ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 5


خوشحال و سرمست از سرمایه ای که از دست داده بودم خود مو به امیر سپرده واجازه دادم تا هر کاری که دلش می خواد با من بکنه . -خیلی خوب شد شقایق امشب راهو باز کردیم -آره امیر جون حالا از هفته دیگه که زنت شدم دیگه هرشب و هر وقت که تو اراده کنی در اختیارتم .. دیگه واسش داشتم خودمو تیکه پاره می کردم . من شده بودم مرد و اون یه زن . همه جای تنشو می بوسیدم . بدنشو آماده آماده کردم نوک سینه های مردونه و سر کیرشو پاهاشو زیر گردنشو . با این که اولین تجربه سکسم بود ولی یه چیزی به طور غریزی رفته بود تو خون و زیر پوستم و بهم می گفت که باید این کارارو بکنم تا اون به من وابسته تر بشه و جزمن که زنش میشم با هیشکی دیگه حال نکنه و وابسته من بشه و اصلا زودتر باهام ازدواج کنه . حالا دیگه نوبت امیر بود . اون منو  رو زمین خوابوند وهمون کارایی رو که من واسش کرده بودم برام انجام می داد . دست انداز های قالی و کف اتاق هم خفه ام کرده بود و کمرمو اذیت می کرد -امیر جون اولین پولی که دستمون اومد یه تخت می خریم -اتفاقا منم تو همین فکر بودم قربون کون و کمرت برم دردت گرفت امیر بمیره درد تنتو نبینه . -درد تن خوب میشه ولی اگه روح آدم زخمی بشه به این سادگیها ترمیم پذیر نیست . دوتا دستاشو گذاشت زیر کمرم و تنمو آورد بالاتر و لبامو به لباش چسبوند پاهامم انداخت دو طرف پاهاش و کیرشو فرستاد تو کوسم . دیگه تنم هیچ تماسی با زمین نداشت ومنم دیگه نمی تونستم با فریاد هوسم خونه رو بلرزونم . -ووووووی وووووووووی بکن بکن بکن امیر جون قربون کیرررررت چقدر خوشگل میشه وقتی میکشیش بیرون و دوباره میذاریش توش .. رفتیم یه تعریفی کنیم و گفتم کیرت مث خودت خوشگله امیر! -یعنی حالا دیگه قیافه ما دیگه کیری شده ؟/؟هردومون خنده امون گرفته بود .. یه چیزی حدود سی کیلو ازم چاق تر بود . واسه همین رو هوا و بدون این که خسته بشه منو می کرد . یه خورده هم داخل کوسم می سوخت . ولی نه اون قدر که جلو کیفمو بگیره . یه خورده که هردوتامون مست مست شدیم منو گذاشت زمین و از پشت زانو تا بالای کونم هردو طرفشو ماساژمی داد آخ که چه حالی می کردم داشت خوابم می گرفت دوست داشتم تو اون لحظات کیرشو بفرسته تو و منم تو اوج لذت و شهوت ساعتها بخوابم آروم بگیرم . کله گنده اش لای پامو به زور باز می کرد .  دوطرف پاهامو باز کردم تا راحت تر بتونه سرشو بذاره اون وسط نزدیک بود کشاله های رونم جر بخوره . بازم یه حرف دیگه زد که کلی رفتم تو فکر . بهم بر خورد وناراحت شدم . خودمو قانع کردم که یه برداشت بدی کردم . وقتی که امیر زبون پت و پهنشوروی کوسم کشید یه ملچ ملوچی داد و گفت به به من اصلا عادت ندارم کوس بخورم و کوس لیسی کنم ولی از این کوس تازه که حرف نداره نمیشه گذشت . یعنی امیر دختر باز بوده و من خبر نداشتم ؟/؟خب اون مرده و احساسات جنسی خودشو راحت تر از زنا میتونه بروز بده . شهرنو یعنی همین جنده خونه خودمون که همین نزدیکیهاست . حتما میره اونجا یه جوری خودشو تخلیه می کنه . چند دقیقه ای گذشت تا خودمو گرفتم وتونستم یه خورده به وضعیت قبل بر گردم . -چته شقایق ؟/؟ بازم یاد بابا مامانت افتادی ؟/؟اونا الان جاشون خوبه . -امیر ! من تنها زن زندگیتم ؟/؟ -آره مگه چی شده ؟/؟ من فقط تو رو دوست دارم . فقط تورو . واسه تو هر کاری می کنم . وضعمون که بهتر شه از این محله می برمت . دوباره بغلم کرد وخودشوبهم چسبوند . تا نزدیکیهای صبح مشغول بودیم . هنوز از شوروحال امیر کم نشده بود . هنوز واسم حرفای عاشقونه می زد . فکرم فقط پر شده بود از ازدواج هفته بعد . از این که کجا باید عقد کنیم . تو دفتر خونه یا عاقدو میاریم توخونه ؟/؟ من باید چی بپوشم .؟/؟ یعنی منو به آرایشگاه می برن ؟/؟ یاباید خودم تو خونه یه جوری آرایش کنم ؟/؟ این افکار داشت منو می خورد . وای بچه که بودم حتی وقتی که بزرگتر شده و تا حالا حالاهاشم هر وقت صدای بوق بوق ماشین عروس و ماشینای همراشو می شنیدم پیش خودم می گفتم یعنی منم یه روزی سلطان این مجلس میشم ؟/؟ یه روزی هم همه به عنوان یه عروس به من احترام میذارن ؟/؟خیلی از این لباس خوشم میومد . دوست داشتم یکی از اینا واسه خودم بخرم . یادگاری داشته باشم که تا آخر عمرم باهام باشه منو به یاد یکی از بهترین روزای زندگیم بندازه . این برام یه رویابود . بااین که سرم تولاک درسام بود گاهی که از کنار یه لباس عروس فروشی می گذشتم بی اختیار می رفتم داخل و قیمت می گرفتم . یه لباس عروس خوشگلو دیدم که پنج هزار تومن قیمتش بود . عروس داخلش شبیه پرنسس ها می شد . میدونستم بابام همچه پولی نداره که بخره . شایدم یه شوهر پولدار نصیبم شه و حاضرباشه این ولخرجی رو واسم انجام بده . ازش می خوام واسم کمتر طلا بگیره . حساب می کردم که جوردر نمیاد . اون وقت به خودم می گفتم شقایق برو درساتو خوب بخون دکتر بشی اون جوری دیگه می تونی کل لباسارو با مغازه اش بخری . -امیر تو واسم لباس عروس می خری ؟/؟ -دیدم یه خورده تو ابروهاش چین افتاد -آخه واسه چند ساعت که آدم ولخرجی نمی کنه -پس می تونیم کرایه کنیم ؟/؟ اگه می تونی دلمو نشکن -ببین ما باید بریم کلی وسیله بخریم . اگه هم پولی اضافه موند چشم کرایه می کنیم . یه خورده ناراحت شدم ولی خودمو قانع کردم که زن باید با دارو ندار شوهرش بسازه . اول زندگی خرج رو دستش نذارم بهتره . شاید این جوری قدرمو بیشتر بدونه بعدا که کارو بارش خوب شد هوامو بیشتر داشته باشه . مهم اینه که همدیگه رو دوست داشته باشیم . اخلاقمون با هم بخونه وخودخواه نباشیم . مهم اینه که عاشق هم باشیم . توغم و شادی شریک هم باشیم . حتی اگه اختلافی هم با هم داشتیم دوستانه حلش کنیم با این افکاروبدون این که فکر کنم مادر شوهرآینده ام الان چی فکر می کنه توبغل امیر خوابیدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

ایرانی گفت...

داستان هرجایی و روند اون یه داستانیه که میشه بهش گفت یک رمان و داستانی که میشه اونو از زوایای گوناگون بر رسی کرد . آخر هفته حوبی داشته باشید . انگار همین چند دقیقه پیش بود که این جمله رو گفتم . عمر آدمیه دیگه ..52 تا میشه یک سال و چند سال هم میشه یک عمر ولی آخرش خیلی هامون متوجه نمیشیم چرا و چطور متولد شدیم . خیلی بده آدم بمیره و بعدا بفهمه که چرا و برای چی به دنیا اومده . ..ایرانی

دلفین گفت...

داداشی خیلی داستان خیلی با حالیه فقط این مادر شوهر بتول خانم چجور ادمیه از اسمش فکر کنم چادری باشه به شقایق گیر بده

ناشناس گفت...

مرسی ایرانی جون .فردین

ایرانی گفت...

دلفین گلم یکی دو قسمت آینده متوجه شخصیت بتول خانوم و ..خواهی شد که چه تاثیری در سرنوشت و زندگی شقایق دارند ..ایرانی

ایرانی گفت...

با سپاس از تو داداش فردین خوبم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر