پارسا ناله های توسکا رو که می شنید هیجانش بیشتر می شد ... و توسکا هم کاملا حس می کرد که آماده هست که یک بار دیگه ار گاسم شه ... کسش تشنه آب کیر پارسا بود و می دونست که اگه بار ها و بار ها از آب پارسا پر شه بازم جا داره .. بازم جا داره که اون آبو نوشش کنه ...
پارسا : خیلی چشات خوشگله ...
-ولی نه به خوشگلی چشای تو که هوسمو زیاد می کنه ...
-دوستت دارم عشقم ..
-جووووووون بگو .. بازم واسم حرفای قشنگ بزن . بگو توسکا رو دوستش داری . بگو که فقط مال منی عشق منی و منو می خوای ..
-فقط تو .. فقط تو رو می خوام .. تو نازمنی .. نیاز منی .. همه چیز منی .. عشقمی ....
-بازم بگو .. حس می کنم دارم اوج می گیرم . پر واز می کنم . دیگه همه چی برام حکم یه رویا رو داره ... یک رویای قشنگ و واقعی .. آخخخخخخخخخخ پارسا منو ببوس .. ببوس گازم بگیر ...
کیر پارسا توی کس زن داداش گاه طوفانی و گاه آروم عمل می کرد . اون یه انگشتشو گذاشته بود رو سرسوراخ کونش و باهاش بازی می کرد ..
-اوووووووووهههههه نهههههههه .. وقتی داری این کارو باهام می کنی دلم می خواد یه کیر دیگه هم می داشتی و می کردی توش ...
-تو فقط رضایت بده ... به اون جا هم بعدا می رسم .
-همه جای تنم مال تو . تو که می دونی هر کاری که دوست داری می تونی با هام انجام بدی .
-ولی توسکا .. عزیزم خیلی تنگه ..
-اون لحظه که میخوای بکنی توش برات گشادش می کنم . می ذارم لذت ببری . کیف کنی ...
-می دونم خیلی تنگه و درد می کشی .. ولی حالا حس می کنم کست چقدر خیسه .
-آخخخخخخخخخ گفتیا .. حس می کنم دوباره دارم ار گاسم میشم . با روش بازی کن ... همه جاشو بمال .. می خوام خیلی راحت حست کنم . جووووووووون .. چه حس خوبی به آدم میدی .. منو ببوس . ببوس .. لمسم کن .
و پارسا این بار کف دستاشو گذاشت روئ سینه های نوسکا و با نوک سینه هاش بازی می کرد ... و کیرشو که این بار از پشت کرده بود توی کسش آروم آروم و بعد با سرعت می کرد توی کس و می کشید بیرون ..
توسکا : آهههههههه نهههههههه .. ادامه بده ... باهاش بازی کن . دستتو بمالون روش .. هنوزم حس می کنم که دارم خواب می بینم . باورم نمیشه که تونسته باشم شکارت کنم ...
پارسا : شکارم کردی یا شکار شدی ؟
-شکار کردن تو خیلی سخته . کار هر کسی نیست . هنر می خواد .
-خیلی بلایی زن داداش ...
-تو که بازم داری اذیتم می کنی ... من حالا اسیر توام . معشوقه توام . عشق توام . هر کاری که دوست داری می تونی با من انجام بدی . هر جوری که دوست داری می تونی ازم لذت ببری . جوووووووون . به من بگو چرا این جوری شدم پارسا ؟! چرا هرچی بیشتر باهام ور میری بیشتر می خوام و بیشتر لذت می برم ..
پارسا : نمی دونم . من که فرقی با سایرین ندارم . توسکا : وا یه حرفی می زنی که انگار من با مردای زیادی بودم -حالا به دل نگیر ممکنه طرز حرف زدن من این طوری بوده .
پارسا یه پای توسکارو انداخت رو شونه هاش . در این حالت کس توسکا باز تر نشون می داد ولی پارسا که یه قسمت از تن زن داداششو رو دوشش حس می کرد خودشو جلو کشید تا با سرعت و هیجان بیشتری کیرشو توی کس توسکا بکنه و بکشه بیرون ...
-پارسا جونم دارم آتیش می گیرم . هلاکتم .. محکم تر .. بکوبون .. هر وقت ازت خواستم که خالیش کنی داخل این کارو انجام بدی
-اگه این کارو نکنم چی ؟
-خب اون وقت دیگه باهات قهر می کنم ...
توسکا : قهر می کنی و میری دنبال یکی دیگه ؟
-این چه حرفیه که تومی زنی عشقم -شما مردا ؟!
پارسا : شما زنا از این حرفای تحریک کننده به سمت بقیه می زنین که ما مردا رو می کشونین سمت زنای دیگه .. توسکا متوجه شد که کمی زیاده روی کرده . با این که حسادتش گل کرده کمی هم عصبی نشون می داد .......دوست داشت پارسا فقط فانتزی سکس با اونو توی فکرش داشته باشه و در واقعیت هم اون تنها دوست دخترش باشه ..
-داره میاد عشقم داره میاد .. اوخ چه کیفی داره . ولم نکن ... می خوام حال کنم . چقدر تو حریصی . تموم شدم .. تموم کردم ... وااااااایییییی کسسسسسسم ... خیلی آب می خواد .. دوست دارم با عشق خالی کنی توش .. منتظرم ... می خوام کونمو جرش بدی ... کس و کونم هر دو تا رو خونینش کنی ...
-بگیر که اومد ..
-چه عجب نگفتی زن داداش
-اتفاقا داشتم می گفتم جلوشو گرفتم ..
-دارم خالی میشم .. تو هم خودت رو خالی کن ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
پارسا : خیلی چشات خوشگله ...
-ولی نه به خوشگلی چشای تو که هوسمو زیاد می کنه ...
-دوستت دارم عشقم ..
-جووووووون بگو .. بازم واسم حرفای قشنگ بزن . بگو توسکا رو دوستش داری . بگو که فقط مال منی عشق منی و منو می خوای ..
-فقط تو .. فقط تو رو می خوام .. تو نازمنی .. نیاز منی .. همه چیز منی .. عشقمی ....
-بازم بگو .. حس می کنم دارم اوج می گیرم . پر واز می کنم . دیگه همه چی برام حکم یه رویا رو داره ... یک رویای قشنگ و واقعی .. آخخخخخخخخخخ پارسا منو ببوس .. ببوس گازم بگیر ...
کیر پارسا توی کس زن داداش گاه طوفانی و گاه آروم عمل می کرد . اون یه انگشتشو گذاشته بود رو سرسوراخ کونش و باهاش بازی می کرد ..
-اوووووووووهههههه نهههههههه .. وقتی داری این کارو باهام می کنی دلم می خواد یه کیر دیگه هم می داشتی و می کردی توش ...
-تو فقط رضایت بده ... به اون جا هم بعدا می رسم .
-همه جای تنم مال تو . تو که می دونی هر کاری که دوست داری می تونی با هام انجام بدی .
-ولی توسکا .. عزیزم خیلی تنگه ..
-اون لحظه که میخوای بکنی توش برات گشادش می کنم . می ذارم لذت ببری . کیف کنی ...
-می دونم خیلی تنگه و درد می کشی .. ولی حالا حس می کنم کست چقدر خیسه .
-آخخخخخخخخخ گفتیا .. حس می کنم دوباره دارم ار گاسم میشم . با روش بازی کن ... همه جاشو بمال .. می خوام خیلی راحت حست کنم . جووووووووون .. چه حس خوبی به آدم میدی .. منو ببوس . ببوس .. لمسم کن .
و پارسا این بار کف دستاشو گذاشت روئ سینه های نوسکا و با نوک سینه هاش بازی می کرد ... و کیرشو که این بار از پشت کرده بود توی کسش آروم آروم و بعد با سرعت می کرد توی کس و می کشید بیرون ..
توسکا : آهههههههه نهههههههه .. ادامه بده ... باهاش بازی کن . دستتو بمالون روش .. هنوزم حس می کنم که دارم خواب می بینم . باورم نمیشه که تونسته باشم شکارت کنم ...
پارسا : شکارم کردی یا شکار شدی ؟
-شکار کردن تو خیلی سخته . کار هر کسی نیست . هنر می خواد .
-خیلی بلایی زن داداش ...
-تو که بازم داری اذیتم می کنی ... من حالا اسیر توام . معشوقه توام . عشق توام . هر کاری که دوست داری می تونی با من انجام بدی . هر جوری که دوست داری می تونی ازم لذت ببری . جوووووووون . به من بگو چرا این جوری شدم پارسا ؟! چرا هرچی بیشتر باهام ور میری بیشتر می خوام و بیشتر لذت می برم ..
پارسا : نمی دونم . من که فرقی با سایرین ندارم . توسکا : وا یه حرفی می زنی که انگار من با مردای زیادی بودم -حالا به دل نگیر ممکنه طرز حرف زدن من این طوری بوده .
پارسا یه پای توسکارو انداخت رو شونه هاش . در این حالت کس توسکا باز تر نشون می داد ولی پارسا که یه قسمت از تن زن داداششو رو دوشش حس می کرد خودشو جلو کشید تا با سرعت و هیجان بیشتری کیرشو توی کس توسکا بکنه و بکشه بیرون ...
-پارسا جونم دارم آتیش می گیرم . هلاکتم .. محکم تر .. بکوبون .. هر وقت ازت خواستم که خالیش کنی داخل این کارو انجام بدی
-اگه این کارو نکنم چی ؟
-خب اون وقت دیگه باهات قهر می کنم ...
توسکا : قهر می کنی و میری دنبال یکی دیگه ؟
-این چه حرفیه که تومی زنی عشقم -شما مردا ؟!
پارسا : شما زنا از این حرفای تحریک کننده به سمت بقیه می زنین که ما مردا رو می کشونین سمت زنای دیگه .. توسکا متوجه شد که کمی زیاده روی کرده . با این که حسادتش گل کرده کمی هم عصبی نشون می داد .......دوست داشت پارسا فقط فانتزی سکس با اونو توی فکرش داشته باشه و در واقعیت هم اون تنها دوست دخترش باشه ..
-داره میاد عشقم داره میاد .. اوخ چه کیفی داره . ولم نکن ... می خوام حال کنم . چقدر تو حریصی . تموم شدم .. تموم کردم ... وااااااایییییی کسسسسسسم ... خیلی آب می خواد .. دوست دارم با عشق خالی کنی توش .. منتظرم ... می خوام کونمو جرش بدی ... کس و کونم هر دو تا رو خونینش کنی ...
-بگیر که اومد ..
-چه عجب نگفتی زن داداش
-اتفاقا داشتم می گفتم جلوشو گرفتم ..
-دارم خالی میشم .. تو هم خودت رو خالی کن ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
2 نظرات:
دست خوش داداش خسته نباشی
ضمنا داداش گلم امیدوارم هرچه زودتر حال همسر عزیزت بهتر بشه
دوستدار همیشگیت
درود بر جمکوی نازنین .. خسته نباشی ... ممنونم از لطف و دعای خیرت .. ارادتمند : ایرانی
ارسال یک نظر