پیمان : زیاد حرف می زنیم . بهتره که من و تو هم به خودمون برسیم . اگه بدونی چقدر دلتنگ تو ام و هوس تو رو دارم .
پرستو : منم تازه پیدات کردم . نمی تونم یک لحظه از تو غافل شم . وقتی که فکر می کنتم تو و پونه با همین خیلی حرص می خورم ...
لبای پیمان و پرستو رو لبای هم قرار گرفتند .
-جوووووووون ..یواشتر .. گازم بگیر .. آروم .. آروم ...
پیمان : دلم می خواد پرویز بیاد داخل و ببینه که من چه جوری دارم تو رو می کنم . -ناراحت نباش اون که خودش حس می کنه من دارم این کارو می کنم . اون می دونه . الان هم میاد و تو رو می بینه . فقط من همش نگران تو هستم و این که تو می خوای چیکار کنی و چه جوری با این مسئله کنار بیای .
پیمان : دیگه مجبورم یه جورایی بسازم . راهی جز این ندارم .
پرستو : این جوری حرف نزن که من حسودیم میشه اون وقت فکر می کنم که برای تو اهمیتی ندارم .. بیا .. بیا حالا همه جامو بخور . از وقتی که ما با هم سکس کردیم و تو رو پیدا کردم حس می کنم که اصلا دوست ندارم توی خونه پرویز زندگی کنم . دوست دارم همیشه زندگی بی درد سری داشته باشم از بچه هم خوشم نمیاد . اگرم بچه ای می داشتم دوست داشتم که باباش تو باشی ..
پیمان گوشاشو تیز کرده بود تا ببینه می تونه صدای پرویز و پونه رو بشنوه یا نه ... در حالی که به خوبی می دونست که این پرویز و پونه هستند که باید نگران اونا باشن . چون اونا و پرستو واسه دراز کشیدن رفته بودند . پرستو آروم آروم شروع کرد به دستمالی کیر پیمان ..
-اوووووووهههههههه چقدر کلفت شده عزیزم ... .
چند لحظه ای شروع کرد به ساک زدن کیر .. بعد در حالی که کیر پیمانو گرفته بود توی دستش لاپاشو باز کرد . سر کیر پیمانو به شکاف و مغز کسش می مالوند .
-ببین چقدر زود برات خیس کرده ! چقدر تو آرومش می کنی ... بکنش تو .. می خوام آبتو توش خالی کنی . جووووووووون چقدر کیف داره .
پرستو یه حرکت رو به بالا انجام داد .. کیر پیمانو تا نیمه فرستاد توی کسش .. از این جا به بعد صداشو بالاتر برد .... پونه قلبش لرزید .... پرویز کیف می کرد از این که داره صدای زنشو می شنوه و این علامتی بود که داره موفق میشه واسه این که بتونه خیلی راحت تر کارش پیش بره پونه یکه خورده بود . با این که شاید پیش بینی همچین حالتی رو می کرد ولی تصورشو نداشت که این قدر زود و در این شرایط اونم در وضعیتی که کنار پرویزه صدای سکس اونا رو بشنوه . تمام بدنش می لرزید .. پرستو هم بدون این که اونا رو ببینه همچنان ادامه می داد
پرستو : آخخخخخخخخ چقدر کیرت درشته ..تو هم بگو .. بگو که با کس ناز من داری حال می کنی .
پونه با این که مثل سابق خجالتی نبود ولی برای لحظاتی خجالت کشید ..
پرویز : بالاخره شروع کردند . خیلی لفتش دادن ..
پونه : چی ؟ !
-پرویز : بریم ببینیم چه خبره ! ..
اون طوری خونسرد حرف می زد که از این خونسردی, پونه جوش آورده بود . پرویز طوری رفتار می کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده ... یه نیرویی پونه رو به دنبال پرویز کشوند .. دو تایی شون گوشه در شاهد سکس پیمان و پرستو بودند ..
-عجب هیجانی داره . خیلی با حال دارن با هم حال می کنن ...
پونه : اون داره با زنت سکس می کنه و تو ساکتی ؟
-چیکار کنم . چیزی که عوض داره گله نداره ..
پونه اینو شنید و به روش نیاورد . اون دو نفر بی اعتناء مشغول بودند . پونه وقتی کیر کلفت شوهرش رو می دید که در یه استیل سگی وارد کس پرستو میشه یه جوری شده بود . تازه داشت باورش می شد که راستی راستی وارد یک بازی واقعی شده که خودش می تونه و باید که یکی از بازیگرای اون باشه .
پرستو : آخخخخخخخخ اگه بدونین حال کردن با یه مردی غیر از شوهر چه حالی به آدم میده ..پونه ! پرویز! شما دو نفر چرا بیکار وایسادین ؟ پرویز جونم ! شوهر عزیزم ! تو چرا داری ما رو نگاه می کنی ؟.. پونه ! تو یه چیزی بهش بگو .. خیلی باید ببخشی که شوهر تو رو گرفتم .. حالا عیبی نداره . تو و پرویز می تونین با هم خوش باشین ...
پونه هم خوشش اومده بود و هم خشمگین بود . برای لحظاتی پسر همسایه رو تصور کرد که داره لختش می کنه .. یه حس خاصی هم داشت . یه بر آمدگی رو , روی باسنش حس می کرد . پرویز به آرومی و از پشت اونو بغلش زده بود و تا پونه بخواد اعتراضی کنه دستشو گذاشت رو سینه های پونه و آروم آروم رفت پایین تر .. پونه : نهههههه نکن .. نههههههه خواهش می کنم .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
پرستو : منم تازه پیدات کردم . نمی تونم یک لحظه از تو غافل شم . وقتی که فکر می کنتم تو و پونه با همین خیلی حرص می خورم ...
لبای پیمان و پرستو رو لبای هم قرار گرفتند .
-جوووووووون ..یواشتر .. گازم بگیر .. آروم .. آروم ...
پیمان : دلم می خواد پرویز بیاد داخل و ببینه که من چه جوری دارم تو رو می کنم . -ناراحت نباش اون که خودش حس می کنه من دارم این کارو می کنم . اون می دونه . الان هم میاد و تو رو می بینه . فقط من همش نگران تو هستم و این که تو می خوای چیکار کنی و چه جوری با این مسئله کنار بیای .
پیمان : دیگه مجبورم یه جورایی بسازم . راهی جز این ندارم .
پرستو : این جوری حرف نزن که من حسودیم میشه اون وقت فکر می کنم که برای تو اهمیتی ندارم .. بیا .. بیا حالا همه جامو بخور . از وقتی که ما با هم سکس کردیم و تو رو پیدا کردم حس می کنم که اصلا دوست ندارم توی خونه پرویز زندگی کنم . دوست دارم همیشه زندگی بی درد سری داشته باشم از بچه هم خوشم نمیاد . اگرم بچه ای می داشتم دوست داشتم که باباش تو باشی ..
پیمان گوشاشو تیز کرده بود تا ببینه می تونه صدای پرویز و پونه رو بشنوه یا نه ... در حالی که به خوبی می دونست که این پرویز و پونه هستند که باید نگران اونا باشن . چون اونا و پرستو واسه دراز کشیدن رفته بودند . پرستو آروم آروم شروع کرد به دستمالی کیر پیمان ..
-اوووووووهههههههه چقدر کلفت شده عزیزم ... .
چند لحظه ای شروع کرد به ساک زدن کیر .. بعد در حالی که کیر پیمانو گرفته بود توی دستش لاپاشو باز کرد . سر کیر پیمانو به شکاف و مغز کسش می مالوند .
-ببین چقدر زود برات خیس کرده ! چقدر تو آرومش می کنی ... بکنش تو .. می خوام آبتو توش خالی کنی . جووووووووون چقدر کیف داره .
پرستو یه حرکت رو به بالا انجام داد .. کیر پیمانو تا نیمه فرستاد توی کسش .. از این جا به بعد صداشو بالاتر برد .... پونه قلبش لرزید .... پرویز کیف می کرد از این که داره صدای زنشو می شنوه و این علامتی بود که داره موفق میشه واسه این که بتونه خیلی راحت تر کارش پیش بره پونه یکه خورده بود . با این که شاید پیش بینی همچین حالتی رو می کرد ولی تصورشو نداشت که این قدر زود و در این شرایط اونم در وضعیتی که کنار پرویزه صدای سکس اونا رو بشنوه . تمام بدنش می لرزید .. پرستو هم بدون این که اونا رو ببینه همچنان ادامه می داد
پرستو : آخخخخخخخخ چقدر کیرت درشته ..تو هم بگو .. بگو که با کس ناز من داری حال می کنی .
پونه با این که مثل سابق خجالتی نبود ولی برای لحظاتی خجالت کشید ..
پرویز : بالاخره شروع کردند . خیلی لفتش دادن ..
پونه : چی ؟ !
-پرویز : بریم ببینیم چه خبره ! ..
اون طوری خونسرد حرف می زد که از این خونسردی, پونه جوش آورده بود . پرویز طوری رفتار می کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده ... یه نیرویی پونه رو به دنبال پرویز کشوند .. دو تایی شون گوشه در شاهد سکس پیمان و پرستو بودند ..
-عجب هیجانی داره . خیلی با حال دارن با هم حال می کنن ...
پونه : اون داره با زنت سکس می کنه و تو ساکتی ؟
-چیکار کنم . چیزی که عوض داره گله نداره ..
پونه اینو شنید و به روش نیاورد . اون دو نفر بی اعتناء مشغول بودند . پونه وقتی کیر کلفت شوهرش رو می دید که در یه استیل سگی وارد کس پرستو میشه یه جوری شده بود . تازه داشت باورش می شد که راستی راستی وارد یک بازی واقعی شده که خودش می تونه و باید که یکی از بازیگرای اون باشه .
پرستو : آخخخخخخخخ اگه بدونین حال کردن با یه مردی غیر از شوهر چه حالی به آدم میده ..پونه ! پرویز! شما دو نفر چرا بیکار وایسادین ؟ پرویز جونم ! شوهر عزیزم ! تو چرا داری ما رو نگاه می کنی ؟.. پونه ! تو یه چیزی بهش بگو .. خیلی باید ببخشی که شوهر تو رو گرفتم .. حالا عیبی نداره . تو و پرویز می تونین با هم خوش باشین ...
پونه هم خوشش اومده بود و هم خشمگین بود . برای لحظاتی پسر همسایه رو تصور کرد که داره لختش می کنه .. یه حس خاصی هم داشت . یه بر آمدگی رو , روی باسنش حس می کرد . پرویز به آرومی و از پشت اونو بغلش زده بود و تا پونه بخواد اعتراضی کنه دستشو گذاشت رو سینه های پونه و آروم آروم رفت پایین تر .. پونه : نهههههه نکن .. نههههههه خواهش می کنم .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر