وحید خوشش میومد که زنش داره با کیرش بازی می کنه ولی از این که رامین و ویدا متوجه حالت اون شن سختش بود . ماندانا می دونست که شوهرش نمی تونه جلو گیری کنه و مقاومتش کمه . هر چند اون با این حس که داره با پسرای دیگه عشقبازی می کنه لحظه هاشو سر می کرد .
وحید : آروم تر آرومتر ...
ماندانا : لذت ببر .. از این آب و هوا و نسیم لذت ببر .
ماندانا به یاد آورد ساعتی قبل رو که در آغوش پسرا بود و بعد هم که میلاد شوهر لیدا اومد سر وقتش ... چقدر اون کیر ها بهش تنوع می داد . عاشق تنوع بود .
-آخخخخخخخخخ وحید .. بذار لای پام . می خوام گرمای اونو حس کنم . می خوام حس کنم که تو مال منی . جون منی . همه چیز منی ...
و مرد مست از حرکات زن و بدون این که فکر کنه همسرش تا حالا با بیش از ده مرد غیر اون بوده کیرشو گذاشت لای پای همسرش . و ماندانا در اون لحظه فقط به لذت بردن از شوهرش و آمیزش با اون فکر می کرد . با این که فانتزی مردان دیگه به سراغش میومد اما سعی کرد تا می تونه از همسرش وحید لذت ببره .
بذار حس کنم که زندگی حیوانی دارم . بذار حس کنم که همه چی در شهوت خلاصه میشه . اخه همینه که منو آروم می کنه . به من آرامش میده . فردای منو می سازه ..
-آخخخخخخخ وحید عزیزم همسرم عشقم . فشارم بگیر . منو توی آغوشت بچسبون . منو فشارم بگیر . دوستت دارم . دوستت دارم . تو عشق منی .. عزیز دل منی ...همه چیز منی .
وحید هیجان زده شده بود . از این که چرا تا حالا به زنش و حشر و هوسش کم توجه بوده کمی حسرت می خورد . با دستاش باسن تپلی و بر جسته زنشو فشار می گرفت و کیرشو مستقیم از روبرو می کرد توی کس ماندانا ..
-خیلی خوشم میاد وحید جون ...
می دونست که شوهرش دوست داره که خیلی زود آبشو بیاره . این جوری بیشتر لذت می برد ..
-خاطرم جمع باشه که اونا چیزی نمی بینن ؟
-عزیزم . وحید جون اگه اونا بخوان ما رو ببینن که ما هم اونا رو می بینیم . توکارت رو بکن . نمی خوام حواست پرت شه . فقط به خودمون فکر کن . فکر کن که چقدر همدیگه رو دوست داریم و در کنار هم احساس خوشبختی می کنیم .
دستای ماندانا دور کمر وحید قفل شده بود . داغی کیر رو درون کسش به خوبی حس می کرد . ماندانا آروم آروم ریزش منی وحیدو با تمام وجودش حس می کرد .
-بغلم بزن .. ولم نکن ...
و در طرفی دیگه ویدا سرشو گذاشته بود رو سینه شوهرش و آروم با موهاش بازی می کرد ..
-دوستم داری رامین ؟
-اگه نمی داشتم که الان کنار هم نبودیم . خیلی دوستت دارم . بیشتر از تمام دنیا . بیشتر از اونی که تصورشو بکنی . بیشتر از هر چی که فکرشو کنی . من بدون تو می میرم .
-واااااایییییییی رامین چقدر احساساتی شدی ...
برای لحظاتی ویدا متاثر شده بود از این که سادگی رامینو می دید و خیانتهایی که کرده بود ..
-پس واسه چی این قدر به من کم توجهی . همش سرت تولاک کارای خودته .. همش کار , کار و کار ...
-چند بار باید بهت بگم اگه الان این کارو نکنم پس کی بکنم ؟ چند روز دیگه که پیر شدم و توانی برام نمونده . ؟
-آخه منم زنتم . منم نیاز به محبت دارم . باید به من توجه کنی . باید نشون بدی که دوستم داری .
-وااااااااییییییی فدات شم عزیزم . عشق من .
زن وقتی که می دید شوهرش تا این حد بهش اظهار عشق می کنه کمی احساس شر مندگی می کرد و به خاطر همین دیگه ادامه نداد . ویدا سر تا پای شوهرشو غرق بوسه کرده بود ... و بعد روی کیر شوهرش نشست . دستای رامین رو کمر همسرش قرار گرفت . و آروم آروم اومد پایین ترو باسنشو به دو طرف باز کرد تا کیرش راحت تر توی کس زنش حرکت کنه . ویدا لذت می برد .. خیلی خوشش میومد . ولی می دونست به اوج لذت نمی رسه . چون ساعتی پیش با سه مرد بود و اونا به اندازه کافی بهش حال داده بودند . ویدا دستاشو گذاشته بود رو برشهای کونش و اونا رو در قسمت وسط طوری که کیر شوهرشو کاملا قفل کنه به هم می چسبوند ..
-اوووووووووففففففف خیلی داغ کردم .. خیلی .. جووووووووون ...
-به خودت فشار نیار رامین .. آبتو خالی کن .. بذار حست کنم . بذار حسش کنم .دوستت دارم .
-همین الان این کارو می کنم .. ووووووووویییییی .. نههههههههه چقدر گرمه اون داخل ...
-خیلی می چسبه رامین ... هوسم خیلی زیاد شده
-اگه دوست داری ادامه بدم ...
ویدا : نه دیگه عشق من کارت رو بکن ...
رامین همون سر بالایی آبشو توی کس زنش خالی کرد .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
وحید : آروم تر آرومتر ...
ماندانا : لذت ببر .. از این آب و هوا و نسیم لذت ببر .
ماندانا به یاد آورد ساعتی قبل رو که در آغوش پسرا بود و بعد هم که میلاد شوهر لیدا اومد سر وقتش ... چقدر اون کیر ها بهش تنوع می داد . عاشق تنوع بود .
-آخخخخخخخخخ وحید .. بذار لای پام . می خوام گرمای اونو حس کنم . می خوام حس کنم که تو مال منی . جون منی . همه چیز منی ...
و مرد مست از حرکات زن و بدون این که فکر کنه همسرش تا حالا با بیش از ده مرد غیر اون بوده کیرشو گذاشت لای پای همسرش . و ماندانا در اون لحظه فقط به لذت بردن از شوهرش و آمیزش با اون فکر می کرد . با این که فانتزی مردان دیگه به سراغش میومد اما سعی کرد تا می تونه از همسرش وحید لذت ببره .
بذار حس کنم که زندگی حیوانی دارم . بذار حس کنم که همه چی در شهوت خلاصه میشه . اخه همینه که منو آروم می کنه . به من آرامش میده . فردای منو می سازه ..
-آخخخخخخخ وحید عزیزم همسرم عشقم . فشارم بگیر . منو توی آغوشت بچسبون . منو فشارم بگیر . دوستت دارم . دوستت دارم . تو عشق منی .. عزیز دل منی ...همه چیز منی .
وحید هیجان زده شده بود . از این که چرا تا حالا به زنش و حشر و هوسش کم توجه بوده کمی حسرت می خورد . با دستاش باسن تپلی و بر جسته زنشو فشار می گرفت و کیرشو مستقیم از روبرو می کرد توی کس ماندانا ..
-خیلی خوشم میاد وحید جون ...
می دونست که شوهرش دوست داره که خیلی زود آبشو بیاره . این جوری بیشتر لذت می برد ..
-خاطرم جمع باشه که اونا چیزی نمی بینن ؟
-عزیزم . وحید جون اگه اونا بخوان ما رو ببینن که ما هم اونا رو می بینیم . توکارت رو بکن . نمی خوام حواست پرت شه . فقط به خودمون فکر کن . فکر کن که چقدر همدیگه رو دوست داریم و در کنار هم احساس خوشبختی می کنیم .
دستای ماندانا دور کمر وحید قفل شده بود . داغی کیر رو درون کسش به خوبی حس می کرد . ماندانا آروم آروم ریزش منی وحیدو با تمام وجودش حس می کرد .
-بغلم بزن .. ولم نکن ...
و در طرفی دیگه ویدا سرشو گذاشته بود رو سینه شوهرش و آروم با موهاش بازی می کرد ..
-دوستم داری رامین ؟
-اگه نمی داشتم که الان کنار هم نبودیم . خیلی دوستت دارم . بیشتر از تمام دنیا . بیشتر از اونی که تصورشو بکنی . بیشتر از هر چی که فکرشو کنی . من بدون تو می میرم .
-واااااایییییییی رامین چقدر احساساتی شدی ...
برای لحظاتی ویدا متاثر شده بود از این که سادگی رامینو می دید و خیانتهایی که کرده بود ..
-پس واسه چی این قدر به من کم توجهی . همش سرت تولاک کارای خودته .. همش کار , کار و کار ...
-چند بار باید بهت بگم اگه الان این کارو نکنم پس کی بکنم ؟ چند روز دیگه که پیر شدم و توانی برام نمونده . ؟
-آخه منم زنتم . منم نیاز به محبت دارم . باید به من توجه کنی . باید نشون بدی که دوستم داری .
-وااااااااییییییی فدات شم عزیزم . عشق من .
زن وقتی که می دید شوهرش تا این حد بهش اظهار عشق می کنه کمی احساس شر مندگی می کرد و به خاطر همین دیگه ادامه نداد . ویدا سر تا پای شوهرشو غرق بوسه کرده بود ... و بعد روی کیر شوهرش نشست . دستای رامین رو کمر همسرش قرار گرفت . و آروم آروم اومد پایین ترو باسنشو به دو طرف باز کرد تا کیرش راحت تر توی کس زنش حرکت کنه . ویدا لذت می برد .. خیلی خوشش میومد . ولی می دونست به اوج لذت نمی رسه . چون ساعتی پیش با سه مرد بود و اونا به اندازه کافی بهش حال داده بودند . ویدا دستاشو گذاشته بود رو برشهای کونش و اونا رو در قسمت وسط طوری که کیر شوهرشو کاملا قفل کنه به هم می چسبوند ..
-اوووووووووففففففف خیلی داغ کردم .. خیلی .. جووووووووون ...
-به خودت فشار نیار رامین .. آبتو خالی کن .. بذار حست کنم . بذار حسش کنم .دوستت دارم .
-همین الان این کارو می کنم .. ووووووووویییییی .. نههههههههه چقدر گرمه اون داخل ...
-خیلی می چسبه رامین ... هوسم خیلی زیاد شده
-اگه دوست داری ادامه بدم ...
ویدا : نه دیگه عشق من کارت رو بکن ...
رامین همون سر بالایی آبشو توی کس زنش خالی کرد .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر