پیمان صدای زنشو می شنید .. خیلی حساس شده بود . و پرستو هم کاملا متوجه این حساسیت اون شده بود و نمی خواست که اون در این مورد عذاب بکشه ... پرستو خیلی آروم زیر گوش پیمان گفت
-مگه تو همینو نمی خوستی که زنت بیاد طرف ما و گروه ما . حالا پرویز داره اونو میاره توی خط . مگه منو دوست نداری ؟ مگه منو نمی خوای ؟ من که دوستت دارم و می خوام . من که می خوام همیشه باهات باشم . دوستت دارم . اصلا به اونش فکر نکن ..
ولی پیمان دلش مثل سیر و سر که می جوشید . اون انتظار اینو نداشت که زنشو در این شرایط حس کنه . می دونست به همچین وضعیتی می رسه ولی آمادگی این لحظاتو نداشت .
پرستو دستاشو دور گردن پیمان حلقه زده طوری اونو به طرف خودش کشونده بود که پشت به اون دو نفر قرار داشته باشه نتونه همسرشو ببینه و از پشت سر پیمان هم یه دستی برای اونا تکون داد که یعنی پرویز جان زود تر کار پونه رو بساز که اگه این کار به عقب بیفته هر لحظه امکان خراب شدن شرایط هست .
و پرویز سریع تر از اون چه که پونه فکر می کرد دست به کار شد و اونو بر هنه اش کرد . ..
اون قدر سریع این کارو انجام داد که پرستو وقتی برای دقیقه ای بعد سرشو بر گردوند دید که هر دو شون کاملا بر هنه ان تعجب کرده بود .. پرویز هم طوری رفتار می کرد که انگار برای سکس و عشقبازی با پونه فوق العاده هیجان داره . اون بالاخره حس می کرد که داره به مقصد و مقصود می رسه ...
-جوووووووووووون .. چه بدنی داری پونه ! بازکن اون لاپاتو .. بازش کن ! من منتظرم .
پرویز دیگه پریشان احوال شده بود . خودشو کمی جلو کشید و کیرشو نشون پونه داد. با حرص کیرشو جلو چشای زن گرفته بود .
-نگاه کن می بینی کلفتی اونو ؟ چه تیزه ؟
اون طرف که پرستو خودشو به پیمان چسبونده کاملا قفل کرده بود ومی خواست با یک تیر دو نشون بزنه .
-پرویز خان ! کیر پیمان خیلی با حال تر از کیر توست ... جون میده به آدم . همین طور داره منو حرکتم میده .
اینو گفت و یک بار دیگه لباشو به لبای پیمان چسبوند ..
پرویز هم معطل نکرد . طوری دستپاچه نشون می داد که انگار پونه می خواد از دستش در ره .. کیرشوبه طرف کس نشونه رفت و می خواست کسشو بکنه ولی همچین به سمت حفره های شیار باسن اون فشار داد که واسه یه لحظه پونه از درد به خود پیچید و جیغش در اومد ..
-چیکار داری می کنی ... .
پرستو که حواسش متوجه اونا بود گفت ... آهای شوهر ناشی و دست و پا چلفتی من ! ومثل این که بازم دستپاچه شدی و از بس عجله داشتی روی یه سوراخ دیگه فشار آوردی ..
و پیمان بد جوری حرص می خورد .. هم این که زنش زیر کیر رقیبش دست و پا می زد و هم این که با این آخرین عبارت پرستو به این فکر فرو رفته بود که شوهره همچین سوتی هایی رو در مورد اونم داده ...
کف دست پرویز رفته بود روی کس پونه . زن مثل حالتی که سیامک تازه بهش دست زده بود احساس غریبی می کرد . اما حرکات انگشتای دست پرویز روی کس اون آروم آروم کسشو خیس و خیس تر می کرد . دیگه این جا رو نمی تونست در ره . به یاد سیامک پسر همسایه افتاده بود که چه جوری کیرشو به کس اون مالونده بود و در آخرین لحظه پونه از دستش در رفته بود . با این که در اوج نیاز بود اما حالا می تونست راحت تر به اون فکر کنه . به شوهرش نگاه کرد به وسط بدن پیمان و پرستو که به هم چسبیده بود و نه کس پرستو مشخص بود و نه کیر شوهرش .خیره به بدنهای برهنه شوهرش و پرستو نگاه می کرد و به پسر همسایه هم فکر می کرد ... لحظاتی بعد به جای انگشتای باریک یه تیکه گوشت داغ و کلفت رو روی شکاف کسش حس کرد و تا بیاد تصور کنه حالت کیر پرویز و حس لذت رو, حرکتشو توی تنش احساس می کرد ...
لباشو به آرومی گاز می گرفت . هنوز از شوهرش خجالت می کشید .. اما لحظه به لحظه یه حس گستاخی بیشتری به اون دست می داد . وقتی هم که در یک صحنه دید که پیمان خودشو کمی عقب کشید تا در حرکت بعدی با سرعت بیشتری پرستو رو بکنه و این کارو هم انجام داد دیگه کاملا با یه حس آروم و آشنا خودشو تسلیم پرویز کرد . پرویز بالاخره به آرزوش رسیده بود .. یه احساس داغ اونو به طرف جلو حرکت می داد . ولذتش وقتی به اوج رسید که پونه از پشت خودشو به بدن اونم می مالوند . حالا پونه به این فکر می کرد که می تونه خیلی راحت تر از قبل خودشو با شرایط موجود وفق بده . و بهتر و بی دغدغه تر می تونه خودشو تسلیم سیامک کنه .
و پیمان صدای ناله ها و آه کشیدنهای همسرشو می شنید .. دیگه دونسته بود که زنشم داره لذت می بره . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
-مگه تو همینو نمی خوستی که زنت بیاد طرف ما و گروه ما . حالا پرویز داره اونو میاره توی خط . مگه منو دوست نداری ؟ مگه منو نمی خوای ؟ من که دوستت دارم و می خوام . من که می خوام همیشه باهات باشم . دوستت دارم . اصلا به اونش فکر نکن ..
ولی پیمان دلش مثل سیر و سر که می جوشید . اون انتظار اینو نداشت که زنشو در این شرایط حس کنه . می دونست به همچین وضعیتی می رسه ولی آمادگی این لحظاتو نداشت .
پرستو دستاشو دور گردن پیمان حلقه زده طوری اونو به طرف خودش کشونده بود که پشت به اون دو نفر قرار داشته باشه نتونه همسرشو ببینه و از پشت سر پیمان هم یه دستی برای اونا تکون داد که یعنی پرویز جان زود تر کار پونه رو بساز که اگه این کار به عقب بیفته هر لحظه امکان خراب شدن شرایط هست .
و پرویز سریع تر از اون چه که پونه فکر می کرد دست به کار شد و اونو بر هنه اش کرد . ..
اون قدر سریع این کارو انجام داد که پرستو وقتی برای دقیقه ای بعد سرشو بر گردوند دید که هر دو شون کاملا بر هنه ان تعجب کرده بود .. پرویز هم طوری رفتار می کرد که انگار برای سکس و عشقبازی با پونه فوق العاده هیجان داره . اون بالاخره حس می کرد که داره به مقصد و مقصود می رسه ...
-جوووووووووووون .. چه بدنی داری پونه ! بازکن اون لاپاتو .. بازش کن ! من منتظرم .
پرویز دیگه پریشان احوال شده بود . خودشو کمی جلو کشید و کیرشو نشون پونه داد. با حرص کیرشو جلو چشای زن گرفته بود .
-نگاه کن می بینی کلفتی اونو ؟ چه تیزه ؟
اون طرف که پرستو خودشو به پیمان چسبونده کاملا قفل کرده بود ومی خواست با یک تیر دو نشون بزنه .
-پرویز خان ! کیر پیمان خیلی با حال تر از کیر توست ... جون میده به آدم . همین طور داره منو حرکتم میده .
اینو گفت و یک بار دیگه لباشو به لبای پیمان چسبوند ..
پرویز هم معطل نکرد . طوری دستپاچه نشون می داد که انگار پونه می خواد از دستش در ره .. کیرشوبه طرف کس نشونه رفت و می خواست کسشو بکنه ولی همچین به سمت حفره های شیار باسن اون فشار داد که واسه یه لحظه پونه از درد به خود پیچید و جیغش در اومد ..
-چیکار داری می کنی ... .
پرستو که حواسش متوجه اونا بود گفت ... آهای شوهر ناشی و دست و پا چلفتی من ! ومثل این که بازم دستپاچه شدی و از بس عجله داشتی روی یه سوراخ دیگه فشار آوردی ..
و پیمان بد جوری حرص می خورد .. هم این که زنش زیر کیر رقیبش دست و پا می زد و هم این که با این آخرین عبارت پرستو به این فکر فرو رفته بود که شوهره همچین سوتی هایی رو در مورد اونم داده ...
کف دست پرویز رفته بود روی کس پونه . زن مثل حالتی که سیامک تازه بهش دست زده بود احساس غریبی می کرد . اما حرکات انگشتای دست پرویز روی کس اون آروم آروم کسشو خیس و خیس تر می کرد . دیگه این جا رو نمی تونست در ره . به یاد سیامک پسر همسایه افتاده بود که چه جوری کیرشو به کس اون مالونده بود و در آخرین لحظه پونه از دستش در رفته بود . با این که در اوج نیاز بود اما حالا می تونست راحت تر به اون فکر کنه . به شوهرش نگاه کرد به وسط بدن پیمان و پرستو که به هم چسبیده بود و نه کس پرستو مشخص بود و نه کیر شوهرش .خیره به بدنهای برهنه شوهرش و پرستو نگاه می کرد و به پسر همسایه هم فکر می کرد ... لحظاتی بعد به جای انگشتای باریک یه تیکه گوشت داغ و کلفت رو روی شکاف کسش حس کرد و تا بیاد تصور کنه حالت کیر پرویز و حس لذت رو, حرکتشو توی تنش احساس می کرد ...
لباشو به آرومی گاز می گرفت . هنوز از شوهرش خجالت می کشید .. اما لحظه به لحظه یه حس گستاخی بیشتری به اون دست می داد . وقتی هم که در یک صحنه دید که پیمان خودشو کمی عقب کشید تا در حرکت بعدی با سرعت بیشتری پرستو رو بکنه و این کارو هم انجام داد دیگه کاملا با یه حس آروم و آشنا خودشو تسلیم پرویز کرد . پرویز بالاخره به آرزوش رسیده بود .. یه احساس داغ اونو به طرف جلو حرکت می داد . ولذتش وقتی به اوج رسید که پونه از پشت خودشو به بدن اونم می مالوند . حالا پونه به این فکر می کرد که می تونه خیلی راحت تر از قبل خودشو با شرایط موجود وفق بده . و بهتر و بی دغدغه تر می تونه خودشو تسلیم سیامک کنه .
و پیمان صدای ناله ها و آه کشیدنهای همسرشو می شنید .. دیگه دونسته بود که زنشم داره لذت می بره . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر