ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هم اتاقی

من و خواهرم از بچگی تو یه اتاق می خوابیدیم . خونه ما با این که بزرگ بود و جادار ولی دو تا اتاق خواب بیشتر نداشت . ماهم دو تا بچه بیشتر نبودیم من اسمم پرهامه و خواهرم هم پانته آکه بهش می گیم پانی دوسال ازش بزرگترم . با این که خونواده ماهم مثل اکثر مردم ارومیه ترک بودن ولی من و پانی از بچگی با هم فارسی صحبت می کردیم . هر چی من شیطون بودم اون آروم و سر بزیر و نجیب بود . اون قدر خانوم و با شخصیت و نجیب بود که هیچ پسری جرات نکرده دنبالش راه بیفته یا بهش متلک بگه . یا باهاش دوست شه . برخلاف من که با کلی دختر دوست شده و رابطه داشتم . پانی همش نصیحتم می کرد که مراقب خودم باشم که چیکار می کنم . دخترا بیشتر دوست دارن پابند بشن و تا احساسشون بهشون اجازه نده خودشونو در اختیار پسرا نمی ذارن . حتما همچین دوستای دختری داشته که این حرفو زده وگرنه که خودش تجربه ای نداشته . پانی خیلی فانتزی و ناز بود ولی چون خواهرم بود و منم چشم و دلم سیر بود هیچوقت با چشم بد یعنی همون چشم هوس بهش نگاه نمی کردم . اون شده بود مایه افتخار ما و در و همسایه . هر دختری از دور و بری های ما قدم کج ور می داشت پانی رو مثال می زدند که ببینین اون چقدرخوب و نجیبه ازش یاد بگیرین. خونه ما هم وسطای خیابون امام اورمیه بود . البته داخل کوچه نه سر خیابون . شهر ماهم که قربونش برم تا دلت بخواد دختر داره  . از سرشماریهای جدید چیزی نمیدونم ولی بزرگترا می گفتند اون موقعه ها هر وقت آمار می گرفتند دختراش خیلی بیشتر از پسراش بودند . شبی از شبها که فرداش امتجان داشتم و قرار بود شبو خونه دوستم باشم به دلیلی قبل از نیمه شب بر می گردم خونه . حالا اون موقع من 15 سالم بود و پانی 13 سالش . در خونه رو باز کرده یواش وارد هال شدم . چراغ اتاق مامان اینا خاموش بود . ولی از اتاق من و مانی یه نورهایی پخش می شد . سر و صدایی خفیف میومد . یعنی پانی دوست پسر گرفته و آوردتش خونه ؟/؟از سوراخ کلید یه نگاهی انداختم داخل . لامپ روشن حیاط یه خورده داخل اتاقو روشن کرده بود . متوجه ام کرد که پانی تنهاست و شورتشو کشیده پایین دستشو گذاشته لای پاش با کوسش ور میره . بلوزشو زده بالا یه دستشو گذاشته رو سینه هاشو اونم داره یه حرکتی میده . هر چند فکر نمی کردم سینه اش اندازه یه آلوچه هم بشه . داداش بمیره دوست پسر هم نداره که این کارا رو واسش بکنه . اخلاقشم می دونستم از بس تعریفشو کرده بودن اگرم هوس دوست پسر می کرد روش نمی شد و به خودش این جراتو نمی داد سر و صدا رو نفهمیدم چیه حالا نوار سکسی گذاشته یا موسیقی نمی دونم . اون شب گرفتم تو هال خوابیدم . اگرم می خواستم برم اتاق خودمون درش قفل بود . فرداش پانی که از جریان برگشتن من با خبر شده بود گفت آره داداش دیشب تو نبودی منم درو از داخل قفل کرده بودم . ولی یه خورده ترس و خجالتو تو نگاش می دیدم . واما رسیدیم به تابستون . هوابد نبود . کل پنجره های خونه رو اگه باز می کردیم خنکی چند تا کولرو می آوردیم خونه مون . با این که تخت اتاق ما بزرگ و دونفره بود ولی من هیچوقت کنار پانی خوشگله ام نمی خوابیدم . تا این که نیمه های یه شبی از خواب بیدار شدم و متوجه ورجه وورجه کردن خواهرم شدم . شمدو از روش انداخته بود .-پرهام پرهام بیداری ؟/؟حرفی نزدم می خواست مطمئن شه خوابم تا با خودش ور بره . وررفتن با خودشو شروع کرد . اینجا بود که هم دلم سوخت و هم هوسم زیادشد . مدرسه ها هم تعطیل شده بازار منم خراب شده بود و هوس داشت منو می کشت . واسه این که شلوارکم نجس و لک نشه ومامان نفهمه دستمو گذاشتم تو شلوار و از سر تا وسطای کیرمو گرفتم تو دستام سرمم نمی تونستم زیاد بالا بیارم که پانی رو ببینم نفقط صدای آرومش میومد که می گفت بیایین منو بکنین کوسسسسمو کوووووننننمو بکنین . من آماده ام . یه ساعتی گذشت و پانی آروم شد منم آب کیرمو تو دستام خالی کردم . یه مقدارش تو دستم حل شد و بقیه رو هم مالیدم رو قالی و دستمو خشکش کردم  . سرمو که بالا آوردم دیدم وای ددم وای شمد از تن پانی افتاده و پاهاش کاملا لخت و کون سفید کوچولوش بیشترش مشخصه . یه شورت سفید هم پاش بود یعنی بهم راه میده ؟/؟یا می زنه زیر گوشم . اونم که هوسشو نشون داده . پس حق اعتراض نداره . ولی من داداششم . زشته . من شبای تابستون عادت داشتم با یه شلوارک می خوابیدم . با همون وضعیت رفتم رو تخت . دیگه قاطی کرده بودم . شورت پانی رو آروم پایین کشیدم . چه کون ناز و خوشگلی داشت .  گرد و سفید مثل صورتش مظلوم و معصوم نشون می داد . یه خورده جرات پیدا کرده و پایین ترش کشیدم . گویی فراموش کرده بودم که یه سر و چشمی هم اون بالا هست و تمام وجود پانی به یه کون منحصر نمی شه . با این حال خیلی آروم صورتمو گذاشتم رو کونش یه ماچ از کونش گرفتم . یه انگشتمو رو درز کونش حرکت دادم و رسوندمش به لای پاش . یه خورده خیس بود . فکر کنم اثر انگولکی بود که خودشو کرده . انگشتمو از بالا تا پایین خط وسط کونش و بر عکس حرکت می دادم . یواش یواش نفوذمو عمقی ترش کردم . با هر فشاری که به چوچوله و اول ورودی کوسش می آوردم حس می کردم انگشتم خیس تر میشه . هر لحظه این خیسی زیاد تر می شد . سکوت شب نسیم و خنکی تابستان اورمیه هوسمو زیاد تر کرده بود . یه احساسی به من می گفت که پانی بیداره . هوس و شرم زیاد نمیذاره که چشاشو باز کنه و عکس العملی نشون بده . البته کوس خیلی خیسش هم این مسئله رو اثبات می کرد . وقتی که صدای شدت یافتن ضربان قلبشو شنیدم دیگه مطمئن شدم که بیداره شجاع تر شده شلوارکمو پایین تر کشیده و با کیرم درازای درز کون پانی جونو پوشوندم . یه خورده که به عمق نفوذ کردم مثل یه غلتک سر جفت سوراخای کوس و کونشو حرکت می دادم . صدای نفسهای تندش حرارت پاهاش دیوونه ام کرده بود . کاشکی رو در بایستی و حیا رو کنار می ذاشتیم و کیرمو فرو می کردم توی کونش . چند برگ دستمال کاغذی گرفتم تو دستم و کیرمودر راستای کونش و در قسمت درز از زیر کون تا کمرشو حرکت می دادم -آههههههه اوووووووفففف دچار یه قلقلک و داغی و لرزش خاصی در زیر شکم و کیرم شدم و بعدش چند تا جهش و خالی شدن منی بالای کون پانی . خیلی سبک شده بودم . با دستمال آب کیرمو از رو کون ناز خواهر نازم پاکش کرده شورتشو بالا کشیده گرفتم خوابیدم . این برنامه فرداشب و شب های بعد تکرار شد . من و اون اصلا به روی هم نمی آوردیم . بر خورد ما خیلی عادی بود . حتی وقتی هم که پریود می شد من از قسمت بالای کونش استفاده می کردم . بابا مامان واسه چند روزی رفتن سوریه و من و خواهرم خونه دار شدیم . جالب اینجاست در مدت دو ماهی که تقزیبا هر شب این بر نامه رو انجام می دادیم تغییر عمده ای در روابط من و او پیدا نشده بود . هر دومون سعی می کردیم که این مسئله مخفی بمونه . داشتیم بچه یعنی خودمونو گول می زدیم . حس می کردم توی این یه هفته خیلی راحت تر و صمیمی تر  از گذشته می تونم با خواهرم کنار بیام .  همین حسو تو وجود پانی هم احساس می کردم . چون رفتار خاصی پیدا کرده بود انگار منتظر بود تا یه کاری انجام بده وخودشو خلاص کنه . مضطرب بود .  تشویش داشت .بی حوصله بود . هر چی ازش می پرسیدم چته . جواب نمی داد .-خواهر نازم بگو شاید یه کمکی ازم بر بیاد -شاید بتونی کمک کنی ولی حالا نه . بعضی کارارو هر وقتی نمیشه انجام داد ..-باشه پانی جون تو که می دونی من هر کمکی ازم بر بیاد دریغ ندارم . یه نگاه معنی داری بهم انداختیم و منم بهش گفتم نترس . هر مشکلی یه راه حلی داره . بعضی مشکلات مثل طلسمه . یه راهی واسه شکستن طلسم هم وجود داره . پیشونیشو بو سیدم و گفتم تا منو داری غم نخور .-پرهام !عمه و عمو و دایی اینا خواستن بریم خونه شون من گفتم نه ما همین جا راحت تریم و بزرگ شدیم و داداش هم مواظب منه . اگه یه موقع به تو گفتن بگو نه ما خودمون این هشت ده روزی رو خونه می مونیم . مگه این که تو نخوای .-پانی جون تو که خودت بهتر می دونی من تو رختخواب خودم راحت تر می خوابم . آهی کشید و گفت آره می دونم یکی دو ساعت زودتر از شبای قبل رفت تو رختخواب . قصد داشتم امشب قال قضیه رو بکنم . ا ون سدهای نرم و نازکی رو که بین من و اون وجود داره بشکنم و از بین ببرم . لخت لختش کنم . کیرمو فرو کنم تو سوراخ کونش . بغلش کنم ببوسمش . نمیدونم تا چه حد جرات این کارو دارم . خیلی مسخره و خنده داره . هردومون می دونستیم چیکار کنیم ولی داشتیم خودمونو گول می زدیم . مثلا می خواستیم بگیم خطاکار نیستیم چند دقیقه بعد از پانی وارد اتاق خوابمون شدم . اوخ اوخ اوخ این دیگه چی بود . دیگه لازم نبود من تو استارت استرس داشته باشم . وایییییی واییییییی صحرای محشر شده بود . در جا شلوارکمو در آوردم تا ازش عقب نمونم . البته اون هنوز شورت توی پاش بود طبق معمول پشتش به من بود فرقش با شبای دیگه این بود که از کمر به بالا هم لخت بود . ویه شورت توری صورتی هم پاش کرده بود که زیاد تو پاش دوام نمی کرد و باید پایین می کشیدمش . امشب نمایش طولانی تری داشتیم . اما باید این سریال به پایان می رسید وبا یه سناریو و فبلمی جدید به میدون میومدیم . نمی دونستم چیکار کنم . از پایین شروع کنم یا از بالا .واسه این که نشون بدم واسه این شورت جدید هیجان انگیزش ارزش قائلم یه خورده باهاش وررفتم بوسیدمشون و اونم مث شورتای دیگه کشیدمش پایین . منتها این بار با دفعات پیش فرق می کرد . اونو از پاش در آورده بودم خسته شده بودم . از بس حرکتهای تکراری انجام داده بودم .ا ین دفعه از کمر و شونه هاش شروع کردم . دلم واسه سینه های گرد و کوچولوش یه ذره شده بود . دستمو از پهلوها به سینه هاش رسوندم . یه تکونی خورد قلقلکش اومده بود . نوک سینه هاشو تیز تر کرده بودم . اونوبه طرف خودم برگردوندم . هنوز چشاش بسته بود . این بار سرمو گذاشتم رو سینه هاش و دونه دونه میذاشتمش توی دهنم  .وای خیلی خوشمزه بود . مثل یه میوه تازه رسیده . جا داشت که آبدار تر شه . یه خورده سفت و کوچولو بود . هنوزم نمی خواست چشاشو باز کنه حرکت مردمک چشاشو به خوبی می دیدم . مونده بودم که در حرکت بعدی از چه تکنیکی استفاده کنم .شوت کنم .؟/؟دریبل کنم ؟/؟یا پنالتی بزنم ؟/؟یک لحظه فقط محو تماشاش شدم و کاری صورت ندادم . خواهر هفت خطم پیام داد که حرکت بعدی من چی می تونه باشه . دو تا پاشو به دو طرف باز کرد و یه هشت خوشگل درست کرد . و کوس ناز و کوچولوشو با موهای تازه جوونه زده شو نشونم داد . معطل نکردم زبونمو گذاشتم روش . دهنمو رو کوسش سوار کرده مثل دهن تمساح بازش کرده روی طعمه کوس قرار دادم . با روی کوس هم بازی می کردم . سرانجام عروس پشت پرده نخستین عکس العملهای خودشو نشون داد .-آههههههه..آهههههههه -پانی دیگه بسه موش و گربه بازی دیگه بسه خودتو خالی کن هوستو خالی کن . هر چی دلت میخواد بگو بگو نترس فقط من و تو خونه ایم . کم نمونده بود که کوسشو قورت بدم . کوسش بر خلاف سینه هاش خیلی نرم بود . ولی مثل سینه ها کوچولو و تازه . کوسشو مثل فرفره تو دهنم می چرخوندم . کار به جایی رسیده بود که رو تخت و دراز کش داشت واسم چاچا می رقصید .. دهن و لبامو از رو کوسش ورداشته و گذاشتم رو لبش . دستمو جای دهنم قرار داده و کوسشو محکم تو دستام فشارش می گرفتم .  لب کوس مالیده امو گذاشته بودم رو لبش و یه دونه خواهرمو خیلی عاشقونه و با هوس می بوسیدم .-چشاتو بازکن حرف بزن پانی -نه نه نمی تونم تو روت نگا کنم . شرمم میاد از خودم خجالت می کشم که این قدر ضعیفم .آهههههههه داری باهام چیکار می کنی . این طایفه دخترا و زنا چقدر ضعیفن -واسه چی عزیزم ؟/؟دست کوچولوشو گرفتم و گذاشتمش رو کیر سنگ و سفت و دراز شده ام . گفتم ببین نگاه کن ما مردا هم هوس داریم این که خجالت نداره. بگیم ضعیف و سست اراده ایم ؟/؟حالا مال ما درازه مال شما یه حالت چاک باز داره اگه کوس از تماس با کیر داغ می کنه کیرم باید بهش بچسبه تا داغ شه .-پرهام !پرهام !تو داداشمی روم نمیشه سختمه -پانی تو الان دو ماهه داری بهم حال میدی .-خب اون جوری هر دوتامون خودمونو زده بودیم به نادونی .اووووووووووفففففففف جووووووون نمی تونم حرف بزنم داداش . دیگه هیچی نگو به دادم برس کمکم کن راضیم کن .-چیکار کنم -بخورررررررشششششش کوسسمممممممو بخور مث تازه . اونجوری همه تنم می خواد پوست باز کنه . حرفشو گوش دادم . دوباره کوس لیسی رو شروع کردم . موهای بلند سرش پریشون شده و مثل خودش در حال فرار بودند . پاهاشو گرفته انداختم رو شونه هام . و دو تا دستامو گذاشتم وسط پاش و کوس خوری رو ادامه دادم .  پانی تو حالت حشری بودن خودش فقط می تونست تنشو تکون بده .-پانی خیلی مامانی آک اکی بگو من کجارو بخورم و به کجات بچسبم -همه جام همه جام همه جا پرهام . دوماهه که منو کشتی . هر وقت میومدی پیشم خودتو خالی می کردی می رفتی . خودخواه !فکر من که نبودی . امشب اگه بمیری باید منو راضیم کنی -پانی تو بهم بگو بمیر می میرم . ما که هردومون خجالتی و کمرو بودیم و بیشتر از این نمی تونستیم پیشروی کنیم .-ناسلامتی تو مردی . ازت انتظار بیشتری داشتم . دیگه کوس خوردنتو قطع نکن . حرف نزن . بخورررشششش . هر وقت میرم راضی شم تو حرف میزنی . جاااااااااااان تو باید پاپیش میذاشتی بی عرضه . -سختم بود -شلوار آبجیتو کشیدی پایین سختت نبود ؟/؟دیگه چیزی نمیگم تا راحت تر لیسم بزنی . بخوررررشششششش همشششش مال تو داداشی خوشگلم پرهام جونم داره میاد وایییییی ممنونم ممنونم شکر شکرت اومد آخیششششش کوسسسسسسم کمرم جوووووون حال کردم ولم نکن میخوام جیغ بزنم . منو بذار زمین دیگه نمی تونم نمی تونم تحمل کنم . دهنتو بردار . وای وای مردم . اونو به حالت عادی برگردوندم . کیرمو یه خورده کشیدم سر کوسش و تو رویاها مجسم می کردم که دارم کوسشو می گام . پانی از جاش بلند شد و کیر منو گرفت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن -نه نه نه چیکار می کنی پانی . وای میره تو دهنت ها . آخخخخخخ کیرم زیر شکمم . همه پوست و رگهای کیرم داره از خوشی منو می لرزونه . دهنت کثیف میشه . ولی خواهر خوبم همین طور ساک می زد .-جاااااااااان حالا که آب کیر من بهت مزه میده می خوای بخوریش پس خوب خوب بخور . سرشو محکم به دهنش که کیر توش بود چسبوندم .-می بینی رگهای کیرو حس می کنی ؟/؟چه پرشی !کیف می کنی ؟/؟چه خوشش میومد و جه نمیومد آب کیر منو خورد ولی ملچ ملوچ خوبی میداد که رضایت منو جلب کنه . من که نمی تونستم با کیرم به کوسش حمله کنم . یه انگشتمو بردم طرف سوراخ کون -داداش نه کون سخته . راست می گفت . خیلی تنگ بود . انگشت به زور می رفت توی مقعدش . یه سانت هم نرفته دردش می گرفت .-داداش انگشتتو بگیر درد داره .-من که میخوام کیرمو بفرستم . -چی ؟/؟میخوای مامان بی د ختر بشه ؟/؟امکان نداره .-پانی خواهش می کنم . جون من جون بابا جون هرکی که دوسش داری . من چقدر باید حسرت بخورم . چقدر باید آرزوی کون کردن داشته باشم .-جون خودت نیست که نمی کنی ؟/؟فکر نکن من کاراتو زیر نظر ندارم .-عزیزم به چشای خوشگل و وجود بیگناه و دل پاکت قسم این دو ماهی که تو اومدی با هیشکی حتی تماس حرفی هم نداشتم فقط تو ..با این حرفا خامش کرده و با آرامش یه بیست دقیقه ای رو صرف آماده سازی سوراخ کون پانی کردم .-پرهام دارم می میرم . کونمو جردادی . وایییییییی نه پاره شدم . با کرم مالی و کمی چاشنی خشونت کیرمو سه چهار سانتی فرستادم داخل یه سوراخ اندازه نوک مگس یهو بزرگ تر شده وکیر من رفت توی کونش . جوووووووون پانی عجب چیزیه .-زود باش بریز پرهام . کوووووننننمممم هم آب می خواد هم دردش گرفته . عزیزم بزززززن منو با کییییییرررررربا حاللللت .-دوستت دارم پانی . اون به طرف کیرم قمبل کرده بود .-داداش زود باش زود باش کوسسسسسم که نمی تونه به فیض برسه .کاش سینه های ناز و کوچولوت همیشه این طوری میموند ! -میگن مردا از سینه درشت بیشتر خوششون میاد تو برعکسی ؟/؟-آخه الان تمامش تو دهنم جا میشه . -قربون دهن داداشی  خالی کن خودتو برو سینه هامو بخور . همه جای پانی تازه و لطیف و هوس انگیز بود . کاش می شد کوسشم کرد . سوراخ کون پانی با این که فقط چها ر پنج سانت از کیر منو قفل کرده بود ولی همون کافی بود . کون داغ و تشنه ای داشت .-آهههههههه خواهر کوچولوم انگاری سوراخ کونت مث دهنت داره واسم ساک می زنه . جان داره می ریزه چقدر روون می ریزه !-بریز داداش جون من تنگی سوراخمو نگاه نکن . هر چی بریزی مث یه زمین کویری جا داره .......حالا سالها از اون زمان گذشته من و پانی با این که هر دومون ازدواج کردیم و چند وقتی هم نیست که متاهل شدیم ولی حداقل هفته ای یه بار با هم سکس داریم . حالا دیگه خیلی راحت تر هم سکس می کنیم . کوسش دیگه آزاد شده . لذت گاییدن کوس یه چیز دیگه ایه . با این که گشاد تر از کونه ولی یه حرارت دیگه ای داره . پانی میگه رابطه سکس خواهر و برادر خیانت محسوب نمی شه وجدای از روابط زن و شوهریه .  اینم یه فلسفه جدیده دیگه . تازگیها بار دارهم شده خودشم نمیدونه پدر بچه منم یا شوهرش .. پایان .. نویسنده .. ایرانی .

4 نظرات:

ariayi گفت...

داستات زیبایی بود مرسی

matin گفت...

واقعا که داستان زیبای هست من عاشق سکس اینطوری هستم خیلی مزه میده مرسی دستت درد نکنه

ناشناس گفت...

عالی بود .
نمیدونم شاید خواهر ندارمه ولی عاشق این داستانام به نظر من عشق نباید مرز داشته باشه ...
اتفاقا این جور عشقا خیلی خالص و زیباست که عشق عاطفی شدید خواهر و برادر انقدر زیاد بشه که نشه با زبون بیان کرد و یک قدم جدید مثل عشق بازی که اسمش روشه نیاز باشه ...
بازم تشکر از امیرجان و ایرانی جان

ایرانی گفت...

آریایی عزیز! متین گرامی و ناشناس ارجمند! ممنونم از نظرات گرمتون !.به ویزه از تفسیر زیبای دوست خوب ناشناسم ممنونم که نکات جالبی راموشکافی کرده است .با تشکر از امیر عزیزو شما عزیزان ..شاد باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر