با این حال پارسا گوشی رو گرفت . چون حس کرده بود که بعضی چیزا رو باید در عمل نشون تلکا بده تا در آینده اونو واسه هر چیزی گیر نده ....
توسکا : چه طوری عشقم . چرا این قدر گوشی رو دیر می گیری .. مثل این که خیلی بهت بد گذشته این بار جبران می کنم ....
پارسا از این که گوشی رو بر داشته جواب داده بود خیلی ناراحت شده بود . چون توسکا به ناگهان خودشو وارد یه حرفایی کرده بود که پارسا سختش بود حالا که تلکا رو بر هنه در آغوش داره اونا رو منتقل کنه به اون ...
-توسکا جان من الان با یکی از دوستام هستم . زیاد نمی تونم حرف بزنم . داریم درسامونو مرور می کنیم ..
-ای نا قلا ! پسره یا دختر ؟
-تو که منو می شناسی .. من اهل دختر بازی نیستم .
-آره تو گفتی و منم باور کردم .
تلکا زیر لب گفت زنیکه پر رو ..
توسکا : می تونم شبو بیام پیشت بخوابم .؟ اگه مزاحم درسات نمیشم .
-دوستم شب این جا می مونه .. حالا اگه ایرادی نداره من برم دیگه ..
-باشه ولی این رسمش نیست که حالا که خرت از پل گذشت با من این جور بر خورد کنی ؟ به هم می رسیم ..
توسکا با عصبانیت گوشی رو قطع کرد . تلکا هم خیلی خشمگین بود ....
تلکا : همش تقصیر توست که به اون رو میدی و نمی تونی حریف اون شی . حالا بیا جمعش کن .
-تلکا .. تو خیلی خوب و منطقی و مهربونی . آخه من نمی خواستم این طور شه . اون بد جوری وسوسه ام کرده بود . ولی نمی دونستم تو هم این قدر خونگرم و دوست داشتنی هستی ...
لحظاتی بعد تلکا با این که از کون دادن بیم داشت و تا حالا نذاشته بود که پیام کونشو بکنه شروع کرد به کرم مالی کردن کونش و ازش خواست که کیرشو بکنه توی کون اون ... یه نگاه به قالب کون , هوس پارسا رو زیاد تر کرده بود .. سر کیرشو گذاشت روی سوراخ کون زن داداش ...
تلکا : اگه جیغ کشیدم جلوی دهن منو داشته باش . محکم فشارش بده .. کیرت رو بذار که بره و جاشو محکم کنه . آروم داخل کونم حرکت بده تا روون تر شه . می خوام حست کنم . می خوام حس کنم که از این به بعد تو لذتت رو از من می بری .
پارسا همه این کارا رو انجام داد .. دو تا دستاش رو سینه های زن داداش کار می کرد . لباشو می ذاشت رو نوک سینه ها و آروم میکشون می زد .
-قول بده دیگه با توسکا نباشی . فقط مال من باشی ...
-من فقط مال توام . بهت قول میدم . تو عشق منی . ناز منی . جون منی . دوستت دارم -اگه دوست داری می تونی آبتو خالی کنی .. کیر پارسا خیلی آروم رفت توی کون تلکا جا گرفت.. زن از درد به خود می پیچید .. پارسا دستشو گذاشته بود جلو دهن زن داداشش و خیلی نرم و در نهایت هوس و لذت آبشو توی کون تلکا خالی کرد .... توسکا خیلی عصبی شده بود . اون حس می کرد که پارسا دوست دخترشو آورده خونه . برای همین تصمیم گرفت که هر جوری که شده کاری کنه که بفهمه اون کیه که توی خونه پارساست ... تلکا رفته بود حموم و پارسا هم لباساشو پوشیده بود .. صدای زنگ در اومد ... از دوربین نگاه کرد ..
-لعنتی . خروس بی محل اون این جا چیکار می کنه ... بهتره درو باز نکنم ... فوری لباسای تلکا و هر چی رو که مر بوط به اون می شد جمع کرد و ریخت توی جا رختخوابی .. رفت سمت حموم .. در باز بود
-تلکا ! توسکا در می زنه .. شیر آبو ببند ..
-درو باز نکنی ها ..
-چیکار کنم ..
-چیه ..می خوای اونو بیاری داخل و با هاش حال کنی ؟ درو وا نمی کنی ..
-آخه اون می دونه من خونه ام . .
-موبایلتو بذار رو سکوت .. هر کاری می کنی بکن . حق نداری درو باز کنی ..از اون طرف صدای توسکا میومد
-درو وا کن من می دونم خونه ای . باور کن به بابا میگم که تو داری چیکار می کنی تلکا خطاب به پارسا و خیلی آروم گفت
-حرف نزن ... هیس ... زنیکه پررو . فکر کرده همه کاره این جاست . خجالت نمی کشه عوضی .. دیوونه ..
پارسا صداش در نیومد ..
توسکا به شدت عصبی بود ..
من اگه شده تا صبح هم همین جا بشینم باید بفهمم که چه کسی وارد این جا شده . خودشو از اون فضا دور کرد . تصمیم داشت بر گرده . اما این بار بی سر و صدا با کفش اسپورت ....
تلکا از حموم در اومد و خودشو خشک کرد ..
-میگم تلکا فکر کنم اون رفته خونه اش . اگه تو هم در بری بهترین وقتیه که ما بتونیم از شرش خلاص شیم
-من نمی خوام اون بیاد پیش تو ..
-بابا منم نمی خوام . الان قضیه خیلی مهم تر از این حرفاست .. .. راستی اصلا واسه چی جوش می زنیم .. مگه تو زن داداش من نیستی ؟ درو باز می کنیم .. میگیم رفته بودیم بیرون یه وسیله ای بگیریم . دوست منم رفت خونه ..
-این قدر زود ؟ اون که می خواست بمونه ... اگه به من شک کرد چی ؟
-فقط یک شکه ... میون بد و بد تر باید به بد چسبید . خیلی عادی مثل همیشه با هم حرف می زنیم ...
-باشه فقط این دور و بر رو بگردیم که سوتی و سوتینی ندیم ..
-چی ؟! تلکا : هیچی بابا . همین جوری یه چیزی گفتم ..... ادامه دارد ... تویسنده ... ایرانی
توسکا : چه طوری عشقم . چرا این قدر گوشی رو دیر می گیری .. مثل این که خیلی بهت بد گذشته این بار جبران می کنم ....
پارسا از این که گوشی رو بر داشته جواب داده بود خیلی ناراحت شده بود . چون توسکا به ناگهان خودشو وارد یه حرفایی کرده بود که پارسا سختش بود حالا که تلکا رو بر هنه در آغوش داره اونا رو منتقل کنه به اون ...
-توسکا جان من الان با یکی از دوستام هستم . زیاد نمی تونم حرف بزنم . داریم درسامونو مرور می کنیم ..
-ای نا قلا ! پسره یا دختر ؟
-تو که منو می شناسی .. من اهل دختر بازی نیستم .
-آره تو گفتی و منم باور کردم .
تلکا زیر لب گفت زنیکه پر رو ..
توسکا : می تونم شبو بیام پیشت بخوابم .؟ اگه مزاحم درسات نمیشم .
-دوستم شب این جا می مونه .. حالا اگه ایرادی نداره من برم دیگه ..
-باشه ولی این رسمش نیست که حالا که خرت از پل گذشت با من این جور بر خورد کنی ؟ به هم می رسیم ..
توسکا با عصبانیت گوشی رو قطع کرد . تلکا هم خیلی خشمگین بود ....
تلکا : همش تقصیر توست که به اون رو میدی و نمی تونی حریف اون شی . حالا بیا جمعش کن .
-تلکا .. تو خیلی خوب و منطقی و مهربونی . آخه من نمی خواستم این طور شه . اون بد جوری وسوسه ام کرده بود . ولی نمی دونستم تو هم این قدر خونگرم و دوست داشتنی هستی ...
لحظاتی بعد تلکا با این که از کون دادن بیم داشت و تا حالا نذاشته بود که پیام کونشو بکنه شروع کرد به کرم مالی کردن کونش و ازش خواست که کیرشو بکنه توی کون اون ... یه نگاه به قالب کون , هوس پارسا رو زیاد تر کرده بود .. سر کیرشو گذاشت روی سوراخ کون زن داداش ...
تلکا : اگه جیغ کشیدم جلوی دهن منو داشته باش . محکم فشارش بده .. کیرت رو بذار که بره و جاشو محکم کنه . آروم داخل کونم حرکت بده تا روون تر شه . می خوام حست کنم . می خوام حس کنم که از این به بعد تو لذتت رو از من می بری .
پارسا همه این کارا رو انجام داد .. دو تا دستاش رو سینه های زن داداش کار می کرد . لباشو می ذاشت رو نوک سینه ها و آروم میکشون می زد .
-قول بده دیگه با توسکا نباشی . فقط مال من باشی ...
-من فقط مال توام . بهت قول میدم . تو عشق منی . ناز منی . جون منی . دوستت دارم -اگه دوست داری می تونی آبتو خالی کنی .. کیر پارسا خیلی آروم رفت توی کون تلکا جا گرفت.. زن از درد به خود می پیچید .. پارسا دستشو گذاشته بود جلو دهن زن داداشش و خیلی نرم و در نهایت هوس و لذت آبشو توی کون تلکا خالی کرد .... توسکا خیلی عصبی شده بود . اون حس می کرد که پارسا دوست دخترشو آورده خونه . برای همین تصمیم گرفت که هر جوری که شده کاری کنه که بفهمه اون کیه که توی خونه پارساست ... تلکا رفته بود حموم و پارسا هم لباساشو پوشیده بود .. صدای زنگ در اومد ... از دوربین نگاه کرد ..
-لعنتی . خروس بی محل اون این جا چیکار می کنه ... بهتره درو باز نکنم ... فوری لباسای تلکا و هر چی رو که مر بوط به اون می شد جمع کرد و ریخت توی جا رختخوابی .. رفت سمت حموم .. در باز بود
-تلکا ! توسکا در می زنه .. شیر آبو ببند ..
-درو باز نکنی ها ..
-چیکار کنم ..
-چیه ..می خوای اونو بیاری داخل و با هاش حال کنی ؟ درو وا نمی کنی ..
-آخه اون می دونه من خونه ام . .
-موبایلتو بذار رو سکوت .. هر کاری می کنی بکن . حق نداری درو باز کنی ..از اون طرف صدای توسکا میومد
-درو وا کن من می دونم خونه ای . باور کن به بابا میگم که تو داری چیکار می کنی تلکا خطاب به پارسا و خیلی آروم گفت
-حرف نزن ... هیس ... زنیکه پررو . فکر کرده همه کاره این جاست . خجالت نمی کشه عوضی .. دیوونه ..
پارسا صداش در نیومد ..
توسکا به شدت عصبی بود ..
من اگه شده تا صبح هم همین جا بشینم باید بفهمم که چه کسی وارد این جا شده . خودشو از اون فضا دور کرد . تصمیم داشت بر گرده . اما این بار بی سر و صدا با کفش اسپورت ....
تلکا از حموم در اومد و خودشو خشک کرد ..
-میگم تلکا فکر کنم اون رفته خونه اش . اگه تو هم در بری بهترین وقتیه که ما بتونیم از شرش خلاص شیم
-من نمی خوام اون بیاد پیش تو ..
-بابا منم نمی خوام . الان قضیه خیلی مهم تر از این حرفاست .. .. راستی اصلا واسه چی جوش می زنیم .. مگه تو زن داداش من نیستی ؟ درو باز می کنیم .. میگیم رفته بودیم بیرون یه وسیله ای بگیریم . دوست منم رفت خونه ..
-این قدر زود ؟ اون که می خواست بمونه ... اگه به من شک کرد چی ؟
-فقط یک شکه ... میون بد و بد تر باید به بد چسبید . خیلی عادی مثل همیشه با هم حرف می زنیم ...
-باشه فقط این دور و بر رو بگردیم که سوتی و سوتینی ندیم ..
-چی ؟! تلکا : هیچی بابا . همین جوری یه چیزی گفتم ..... ادامه دارد ... تویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر