خداوندا ! با ر دیگر این لیاقت را به من به بده که از فاطمه ات که از فاطمه ام بنویسم ... آن که می دانست زندگی دنیا نمایشنامه ای بیش نیست اما در این بازی ایفا گر زیبا ترین و بهترین نقش بود ... نقشی به نام انسانیت , پاکی , خدا پرستی ..
خداوندا ! تو از نیکی و مهربانی و خوبی هر آن چه را که می توانستی در وجود فاطمه ات نشاندی .. فاطمه ای که با فقر پادشاهی می کرد .. فاطمه ای که لبخند رضایت تو را تاج خوشبختی خود می دانست ...
فاطمه جان ! دیگر از تو چه بگویم که نگفته باشم ! تو را چه بخوانم که نخوانده باشم ! مرا ببخش که این قدر راحت با تو سخن می گویم .. تو می دانستی که زرق و برق های دنیا خاک می شوند .. حتی خود تو خاک می شوی .. به دنیا دل نبستی .. عشق به خدا را در قلب خود کاشتی تا جهان سراسر پر از عشق به تو گردد . تا جهان پر از بوی تو , پر از عطرالهی تو گردد .
فاطمه جان ! تو بیداری .. تو می بینی . تو می دانی که بر ما چه می گذرد ! آخر تو نوری از خدایی .. نور خدا همه چیز را می بیند ... تو همه چیز مایی .. مگر همه چیز می تواند هیچ چیز باشد ؟!
فاطمه جان ! غرق گناهیم .. بار گناهانمان سنگین گردیده , نمی خواهیم که از از رحمت خدا مایوس شویم ...
فاطمه جان ! همیشه از تو خواسته ام که مرا با خدای خود آشتی دهی .. نمی دانم چه می گویم ! از خدا خواسته ام که شایستگی وصفت را به احساس و اندیشه ام بد هد و از تو می خواهم که مرا به خدا نزدیکم گردانی .. هر جا تو هستی خدای مهربان هم هست .. و خدای مهربان تو را لحظه ای از خود دور نمی سازدو از تو لحظه ای دور نمی گردد . ..
فاطمه جان ! تو یعنی عشق , یعنی محبت , یعنی بویی از بهشت , قاصدی از سر زمین خوشبختی و آرامش ..
فاطمه جان تو آن قدر خوب و مهربان و با گذشت و بی تکلف و پاک و از خود گذشته ای که این روز ها شیطان صفتان عادت کرده اند که خود را با نسبت دادن به تو و حمایت از تو غرق گناه سازند و بر سر جنایات خود کلاه شرعی بگذارند اما این از ارزشهای تو بانوی مقدس ما , عزیز ترین بانوی جهان از ازل تا به ابد کم نخواهد کرد فاطمه جان ! به من بیاموز که چگونه برد بار باشم ... دروغ نگویم , خیانت نکنم .. چگونه عبادت کنم ؟! چگونه زندگی کنم ؟! چگونه قلب خود را سرشار از عشق , تهی از کینه سازم !
یا زهرا! قلبم پر از درد است چگونه اشک بریزم ؟! چگونه خدا ی خود را فریاد بزنم تا با شکوه لبخند , با درمان عشق الهی غمهایم را خاک کنم ؟!
یا نازنین فاطمه ! تو عزیز دل خدایی ! من بنده ای گناه آلوده ام .. اگر در میان ظلمات زندگانی من نوری را دیده ای که می تواند این ظلمات را بشکافاند یاریم کن . از تو می خواهم یا فاطمه زهرا! نشانم ده که شیطان و اراده شیطان در برابر اندیشه و خواسته های تو هیچ است ..
می دانم که می گویی این اراده انسان است که کوه غرور را ویران می سازد تا او را به عرش خدا برساند .. می دانم که می گویی تا زمانی که با تمام وجودم نخواهم چنین نمی شود .
یا زهرا ! آرامم کن .. ای پاک ترین ! ای مقدس ترین ! ای بهترین ! ای عزیز ترین ! ای زیبا ترین ! ای گرامی ترین ! ای نورانی ترین ! ای مهربان ترین ! ای با شکوه ترین ! ...
فاطمه جان ! از کدامین حسنت بگویم ؟! از کدامین اندیشه و رفتار و کردارت که کسی ندانسته و نشنیده باشد ؟!تو بهترینی..
کمکم کن یا فاطمه شکیبا ! ای عزیز دل خدا و پیامبر خدا ! یاریم ده .. آن چنان کن که خدایم از من راضی باشد .. آن چنان کن که به خاطر لحظات گذران عمر و دلبستگی های دنیوی .. بی نشان نگردم .. آن کس که تو عزیزش بداری خدایش عزیزش می دارد ..
فاطمه جان ! تو می دانی من چه کرده ام ! تو از گناهان من با خبری .. نور زندگانی مرا بشکاف تا سر چشمه بهره وری از فیض الهی گردد ..
فاطمه مظلوم من ! گناهکارم ! اما نمی خواهم که دل ناپاک باشم .. تو عزیز خدا وعزیز محمد خدایی ... از خدا و محمدش بخواه که یاریم دهند ..محال است که اگر بخواهی به تو نه بگویند ...
فاطمه جان ! اشکهایم را ببین .. به خدا از ته دل می گریم ! کاش می دانستم که خاک پاکت کجاست تا که آن خاک را با اشک چشمانم , اشک دلم تر کنم .. ببین که خدا چقدر دوستت می داشت و می دارد که حتی خاک پاک تو را تنها برای خود می خواست و می خواهد .
شاید از دنیا بیزار باشم .. اما نباید بیزار بود ..از خاک پاک تو , بوی پاک زندگی می آید .. چشمانم دیگر جایی را نمی بیند جز وجود رویایی تو , اندیشه هایم راه به جایی ندارد جز به عمق وجود مقدس تو ..
فاطمه جان ! بگذار خاک در خانه خاکی تو باشم .. بگذار غلام تو باشم ... بگذار از پشت در اتاقت صدای خدا را بشنوم که عاشقانه با تو سخن می گوید .. و می دانم آن که تو را دوست بدارد و با تمام وجودش دوست بدارد و با تمام احساسش و قلبش دوستت بدارد خدا هم دوستش خواهد داشت .
چشمانم , وجودم غرق اشک حسرت و نیاز است .. بهشت بی قرار تو بود ..اینک بهشت به تو می نازد ..
فاطمه جان ! جانم به فدایت ! کمکم کن تا خودم باشم .. آن خودی که تو می خواهی ..آن خودی که خدا وند می خواهد .. گناهکارم .. کمکم کن ..امروز عزای زمینیان و جشن بهشتیان است .. جشن آنان که تو فاطمه عزیز را در کنار خود می بینند .. اما روح گرانقدرتو با ماست .. با امتی که نگران احوال آنانی ...
صدایت می زنم فاطمه مقدس ما ! ما را به حال خود مگذار ! دعایمان کن ! از خدا هدایتمان را بطلب !
فاطمه جان بعد از خدا امیدم را از تو می خواهم .. پرواز مرغ جانت را به بهشت جاودان تبریک می گویم که انا لله و انا الیه راجعون.. ما از خداییم و به سوی خدا بازمی گردیم ...پایان ..نویسنده ... ایرانی
خداوندا ! تو از نیکی و مهربانی و خوبی هر آن چه را که می توانستی در وجود فاطمه ات نشاندی .. فاطمه ای که با فقر پادشاهی می کرد .. فاطمه ای که لبخند رضایت تو را تاج خوشبختی خود می دانست ...
فاطمه جان ! دیگر از تو چه بگویم که نگفته باشم ! تو را چه بخوانم که نخوانده باشم ! مرا ببخش که این قدر راحت با تو سخن می گویم .. تو می دانستی که زرق و برق های دنیا خاک می شوند .. حتی خود تو خاک می شوی .. به دنیا دل نبستی .. عشق به خدا را در قلب خود کاشتی تا جهان سراسر پر از عشق به تو گردد . تا جهان پر از بوی تو , پر از عطرالهی تو گردد .
فاطمه جان ! تو بیداری .. تو می بینی . تو می دانی که بر ما چه می گذرد ! آخر تو نوری از خدایی .. نور خدا همه چیز را می بیند ... تو همه چیز مایی .. مگر همه چیز می تواند هیچ چیز باشد ؟!
فاطمه جان ! غرق گناهیم .. بار گناهانمان سنگین گردیده , نمی خواهیم که از از رحمت خدا مایوس شویم ...
فاطمه جان ! همیشه از تو خواسته ام که مرا با خدای خود آشتی دهی .. نمی دانم چه می گویم ! از خدا خواسته ام که شایستگی وصفت را به احساس و اندیشه ام بد هد و از تو می خواهم که مرا به خدا نزدیکم گردانی .. هر جا تو هستی خدای مهربان هم هست .. و خدای مهربان تو را لحظه ای از خود دور نمی سازدو از تو لحظه ای دور نمی گردد . ..
فاطمه جان ! تو یعنی عشق , یعنی محبت , یعنی بویی از بهشت , قاصدی از سر زمین خوشبختی و آرامش ..
فاطمه جان تو آن قدر خوب و مهربان و با گذشت و بی تکلف و پاک و از خود گذشته ای که این روز ها شیطان صفتان عادت کرده اند که خود را با نسبت دادن به تو و حمایت از تو غرق گناه سازند و بر سر جنایات خود کلاه شرعی بگذارند اما این از ارزشهای تو بانوی مقدس ما , عزیز ترین بانوی جهان از ازل تا به ابد کم نخواهد کرد فاطمه جان ! به من بیاموز که چگونه برد بار باشم ... دروغ نگویم , خیانت نکنم .. چگونه عبادت کنم ؟! چگونه زندگی کنم ؟! چگونه قلب خود را سرشار از عشق , تهی از کینه سازم !
یا زهرا! قلبم پر از درد است چگونه اشک بریزم ؟! چگونه خدا ی خود را فریاد بزنم تا با شکوه لبخند , با درمان عشق الهی غمهایم را خاک کنم ؟!
یا نازنین فاطمه ! تو عزیز دل خدایی ! من بنده ای گناه آلوده ام .. اگر در میان ظلمات زندگانی من نوری را دیده ای که می تواند این ظلمات را بشکافاند یاریم کن . از تو می خواهم یا فاطمه زهرا! نشانم ده که شیطان و اراده شیطان در برابر اندیشه و خواسته های تو هیچ است ..
می دانم که می گویی این اراده انسان است که کوه غرور را ویران می سازد تا او را به عرش خدا برساند .. می دانم که می گویی تا زمانی که با تمام وجودم نخواهم چنین نمی شود .
یا زهرا ! آرامم کن .. ای پاک ترین ! ای مقدس ترین ! ای بهترین ! ای عزیز ترین ! ای زیبا ترین ! ای گرامی ترین ! ای نورانی ترین ! ای مهربان ترین ! ای با شکوه ترین ! ...
فاطمه جان ! از کدامین حسنت بگویم ؟! از کدامین اندیشه و رفتار و کردارت که کسی ندانسته و نشنیده باشد ؟!تو بهترینی..
کمکم کن یا فاطمه شکیبا ! ای عزیز دل خدا و پیامبر خدا ! یاریم ده .. آن چنان کن که خدایم از من راضی باشد .. آن چنان کن که به خاطر لحظات گذران عمر و دلبستگی های دنیوی .. بی نشان نگردم .. آن کس که تو عزیزش بداری خدایش عزیزش می دارد ..
فاطمه جان ! تو می دانی من چه کرده ام ! تو از گناهان من با خبری .. نور زندگانی مرا بشکاف تا سر چشمه بهره وری از فیض الهی گردد ..
فاطمه مظلوم من ! گناهکارم ! اما نمی خواهم که دل ناپاک باشم .. تو عزیز خدا وعزیز محمد خدایی ... از خدا و محمدش بخواه که یاریم دهند ..محال است که اگر بخواهی به تو نه بگویند ...
فاطمه جان ! اشکهایم را ببین .. به خدا از ته دل می گریم ! کاش می دانستم که خاک پاکت کجاست تا که آن خاک را با اشک چشمانم , اشک دلم تر کنم .. ببین که خدا چقدر دوستت می داشت و می دارد که حتی خاک پاک تو را تنها برای خود می خواست و می خواهد .
شاید از دنیا بیزار باشم .. اما نباید بیزار بود ..از خاک پاک تو , بوی پاک زندگی می آید .. چشمانم دیگر جایی را نمی بیند جز وجود رویایی تو , اندیشه هایم راه به جایی ندارد جز به عمق وجود مقدس تو ..
فاطمه جان ! بگذار خاک در خانه خاکی تو باشم .. بگذار غلام تو باشم ... بگذار از پشت در اتاقت صدای خدا را بشنوم که عاشقانه با تو سخن می گوید .. و می دانم آن که تو را دوست بدارد و با تمام وجودش دوست بدارد و با تمام احساسش و قلبش دوستت بدارد خدا هم دوستش خواهد داشت .
چشمانم , وجودم غرق اشک حسرت و نیاز است .. بهشت بی قرار تو بود ..اینک بهشت به تو می نازد ..
فاطمه جان ! جانم به فدایت ! کمکم کن تا خودم باشم .. آن خودی که تو می خواهی ..آن خودی که خدا وند می خواهد .. گناهکارم .. کمکم کن ..امروز عزای زمینیان و جشن بهشتیان است .. جشن آنان که تو فاطمه عزیز را در کنار خود می بینند .. اما روح گرانقدرتو با ماست .. با امتی که نگران احوال آنانی ...
صدایت می زنم فاطمه مقدس ما ! ما را به حال خود مگذار ! دعایمان کن ! از خدا هدایتمان را بطلب !
فاطمه جان بعد از خدا امیدم را از تو می خواهم .. پرواز مرغ جانت را به بهشت جاودان تبریک می گویم که انا لله و انا الیه راجعون.. ما از خداییم و به سوی خدا بازمی گردیم ...پایان ..نویسنده ... ایرانی
2 نظرات:
حالت خوبه داداش؟اینجا جای فاطمه و زهراست؟ملت میان اینجا داستان سکسی بخونن برادر من،واسه مناجات و عبادت که نمیان.حرفاتون کاملا متین،اما اینجا جاش نیست.ینی از شما بعیده ایرانی جان
سلام بر تو آشنای گلم .. سال نو نیانده مبارک ... حق با شماست .. ولی دنیا رو چه دیدی . شاید برای ما جهنمی ها هم جایی توی بهشت بود . البته من که نفسا و ذاتا به فاطمه و محمد و علی و... ایمان دارم و البته اعتقادی به اینایی که دارن به نام اسلام شمشیر بی دینی بر روی مردم می کشند معتقد نیستیم . من ته دلم اصلا از سکسی نویسی خوشم نمیاد فقط به خاطر دوستان می نویسم . داستانهای سکسی به درد شوت کردن و فوت کردن می خوره ولی داستانهای عشقی و عاطفی و خاطره نویسی از بچگی توی خون من بوده .. با این حال بازم به روی چشم اطاعت میشه .. در ضمن اگه این روزا داستان ننمی ذارم به علت درد شدید و بیماری جانگاه و جانگداز نا مشخصیه که دارم .. البته شایدم چیزی نباشه ولی یک هفته هست که درد کلیه و روده و مثانه و ..کمر و .. داغونم کرده توانی ندارم ..الان هم به هزار مصیبت خودمو رسوندم به این جا تا اینو بگم حالم خیلی بده که توضیحشو در سایت لوتی آوردم . برای تو و خانواده گرامی بهترین ها را آرزومندم ... ایرانی
ارسال یک نظر