ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 2

دوست آن است که گیرد دست دوست در پریشانحالی و در ماندگی .. اومد واسه یه دو سه دقیقه ای یه چیزایی به من گفت و بعدشم گفت خب همین یه چشمه رو انجام بده . خودتو ببین اگه تونستی موفق شدی و این تابو رو شکستی آگاه باش که موفقی و از این به بعد بستگی به خودت داره . چون شرایط زندگی و اجتماعی انسانها با هم فرق می کنه . مثلا من اگه بخوام از نظر محیط زندگی جامو با تو عوض کنم شاید اصلا نتونم کسی رو بیارم خونه یا باهاش سکس داشته باشم و از این نوع رابطه ها بر قرار کنم  . در هر حال کارسختیه . مهم اینه که تو در شروعش موفق باشی خودتو با این شرایط وفق بدی و اون فرهنگ زندگی جدید و انگیزه اونو در خودت به وجود بیاری . حالا این یه نمونه ای بود که من بهت گفتم ولی بقیه کار ها بستگی به زبل بازی خودت داره . ببینم به همین زودی هوس کیر کردی -ماه منیر تو که خودت منو می شناسی -آره من اون اشرفی رو که می شناختم دیگه یه اشرف بیوه نبود . زن تا قبل از این که کیر نخورده باشه و مزه اشو نگرفته باشه هر چقدر هم حشری باشه بازم به یه نحوی می تونه خودشو کنترل کنه و دست از پا خطا نکنه . همیشه منتظره یکی از راه بیاد و اونو با خودش ببره ولی وقتی پس از سالها زندگی مشترک و هماغوشی با کیر .. یهو همه این امکانات و هیجانات سکس ازش گرفته می شه و سنش میره بالا دیگه خیلی سخته بتونه خودشو با این شرایط وفق بده . فکر می کنی واسه چیه که ما زنا این قدر سن خودمونو میاریم پایین  حالا تو اگه چهل و هفت هشت سالته یا هر چی دیگه پیش اونایی یعنی اون پسرایی که باهات آشنایی ندارن می تونی سن خودتو بیاری پایین . و اگه یه صحبتی پیش اومد ده سال کمش کنی ولی طوری خودتو خوشگل کن و بساز که اصلا نشون نده .. غم به دلت راه نده . به گذشته فکر نکن . سعی کن همش بخندی . شاد باشی . یه خورده که آبا از آسیاب افتاد این دو سه تا چین و چروکی رو که تو پوستت افتاده از بین ببری . درهر حال خودت می دونی .. یه خورده رنگ می دادم و رنگ می گرفتم . نمی خواستم منیره این قدر بهم یاد آوری کنه که من در حال و هوای کیر هستم و عطش اونو دارم اونم در شرایطی که عاشق شوهرم بوده و وابستگی عجیبی به اون داشتم . اون بی پروا هر چی دلش می خواست می گفت و همه حرفاشم درست بود . حرف دلم بود . حتی اینو هم به من گفته بود که چون سر لوله رحم خودمو بستم و حامله نمیشم جوونا خیلی حال می کنن که بی دردسر توکوس من آب  بریزن و من همش مث یه دختر نوجوون ناز می کردم و می گفتم این حرفا چیه همه اینا رو اگه می خوام بدونم برای روز مبادا یا اینه که اطلاعات من زیاد شه .. -خب از کجا که اون روز مبادا همین امروز نباشه ... اولین قدمی که باید بر می داشتم صحبت با حاج آقا توکلی روحانی و پیش نماز مسجد محله مون بود . مسجد درست تو کوچه ای بین کوچه ما و ماه منیر بود . البته من همیشه مسجد نمیرفتم و این حاجی توکلی فکر نکنم که منو به جا بیاره ولی فرقی هم نمی کرد . طبق گفته ماه منیر برای اون تمام اجناس مخالف شناخته شده بودند و خیلی راحت با همه جیک می شد و گرایش عجیبی به زن داشت و به نوعی زن مسلک بود و نقطه ضعف عجیبی هم در این مورد داشت . حاجی رو اگه می خواستم تو خونه اش ببینم و باهاش حرف بزنم به صلاح نبود ولی به خاطر یه سری مسائل پیش اومده , زنش خیلی مراقبش بود و ناراحت می شد . ازش وقت گرفتم و قرار شد بعد از نماز مغرب و عشا برم پیشش و باهاش مشورت کنم . از حاجی هم خواستم که چون این مسئله خصوصیه تر جیح میدم که دور و بر ما کسی نباشه و به طور خصوصی باهاش حرف بزنم -ایرادی نداره خواهر . فقط یه بیست متری فاصله بین ما و بقیه حضاری که میخوان مشکلات خودشونو با من در میون بذارن وجود داره که حرفای ما رو نمی شنوند . -خب مسئله ای نیست حاج آقا . خدا سایه برادریتونو از سر ما کم نکنه .. بعد از نماز در حالی که این چادر مشکی بلند و مقنعه رو سر و تنم داشت آواز می خوند و حداقل به مقنعه عادت نداشتم رفتم کنار حاجی نشستم و درددلمو شروع کردم -حاج آقا  این صحبتایی که می کنم بین خودمون بمونه . نمی خوام جایی درز پیدا کنه .. اشاره ای به پنج شش تا زنی که گوشه مسجد و تو نوبت ویزیت بودند کرد و گفت خواهر من ! اونا یی رو که اون گوشه اند می بینی اگه قرار بر عدم اعتماد می بود اونا که برای مشورت اینجا نمیومدند . ما از کشیش های کاتولیک که کمتر نیستیم که واسه اعتراف میرن پیششون -خدا از بزرگی کمتون نکنه حاج آقا حالا به اونا میگن پدر منم به شما میگم برادر . ... من شوهرمو تقریبا چهل روز پیش از دست دادم و قراره همین پس فردا پنجشنبه سر خاکش یه مراسمی بگیریم قبلشم یه مراسمی تو خونه ما بر گزار شه . اما مسئله مهم اینه که من  تازگیها یه احساساتی در من داره شکل می گیره که فکر می کنم بازم نیاز به همسر دارم یا چه جوری بگم .. -متوجه شدم همشیره مطلبو گرفتم .. خب احساس یک چیزی تا موقعی که به فعل نپیونده حکم گناه رو نمیشه برش اطلاق کرد و برای کنترل هر چیزی راههایی وجود داره . اون بستگی به شما داره . شما چند سالتونه .. غافلگیر شده بودم نمی دونستم چی بگم . ده سال کم کردن سن خیلی ضایع بود . اصلا به این راحتیها نمی تونستم دروغ بگم . یه جوری گفتم چهل و خوردی که حاجی فکر کرد که من چهل و یکی دو سال سن دارم . حاجی هم مرد خیلی خوش تیپ و خوش هیکلی بود با ریشهای پر پشت و موهایی که هنوز سفید نشده بود . ماه منیر می گفت پنجاه سالشه ولی فکر کنم تازه چهل رو رد کرده بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون این مامان زبل هرچقدرمیتونی سکسی تر ش کن حاشیه داستان رااشاره به تو کف موندن برای سکس تیپ زدنهای خفن وغیره ...یخورده زیادتر بنویس.فدات فردین

دلفین گفت...

دادشی ایولا داری من که با این داستان و حاشیه های قشنگش حال کردم

ایرانی گفت...

چشم داداش فردین ولی در سکس اول تیپ زدن خاصی وجود نداره و به اصطلاح دست گرمیه و طرفش آخونده . ولی در سکسهای بعدی هر جا که طرف مردش امروزی تر باشه و بشه یه خورده مامان زبل رو ردیف ترش کرد حتما این کار رو می کنم . ممنونم داداش فردین عزیزم ..ایرانی

ایرانی گفت...

محبت داری داداش دلفین ! امیدوارم تا رسیدن به سکس اول زیاد طولانی نشون نده ..ایرانی

 

ابزار وبمستر