ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 60

دوست داری بازم از لحظه های انتظار واست بگم ؟/؟  دیگه زیاد دوست نداشتم به آسمون نگاه کنم . وقتی هم که شانسی چشمم بهش می خورد سرمو مینداختم پایین . دوست داشتم در کنار تو اونا رو ببینم . گولم زدین . تو و پدرم وشاید مادرم .. همه و همه فریبم دادین . کاری کردین که بین ما فاصله بیفته . من چه گناهی کردم . توچه جوری دوستم داشتی که راضی به رنجوندنم شدی . تو می خواستی با پدرم ازدواج کنی ؟/؟ یا با مادرم ؟/؟ من و تو عقلمون می رسید . البته حالا یقین دارم که عقل تو نمی رسه . تو یه دیوونه کم ظرفیت بی فکری . دوست دارم هر چی حرف بده اززبونم در بیارم و نثارت کنم . دوست دارم برنجونمت . دلتو درد بیارم ولی نمی تونم مثل تو بیرحم باشم . یه خورده که اذیتت می کنم حالم گرفته میشه . تو چطور می تونی تا این حد سنگدل و بیرحم باشی . خودتو خیلی زرنگ می دونی . به اندازه مغز یه مورچه تو کله ات عقل نیست . فکر کردی خیلی زرنگی . نشناختمت ؟/؟ فکر کردی اون پیامهایی رو که به اسم برادر واسم می فرستادی نفهمیدم از جانب توهه . می دونی ؟/؟  نه تو نمی دونی و نمی دونی که انتظار کشیدن چه دردیه . هر لحظه منتظر باشی اونی که دوستش داری از در وارد شه و بخوای با خوشبختی و خوشحالیت شریک شه . تو نخواستی درکم کنی . چند بار بهت گفتم که دوست دارم تو اولین نفری باشی که من میخوام بعد از عمل ببینمت .-خب من واست دست تکون دادم اولین نفر بودم -اون دست تکون دادن یه نوع بای بای بود . تو داشتی باهام خداحافظی می کردی . حیف که من بی تر بیت نیستم وگرنه یکی از اون متلکای مردونه بارت می کردم ولی باید منظورمو بهت برسونم تو چند تا جمله بعدی واست تعریف می کنم اولا اینارو بگم . وقتی که دیدم نا امیدم کردی و به سراغم نیومدی حس کردم که این رفتارت نباید ناگهانی بوده باشه . حتما یه علت تدریجی داشته . نمی خواستم باور کنم که تو دیگه دوستم نداری . بابا و مامان هم بهم جوابای سر بالا می دادند . به اونا هم مشکوک شده بودم اون لذتی رو که باید از بر گشت سلامتی و بینایی ام می بردم نمی بردم . به این فکر افتادم که شاید هنوز تو اون دل بیرحمت یه جرقه هایی از رحم پیدا شه . خیلی از خاطرات این روزای تلخ انتظارو تو سایتم نوشتم به امید این که تو یه روزی نیم نگاهی به اونا بندازی . هفته ها گذشت غریبه ها واسم دل سوزوندند و من هر لحظه منتظر بودم که تو هم یه چیزی واسم بنویسی . ولی نه این نوشته ها و پیامها هیشکدوم مال تو نبود و حالم گرفته می شد تا این که چی بگم نوید چیز خل من  مثلا رفتی زرنگی کنی که من نشناسمت ؟/؟ که حرفاتو بهم بزنی ؟/؟ آخه این کارات چه تاثیری می تونست واسم داشته باشه ؟/؟ آغوش گرم تو رو بهم بر می گردوند ؟/؟  واقعا که چیز خلی کردی و همون اول بهم فهموندی که کی هستی . نوید نمی دونی وقتی که فهمیدم به عنوان یک سنگ صبور و اطلاق یک برادر واسم پیام فرستادی چقدر خوشحال شدم . چقدر آروم و قرار گرفتم . این می تونست کلیدی باشه واسه فهمیدن علل این حرکاتت . اگه بگم از همون چند کلمه وجمله اولت فهمیدم که تو نوید منی شاید با ورت نشه ولی خب همون چیز خلی اولت کافی بود چون بعدا جون خودت خیلی زرنگی کردی و اصلا سوتی ندادی . شایدم اگه سوتی نمی دادی روح کلامت طوری بود که من می فهمیدم اینو نویدم واسم فرستاده . تو این طور شروع کرده بودی خواهر خوب من زندگی ادامه دارد .. از این تابلو تر نمی تونستی جمله انتخاب کنی . این تنها اشتباهت بود . جمله ای که بار ها و بار ها در روز های اول آشنایی مون و بیشتر اون وقتایی که ادعای عاشق بودن نداشتی از زبونت می شنیدم . یخ شده بودم . پس در تمام این مدت ندا داشت بازیم می داد و منو دور می زد . من به خیال خودم داشتم زرنگی می کردم واون می دونست که من کیم ؟/؟ -ندا تو منو دست انداختی ؟/؟  تو در تمام این مدت داشتی مسخره ام می کردی ؟/؟ -کسی کسی رو مسخره می کنه که بخواد از این حرکت خودش یه استفاده ای بکنه یا بهش بخنده . من که زندگیم همه اشک و آه و ناله شده بود . چه مسخره ای ! این تو بودی که داشتی مسخره ام می کردی . این تو بودی که خودتو به جای یه غریبه جا زدی و به جای این که از دلم در بیاری به جای این که جبران بیرحمیهاتو بکنی همچنان دوست داشتی که هویت خودتو مخفی نگه داشته باشی که چی بشه . همین طور به کارت ادامه بدی ؟/؟ همین طور عذابم بدی ؟/؟-عزیزم ندا همه اینا واسه خوشبختی تو بوده واسه این که تو راحت باشی واسه این که فکر می کردم بتونی یه روز فراموشم کنی و اون رفاه و آسایشی رو که شایستگیشو داری بهش برسی -می بینی که چه خوب رسیدم . پس نوید به من قول دادی که بدون یک کلمه سانسور نوشته هامو منتشرش کنی -اگه زنده بمونم -خوبم می مونی . همین جوری که تا حالا موندی . تو واسه زنده من ارزشی قائل نبودی می خوای پس از مرگم رنج بکشی ؟/؟ این یه کارو واسم انجام بده . به خاطر همه روزای خوبی که داشتیم ازت این یه خواهشو دارم .-ندا این طور باهام حرف نزن . از مرگ نگو . هنوز زوده که مرگو باور کنیم . اونایی که عاشق همن هیچوقت مرگو باور نمی کنن . ندا به من نگاه کن . چشاتو باز کن . من دوستت دارم . دوستت دارم -چی ؟/؟! تو دوستم داری ؟/؟  می خوای مثلا وظیفه انسانیتو انجام بدی که من خودمو نکشم ؟/؟  اونوقت بری پی کارت .؟/؟ نه این یه درسیه که باید به آیندگان و عشاق حال حاضر این دنیا بدم که چطور همدیگه رو دوست داشته باشن و به داد هم برسن . این قصه ما قصه عشق ما باید یه اثر مثبت و مفیدی هم داشته باشه نمیشه که همه داستانها به خوبی و خوشی تموم شه -ندا من بدون تو می میرم -مگه من بدون تو نمردم ؟/؟-ندا خواهش می کنم اون سم رو بنداز . خواهش می کنم -نوید من دوستت دارم همیشه در قلب منی . بدون این که رو به من کنه با یه دست دفترشو به طرفم نزدیک کرد و با دست دیگه اش قرص سمی رو به طرف دهنش برد و گفت نوید این آخرین خواهش من از توهه .من در این دفتر محکومت نکردم . نترس آبروتو اون جور که حقته نبردم ولی ازت خواهش می کنم که صدا و ندای عشق من برای همه عشاق یا عاشقایی باشی که دیوانه وار همدیگه رو دوست دارن و نمی دونن که چطور واسه هم فداکاری  کنن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

مرتضی گفت...

زنده باشی داداش.
منم از این که دیگه پیام های جالب 13 رو زیر این داستان نمیبینم خیلی ناراحتم. همیشه وقتی یه قسمتی رو تموم میکردم در ادامش پیام های 13 و جواب های زیبای ایرانی عزیز رو میدیدم.

امیدوارم هر جا هست خوب و خوش باشه.

ایرانی گفت...

سلام داداش مرتضای خوبم ممنونم از این که به فکر سایر دوستان هم هستی ومن هم از این که پیامهای سیزده نازنین را نمی بینم ناراحتم .چند تا حدس می زنم اینترنتش کند شده .فیلترشکن نداره وضعیفه ویا اصلا سیستمش قطع شده شایدم به دلیل نامعلوم ازمون دلخور باشه .امتحانات دانشگاه وبی حوصلگی وشرایط محیطی وتنبلی هم می تونه دلایل دیگه اش باشه وامیدوارم که سالم باشه .شاید هم داستانها رومی خونه وسرعتش برای ارسال نظر مناسب نیست .اگه دلیل منطقی نداشته باشه باید ازش دلخوربود وآینده نشان خواهد داد که فراموشش نکرده ام .در هر حال وجود دوستان بسیار با محبت وخونگرم و باوفایی چون تو انگیزه ام را چند چندان می کند .موفق باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر