تو دیگر نمی شناسی صدای شادی را
تو دیگر نمی بینی ندای آزادی را
درسر زمینی که خون را به بهای آب هم نمی خرند
چه شب تاریکی !
من هستم و ساحل آرام
من هستم و امواج کفن پوش به ساحل رسیده
من هستم و نسیمی که آهنگ عشق می نوازد
من هستم و یاد تو و خاطراتی که درساحل نداشته ایم
من هستم و آرزویی که شاید با سپیده برگردی
تو دیگر نمی شناسی صدای شادی را
تو دیگر نمی بینی ندای آزادی را
درسرزمینی که عشق را به بهای جانت هم نمی خرند
چه آتش خاموشی !
من هستم و اندیشه آغوش داغ تو
من هستم و شهامتی که نمی دانم کدامین تاریخ نشانش خواهد داد
من هستم و بوسه هایی که تکرار نمی گردد
من هستم و انسانهای لجن صفتی که شیطان را فرشته می بینند
من هستم و فردایی که هرگز نمی آید
تو دیگر نمی شناسی صدای شادی را
تو دیگر نمی بینی ندای آزادی را
در سرزمینی که قلبت را به بهای سنگ هم نمی خرند
چه آرامش مرگباری !
من هستم و انتظار طوفان
من هستم و فریاد های درگلو خشکیده
من هستم و اندیشه وعده هایی که دیگر تحقق نمی یابد
من هستم و هوسبازان مدعی عشق
من هستم و سایه های بی سلامی که از کنارم می گذرند
تو دیگر نمی شناسی صدای شادی را
تو دیگر نمی بینی ندای آزادی را
در سرزمینی که نفسها را به بهای یک لبخند هم نمی خرند
چه اشک جانسوزی !
من هستم و ستارگان تنهای شب
من هستم و ناله امواجی که مرگ خود را نزدیک می بیند
من هستم و مردی که باخت تا عشق را نبازد
من هستم و خدایی که مرا به حال خود رها کرده است
من هستم وخدایی که با همه گریزش اشکهایم راپاک می کند
تو دیگر نمی شناسی صدای شادی را
تو دیگر نمی بینی ندای آزادی را
در سر زمینی که گلهایش را به بهای یک گلوله هم نمی خرند
چه التماس مظلومانه ای !
من هستم و دستهایی که به سویت دراز نمی گردد
من هستم و دیروزی که دیگر بر نمی گردد
من هستم و فردایی که دیگر نمی آید
من هستم و مردی که باخت تا عشق را نبازد
من هستم و عشقی که در آغوشش آرام گرفته ام
من هستم و عشقی که درآغوشم آرام گرفته است
من هستم و عشقی که درآغوشم آرام گرفته است
من هستم و عشقی که برایش مرثیه می خوانم
من هستم و عشقی که برایم مرثیه می خواند
من هستم و طعنه هایی که عشق به آنها می خندد
من هستم و عشق , و دریایی که انتظارمان رامی کشد
من هستم و عشق , و دریایی که انتظارمان رامی کشد
من هستم ومردی که باخت تا عشق را نبازد
من هستم و بوسه های داغی که هنوز لبهایم را می سوزاند
من هستم و عاشقانه هایی که درخاک شده اند
من هستم و وعده هایی که بر باد شده اند
من هستم ومردی که باخت تا عشق را نبازد
من هستم و مردی که باخت تا عشق را نبازد
من هستم و مردی که باخت تا عشق را نبازد
..............................
.............................
..............................
.............................
پایان ..نویسنده : ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر