ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

از رویا تا واقعیت

تازه بالغ شده بودم یا به قول قدیمی تر ها و عامیانه تکلیف شده بودم . دوازده سال بیشتر نداشتم .کیرم خیلی گنده و دراز بود . یادم میاد اون وقتا که بچه بودم مامانم که همش منو می برد حموم زنا که همشون کیر منو می دیدند می گفتن گلین خانوم کیر پسرت به کی رفته . این هنوز غوره نشده مویز شده . حتما به تخمش رفته . خوش به حال مامانش که اصلشو داره . دسته جمعی می گفتند و می خندیدند و من که این چیزا حالیم نمی شد و یکی دو سال بعد هم که دیگه به حموم زنونه راهم ندادن و بعدشم که دیگه  حموم عمومی و پشت سرش خصوصی و نمره از رونق افتاد و بعد حموم خونگی زیاد شد و رسیدم به انواع و اقسام حموم های جدید و حموم شیشه ای .. واسه اولین بار که حس کردم بالغ شدم و آب منی از کیرم ریخت بیرون توی توالت خونه با کیرم ور می رفتم . داشتم به این فکر می کردم که رفتم سراغ عالیه خانوم یا همون زن عموی کون گنده میانسال 41 ساله ام . شورتشو می کشم پایین و اون دست و پا می زنه ولی وقتی که من کیر کلفتمو نشونش میدم هوش از سرش می پره و قمبل می کنه طرف من و میگه کونشو بکنم . منم کیرمو فرو می کنم تو سوراخ کونش و اونم میگه آخ جان ... از این کارم لذت شدیدی می بردم تا این که دیدم یه چیزی از داخل کیرم عبور کرد و ریخت تو دستم چند قطره اش هم ریخت زمین . وصفشو قبلا شنیده بودم و فهمیده بودم چیه . به غیر از مادرم هر زنی رو که می دیدم یه حس خاصی در من به وجود میومد ولی بیشتر از همه عاشق زن عمو عالیه و کونش بودم . بیشتر به یاد اون و کون اون جلق می زدم . اطلاعات علمی منم اون قدر زیاد شده بود که حتی می دونستم زن دو تا سوراخ تو وسط لا پاش واسه گاییده شدن داره که یکی از یکی بهتر وکیفش بیشتر . یکی از روز های تابستون که زن عمو خونه تنها بود ازم میخواد که برم کامپیوترشو راه اندازی کنم . آخه اون خیاط بود و تو اینترنت مدام دنبال مد لباسی بود که به درد آلامد های ما بخوره . رفتم و براش بر نامه رو ردیف کردم . ناهار منو پیش خودش نگه داشت . بچه هاش همه دانشجو بودن ویکسره کلاس داشتن وعمو جان هم که واسه ناهار بر نمی گشت . عالیه جونم یه بلوز چسبون صورتی با یه شلوار لی آبی چسبون کون نما پوشیده بود که داشتم از حال می رفتم . یه بار از فاصله چند متری نگام افتاد به لپ تابش . وایییییی یه لحظه چشام خورد به آرم و نمای وبلاگ امیر سکسی . بععععععله پس این زن عموی ما هم بله . یک آن که حس کرد من حواسم بهش هست فوری از بر نامه و سایت امیر سکسی خارج شد . صورت تپل و سرخ و سفیدش زرد شده بود . چند دقیقه بعد در حالی که شورت و سوتین و لباس و حوله دستش بود راه حمومو در پیش گرفت وگفت عرفان جان اگه می خوای بری در حیاطو خوب ببند من  دارم میرم حموم . حس کردم که کیرم داره تو شلوارم حرکت می کنه . قبل از این که رسوام کنه با زن عمو خدا حافظی کردم ولی یه فکر شیطانی افتاد تو سرم . با خودم گفتم حتما زن عمو که حساب می کنه کسی خونه نیست در حمومو باز می کنه . اگرم باز نکنه من می تونم یواشکی بازش کنم وبرم تو فضای بین در و حموم شیشه ای مات وایسم و هیکل لختشو هر چند تار ولی دید بزنم . سریع یه جلق می زنم و در میرم . به شرطی که صدای باز شدن درو نشنوه و اون لحظه حتما زیر دوش حموم و محوطه شیشه ای باشه . آخرشم نفهمیدم فلسفه این مدل حموم چیه . وقتی به در خروجی حیاط و خونه رسیده بازش کرده و از داخل بستم طوری که چند تا خونه اون ور تر هم صدامو بشنون و زن عمو هم مطمئن شه که من رفتم . بعد از چند دقیقه ای اومدم بالا حدسم درست بود درحموم باز بود و هیکل لخت و تمام قد زن عمو درست به همون حالتی که من می خواستم از پشت به طرف من قرار داشت و آب با فشار اندام خوشگلشو می شست . بی اختیار به یاد حرفای زن عمو افتادم که تو بچگیهام و در حموم زنونه راجع به کیر من به مامان گفته بود . زنا با هم از این شوخیها می کردند . کاشکی حرفش جدی بود ومن امروز دل و جرات بیشتری پیدا می کردم تا برم طرفش . اون روز به مامان گفته بود که می دونی کیر داداشو (خبری پدرم )واسه خودت نگه دارولی کیر عرفان کوچولورو کوچولو رو که بالاخره بزرگ میشه واسه ما حفظش کن .-قابل شما رو نداره عالیه خانوم می خوای الان تقدیمت کنم . کیرمو گرفت تو دستش و گفت عجب چیزیه . لاپاشو باز کرد لبه های کوسشو به دو طرف کشید و گفت دودولش همین الان تو کوسم جا میشه .. چند تا زن دیگه که دور و برش بودند گفتند عاطفه خانوم دیگه پسرتو همرات نیار حموم . مرد شده . حداقل اونجاش زیادی مرد شده و یه سری جنبه اشوندارن و شوخیهای بیجا می کنن . زن عمو که از رو نرفته بود گفت اتفاقا شوخی نیست و خیلی هم جدیه ... حالا هفت سال از اون زمان می گذره . زن عمو کونشو طوری قرار داده بود که انگار به شیشه چسبیده . دلم می خواست کیرمو بهش بچسبونم . داشت خودشو لیف می زد . کیرمو با دستام می مالیدم . کف های روی کون و کمر زن عمو عالیه رو از پشت شیشه به خوبی می دیدم . وقتی دو طرف کونشو باز می کرد و لیفو میذاشت لای پاش دستمو از رو کیرم ور می داشتم تا آبم نریزه . می خواستم بیشتر با این صحنه هیجان انگیز حال کنم . پاهام سست شد و دست شل شد و کمرم خم شد و تکیه داده به دیوار رو زمین ولو شدم . چند لحظه بعد آب چسبیده خودمو حس می کردم که دور دستام خالی شده . کف دستمو دور کیرم حلقه زده محکم فشارش گرفته بودم . آب از لای انگشتام بیرون زده بود . خوابم گرفته بود . درست مث یه راننده بیابون چرتی که بدون توجه به خطر تصادف تو جاده می خوابه منم رفته بودم تو یه حالت مستی و خواب . وقتی چشامو باز کردم زن عموی خوش بدنمو دیدم که بالای سرم وایستاده . با همون تن لخت سینه های درشت ودست و پایی کشیده و حتی کون بر جسته اش که با آن که پشت به من قرار داشت ولی از پهلوها درشتی اون مشخص بود . خواب از سرم پریده بود . نمی دونستم چطور فرار کنم . به کجا پناه ببرم . از خجالت داشتم آب می شدم . کیرم از ترس خوابیده بود . ولی تو حالت خوابش هم چهارده پونزده سانتی می شد .-هر چی در مورد تو به جاری خودم گفتم حقیقت بود . گفتم تو کارت به اینجا می کشه که با چشای هیزت همه رو از رو می بری -زن عمو فقط به مامان چیزی نگو منو می کشه . خواهش می کنم . یه حرکت عجیبی کرد . دستشو دور کیرم حلقه زد و گفت زود باش لباساتو در آر بپر تو حموم . خیلی از این نجس بازی بدم میاد -سرتو اون ور کن زن عمو -عجب مادر قحبه ای هستی تو دیگه . با کیر لختت هیکل لخت منو می بینی و جق می زنی حالا خجا لت می کشی پیش من لخت شی ؟/؟ لخت شدم و رفتم طرف حموم . زن عمو هم باهام اومد . داشتم شاخ در می آوردم . نمی دونستم چه کاری میخواد باهام انجام بده ولی می دونستم یه تنبیهی واسم در نظر داره ولی چرا لخت . چرا لباساشو نپوشیده .. درسته که رک و بد دهن و حشری بود ولی اکثرا پوششو رعایت می کرد -جریمه ات اینه که یه لیف درست و حسابی منو بزنی و خوب ماساژم بدی . کف حموم دراز کشید و کونش مثل یه تپه شنی بزرگ که از وسط شکاف برداشته باشه رو به هوا بود . شونه ها و کمر و باسنشو لیف مالی کرده و ماساژرو از شونه ها و کمرش شروع کردم و رسیدم به کونش .. مثلا به اینجا که رسیدم خودمو کمی محجوب و خجالتی نشون دادم -نفستو می گیرم چرا ساکت شدی . بمال این قسمتو خوب ماساژش بده . معطل چی هستی . دستمو گذاشتم رو دو تا قاچای کونش وبدون این که بخوام کیرم دوباره شق شد . دست خودم نبود . ترس برم داشت که اگه زن عمو عالیه ببینه چیکار می کنه . ولی چرا این قدر باهام خودمونی شده بود -عرفان پایین تر چاکمو باز ش کن دستتو بذار اون وسطو هم بمالون . کوس گنده اشو می گفت . عکس کوسو زیاد دیده بودم . از بچگی هم خیلی یادم مونده بود . می دونستم که حسابش از سوراخ کون جداست . دستمو گذاشتم روش . با این که هنوز لیف مالی نشده بود و آب هم بهش نرسیده بود ولی خیلی خیس بود . یک آن با دستش کیر منو از پشت گرفت .-عرفان این چیه که تو داری . خیلی ازم خوشت میاد ؟/؟ دوست داری بذاریش تو کوسسسسسم . زبونم بند اومده بود -زن عمو شوخی داری ؟/؟ من خجالت می کشم . یه اشتباهی کردم . عذر میخوام .-پسر این قدر تعارف نکن . آدمی که یه اشتباه می کنه یه اشتباه دیگه رو هم خیلی راحت می تونه انجام بده . تو رویاهات داشتی منو می گاییدی . دوست نداری که در واقعیت هم این کارو انجام بدی ؟/؟ یه حالی شده بودم . کیرم دچار یه شوک ولذت خاصی شده بود که نمی دونم چطور وصفش کنم . فکر نکنم هیچیک از سکس های دیگه ای که تا امروز داشتم به این اندازه در من هیجان ایجاد کرده باشن . حتی وقتی هم که شرایط طوری شد که مامانمو هم بگام .-زود باش زود باش پشت من دراز بکش . دیوونه کیر کلفتت شدم . از همین طرف بذار تو کوسم . فقط از این بابت چیزی به کسی نگو -تو هم به مامان چیزی نگو -نمیگم نمیگم . زود باش . نمی دونی چند ساله که منتظرم بزرگ شی و یه جوری کیرتو شکارش کنم . زود باش . این زن عمو اون زن عموی نجیبی نبود که من تصورشو می کردم . با این که اولین بار بود که می خواستم یه کوس بکنم ولی کلفتی کیر من وگشادی کوس زن عمو دوتایی دست به دست هم داده وکیر من راهشو پیدا کرد . سر کیر من که رفت داخل کوسش حس کردم که راه ورود من به دنیا باز شده . حس کردم که مالک جسم و روح زن عمو عالیه ام شدم . اوج لذت من دو سه سانت پایین تر از کیرم بود ووقتی که کیرمو تا ته کوسش فروکردم کف دو تا دستشو گذاشت روی دیوار کاشی کاری شده روبروش با فشار شدید می خواست که بر هوسش غلبه کنه . کون گنده اش به شکمم فشار می آورد وتا حدودی جلو ضربه هامو می گرفت . ولی کیرم از بس دراز و قطور بود که طولش 22 رو هم رد کرده بود تمام این موانع رو رد کرده وخودشو تا ته کوس جا می داد و بیرون می کشید . یه چیزای سفیدی هم رو کیرم نشسته بود که نمی دونستم چیه . شبیه منی من بود .-زن عمو من تو کوست آب نریختم . اینا چیه روش جمع شده -عزیزم نترس اینا هوس زن عموته . بزن دیگه تند تر . اینا همش اینه که کوسسسسس من کییییییرررررتو می خواد . یه نرمی و لذت و چسبندگی و قلقلک خاصی در من ایجاد شده بود که خیلی بیشتر از جلق زدن بهم کیف می داد .-عرفان جونم معلومه خیلی حریصی . اگه میزونم کنی و حالمو جا بیاری بهت قول میدم هر وقت که سر خری نباشه بیارمت اینجا . حالا هر جور که عشقته از بدن زن عموت لذت ببر . من توی چند تا فیلم سکسی دیده بودم که کیر رفته توی سوراخ کون وقطر سوراخ کون وقتی یه گشادی خاصی پیدا می کنه خیلی خوش منظره و هوس انگیز میشه . دوست داشتم در حرکات بعدی اینو روی عالیه جونم پیاده کنم . کف دو تا دستمو باز کرده ودور بالای رون سمت چپش حلقه زدم . از بس تپل وچاقالو بود دو تا دستام به هم نرسیدند . همین جوری که در حال گاییدن کوس گشاد زن عموی خوش کونم بودم شست دست راستمو هم از بغل کیرم فروکردم تو کوسش و همراه با کیر حرکتش می دادم . جیغ می کشید و خودشو از هوس زیاد داشت می کشت . لذت می بردم از این که دارم به یکی که حدود سی سال ازم بزرگتره لذت میدم -عرفان ! جون من جون خودت جون عمو و هر کی که دوستش داری همین طور اگه ادامه بدی نزدیکه ... خسته شده بودم ولی با کیف زیاد اونو می گاییدم -عزیزم عرفان چند ساله که این حالو نداشتم دارم بدهی این همه سالمو میدم .-زن عمو من که ازت طلبکار نیستم .-از این به بعد همیشه طلبکاری . بکن دارم می میرم . ووووویییییییی کوسسسسسسم کوسسسسمو با کییییررررت بترکونش .. آهههههههه جوووووووون عرفان عزیزم داره میاد جووووون خوشحالم خوشحالم . چقدر ادامه داره اگه بدونی همین جور داره میاد ولم نکن چه حس خوبیه . آهههههه چند لحظه ای آروم شد و با صدایی آروم و دلنشین گفت اگه بتونی آبتو خالی کنی تو کوسم .. صبر کن رو کنم این جوری بیشتر بهم مزه میده . صد و هشتاد درجه خودشو بر گردوند . وطاقباز کرد وازم خواست که از روبرو بیفتم روش . ودر حال گاییدن کوسش همون داخل آبمو خالی کنم .-عرفان منو ببوس سینه هامو میک بزن . این زن عموی حریص ما یه کار تموم نشده یه چیز دیگه می خواست . کیرمو از روبرو هم فرو کردم تو کوسش و با چشایی بسته چند تا ضربه محکم به کوسش زدم . وبا ضرباتی ملایم شیر آبو به داخل کوس عالیه جونم خالی کردم وکیرمو دیگه بیرون نکشیدم همین جوری خودمو انداختم رو تنش ومثل فیلمای آرتیستی از هم لب گرفتیم . چند تا چشمه دیگه هم اومدیم . من دستمو تا انتهای مچ یه خورده بالاتر فرو کردم تو کوسش و اون از این کارم فوق العاده لذت می برد . کیرمو واسم ساک زد . کوسو شست و خواست که من واسش لیس بزنم وبمکمش که چهار پنج دقیقه ای هم در این کار متخصص شدم . توجه کردم به این که از کدوم حالتای میک زدن من بیشتر خوشش میاد همونو انجام بدم .. دل نداشت قال قضیه رو بکنیم .. اون روز گذشت و حداقل هفته ای یه بار زن عمو رو تو خونه شون می گاییدم . یه دو هفته ای شد . شرایط به گونه ای شد که من و زن عمو نتونستیم تماس بدنی داشته باشیم ولی تماس تلفنی رو ول نمی کردیم . یه بعد از ظهری که مامان سر زده رفته بود خونه مادر بزرگم و خونه خلوت شده بود زن عمو دو تا پاشو کرده بود تو یه کفش که بیاد خونه ما و منم می ترسیدم که مامان سر برسه با این که می دونستم تا شب هم نمیاد . بالاخره عالیه جون اومد و یه ساعتی رو تو رختخواب بودیم و حال کردیم که مامان  عاطفه  که بهش گلین هم می گفتند سررسید . من در جا شورتمو پوشیدم ورفتم اتاق بغلی و تو کمد دیواری خودم قایم شدم ومامان زن عمو رو لخت گیر آورد .-پس حدسم درست بود . سرتونو مثل کبک کردین زیر برف و فکر می کنین من حالیم نیست ؟/؟ من بچه بزرگ نکردم که تو یکی بیای فیضشو ببری . مگه کیر برادر شوهرم چشه که تو به کیر این بچه تازه تکلیف شده رحم نمی کنی /؟/؟ مامان یه دهسالی از زن عمو جوون تر بود . ولی لاغر تر بود . پسره عوضی این قدر شجاعت نداشت که باهام روبرو شه . کدوم گوری رفت .-فکر کنم رفت بیرون . صدای در گیری مامان با زن عمو رو می شنیدم یه چیزای زشتی به هم حواله می دادند که تا به حال به صورت جدی با هم چنین بر خوردی نداشتند . به هم می گفتند جنده .- جنده می دونم کرمت چیه . تو دنبال کیر پسرت هستی . یه چیز کلفت می خوای که خارشتو بگیره -چرا که نخوام از تو خوشگل ترم . جوونترم خوش پوست تر و سفید ترم . کوسمم تنگ تره . مثل تو که گشاد نیستم -برو عوضی لاغر مردنی . پسرت دنبال چیزای خوش گوشت و خوش اندامه -خیکی آشغال گامبو برو هیکلتو آبش کن که تا چند وقت دیگه نمی تونی راه بری . من با این بدن 60 کیلویی ام یه هیکل فانتزی و مانکنی دارم . زنا کلی خرج می کنن تا یه بدنی مثل بدن منو داشته باشن .-دماغتو بگیرن نفست در میره . تو چطور می تونی طاقت کیر عرفانو داشته باشی .-دست پر ورده خودمه . به موقعش باهاش کنار میام . مگه چم از تو کمتره -همون کوس گشادی که قبولش نداری تونست به دادم برسه -منم می تونم راهو وازش کنم -عمرا اگه مادرشو بگاد . از همون بچگیهاش گفتم که این کیر قسمت من میشه .. فکر کردی شوخی می کنم ؟/؟ افتادن به جون هم و موهای سر همو می کندند . من فقط صداشونو می شنیدم و تکون نمی خوردم . لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون که وقتی بر گشتم مامان حس کنه که چیزی از حرفاشو نشنیدم .. شب بهم فقط همینو گفت که از تو یکی انتظار نداشتم . انتظار بر خورد بدتری رو از اون داشتم ولی وقتی که فهمیدم اون هم شیفته کیر من و عشقبازی با من شده این رفتارش زیاد واسم تعجب بر انگیز نبود . مامان 32 ساله من خیلی باهام مهربون شده بود . زیاد کاری به کارم نداشت . در عوض خودشو خیلی خوشگل تر و مامانی تر می کرد وسکسی تر جلوم ظاهر می شد . اولش هیچ احساسی نسبت بهش نداشتم ولی چند روز که گذشت و نمی شد به هیچ وجه رفت طرف زن عمو چون هر دو تا خونه خالی نمی شد و مامان هم سنگرشو ترک نمی کرد منم کم کمکم یه نیم نگاهی به مامان جونم پیدا کرده بودم .. یه بعد از ظهری که بابا سر کار بود  خواهر کوچولوم عسل هم رفته بود به خونه خاله ام اینا . مامان رفته بود تو اتاقش دراز کشیده بود و صدای ضبطو بالا بر ده بود و داشت به آهنگهای شاد گوش می داد . رفتم بهش بگم مامان صدا رو کم کن میخوام بخوابم دیدم که همه لباساشو غیر از شورت و سوتین در آورده و چه جور با این آهنگها حال می کنه و می رقصه -مامان این چه وضعیه تو که از این کارا نمی کردی -چیه خونه خودمم راحت نیستم ؟/؟ -حق ندارم شاد باشم . ببینم زن عموت اگه می رقصید از این حرفا بهش می زدی ؟/؟ کیف نمی کردی ؟/؟  -تو مامانمی ارزشت بیشتر از اونه .-واسه من فیلم بازی نکن . من اگه مامانت بودم منو پیش اون سکه یه پول نمی کردی . رفتم جلو و پیشونیشو بوسیدم -چیه مثل شیخا رفتار می کنی . من مامانتم . نامحرمت که نیستم . اگه نامحرم بودم جای دیگه امو می بوسیدی ؟/؟  تو اصلا فکرشو نکردی وقتی که با زن عموت طرف شدی اون ممکنه هزار جور عیب و مرض داشته باشه بهت سرایت بده .. نه تو که تجریه ای نداری . زن نیستی که این چیزا رو بدونی . من می دونم چه خبره .. به خوبی می دونستم که مامان داره این حرفا رو می زنه که من دیگه طرف عالیه جونم نرم . طوری منو بغلم زد که رعشه خاصی تو تمام بدنم افتاد .. اولش یه خورده خجالت کشیدم ولی بعد که یادم اومد که مامان حاضره خودشو در اختیارم بذاره و از طرفی گاییدن زن عمو عالیه گستاخم کرده بود دیگه خجالتو کنار گذاشتم به نحوی که وقتی مامان عاطفه با تمام مهر و عاطفه و هوس خودش بغلم زد و لبامو بوسید منم دستانو دور کمر لختش حلقه زدم و نوازشش می کردم . پلکهاش رو هم نمی رفت . چونه و لب پایینیش با یه حالت وسوسه انگیزی دور لب بالاش می گشت و من هر چند لحظه در میون اونو اسیر لبهای خودم می کردم . به خاطر بلند تر بودن قدم کیرم به زیر نافش فشار می آورد -عزیزم عرفان کوچولوی من هر چی می خوای به من بگی بگو . نیازت چیه خودم به تو میدم . تو باید بفهمی که هیشکی مث مادر آدم دلسوز نمیشه . من بزرگت کردم و می دونم اخلاق و روحیه ات چطوره . چی واست بهتره و چی واست خوب نیست . هر کاری دوست داری با خودم انجام بده -مامان خیلی خوشبو شدی -من همیشه همین بودم . حالا بزرگتر شدی منو این جوری حس می کنی . سینه ها و کوس و کون خوشگلش از پشت سوتین و شورت صورتیش به خوبی مشخص بود این چند دقیقه ای که اونو تو بغل خودم داشتم ودر کنارش بودم تازه به این مسئله دقت کرده بودم . دستشو از لای شلوارم رسوند به کیرم یه لحظه خودمو کنار کشیدم ولی دوباره یادم اومد که اون کف کیر من شده و می خواد از دوازده سیزده سال زحمت خودش فیض ببره -بیا عزیزم بیا بریم حموم . مثل اون وقتا که بچه بودی و با خودم می بردمت . نمیذارم هیشکی تو رو از چنگ من در بیاره داشتم به این فکر می کردم که با این حساب من هیچوقت نباید زن بگیرم . مثل یه بچه حرف شنو حرفشو گوش کردم -درش بیار لباساتو هنوز از من خجالت می کشی ؟/؟ من مامانتم . لخت شدم و با هم رفتیم حموم . با یه محلولی کیرمو شست و بعد هم با لیف و صابون افتاد به جونش . -عجب چیزی شده . شمعی که به خانه رواست بر مسجد حرامه . مامان کیر منو به شمع و خودشو به خونه و زن عمو رو به مسجد تشبیه کرده بود . دستشو طوری رو کیر من می کشید که هر لحظه فکر می کردم آبم داره حرکت می کنه -خیلی خوشت میاد عرفان ؟/؟کدوم مامانه همچین کاری واسه بچه اش بکنه . کدوم مامانیه که واسه این که بچه اش آلوده نشه و به گناه کشیده نشه حاضره خودشو .. خودشو .. سوزن مامان گیر کرده بود نمی دونست چه جوری ادامه بده . می دونم خیالش نبود ولی هنوز وقت این حرف نشده بود . شجاع تر شده رفتم کمکش . با تن لختم اونو بغلش کردم و در حالی که غرق بوسه اش کرده بودم گفتم مامان ادامه ندادی . با چشای خوشگل و سبزش تو چشای سیاه و حریص من نگاه کرد وگفت میخوام بقیه اشو از زبون تو بشنوم -کدوم مامانه که خودشو تسلیم پسرش کنه تا اون به گناه آلوده نشه و.. و.. حالا مامان میخوام که بقیه اشو تو ادامه بدی -وخودشم با تمام وجودش لذت ببره چون هوس داره هوس کیر اونو داره .. دیگه بسه عرفان بسه . من دیگه نمی تونم صبر کنم . زود باش شورت و سوتینمو درش بیار . لختم کن . نمی خوام بین تن من و تن  تو هیچ فاصله ای باشه . سوتین مامانو لیسیدم و بوییدم و گازش زدم تازه دلم اومد که درش بیارم و از اونجا سریع نوک سینه هاشو گرفتم تو دهنم . زانوهاش خم شده بود -مامان صاف وایسا شورتتم در بیارم . شورتشو که در آوردم همونجا کف حموم درازش کردم و لب و دهنمو گذاشنتم رو کوسش -عزیزم بخورششششششش نازگل منو بخورشششششش کوسسسسسسمو بخورششششش واسه کیییررت آماده اش کن .. کوس مامان تنگ و کوچولو بود . نصف کوس زن عمو هم نمی شد . در عوض کونشم نصف کون اون بود . پهلوهای کوس مامانو داشتم و یه خورده لبه هاشو با انگشتام دادم بالا تا چوچوله هاش مشخص تر شه و بتونم بذارم تو دهنم و میکشون بزنم .. مال عالیه جون نیازی به این کارا نداشت . به طور اتومات همیشه بالا زده وورم کرده بود . با حرکت لب و دهنم عاطفه جونم هم کوسشو به طرف دهنم حرکت می داد و خودشو به اون می فشرد . دو تا شستمو قرار داده بودم به دو طرف کشاله های رون مامان و با هوس عجیبی کوس خیس مامانو لیس می زدم . نوک و نیمی از بینی خودمو تو کوس مامان فرو می کردم و درش می آوردم . خیلی حشریش کرده بودم .-عرفان پسرم خوبه خوبه خیلی خوشم میاد خیلی خوشم اومده . حالا دیگه واسه کیرت آماده شده زود باش .. کیرتو میخواد کیر پسرشو کیر پسرمو .. نتونستم ببینم مامان این جور داره زار می زنه . کیرمو به سوراخ کوسش فشار دادم .-مامان چقدر سخت میره -تنگی رو داری ؟/؟ می بینی . حالا با این کوس کیف می کنی یا با اون گل و گشاد زن عمو ی اکبیریت .-مامان مگه مال بابا اندازه مال من نیست .-یه خورده کوچیکتره ولی اون از اولش هم بیحال بوده . تو حالا به فکر مال خودت باش . آخ چقدر کلفته . وووووییییییی دارم پر می کشم عرفان دارم حال می کنم وایییییی این چیه عزیزم . پسرم عشق من . اوخ درد داره درد شیرین . حال می کنی تنگی رو . قسمت بوده هنوز واسه تو تنگ بمونه . مامان راست می گفت کوس اونو که می کردم فکر می کردم که دارم کون زن عمو رو می کنم . با این حساب این جوری که بوش میومد باید کون مامانو بیخیال می شدم . دستامو گذاشتم رو شونه های اون و کیرمو که با خیسیهای کوسش اون داخل جا خوش کرده بود با سرعت بیشتری حرکتش می دادم . سینه های مامان با این که کوچیکتر از سینه های زن عمو بود ولی خیلی خوش دست تر و قشنگ تر از سینه های اون نشون می داد . دلم نمی خواست بزرگتر شه . فقط تنها جایی از بدنشو که دوست داشتم یه خورده رشد کنه کونش بود . رو عاطفه جونم خم شدم و نوک سینه اشو گذاشتم تو دهنم -عرفان عزیزم چه ناز میکش می زنی . درست مث اون موقع که نوزاد بودی و سینه هامو می خوردی . مثل همون وقتاست . ادامه بده . سینه خوری سرعت کیرمو کم کرده بود مامان در حالت مستی و هوس در حال فریاد زدن بود و من در حالت سکوت و فشار آوردن به خودم که آبمو خالی نکنم .-عزیزم جونم ادامه بده . کوسسسسسسم داررررره با کیییییییرررررررت حللللللل حلللللللل مییییییشششششششه . حل ترششششش کن . کف دستت با پنجه هاشو میخواد رو شو چنگ بنداز .. وایییییییی کوسسسسسسسسسم داررررررره می تررررررررکه اوخ عرفان زود باش وگرنه همه جاتو زخمی می کنم دست خودم نیست . دهنمو از رو سینه اش بر داشته و پاهاشو انداختم رو شونه هام و گازو زیاد ترش کردم . اون قدر از این پهلو به اون پهلو کرد که وقتی سرش به یه پهلو افتاد و دیگه تکون نخورد فهمیدم که به ار گاسم رسیده . زن عمو قربونش برم این اصطلاحاتو خوب یادم داده بود  . می دونستم که عاطفه جونم قرص ضد بار داری می خوره . این اختیارو به خودم دادم که کیف و حال خودم از تن مامانو به نهایت برسونم و با چند ضربه دیگه آبمو تو کوسش خالی کنم . مامان حریصانه دستشو تو کوسش فرو کرد و یه خورده از آبای منو خورد . یه چرخشی زد و دمر کرد -عزیزم حالا اگه دوست داری بذار تو کونم -مامان خیلی دلم می خواد ولی تنگه خیلی تنگه . می ترسم کونت پاره شه -عزیزم تو که راهشو خوب واردی . نمی خوام دیگه تشنه اون عفریته باشی و هی زن عمو جون زن عمو جون بکنی -مامان اون موقع که  دو تایی می رفتین تو سایت امیر سکسی داستانهای سکس فامیلی رو می خوندین از این حرفا نبود ؟/؟ -زنیکه عوضی فضول ولی عرفان جان شیرمو حلالت نمی کنم اگه بخوای دنبال این پیر پاتال های مریض بری -مامان بذار حالمونو بکنیم . کون مامان متوسط بود و شاید کون زن عمو و تپلی و درشتی اندامش بود که نمی ذاشت ازش دل بکنم و هم این که می خواستم سکس من یه تنوعی هم داشته باشه . لیفو بر داشتم و از پشت گردن گرفته و کمر و کون و رون و پاهای مامان تا مچو لیف مالی کردم و با یه غلظت بیشتری دوباره روی کونش زوم کردم . اول انگشت کوچیکه امو یواش یواش کردم تو سوراخ کونش . مامان خودشو جمع کرد . خدا به دادم یعنی به دادش برسه . این چطور می تونه کیر به این کلفتی رو تحمل کنه . کف صابونو کشوندم روی کوس و کون عاطفه جونم . به سوراخ کون که رسیدم غلظتشو زیاد کردم -آهههههه عرفان این جوری که تو داری ماساژم میدی فکر کنم امشب هم خلوتی بیام سراغت .-مامان حالا رو داشته باش . چطور می تونی کیرمو تو کونت جا بدی -عزیزم دردش از درد زایمان که بد تر نیست . همان طور که کله و تنه نوزادیتو از کوس تنگم دادم بیرون همین جور کیر کلفتتو تو کونم جا میدم -چه خوب و شگفت انگیز ! مامان تو منو از کوس زاییدی ولی هنوز تنگی ؟/؟ جالبه -شاید به عشق کوس دادن به تو بوده . رومادر جونم دراز شده لبشو به محاصره لبای خود در آورده و بوسه داغو شروع کردم کیرمو هم به کون مامان فشار می دادم . می دونستم اولش فقط خیلی سخته چون اگه سر کیر بره داخل خاصیت ارتجاعی سوراخ کون بقیه کیر رو به داخل راهنمایی می کنه ولی سوراخایی که تنگ تر باشن و کار کرد کمتری داشته باشن درد بیشتری رو احساس می کنن . مامان هم درد می کشید و من بازم کیرمو به سوراخش فشار می دادم . لبامو محکم فشار می داد و با شدت اونارو میک می زد تا یه خورده درد رو تحمل کنه . نصف کیر رو که فرستادم ادامه ندادم . انگار به یه سد بتنی خورده بودم وجلوتر هم نمی رفت . چند بار پی در پی کیرمو تا همون نصفه می فرستادم که تو کون مامان یه گردشی بکنه و بر گرده . کیرم تازه راه افتاده بود . سوراخ کون عاطی جون منم داغ کرده بود و کیرم خیلی روونتر کار می کرد . لبامو از رو لب مامان بر داشتم چون چشاشو بسته بود و دیگه لبامو گاز نمی گرفت . حس کردم که میخواد با ناله هاش هوسشو نشون بده . خوشم میومد از این که می دیدم اونو تونستم تا این حد حشریش کنم .-عرفان کونمو تسخیر کردی مال خودت .. از فردا میرم ورزشایی رو انجام بدم که کونم بر جسته تر شه . دوست داری ؟/؟ بوسه ای بر پس گردنش زدم و گفتم مامان خوب میدونی من چی میخوام -این یه کارو هم واسه پسر گلم انجام میدم تا اون زن عموی جنده ات به کونش ننازه ..-مامان چیکار کنم آبم داره می ریزه -بذار بیاد کون منم آب میخواد دیگه . باید بهش آب بدی تا رشدشو بکنه و گنده تر شه . کون تنگ مامان مقاومت منو خیلی زود در هم شکست و سوراخ تنگشو آب بارون کردم . همونجا رو کونش دراز کشیدم و دلم نمیومد کیرمو بکشم بیرون . خودمونو زیر دوش شستیم و من و مامان رفتیم به سمت تخت و رختخواب . به اونجا که رسیدیم غیرتم گل کرد و مامانو رو دستام بغلش کردم و خودم گذاشتمش رو تخت .-نمی دونی عرفان چقدر از این کارت لذت بردم . یه روزی تو نوزاد بودی و من تو رو بغلت می کردم حالا تو داری بغلم می کنی -آره مامان عاطفه ! عشق من وتو حالا یه نوزاده ..... اون روز پایه های سکس با مامانو محکم کردم . زن عمو رو هم فراموش نمی کردم . ولی خیلی سخت بود داشتن هر دو تاشون . هیشکدومشون دوست نداشتن که رقیب داشته باشن و من به هر دو تاشون می گفتم که کاری به کار اون یکی ندارم . پیش مامان که می رسیدم بهش می گفتم مامان زن عمو اکثرا زنگ می زنه بهم میگه منتظره که مادرت بیاد بگه که با پسرش رابطه داره اون وقت من میدونم و برادر شوهرم که پدر منو می گفت . مامان تو رو خدا یه وقتی واسه پز دادن هم شده به زن عمو چیزی نگی ها اون الان مثل یه پلنگ زخمیه من سراغش نمیرم اون از دید تو نگاه میکنه . مامان هم واسه این که کیر کلفتمو از دست نده حرفمو گوش می کرد . از اون طرف به زن عمو که می رسیدم می گفتم مبادا به مامان چیزی بگی که من و تو با هم رابطه داریم . اون منتظر اینه که از زبونت بشنوه که ما همو می بینیم برات نقشه داره میره به عموم میگه آبرو ریزی میشه و دیگه نمی تونیم با هم سکس داشته باشیم . دوتایی شونو این جوری حفظ کرده بودم . مدرسه که باز می شد و از پاییز به بعد راحت تر می تونستم برم سراغ زن عمو . شرایط خونه ما طوری شده بود که یه ده دوازده روزی نمی تونستم مامانو بگام . یه سری مهمون از شهرستان اومده بودن و یه سری کار های دیگه ولی مامان ورزش کون سازی خودشو ول نمی کرد . پس از مدتی که من و مامان تنها شدیم در حال لخت کردنش بودم نگام به شلوار چسبونش افتاد که کونشو گنده نشون می داد -مامان به خاطر شلواره یا این که کونت بزرگ شده -به نظرت چی می تونه باشه . درش بیار متوجه میشی . وقتی شلوارو از پاش در آوردم از تعجب سوتی کشیدم و گفتم مامان تو محشری عجب کونی کردی !... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ایرانی گفت...

همگی شاد وخندان باشید .داستان طولانی شده ؟ این از یه ماه پیش آماده پخش بوده .زن عمو و مامان ..البته اون زن عمویی که در داستان مربی عملی من که 13 ماه پیش منتشر شد وجود داشت ملاتش بیشتر بود ...ایرانی

دلفین گفت...

عالی بود

جيبر گفت...

خيلي عالي بود دستت دردنكنه تشكروخسته نباشيد

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین گرامی وجبیر عزیزم .خرم وخندان باشید ..ایرانی

ناشناس گفت...

مثل همیشه عالی ، دستت درد نکنه .
ارادتمند . مهرداد .

ایرانی گفت...

متشکرم مهرداد جان .شاد و سربلند باشی ...ایرانی

abbas گفت...

آخرش نوشتی محشر بود من میگم تو محشری واقعا دستت درد نکنه اگه داستانای آماده داری اونم تک پارتی بیشتر بزار

ایرانی گفت...

داداش عباس گل و دوست داشتنی و محشر من متشکرم از این همه محبتی که به من داری و من شرمنده خیلی از دوستان هستم که به خاطر داستانهای نیمه کاره زیاد و کمبود فرصت و کندی چند روزه اینترنت بد قولی های زیادی داشته ام ولی امیدوارم در آینده جبران کنم و داستانهای دم دستی رو با کیفیت بهتری بنویسم .شاد و خندان باشی ...ایرانی

matin گفت...

حرف نداره داداش خیلی عالیه مرسی

ایرانی گفت...

تشکر داداش متین .نیمه شبت خوش ...ایرانی

 

ابزار وبمستر