پیمان حس می کرد که سیما خیلی عجول شده .. با این حال از حالت و ضربات کون گنده ای که رو کیرش سوار بود خیلی خوشش میومد ... سیما هم از بس هیجان زده و خوشحال بود و به خاطر این که پونه و سیامک بی موقع سر نرسن حواسشو خوب جفت کرده بود که زود ار گاسم شه و همین طورم شد ...
-اوخ جووووووووون ...
سیما دستاشو از زیر, دور کمر پیمان قفل کرد و طوری اونو به طرف خودش کشوند که درخودش زیر قرار گرفت و پیمان اومد روش ..
-بکن عزیزم .. بکن .. حالا کیرت رو می خوام . آبت رو می خوام . خالی کن .. خالی کن .. حال بده ... جوووووووون . من می خوام ..
پیمان : بگیر بگیر که اومد ..
سیما حس کرد که خیلی نیاز داشته .. هنوز هوس داشت و دوست داشت که با ضربات پی در پی کیر به ار گاسمی دیگه برسه ولی می دونست که تا دقابقی دیگه پونه و سیامک سر می رسن ...آب کیر همچنان از کسش در حال خارج شدن بود و. اون دوست نداشت پیش پسرش بد بو باشه . واسه همین به پیمان پیشنهاد داد که برن حموم و یه دوشی بگیرن . و اون طرف سیامک و پونه کمی با هم حال کردند و پونه همش دلش بود پیش پیمان و سیما و نمی دونست که کارشون به کجا کشیده می خواست یه جورایی موضوع اونا رو پیش سیامک پیش بکشه نمی دونست چه جوری شروع کنه
-عزیزم می خواستم یه موضوعی رو بیان کنم زیاد غیرتی نشو. اگه تو بخوای غیرتی شی من چیکار کنم . شوهرم زن داره ولی مادرت شوهر نداره ...
سیامک : چه ربطی داره . اصلا شوهرت با مادرم چه ار تباطی با هم دارن ..
-یه مسئله ای داره اتفاق میفته که من دوست دارم منو جلوی شوهرم بکنی ...
-چت شده پونه . مثل این که دوست داری خون به پا شه ها ... اصلا تو یه چیزیت میشه امروز ...
-می خواستم یه چیزی بهت بگم اما نمی دونم چه جوری شروع کنم ! خیلی درد ناکه که در زندگی زنا شویی خیانت باشه ....
سیامک داشت به این فکر می کرد که منظور پونه از این حرف چی می تونه باشه؟! آیا خیانت به کار خودش میگه یا مسئله دیگه ای در کاره و مثلا شوهرش به اون خیانت می کنه ...
-چرا به من راستشو نمیگی . شاید بتونم یه کاری برات بکنم ...
-قول میدی جوش نیاری
-قول میدم تو که ما رو کشتی . زود باش بگو دیگه ..
-به نظر من پیمان خان و سیما جون با هم یه روابطی دارند که غیر عادیه ..
سیامک در حالی که می خندید گفت
-چی ؟! کی ؟! مامان من ؟! امکان نداره ..
در همین لحظه قلبش و تمام وجودش لرزید .به یاد حرکاتی افتاده بود که این چند روزه از مادرش دیده بود .که مهم ترین اونا سکسی توی خونه گشتن و با شورت و سوتین نازک و فانتزی بودن بود ... یعنی یه چیزایی بوده ؟! که اون این جوری می خواسته اعتماد به نفس خودشو زیاد کنه ؟!رنگ و روی سیامک پریده بود .. وقتی اون مادرشو به این شکل دیده بود هوس اینو داشت که اونو بکنه . از دید یه زن غریبه و در یه حالت فانتزی تصور می کرد که با اون طرف شده . ولی حالا ... یعنی پونه راست میگه ؟
پونه : ناراحت نباش عشقم . چیزی که عوض داره گله نداره . من دلم می خواد که جلو چش اونا منو بکنی .. ولی بهترین کار اینه که وقتی اونا رو دیدیم لباس تنمون باشه و آروم آروم شروع کنیم به عشقبازی . من جات بودم یه کاری می کردم کارستون ... می رفتم می چسبیدم به سیما جون .. درسته که مادرته ولی اگه بدونی این جور مواقع سکس ضربدری چه حالی میده ! یه چند دقیقه که بگذره همه چی عادی میشه . طوری که شما مردا با هم رفیق میشین و ما زنا هم با هم حسابی جور میشیم ..
سیامک : این چیزایی که تو میگی به نظر بیشترش خیالبافی نمیاد ؟
-عزیزم خیالبافی چیه . این خود ما هستیم که از این تخیلات واقعیات می سازیم . واقعیت چیزی نیست جز تخیل ما که پیاده میشه .. حالا می خواد حقیقت باشه می خواد نباشه ..می خواد درست باشه می خواد نباشه . مهم اون لذتیه که به ما میده ..
-نکنه شوهرت درگیر شه و بخواد شر درست کنه ....
-تا منو داری غم نخور .. تازه اونه که گند کاری کرده . یه چیزی هم طلبکار شه ؟! نگران نباش .. اون با من ..
سیامک : خب حالا باید چیکار کنیم .
پونه : هیچی میریم خونه ما ... الان اون دو تا اونجان ..من اونا رو با هم تنها گذاشتم ببینن چیکار می کنن ..یعنی تا چه حد خطشون با هم می خونه ...
سیامک که اولش ناراحت شده بود از این که ممکنه مادرش با پیمان رابطه داشته باشه حالا دوست داشت که همین طور باشه و جلوی پیمان هنر کیرشو نشون بده ...
-عزیزم ..پونه خوشگله من اگه اشتباه کرده باشی چی ؟
-شم زنانه من هیچوقت اشتباه نمی کنه ...ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
-اوخ جووووووووون ...
سیما دستاشو از زیر, دور کمر پیمان قفل کرد و طوری اونو به طرف خودش کشوند که درخودش زیر قرار گرفت و پیمان اومد روش ..
-بکن عزیزم .. بکن .. حالا کیرت رو می خوام . آبت رو می خوام . خالی کن .. خالی کن .. حال بده ... جوووووووون . من می خوام ..
پیمان : بگیر بگیر که اومد ..
سیما حس کرد که خیلی نیاز داشته .. هنوز هوس داشت و دوست داشت که با ضربات پی در پی کیر به ار گاسمی دیگه برسه ولی می دونست که تا دقابقی دیگه پونه و سیامک سر می رسن ...آب کیر همچنان از کسش در حال خارج شدن بود و. اون دوست نداشت پیش پسرش بد بو باشه . واسه همین به پیمان پیشنهاد داد که برن حموم و یه دوشی بگیرن . و اون طرف سیامک و پونه کمی با هم حال کردند و پونه همش دلش بود پیش پیمان و سیما و نمی دونست که کارشون به کجا کشیده می خواست یه جورایی موضوع اونا رو پیش سیامک پیش بکشه نمی دونست چه جوری شروع کنه
-عزیزم می خواستم یه موضوعی رو بیان کنم زیاد غیرتی نشو. اگه تو بخوای غیرتی شی من چیکار کنم . شوهرم زن داره ولی مادرت شوهر نداره ...
سیامک : چه ربطی داره . اصلا شوهرت با مادرم چه ار تباطی با هم دارن ..
-یه مسئله ای داره اتفاق میفته که من دوست دارم منو جلوی شوهرم بکنی ...
-چت شده پونه . مثل این که دوست داری خون به پا شه ها ... اصلا تو یه چیزیت میشه امروز ...
-می خواستم یه چیزی بهت بگم اما نمی دونم چه جوری شروع کنم ! خیلی درد ناکه که در زندگی زنا شویی خیانت باشه ....
سیامک داشت به این فکر می کرد که منظور پونه از این حرف چی می تونه باشه؟! آیا خیانت به کار خودش میگه یا مسئله دیگه ای در کاره و مثلا شوهرش به اون خیانت می کنه ...
-چرا به من راستشو نمیگی . شاید بتونم یه کاری برات بکنم ...
-قول میدی جوش نیاری
-قول میدم تو که ما رو کشتی . زود باش بگو دیگه ..
-به نظر من پیمان خان و سیما جون با هم یه روابطی دارند که غیر عادیه ..
سیامک در حالی که می خندید گفت
-چی ؟! کی ؟! مامان من ؟! امکان نداره ..
در همین لحظه قلبش و تمام وجودش لرزید .به یاد حرکاتی افتاده بود که این چند روزه از مادرش دیده بود .که مهم ترین اونا سکسی توی خونه گشتن و با شورت و سوتین نازک و فانتزی بودن بود ... یعنی یه چیزایی بوده ؟! که اون این جوری می خواسته اعتماد به نفس خودشو زیاد کنه ؟!رنگ و روی سیامک پریده بود .. وقتی اون مادرشو به این شکل دیده بود هوس اینو داشت که اونو بکنه . از دید یه زن غریبه و در یه حالت فانتزی تصور می کرد که با اون طرف شده . ولی حالا ... یعنی پونه راست میگه ؟
پونه : ناراحت نباش عشقم . چیزی که عوض داره گله نداره . من دلم می خواد که جلو چش اونا منو بکنی .. ولی بهترین کار اینه که وقتی اونا رو دیدیم لباس تنمون باشه و آروم آروم شروع کنیم به عشقبازی . من جات بودم یه کاری می کردم کارستون ... می رفتم می چسبیدم به سیما جون .. درسته که مادرته ولی اگه بدونی این جور مواقع سکس ضربدری چه حالی میده ! یه چند دقیقه که بگذره همه چی عادی میشه . طوری که شما مردا با هم رفیق میشین و ما زنا هم با هم حسابی جور میشیم ..
سیامک : این چیزایی که تو میگی به نظر بیشترش خیالبافی نمیاد ؟
-عزیزم خیالبافی چیه . این خود ما هستیم که از این تخیلات واقعیات می سازیم . واقعیت چیزی نیست جز تخیل ما که پیاده میشه .. حالا می خواد حقیقت باشه می خواد نباشه ..می خواد درست باشه می خواد نباشه . مهم اون لذتیه که به ما میده ..
-نکنه شوهرت درگیر شه و بخواد شر درست کنه ....
-تا منو داری غم نخور .. تازه اونه که گند کاری کرده . یه چیزی هم طلبکار شه ؟! نگران نباش .. اون با من ..
سیامک : خب حالا باید چیکار کنیم .
پونه : هیچی میریم خونه ما ... الان اون دو تا اونجان ..من اونا رو با هم تنها گذاشتم ببینن چیکار می کنن ..یعنی تا چه حد خطشون با هم می خونه ...
سیامک که اولش ناراحت شده بود از این که ممکنه مادرش با پیمان رابطه داشته باشه حالا دوست داشت که همین طور باشه و جلوی پیمان هنر کیرشو نشون بده ...
-عزیزم ..پونه خوشگله من اگه اشتباه کرده باشی چی ؟
-شم زنانه من هیچوقت اشتباه نمی کنه ...ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر