم که حال کنی دو تا پاهاشو به دو طرف باز کردم و کیرمو یک ضرب فرستادم تا ته کوس چاق و تپلش . جیغی کشید که تمامی سالن رو متوجه ما کرد -واییییی چیکارم کردی کثافت جرم دادی جرم دادی .. ولی من ول کن نبودم . همین طور تند تند می گاییدمش . با این که کوسشم خیلی خیس کرده بود ولی چون شیب ضربه وگاییدن من استاندارد نبود دردی شدید رو به همراه داشت -آریا خواهش می کنم . دق دلی خودتو سرمن خالی نکن . بذار حال کنیم . این جا جای کینه نیست .دلتو صاف کن . آدم باید خودشو پاک کنه ومثل یه آینه شفاف بیاد تو این مجلس -زن عموی جنده من . از کی تا حالا واسه جنده بازی باید دل آدم صاف شه . مگه اینجا سیر و سلوک و طی طریقه که باید از منازل خودسازی بگذری ؟/؟ تو همون کوستو صاف کنی بسه .. حتما باید غسل جنابت هم بکنیم بعدا به هم بچسبیم . دو تا دستامو گذاشتم رو سینه هاش و با آخرین زورم فشارشون می گرفتم . مثل یه انار درشتی که بخوای آب لنبوش کنی و طوری هم فشارش می گیری که بخوای تا دون آخرشم آب بگیری . یه لحظه از فاصله ای دور چشام افتاد به مادرم که زیر خوابیده و یه مرد دیگه افتاده روش و کیرشو با سرعتی باور نکردنی می فرسته تو کوس ننه ام و درش میاره . مامان هم چه جوری خودشو به این طرف و اون طرف حرکت می داد . فقط پشت و کمر و بکن مامانو می دیدم و متوجه نشدم اونی که داره مامانو میگاد کیه . به چشای ثریا که نگاه کردم دیدم دنیایی از هوس و التماس درش موج می زنه . با خودم گفتم که اگه بخوام همین اول کار خلق خودمو تنگ کنم دیگه تا غروب نمی تونم کاری بکنم .. گفتم بهتره بر اعصاب خودم مسلط شم . نصف جمعیت رو دور و بر خودم می دیدم و بقیه هم ظاهرا در اتاقهای اطراف پخش شده بودند . ثریا که دید کمی آروم گرفتم دستاشو گذاشت روی موهای سینه ام و باهاشون بازی می کرد . این کار خیلی آرومم کرد و هوس منو هم زیاد . از جاش بلند شد و منو در زیر قرار داد و خودش اومد رو کیرم نشست که سکان کشتی رو خودش تو دستای خودش بگیره . عمو آراد معلوم نبود از کجا متوجه جریان شده . اونم ظاهرا هنوز قدرت هضم این مسئله رو نداشت که برادرزاده ای که اونو به هیچ هم حسابش نمی کردند حالا بیاد زنشو بگاد . یکی رو که در حال گاییدنش بود ول کرد و اومد طرف ما و کیرشو به طرف سوراخ کون زنش که آزاد بود نشونه گرفت . من که متوجه جریان شده بودم دستامو دور کمر ثریا حلقه زدم و با یه چرخش زن عمو رو رو زمین ولو کردم وخودم روش قرار گرفتم وعمو جانو خیطش کردم . اگه اون کیرشو تو کون ثریا فرو می کرد من حق اعتراض نداشتم ولی با این کار من که راه کیرشو منطقی بسته بودم حالا اون حق اعتراض نداشت .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی ...............جناب آقای mehrshad-p2003کار بر متخلف ومتقلب سایت لوتی ! .. این آخرین تذکریست که به شما می دهم . این داستان را بر خلاف قوانین و مقررات بدون اشاره به نام نویسنده و منبع در سایت لوتی منتشر کرده اید . درست است که  نام آن هر کی به هرکی می باشد ولی دلیل نمی شود که  رفتارتان هر کی به هرکی مآبانه باشد . رفتارتان را اصلاح نمایید . اگر صدها اثر مرا خوانده باشید به خوبی در یافته اید که  عصاره قلم من گاه چون نوش عسل شیرین و گاه چون نیش افعی تلخ (سمی ) می گردد .(می باشد ) . این تذکر شامل حال اربابانتان هم می شود  که رفتار شما را با دقت بیشتری تحت نظر و کنترل داشته باشند . در کارهای درست و قانونی موفق باشید .. ایرانی 

15 نظرات:

ایرانی گفت...

سلام نیمه شبانه به همه عزیزان ..ازتون پوزش می خوام که ته داستان چند تا خط اضافه نویسی کردم .آخه آدم لجش می گیره فقط تورو خدا برین سایت لوتی صفحه 47 و 48 داستانهای سکس با محارم ته نظرات مربوط به هرکی به هرکی , من جلوی متنی که از امیر به عنوان دیکتاتور یاد می کرد و یک سانسورچی, نام همین کاربر متخلف mehrshad-p2003رادیدم .من واژه مودبانه ای بهتر از پوست کلفت بودن و دزد پرروبودن برای این حرکتش گیر نیاوردم .داستان ما روبدون اشاره به منبع و نام نویسنده منتشر می کنند و از امیر ارث پدر هم طلبکارند .خدایا آخر و عاقبت ما رو به خیر کن .بازهم صدرحمت به کایراکاس فیلم رازهای پنهان .شب وروز همگی خوش ...ایرانی

سعید گفت...

سلام
منم اون داستان رو تو سایت لوتی دیدم
متاسفانه نمی دونم چرا این حرکات انجام میشه وقتی که اجازه کپی داده شده با ذکر منبع چه عیبی داره منبع رو هم بگیم؟این کار احترام به خودمون و دیگران هستش

matin گفت...

عالیه عالیه

ar@sh گفت...

salam be dadashe khodam.khobi irani?
Sharmande filter shekan nadashtam va3 hamin nemitonestam biam.
Omid varam k hamishe mesle koh mohkam va mesle sarv boland va mostahkam istade bashi.
In motekhalefin ro bayad az unjashon dareshon zad.
Dastan hat mesle hamishe ba hade aksare estandard montasher mishan.
Dorod bar nezhade pake aryaee.barqarar bashi

ایرانی گفت...

ممنون متین جان گلم ..ایرانی

ایرانی گفت...

سعید جان از همدلی وهمراهی تو بی نهایت سپاسگزارم .سعی می کنم جز منطق چیزی نگم .کامیاب باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

آرش جان ممنونم از محبتت .پدر مارو این سنگ انداز های اینترنتی در آوردند ..ایرانی

ایرانی گفت...

آرش جان برای مقابله با این خلافکارها باید به نقطه حساسشون ضربه زد ..ایرانی

ایرانی گفت...

باشمشیر قلم خلافکاران را رسوا خواهم نمود .درود بر تو و نژاد پاک آریا لعنت بر خودخواهان و مستبدان ..ایرانی

ایرانی گفت...

گفتم قبل از خواب یه سری به سایت لوتی بزنم ببینم چه خبره آیا بازم زیر آبی رفتند که سرشونو همون زیر داشته باشم نذارم بالا بیان یا نه .ظاهرا قسمت پنج کرسی داغ هوس رو یه کار بر دیگه منتشر کرده که به منبع اشاره شده در هر حال این کارشون قابل تقدیره ولی جناب mehr shad p-2003همان کاربر متخلف درزیر صفحه 48 داستانهای سکسی با محارم اعلام کرده که چون امیر سکسی دیکتاتوره نظرات مخالفو چاپ نمی کنه من با این که میدونم کارم اشتباهه داستانهاشو همین طوری منتشر می کنم .واقعا همچین آدمی پشت در قاضی که چه عرض کنم پشت در دادگستری هم محکومه اولا در سایت امیر کلی نظرات انتقادی وجود داره ثانیا تو چه کاره ای که بخوای انتقام بگیری ثالثا این چه ربطی به اون داره یعنی بیان انتقاد چه ربطی به داستان دزدی داره .مهرشاد جان کاری نکن که من با قلم تیزم خراشیدنو شروع کنم .اگه مطلبی بنویسم حرومش نمی کنم .اسراف نمی کنم .واسه وقت و نوشته هام ارزش قائلم .همان طور که واسه خواننده های گل این سایت ارزش قائلم و به خاطر اونا داستانهامو نیمه کاره ول نمی کنم .با تشکر از امیر گلم و با تاسف خوردن بر حال مدیران سایت لوتی که این چنین کاربرانی دارد که مرا به یاد رناتو در فیلم پشت در های بسته می اندازد .نیمه شب همگی خوش !..ایرانی

ایرانی گفت...

درپیام قبلی می خواستم بگم خاویر گفتم رناتو .در هر حال دوتایی شون قاطی کرده ان .الان دست وبالم باز شده حسابی دور و بر نظراتم .فقط دو تا فیلم بیشتر نمی بینم .به امید پیروزی منطق بر زور وخود خواهی ..ایرانی

ناشناس گفت...

Salam irani jn aziz agha dastet dard nakone dastanet 20 te mese hamishe jan ma zod be zod bezar edamasho badjor to kafim

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب و عزیزم .در خدمت شما و سایر عزیزان خواهم بود .این داستان هفته ای دوبار منتشر میشه ..شاد باشی ...ایرانی

جيبر گفت...

همان طوركه گفته بودم يكي ازبهترين داستان هاست.ايراني جان خودتو ناراحت نكن چون كه همه ميدونن اين داستان روبه جزشما كسي نميتونه بنويسه وبه اتمام برسونه تأسف ميخورم واسه همچين ادمايي كه خلاقيت ندارند و فقط بلدندكپي كنند

ایرانی گفت...

سپاسگزارم ازت جبیر جان که تا این حد از من و آثارم دفاع کرده به من دلگرمی میدی .راستی در قسمتهای بعدی داستان کرسی داغ هوس فکر کنم برای دو سه قسمت دیگه سکس با خواهر هم داریم یهو یاد پاسخ به پیام قبلی ات افتادم .آخر هفته و روز و روزگارت خوش !..ایرانی

 

ابزار وبمستر