نوک انگشتای سیامک با شونه های مادرش در تماس بود .. خیلی آروم اونو رو پوست تنش می کشید .
سیما به تنها چیزی که فکر نمی کرد این بود که اونی که داره این کارا رو , رواون پیاده می کنه پسرشه .. اون حالا کیرشو می خواست که حالشو جا بیاره .. بره توی کس خیس اون ... کناره های اونو به دو طرف باز کنه و با ایجاد شکاف در شکافش راهشو تا انتهای کسش بگیره و بر گرده عقب . تا اون روز مدتها بود که این هیجانو حس نکرده این طعم شیرینو نچشیده بود .. سکس با سیامک یه هیجان خاصی واسش داشت .. لذت بخش تر از سکس با پیمان بود .
مادر و پسر هر دو هیجان زده بودند . سیامک می دونست که اگه خودشو به مادرش بچسبونه اون صدای تپش قلبشو می شنوه و سیما هم همین حسو داشت ... هر دو شون ترجیح داده بودند که سکوت کنند . پسر برای دقایقی ترجیح داد که با همون پشت مادر بازی کنه . یه حس خوبی داشت .. حسی همراه با تشویش و هیجان .. می دونست که بالاخره می تونه به هدف و خواسته اش برسه . چون اگه مادرش می خواست اعتراضی بکنه تا حالا این کارو کرده بود . به یاد ماساژ دادن های مادرش افتاده بود . اون که همیشه خوشش میومد و چشماشو با یه حالت خاصی می بست . پسر نگاهشو به سینه های درشت مادرش انداخت که نوکشون تیز شده بود . دلش می خواست لباشو بذاره رو اون سینه ها و به آرومی میکشون بزنه .. ولی می دونست که هنوز زوده و فرصت برای این کار داره . بهتره که کاراشو نرم نرم پیش ببره . بعد از دقایقی دست سیامک روی باسن مادرش قرار گرفت . بازم نوک انگشتاشو روی کون سیما می کشید ..
زن لحظه به لحظه تپش قلبش بیشتر و رسا تر می شد ... هنوز سکوت بین مادر و پسر شکسته نشده بود . دو تایی شون می دونستن که از هم چی می خوان و اینو هم می دونستن که شاید هر حرفی که در این لحظات رد و بدل شه یه مانع و اما و اگری باشه بر سر راه سکس اونا .. ولی وقتی که دو بدن بر هنه و آتیشی کنار هم قرار بگیره جرقه ای زده میشه و آتیشی به وجود میاد که هیچی نمی تونه جلو شو بگیره و هر دو شون این آتیشو می خواستن .
سیما لباشو به آرومی گاز می گرفت . سیامک دیگه تصمیم گرفته بود که انگشتاشو بکنه توی کس و کون مادرش ... سیما حرکت انگشتا رو به طرف سوراخای حساس بدنش حس می کرد ... نوک انگشتای پسر حالا دیگه رسیده بود به سر کس مادر ... سیامک خیلی نرم با هاشون بازی می کرد و یه فشار نرمی هم به روی کس و لبه های اطراف وارد می کرد . از این که خیلی خیس شده لذت می برد .. دور و بر کس هم کاملا خیس شده بود ... یه بند, یه بند و نیم ازسه تا انگشتای وسطی دست راستشو وارد کس سیما کرده بود . سیما آروم آروم ناله می کرد ... به نوعی می شد گفت که این شکست سکوت بود .. برای لحظاتی پسر به این فکر می کرد که کیر پیمان از مرز این سوراخ گذشته به مادرش لذت داده . همین طور کون مادرشو هم کرده ... به فکر فریاد های هوس مادرش می افتاد . در اون لحظات حس کرد که دلش می خواد سیما فقط مال اون باشه . فقط اون باشه که می تونه با سیما عشقبازی کنه . از وجودش لذت ببره و سیما هم فقط پسرشو بخواد و به کس دیگه ای راه نده . اما حالا باید عشق ضربدری رو تجربه می کردند ... سیامک با خودش کلنجار می رفت تا دیگه به این موضوع فکر نکنه که کیر پیمان از این سوراخ گذشته و به مادرش لذت داده .. حالا اونا در کنار همن ... انگشتا رو بیشتر و بیشتر توی کس سیما فرو کرد ... و طوری اونا رو به عقب می کشید که جیغشو در آورده بود ... فریاد سیما دیگه فضای اون جا رو پر کرده بود ..
اون طرف وقتی که زن و شوهر با هم تنها شدند هر کدوم شروع کردند به انتقاد از هم .. ولی پونه پیمانو محکوم کرد ... از اون جایی که پیمان نمی دونست که زنش و سیامک قبلا با هم رابطه جنسی داشتند دیگه سرش پیش پونه خم شده بود ...
پونه : حالا مگه چه فرقی می کنه ! همون حالتی پیش اومد که توی خونه پرویز پیش اومد .. یه ضربدری دیگه ... اما کارت درست نبود پیمان ...
پیمان : بگذریم میگم حال میده بریم ببینیم این پسر و مادر چیکار می کنن . تا حالا از داستانهای سکس پسر و مادر زیاد خوندم یا در فیلمها دیدم که مادر و پسر تخیلی با هم رابطه داشته باشن اما یک واقعی اونو حس نکرده بودم . اونا وقتی به پشت درباز اتاق خواب رسیدند که انگشتای سیامک توی کس مادرش قرار داشت و داشت تلاش می کرد که شستشو فرو کنه توی سوراخ کون سیما .. زن مرتب جیغ می کشید ..
-آخخخخخخخخ ... کشتی منو تو ..
-می خوای مامان ..می خوای ؟ آره ؟
سیما سرشو به سمت پایین تکون می داد ... سیامک انگشتاشو بیرون کشید تا کیرشو بذاره جای اون .. ولی به ناگهان سیما روشو بر گردوند و کیر پسرشو همچین قاپید و دهنشو گذاشت سرش و اونو فرو کرد توی دهنش که سیامک خودشم از این غافلگیری و غافلکیری تعجب می کرد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
سیما به تنها چیزی که فکر نمی کرد این بود که اونی که داره این کارا رو , رواون پیاده می کنه پسرشه .. اون حالا کیرشو می خواست که حالشو جا بیاره .. بره توی کس خیس اون ... کناره های اونو به دو طرف باز کنه و با ایجاد شکاف در شکافش راهشو تا انتهای کسش بگیره و بر گرده عقب . تا اون روز مدتها بود که این هیجانو حس نکرده این طعم شیرینو نچشیده بود .. سکس با سیامک یه هیجان خاصی واسش داشت .. لذت بخش تر از سکس با پیمان بود .
مادر و پسر هر دو هیجان زده بودند . سیامک می دونست که اگه خودشو به مادرش بچسبونه اون صدای تپش قلبشو می شنوه و سیما هم همین حسو داشت ... هر دو شون ترجیح داده بودند که سکوت کنند . پسر برای دقایقی ترجیح داد که با همون پشت مادر بازی کنه . یه حس خوبی داشت .. حسی همراه با تشویش و هیجان .. می دونست که بالاخره می تونه به هدف و خواسته اش برسه . چون اگه مادرش می خواست اعتراضی بکنه تا حالا این کارو کرده بود . به یاد ماساژ دادن های مادرش افتاده بود . اون که همیشه خوشش میومد و چشماشو با یه حالت خاصی می بست . پسر نگاهشو به سینه های درشت مادرش انداخت که نوکشون تیز شده بود . دلش می خواست لباشو بذاره رو اون سینه ها و به آرومی میکشون بزنه .. ولی می دونست که هنوز زوده و فرصت برای این کار داره . بهتره که کاراشو نرم نرم پیش ببره . بعد از دقایقی دست سیامک روی باسن مادرش قرار گرفت . بازم نوک انگشتاشو روی کون سیما می کشید ..
زن لحظه به لحظه تپش قلبش بیشتر و رسا تر می شد ... هنوز سکوت بین مادر و پسر شکسته نشده بود . دو تایی شون می دونستن که از هم چی می خوان و اینو هم می دونستن که شاید هر حرفی که در این لحظات رد و بدل شه یه مانع و اما و اگری باشه بر سر راه سکس اونا .. ولی وقتی که دو بدن بر هنه و آتیشی کنار هم قرار بگیره جرقه ای زده میشه و آتیشی به وجود میاد که هیچی نمی تونه جلو شو بگیره و هر دو شون این آتیشو می خواستن .
سیما لباشو به آرومی گاز می گرفت . سیامک دیگه تصمیم گرفته بود که انگشتاشو بکنه توی کس و کون مادرش ... سیما حرکت انگشتا رو به طرف سوراخای حساس بدنش حس می کرد ... نوک انگشتای پسر حالا دیگه رسیده بود به سر کس مادر ... سیامک خیلی نرم با هاشون بازی می کرد و یه فشار نرمی هم به روی کس و لبه های اطراف وارد می کرد . از این که خیلی خیس شده لذت می برد .. دور و بر کس هم کاملا خیس شده بود ... یه بند, یه بند و نیم ازسه تا انگشتای وسطی دست راستشو وارد کس سیما کرده بود . سیما آروم آروم ناله می کرد ... به نوعی می شد گفت که این شکست سکوت بود .. برای لحظاتی پسر به این فکر می کرد که کیر پیمان از مرز این سوراخ گذشته به مادرش لذت داده . همین طور کون مادرشو هم کرده ... به فکر فریاد های هوس مادرش می افتاد . در اون لحظات حس کرد که دلش می خواد سیما فقط مال اون باشه . فقط اون باشه که می تونه با سیما عشقبازی کنه . از وجودش لذت ببره و سیما هم فقط پسرشو بخواد و به کس دیگه ای راه نده . اما حالا باید عشق ضربدری رو تجربه می کردند ... سیامک با خودش کلنجار می رفت تا دیگه به این موضوع فکر نکنه که کیر پیمان از این سوراخ گذشته و به مادرش لذت داده .. حالا اونا در کنار همن ... انگشتا رو بیشتر و بیشتر توی کس سیما فرو کرد ... و طوری اونا رو به عقب می کشید که جیغشو در آورده بود ... فریاد سیما دیگه فضای اون جا رو پر کرده بود ..
اون طرف وقتی که زن و شوهر با هم تنها شدند هر کدوم شروع کردند به انتقاد از هم .. ولی پونه پیمانو محکوم کرد ... از اون جایی که پیمان نمی دونست که زنش و سیامک قبلا با هم رابطه جنسی داشتند دیگه سرش پیش پونه خم شده بود ...
پونه : حالا مگه چه فرقی می کنه ! همون حالتی پیش اومد که توی خونه پرویز پیش اومد .. یه ضربدری دیگه ... اما کارت درست نبود پیمان ...
پیمان : بگذریم میگم حال میده بریم ببینیم این پسر و مادر چیکار می کنن . تا حالا از داستانهای سکس پسر و مادر زیاد خوندم یا در فیلمها دیدم که مادر و پسر تخیلی با هم رابطه داشته باشن اما یک واقعی اونو حس نکرده بودم . اونا وقتی به پشت درباز اتاق خواب رسیدند که انگشتای سیامک توی کس مادرش قرار داشت و داشت تلاش می کرد که شستشو فرو کنه توی سوراخ کون سیما .. زن مرتب جیغ می کشید ..
-آخخخخخخخخ ... کشتی منو تو ..
-می خوای مامان ..می خوای ؟ آره ؟
سیما سرشو به سمت پایین تکون می داد ... سیامک انگشتاشو بیرون کشید تا کیرشو بذاره جای اون .. ولی به ناگهان سیما روشو بر گردوند و کیر پسرشو همچین قاپید و دهنشو گذاشت سرش و اونو فرو کرد توی دهنش که سیامک خودشم از این غافلگیری و غافلکیری تعجب می کرد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر