ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 62

چشای ندای من در حال برق زدن و درخشیدن بود . خیلی دلم می خواست بدونم به چی فکر می کنه . جفت صورتمو میون دو تا دستاش قرار داد و نوازششون می کرد -چیه ندا ساکت شدی . قیافه ام ضد حاله ؟/؟ -عشق من تو خود حالی . نوید خوشگل من . خیلی خوش تیپ تر از اونی هستی که تصورشو می کردم . ولی مهمتر از اون یه غم و نشاطیه که تو چهره ات می بینم . یه سادگی که  بیشتر از اونچه که فکرشو می کنم منوجذب تو می کنه و سبب میشه که از انتخاب تو پشیمون نشم . عاشق اون نگاه و چشاتم . هر چند خیلی اذیتم کردی و دلمو شکوندی . شبهای زیادی بود که نذاشتی چشم رو هم بذارم و تا صبح نخوابیدم . استادای دانشگاه همه ازم ناراضین . کاری کردی که با همه دعوا بیفتم . تو رو باید خیلی بیشتر از اینا عذابت می دادم . ولی چه کنم مثل تو دلشو ندارم . چهره ات نشون میده که باید خیلی مهربون باشی ولی چی بگم آخه . حالا باید بیشتر مراقب باشم که دخترا تو رو ازم ندزدن . ولی گوشاتو می برم اگه بخوای یه قدم کج برداری -نوید تو راستی راستی نمی خوای منو ببوسی . همین جوری بر و بر نگام می کنی -راستش هنوز ازت می ترسم فکر می کنم ممکنه بخوای بذاری زیر گوشم یا تحویلم نگیری .-چیه فکر کردی ندای تو قاطی کرده ؟/؟ ندای تو عاشقه با تمام وجودش عاشقه . احساساتی تر از تو و هرچی آدم دیگه تو این دنیاست ولی به موقعش منطق هم سرش میشه . فکر کردی به همین سادگی ولت می کنم تا یه هفته سر خاکم گریه کنی بعد بری با هر کی دلت خواست باشی ؟/؟ فکر کردی به همین آسونیها دست از سرت بر میدارم . به من میگن ندا شش انگشتی . هنوز ندیدی که انگشت ششم من چه کارا که نمی کنه ! دوستت دارم عاشقتم . باورت نمیشه که مال تو باشم ؟/؟  نکنه دوست داری خودمو بندازم تو دریا یا این قرص سمی رو گاز بزنم که باورت شه . کور خوندی . آخ نوید داشتم از خنده می مردم از سادگی تو و بی ریا بودنت . عاشق همین چیزاتم . وقتی که داشتی می گفتی ندا قرصتونصف کن که با هم بمیریم گریه و خنده ام قاطی شده بود . نمی دونستم چیکار کنم . واسه بلایی که سرم آورده بودی اشک می ریختم . واسه این که راستی راستی فکر می کردی میخوام برم اون دنیا خنده ام گرفته بود . پسر مگه من دیوونه ام ؟/؟! من عاشق .. تو عاشق .. عشق هم عاشق .. می دونی عشق عاشق کیه و چیه ؟/؟ عشق عاشق من و توست . عاشق زیبایی و لطافت پیوند من و تو . با این حساب وقتی که میشه راحت زندگی کرد وقتی که میشه تو بغل هم با چهار تا چش دنیا و زیباییهای اونو دید مگه مرض دارم مث دختر بچه های احساساتی نفهم یا پسرای سوسول بچه ننه خودمو بکشم . بکشم که چی بشه ؟/؟ .سهم خودم واسه زندگی رو بدم به بقیه تا حالشو ببرن ؟/؟ من خودم چمه که با عشق و عزیز خودم حال نکنم . خیلی بی کله ای نوید .. او این جمله آخررو به شوخی بر زبون آورد ولی به خورده بهم بر خورد واسه این که نشون بدم هنوز قدرت دست منه ومنم یه توان و اجازه ای دارم ودیگه حسابی هم تشنه ام شده بود صورت گرد و قشنگشو به خودم چسبوندم ولبهای غنچه ای و داغشو شکار کردم . دستامو دور کمرش حلقه زده و اونو به خودم می فشردم . صدای امواج دریا , نسیم خنک پاییز , خورشید زیبایی که می رفت تا یواش یواش لباس غروبشو به تن کنه , پرنده هایی که اون دوردستها در حال پرواز بودند .. همه و همه به من و ما آرامش خاصی می بخشید . لبهای ندا شکار لبهای من شده بود وگاه شکار و شکار چی جاشونو عوض می کردند . صورتشو با بوسه های آروم خودم  داغ کرده بودم . گاه امواج دریا که به پیکره ساحل می رسید صورت و موهای سرمونو تر می کرد . کف دو تا دستام از رو لباسای معطرش و از پشت در حال نوازش کمر یار بودند . حس می کردیم که زمان از حرکت ایستاده .. حس می کردیم که دیگه هیشکی و هیچی تو این دنیای خاکی نمی تونه ما رو از هم جدا کنه -ندا -جون ندا -میای بریم پشت اون تپه ها ؟/؟-چرا که نه اونجا دید نداره . هر کاری بگی می کنم . حتی اگه بگی این سمو نصف کن دو تایی با هم بریم اون دنیا انجامش می دم و بعد شروع کرد به خندیدن -دیوونه حالا منو مسخره می کنی ؟/؟ از دستم در رفت . عجب تیز پایی بود این دختره -فکر کردی می تونی منو بگیری . من قهرمان دو مدرسه بودم . اون وقتا چشام نمی دید حالا می تونم خوب از دستت دررم . می تونی بیا منو بگیر . راستش در اون لحظات بیشتر دوست داشتم به ندای خودم بچسبم تا از این بازیها بکنم . یه کلک بهش زدم تا این فاصله رو جبران کنم . عین قورباغه می پریدم و عین خرگوش می دویدم تا یه لحظه خودمو رسوندم بهش و افتادم روش حالا دیگه پشت همون تپه ای بودیم که قصد خزیدن به اونجا رو داشتیم . خودمو انداختم رو ندا . این دفعه شکار شکارش کردم . هر کاری کرد از دستم درره نتونست . هر کاری هم کرد که من نتونم ببوسمش نشد . این بار دو تا دستاشو که به دو طرف باز شده بود روی شنهای خشک فشردم وخودمو نیمه سنگین انداختم رو تنش و یه بار دیگه لبای تشنه اشو شکار کردم . هیشکدوممون سیر نمی شدیم . پس از چند دقیقه که لبامو از رو لباش ورداشتم خانوم اعتراض داشتند و می گفتند چقدر عجله داری چقدر زود تمومش کردی -ندا مگه وقت و زمانو ازمون گرفتن ؟/؟ -ببین نوید تو چند ماهه که به من بدهکاری -خدا پدر بقیه طلبکارا رو بیامرزه اونا به آدم یه فرصتی میدن -نفهمیدم چی گفتی مگه تو بازم طلبکار دیگه ای داری ؟/؟-نه ندا جون منظورم طلبکارای پولی بود . جفت گوشای منو با دو تا دستاش کشید . جیغم می خواست بره آسمون ولی تحمل کردم بذار کیف کنه -آخیش کیف کردم حال کردم دلم واسه این کارا خیلی تنگ شده بود . نوید میگی من با تو چیکار کنم . چطور دق دلی خودمو سرت خالی کنم . می دونم چیکارت کنم . یه خورده از این تنبیهاتو میذارم واسه بعد از ازدواج ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

مرتضی گفت...

ممنون ایرانی...

ایرانی گفت...

منم ازت ممنونم داداش مرتضی که همش به فکر مایی .پاینده باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام بر ایرانیه عزیز واقعا عالیه داداش فقط یه خواهش ازت دارم ببین انتشار این ندای عشقو هر روز یک بار کن بهتر میشه لطفا اگه امکان داشته باشه انجام بده
فرزاد.ص

ایرانی گفت...

فرزاد عزیزم ممنونم از این که مثل من عاشق ندای عشقی فعلا که هفته ای چهار بار منتشر میشه وبه یه مناسبتی دوست دارم قسمت 81 اونو اول عید 91 بذارم وقسمت آخرشم سیزده بدر .یعنی یه چیزی حدود 26,27 قسمت باقی مونده .از قسمت 81 تا آخر که دوباره یه اوج گیری خاصی داره بعضی قسمتهاش به اندازه چهار قسمت فعلی هم میشن یعنی پرحجمند که این قسمتها مال دوهفته عیده .ووضع انتشار و آپدیت وداستان نویسی اصلا معلوم نیست چی میشه .فرض می کنیم من هم راننده اتوبوس باشم هم خلبان هم راننده قطاروقتی تمام جاده ها خراب باشه من چه جوری خودمو برسونم به شما .دفعه قبل در هوای طوفانی وکولاک یه لحظه خودمو از روبروی بهمن ردکردم وخودمو رسوندم به شما بهمن اومد دوباره جاده مسدود شد تا این برفها تو دره های اطراف ریخته نشن جاده باز نمیشه .داشتم یه تشبیه واقعی به کار می بردم دیدم خود به خود استعاری هم شد .سپاسگزارم ازت فرزاد جان حالا با همین تعداد انتشار یه جوری کنار بیا که با شرایط بد انتشار واینترنت معلوم نیست چی میشه .بی نهایت سپاسگزارم...ایرانی

ناشناس گفت...

ممنون ازت ایرانی عزیز واقعا ممنون مرسی از اینکه خودتو به خاطر ما به زحمت میندازی
فرزاد

ایرانی گفت...

سپاس فرزاد جان .این کارها نه تنها برای من زحمتی نبوده بلکه یک رحمت است ومن بیشتر خوشحال میشم از این که در کنار مسائل سکسی مطالب اخلاقی اجتماعی و عشقی هم باشه و عاشقایی هم باشند که با خوندن این مطالب ارزش عشق و وفارو بیشتر درک کنند .همیشه خندان باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر