ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لقمه حلال 4 (قسمت آخر)

ناهارو باهم خوردیم . یه خورده هم تو بغل هم چرت زدیم . داشتم نازش می کردم که به من گفت رامی جون می دونم ناراحت شدی که نذاشتی ببوسمت . حتما تعجب هم کردی . چیکار کنم این یه حسیه که در من وجود داره . من تو زندگیم به یکی دل باختم از بوسه های اون لذت می بردم . و با اون به اوج آرامش می رسیدم هنوزم دوستش دارم . عاشقشم . نمید ونم چم شده . دارم به یه بحران می رسم . به نو میدی . به یه کابوس . به یاد اون روزایی می افتم که با این بوسه به اوج آسمونا می رفتم و بین من و اون هیچ فاصله ای نبود منو ببخش دیگه نمی تونم تو ضیح بدم ... اون روز همه چی به خیر و خوشی گذشت . اول رامش اومد خونه و بعد هم مامان و بابا کارا خیلی مرتب شده بود . اون دو شنبه ها رو کار نمی کرد و من ازش خواستم که اگه ممکنه و راهی داره من اونو ببینم .-به همین سادگی ؟/؟..راست می گفت شوهر و بچه اشو چیکار می کرد -زینبو می تونم بفرستم خونه عموش باشه یه کاریش می کنم . خونه صغری اینا تو اخر کمر بندی قائمشهر اول جاده ساری بود . اوایل یه بیراهه ای که بیشتر شباهت به یه روستا داشت . روز قبلش بهم زنگ زده بود که همه چی آماده بوده و می تونیم یه دو شنبه خوب با هم داشته باشیم . وارد خونه شون شده بودم نمی دونستم با شوهرش چیکار کرده -می خوای عمیدو ببینیش ؟/؟-دیوونه شدی ؟/؟در اتاقی رو باز کرد و نشونم داد . قرص خورده خوابیده . یه لحظه تمام تن و بدن و قلبم لرزید دو تا پاهاش یه خورده تا بالاتر از زانو قطع شده و یه ویلچر هم کنارش قرار داشت .می بینی ؟/؟اینم سرنوشت من . یه ماشین خطی داشت که بین قائمشهر تهرون مسافر کشی می کرد . میزنه به کوه هم خودشو داغون می کنه هم ماشینو خدا رحم کرد که مسافراآ سیب جدی ندیدن و خودشم نمرده و ماشینم آتیش نگرفته بود . قسمتی از تن و بدنش گیر می کنه به یه جایی ومجبور شدن قسمتی از پاهاشو ببرن . همون طوری که قبلا همه چیزش بودم حالا هم هستم ولی دیگه اون همه چیز من نیست . خیلی ها به من میگن که ازش جداشم و برم دو باره از دواج کنم ولی وجدانم قبول نمی کنه . کیرش هم زیاد کاره ای نیست . نه حوصله ای داره نه هوسی . همه ازم تعریف می کنن . همه از پاکی و صبر و نجابت و استقامتم میگن . همه بهم میگن که دروازه های بهشت به روم باز شده . دیدی که در های بهشتو چه جوری به روی خودم باز کردم ؟/؟هیشکی ندونه تو یکی که میدونی . آره با هم روزای خوبی داشتیم . عاشق هم بودیم . چند سال قبل از ازدواج با هم دوست شده بودیم . تازگیها به خاطر من چند بار خواست طلاقم بده قبول نکردم . وجدانم اجازه نمیده ولی منم یه زنم . هوس دارم خواسته دارم . نمی دونم چیکار کنم . شاید این بهترین کاری باشه که نه سیخ بسوزه و نه کباب . ولی وجدان چی ؟/؟حالا فهمیدی که چرا از بوسه فرار می کردم ؟/؟جسممو آتیش زدم ولی روحم خدایا منو ببخش . هنوز به یاد اون روزا میفتم می دونی حالا همه دارن ازم تعریف می کنن دیگه نمی دونن که جسممو فروختم . خیلی ها هم بهمون کمک مالی می کنن ولی آدم تا کی می تونه منت بقیه رو بکشه . خرج زندگی زیاده . این روزا همه واسه خودشون گرفتاری دارن ......... راستی یادم رفته بود بگم چهار روز پیش وقتی که صغری رو گاییدم و کارشو تموم کردم یه پونزده تومن پول بهش دادم . خیلی بهش برخورد و به من گفت تو منو با یه هرزه اشتباه گرفتی ؟/؟فکر کردی من پول حرام می برم خونه مون ؟/؟این هوسی بود که من خودمم داشتم . لذتی که بردم و کیفی که کردم . هیچوقت شخصیت خودمو به این چیزا نمی فروشم . دلم واسش می سوخت خیلی ها به سرش قسم می خوردند و اونو نمونه یک زن فداکار و ایثارگر می دونستند . -بیا بریم رامی کارمونو بکنیم . اون طرف حیاط یه اتاقکی قدیمی بود . یه پنکه قدیمی هم روشن بود و یه تشکی پهن شده بود . به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم . از خودم بدم میومد . یه مرد فداکار یه مرد عاشق نون اور زن و بچه اش این طور باید به فلاکت افتاده باشه . منم باید شریک این نامردی باشم که در حقش شده ولی صغری چه گناهی کرده که باید بسوزه اونم داره به شوهرش می رسه ازش نگهداری می کنه . چه قانونی گفته که باید تا آخر عمر خودشو اسیر کنه و از کیف و لذت دنیا چشم بپوشونه . صغری خودشو لخت کرده بود . ولی من لباسامو در نیاورده بودم . نمی تونستم . اشک از چشام سرازیر شده بود .-اگه کار نداری من دیگه برم خونه ازخودم بدم میاد . نمیگم آدم خوبیم ولی این مدل پستی تا حالا نداشتم -تنهام میذاری ؟/؟دیگه نمی خوای به درددل من گوش کنی و به دردم برسی ؟/؟لبمو گذاشتم رو پیشونیش و خواستم که باهاش خداحافظی کنم ولی اون به چشام نگاه کرد و گفت حالا منو ببوس .می تونی منو ببوسی . تو خیلی مهربونی قبل از این که لبامو به طرفش حرکت بدم اون لباشو رو لبام قرار داد و چند لحظه بعد لخت  روی بدن عریانش بودم . دیگه تمام این اشکها و تاثر ها و صحبتهای وجدانی فراموش شده بود . هوس کیر و کوس و کون و سینه و.... بود که در وجود هردوی ما به جریان افتاده بود .-رامی جووووون این دفعه خیلی بیشتر لذت می برم تمی دونم چرا حس می کنم که تو دوستم داری . منو به خاطر تنم نمی خوای . همه تنمو نازش کن . ببوسش . یه خورده واسه این که بیشتر نرمش کنم رمانتیک شدم .-دوستت دارم دوستت دارم . عشق من عزیزم . هوس من نفس من . کوسشو گذاشت رو دهنم و حرکتش می داد و من با لذت و اشتهای هر چه تمامتر مشغول خوردنش بودم -آه آه آه امروز هر کاری دوست داری باهام انجام بده هر جامو دوست داری ببوس . محکم منو بزن جررررررررم بده پاررررررررم کن . حرفی نمی زنم . اعتراضی نمی کنم . هیچوقت کیرتو ازم دورنکن نذار من بازم به یه گناه دیگه آلوده شم -عزیزم عشق من تو همه وجودتو دادی به من . من این وجود مقدسو با تمام وجودم نگهش می دارم . تو با جان و دل داری از یه مرد زخمی نگه داری می کنی اون فقط تو رو داره بذار تو همین باورهای خودش بمونه . فقط صغری جون !نذار چیزی بفهمه دلش میشکنه -باشه فقط تو به من برس و ترکم نکن -توهم باید قول بدی که دنبال هیچ کیر دیگه ای نمیری -باشه باشه عزیزم بخور کوسسسسسسمو جااااااان . چقدر احساس آرامش می کنم دیگه ناراحت نیستم . ازبس سنگین بود نمی تونستم بلندش کنم رو هوا بگامش . اومد و روی کیر من نشست و منم دستامو گذاشتم رو سینه هاش .-رامی جون هر حرکت تو یه تنوع خاصی داره یه جور مخصوصی به آدم لذت میده -واسه اینه که تو خودت یه پا لذتی . سر تا پا تنوعی عشقی و حالی . هوسی . آتیشی . خیلی خوشگلی صغری . دوستت دارم -همیشه بهم می رسی ؟/؟-آره همیشه . طوری کونشو حرکت می داد که تمام کیرمو با خودش از ته تاسر با یه اصطکاک شدید می کشید و وجودمو پر از لذت می کرد یه خورده خسته شده بود و کمی از سنگینی تنشو به من منتقل کرد دو تا دستاشو گذاشت رو سینه هام . رو من خم شد منم نوک سینه های برجسته اشو به نوبت می ذاشتم تو دهنم . دیگه از حال رفته بود -رامی رامی بگیر منو اومدم بگیر منو . دو تا دستامو دورکمرش حلقه زده اونو به خودم فشردم . اونو به ارگاسم رسونده بودم . نمیدونم چرا امروز هوس داشتم برای بار اول آبمو تو کونش خالی کنم . کونشو به طرفم قمبل کرد . یه حالت نیم خیز و مشابه سگی به خودش گرفت . کرم با خودمون نداشتیم همون خیسی کوسش بس بود کیرمو این بار خیلی نرم تر و راحت تر از دفعه قبل نوی خودش جا داد ولی لذتی که می بردم بیشتر بود -رامی جوووووووون کونم با کیرت حال می کنه بکن منو بذار تو کونم . بیشتر بفرست بره . آخ جوووووون . این دفعه کیرمو از نصفه بیشتر فرو کردم تو کونش .-دوستت دارم رامی دوستت دارم .-منم دوستت دارم . هرگز فراموش نمی کنم که تو به خاطر من اون فلسفه و تابویی رو که داشتی شکستی و زیر پا گذاشتی .-پس قول میدی که هیچوقت فراموشم نکنی و به  من لذت بدی .؟/؟ در حالی که آب کیرم از سوراخ کون قشنگ و بر جسته اش در حال بر گشت بود گفتم آره عزیز دلم تا لحظه مرگم تو رو فراموش نمی کنم ولی دیگه اینو نگفتم که از گاییدن اون یه مدل دیگه ای لذت می برم دیگه نگفتنم اون لذتی رو که از گاییدن دیگر زنای شوهر دار می برم از اون نمی تونم ببرم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

matin گفت...

خیلی زیبا و محرکه بود مرسی من که کیف کردم

 

ابزار وبمستر