پونه کیر پرویز رو توی کسش حس می کرد .. اون بالاخره پا به دنیای غریبی گذاشته بود که ازاون هراس داشت . حالا خودشو به خوبی با اون فضا وفق داده بود . نگاهشو به پیمان و پرستو دوخته بود و به این فکر می کرد که وقتی که به خونه بر گرده می تونه از پسر همسایه دلبری کنه و خیلی راحت هم خودشو تسلیم اون نمی کنه . جووووووووون ... می تونه براش ناز و دلبری کنه . عشوه کنه . حالا هم می تونه به اندازه کافی حال بده ... دیگه فکر و ذهنشو آماده این سکس کرده بود ... حتی دوست داشت شوهرشو آتیش بده ..
یواش یواش صداشو برد بالاتر ..
-آخخخخخخخخ وااااااایییییییی ... جونم .. جونم ... پرویز جوووووووون من عادت ندارم . تا حالا جز کیر شوهرم کیر دیگه ای رو نوش جون نکردم . فقط اون بوده که به من حال داده .. من از سکس با اون لذت بردم . به من جون بده .. حال بده , لذت بده . پرویز جون .. بیشتر عادتم بده ..
پرویز مات مونده بود که اون پونه سر سخت چطور یهویی به این صورت در اومده . باورش نمی شد که اون تا این اندازه داره حال می کنه . داشت با خودش فکر می کرد که نکنه این از فیلم و نقشه اش باشه . ولی اون همه خیسی و داغی و چربی هوس پونه رو که می دید به خوبی مطمئن شده بود که این فیلم و نقشه نیست . دستاشو گذاشت رو دو طرف باسن پونه و بدنشو داد به عقب و محکم کیرشو می زد به انتهای کس پونه ..
-آخخخخخخخ تند تر .. تند تر ... به کیرت بگو دراز ترشه . کلفت تر شه ... بیشتر حال بده . من می خوامش .. جووووووون .. یکسره بکوبون . چه مزه ای داره . از این بهتر نمیشه ... پرستو جون .. تو هم به پیمان من حال بده . اون خیلی حشریه . بیشتر سکسی رو دوست داره که ادامه داشته باشه . سعی کن زود آبشو نیاری . اون خودش وارده که چیکار کنه .
پرستو : حالا شما دو تا چرا اون پایین وایسادین . سعی کنین بیایین پیش ما .. این جوری بیشتر حال میده . می تونیم یه نگاهی به اونی که سکس قبلی مونو با هاش انجام دادیم بندازیم . خیلی هیجان انگیزه . یه حال عجیبی به آدم میده که تحرک اونو بیشتر می کنه .
حالا تنها کسی که تا حدودی حساسیت نشون می داد پیمان بود .. داشت حرص می خورد از این که می دید زنش داره کیف می کنه از این که زیر کیر پرویز قرار داره و دست و پا می زنه . پرستو آروم زیر گوش پیمان نجوا کرد -عشق من عزیزم مگه من و تو عاشق هم نیستیم ؟ این قدر نگران و دلواپس نباش . دیگه باید فکر کنی که بقیه هم مثل من و تو انسان هستند و اونا هم دل دارند و حق دارند که از زندگی و لحظات زندگیشون نهایت استفاده رو بکنن . بکن دیگه . این قدر ناز نکن . پشیمونم نکن دیگه ..
لبای پیمان رو سینه ها و زیر گلوی پرستو حرکت می کرد ..
پرویز و پونه خودشونو رسوندن به روی تخت . کنار پیمان و پرستو قرار گرفتند . حالا پیمان به خوبی می تونست کون بر جسته زنشو ببینه و کیری که از پشت وارد سوراخ کسش می شد و بر می گشت .
پرستو : عزیزم چرا شل شدی .. نگاه کن .. پرویزو نگاه کن . چه جوری با عشق و حال داره زنت رو می کنه تو هم نشون بده که خوب می تونی زنشو بکنی ..
پرویز : داش پیمان اخماتو واکن . نگاه کن .. چه حالی داره که آدم یه زنی رو می کنه که شوهرش کنارشه . تو چه حسی د اری . رفیق یه دست بده ببینم . من و تو با هم دیگه نداریم . دو تا داداشیم .. حالتو بکن . پرستو خیلی حال میده ...
پرستو فوری حرف شوهرشو قطع کرد . دوست نداشت که اون از سکس خودشون پیش پیمان آب و تاب بده . چون می تونست حس کنه که پیمان همه چی رو واسه خودش و اون می خواد و دوست نداره لحظاتی رو حس کنه که پرویز داره ازش لذت می بره . پونه دستشو به طرف شوهرش پیمان دراز کرد . تصور هماغوشی با پسر همسایه هم اونو بیش از پیش حشری کرده بود و حتی پایان این لحظات خوش می تونست انتظاری باشه برای لحظات خوش و پر تنش دیگه ای .. پیمان اولش نمی خواست دستشو به دست همسرش بده که در یه حالت سگی در حال کس دادن به پرویز بود ....ولی بالاخره این کارو انجام داد و دستشو رد نکرد ..
- جوووووووووون ... جووووووووووون پیمان .. عزیزم خوب داری حال می کنی .. آخخخخخخخخخ .. دوستت دارم .. دوستت دارم ..منم دارم کیف می کنم . خوشت نمیاد زنت داره لذت می بره ؟ تو که منو خیلی دوست داشتی .. بگو .. بگو بازم دوستم داری ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
یواش یواش صداشو برد بالاتر ..
-آخخخخخخخخ وااااااایییییییی ... جونم .. جونم ... پرویز جوووووووون من عادت ندارم . تا حالا جز کیر شوهرم کیر دیگه ای رو نوش جون نکردم . فقط اون بوده که به من حال داده .. من از سکس با اون لذت بردم . به من جون بده .. حال بده , لذت بده . پرویز جون .. بیشتر عادتم بده ..
پرویز مات مونده بود که اون پونه سر سخت چطور یهویی به این صورت در اومده . باورش نمی شد که اون تا این اندازه داره حال می کنه . داشت با خودش فکر می کرد که نکنه این از فیلم و نقشه اش باشه . ولی اون همه خیسی و داغی و چربی هوس پونه رو که می دید به خوبی مطمئن شده بود که این فیلم و نقشه نیست . دستاشو گذاشت رو دو طرف باسن پونه و بدنشو داد به عقب و محکم کیرشو می زد به انتهای کس پونه ..
-آخخخخخخخ تند تر .. تند تر ... به کیرت بگو دراز ترشه . کلفت تر شه ... بیشتر حال بده . من می خوامش .. جووووووون .. یکسره بکوبون . چه مزه ای داره . از این بهتر نمیشه ... پرستو جون .. تو هم به پیمان من حال بده . اون خیلی حشریه . بیشتر سکسی رو دوست داره که ادامه داشته باشه . سعی کن زود آبشو نیاری . اون خودش وارده که چیکار کنه .
پرستو : حالا شما دو تا چرا اون پایین وایسادین . سعی کنین بیایین پیش ما .. این جوری بیشتر حال میده . می تونیم یه نگاهی به اونی که سکس قبلی مونو با هاش انجام دادیم بندازیم . خیلی هیجان انگیزه . یه حال عجیبی به آدم میده که تحرک اونو بیشتر می کنه .
حالا تنها کسی که تا حدودی حساسیت نشون می داد پیمان بود .. داشت حرص می خورد از این که می دید زنش داره کیف می کنه از این که زیر کیر پرویز قرار داره و دست و پا می زنه . پرستو آروم زیر گوش پیمان نجوا کرد -عشق من عزیزم مگه من و تو عاشق هم نیستیم ؟ این قدر نگران و دلواپس نباش . دیگه باید فکر کنی که بقیه هم مثل من و تو انسان هستند و اونا هم دل دارند و حق دارند که از زندگی و لحظات زندگیشون نهایت استفاده رو بکنن . بکن دیگه . این قدر ناز نکن . پشیمونم نکن دیگه ..
لبای پیمان رو سینه ها و زیر گلوی پرستو حرکت می کرد ..
پرویز و پونه خودشونو رسوندن به روی تخت . کنار پیمان و پرستو قرار گرفتند . حالا پیمان به خوبی می تونست کون بر جسته زنشو ببینه و کیری که از پشت وارد سوراخ کسش می شد و بر می گشت .
پرستو : عزیزم چرا شل شدی .. نگاه کن .. پرویزو نگاه کن . چه جوری با عشق و حال داره زنت رو می کنه تو هم نشون بده که خوب می تونی زنشو بکنی ..
پرویز : داش پیمان اخماتو واکن . نگاه کن .. چه حالی داره که آدم یه زنی رو می کنه که شوهرش کنارشه . تو چه حسی د اری . رفیق یه دست بده ببینم . من و تو با هم دیگه نداریم . دو تا داداشیم .. حالتو بکن . پرستو خیلی حال میده ...
پرستو فوری حرف شوهرشو قطع کرد . دوست نداشت که اون از سکس خودشون پیش پیمان آب و تاب بده . چون می تونست حس کنه که پیمان همه چی رو واسه خودش و اون می خواد و دوست نداره لحظاتی رو حس کنه که پرویز داره ازش لذت می بره . پونه دستشو به طرف شوهرش پیمان دراز کرد . تصور هماغوشی با پسر همسایه هم اونو بیش از پیش حشری کرده بود و حتی پایان این لحظات خوش می تونست انتظاری باشه برای لحظات خوش و پر تنش دیگه ای .. پیمان اولش نمی خواست دستشو به دست همسرش بده که در یه حالت سگی در حال کس دادن به پرویز بود ....ولی بالاخره این کارو انجام داد و دستشو رد نکرد ..
- جوووووووووون ... جووووووووووون پیمان .. عزیزم خوب داری حال می کنی .. آخخخخخخخخخ .. دوستت دارم .. دوستت دارم ..منم دارم کیف می کنم . خوشت نمیاد زنت داره لذت می بره ؟ تو که منو خیلی دوست داشتی .. بگو .. بگو بازم دوستم داری ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر