ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 9

بر شیطون حرامزاده لعنت -بابا با من بودی ؟/؟ یعنی این قدر از دستم خسته شدی ؟/؟ -نورا من خیلی دوستت دارم . مگه تو شیطونی ؟/؟ تازه تو که حرامزاده نیستی ولی خیلی اذیتم می کنی . میگی من با تو باید چیکار کنم ؟/؟ -همون کاری که باید بکنی . بچه درست کردی باید تر بیتشم عهده دار شی .-آخ که هی دختر رفتی مدرسه تیز هوشان همین شد دیگه . اصلا شما سه تا خواهر یکی از یکی تیز هوش ترین -به بابامون رفتیم  که همش میخواد با زرنگی از جواب دادن در ره . همین چند تا جمله صحبت کردن با نورا سبب شده بود که کیرم دوباره یه خورده شل شه و یه جوری ماسمالی کنم . -نورا جون من صبح باید برم سر کار اذیتم نکن . ولی نورا خیلی زبل تر از اون چیزی بود که من فکرشو می کردم . دستشو گذاشت رو کیرم و از بیضه تا نوک آلتو یه مالشی داد که منو یاد وقتی انداخت که مهناز این کارو واسم انجام می داد .. اگه چند بار دیگه این کارو انجام می داد آبم رو دستش خالی می شد . -بابا نگاه کن دوباره سفت شده . زودباش توضیح بده دیگه . ترجیح دادم زودتر تعریف کنم تا گندش در نیومده . دستشو از رو کیر بر داشتم و گفتم که اجازه بده دراز بکشم تا واست تعریف کنم . خواستم یه توجیهی داشته باشم تا به این طریق دستمو از رو کیرش ور داشته باشم و اونم بهم اعتراضی نکنه . -نوراجان وقتی که یه پسر از یه سنی می گذره معمولا بین یازده تا سیزده سالگی حالا یه خورده کمتر یا بیشتر  بالغ میشه . دخترا هم که خودت می دونی بلوغشون معمولا با شروع پریودشون همراهه . این قسمت از ناحیه بدن پسر که تو چند لحظه پیش دستتو روش کشیدی در اثر میل جنسی که این میل معمولا نسبت به جنس مخالف احساس میشه در اثر تحریک سلولهای عصبی و خاصیت ارتجاعی که داره بزرگ و کوچیک میشه . زمانی که یه مرد یا پسر لذت می بره و خوشش میاد این آلت بزرگ میشه و معمولا در سنینی که اسپرم سازی در مرد بیشتر صورت می گیره این قدرت بیشتره . -باباجونم اسپرم همونیه که یه بار خالی کردی و .. -دخترم حالا این قدر به فکر اون لحظه نباش -پس تو هم خوشت اومد وقتی که من به اونجات دست زدم ؟/؟ -ببینم حالا دیگه اجازه میدی که من برم بخوابم ؟/؟ -کجا بابا . نینا و نونا خوشخواب که تخت گرفتن خوابیدن . تو خوشت نمیاد لذت نمی بری که کنار دخترت دراز بکشی و منم تو بغلت بخوابم ؟/؟ مگه منو دوست نداری ؟/؟ . من که عاشقتم بابایی . به صورتش نگاه کردم . منو یاد مامانش مینداخت . اشک تو چشام حلقه زده بود . کنارش دراز کشیدم و اون پشت به من قرار گرفت و من از پهلو بغلش زدم . اندامش کاملا به بدنم چسبیده بود و اون کون دخترونه اش هم مماس با کیرم شده بود . در هر حال فکرمو می بردم جای دیگه و یه جوری خودمو مشغول می کردم که این هیجانات ناشی از هوس و تمایلی که واسه سکس دارم یه وقتی کار دستم نده . نمی دونم چرا نورا زیادی وول می خورد .طوری که کونش و اون شکاف وسطش رو محکم رو کیرم حرکت می داد و بهش می چسبوند . به مغزو اعصابم فشار می آوردم که آبم رو کون نورا خالی نشه . خیلی داغ شده بود . نورا با یه حرکت دیگه ای که به خودش داد کیرم رفت اون وسط بین سوراخ کون و کوس . اون میونه خیلی خیس شده بود و هر لحظه بیم اون می رفت که آب من رو کوس یا همون شکاف کون نورا خالی شه . نمی دونم چرادلم نمیومد کیرمو بکشم بیرون . من که پس از عمری تجربه سکسی تا این حد داغ کرده بودم وای به دختری که هنوز هیچ تجربه ای نداشت و این کارا جز آتیش زدن به خرمن هوسش تاثیر دیگه ای نداشت . می دونستم که اونم خیلی خوشش میاد . خیلی خیلی بیشتر از اونچه که من تصورشو می کنم . خیلی بیشتر از اون زمانی که من تازه بالغ شده بودم و یه جوری می خواستم با هوس خودم کنار بیام . خواستم یه جوری امتحانش بکنم که ببینم چه عکس العملی نشون میده . یه خورده خودمو عقب کشیدم فقط به اندازه یه دوسه سانت که دیگه سر کیر من با اون قسمت کوسش تماس نداشته باشه . درجا خودشو بهم چسبوند و این فاصله رو پرکرد . -نورا عزیزم دخترم معلوم هست که با خودت و من داری چیکار می کنی ؟/؟-بابا مطمئنی که همه چی رو بهم گفتی ؟/؟ -عزیزم نورا یک شبه که نمیشه همه درسا رو با هم داد . تو الان که میری مدرسه درس می خونی یه کتابو معلم یه روزه بهت درس میده ؟/؟ -راست میگی بابایی . این یکی رو تو بردی . حالا جای این که دستتو رو تخت دراز کنی بنداز دور کمرم و بهم بچسب . بعدش  اگه خواستی می تونی نازمم بکنی . -نورا صبح شده پس کی می خوایم بخوابیم ؟/؟ -منم دارم یه کاری می کنم که بخوابیم . ما حالا داریم می خوابیم دیگه . من یه دستمو دور کمرش حلقه زدم . سینه های کوچولوش مماس با دستم شدند . صدای ضربان قلبشو که تند شده بود زیر دست خودم احساس می کردم . موهای افشون نورا به صورتم چسبیده بود و بوی موهاش بهم انرژی می داد تا بتونم لبامو از بغل رو صورتش قرار بدم . صورت گرم و دوست داشتنی شو که چند تار مو هم بین اون و لبای من قرار داشت می بوسیدم . با یه دستم موهای سرشو از رو پس گردنش کنار زده و گردنشو می بوسیدم دلم می خواست خوابش کنم و زودتر از شر این وسوسه خلاص شم . وقتی که بچه بود این جوری خیلی راحت می خوابید .-نورا خوابیدی ؟/؟ -بابا ادامه بده من که خیلی خوشم میاد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

دلفین گفت...

دادشی عالیه دمت گرم

زیگورات گفت...

سلام من اولین باره که دارم نظر می دم ولی یکی از خواننده های پروپا قرص این سایت و داستانهاش هستم ولی لطفا داستان های گی مخصوصاً گی مرد با بچه بیشتر بذارید مثلاً پدر و پسر یا دوتا داداش خیلی حال میده ممنون میشم

ایرانی گفت...

دلفین عزیزم خسته نباشی .ممنونم ..ایرانی

ایرانی گفت...

زیگورات عزیزم حداقل این دومین باریه که نظر میدی چون دو روز قبل هم یه همچین پیامی فرستاده بودی . فکر کنم رونوشت همونه که من در اونجا مفصل جواب دادم . حالا حضور ذهن ندارم ذیل کدوم داستان بود ولی دوباره جواب میدم .داستانهای این مجموعه رو مدتیه که من می نویسم و منتشر می کنم و همه جدیدن . با وجود احترامی که برای همه انسانها حتی گی ها قائلم ولی از اونجایی که این عمل را در شان و شخصیت یک مرد ندانسته و آن را توهین به مردان می دانم چندشم میشه که این داستانها رو بنویسم و منتشر کنم . هرچند توانشو دارم و خیلی راحت هم می تونم بنویسم . درهر حال مخالف آن نیستم که عده ای بپسندند ویا عده ای از نویسندگان منتشرش کنند در هر حال شاید در این خصوص تز امیر عزیز با من فرق کند و در صورت از سر گیری فعالیتهایش به نوعی نظر شما را تامین نماید . در هر حال عذر مرا بپذیرید و امیدوارم همچنان به ما این افتخار را بدهید که با مطالعه سایر داستانها سر فرازمان بفرمایید .با تشکر ..ایرانی

ایرانی گفت...

زیگورات عزیز شبت خوش ! جواب کاملتر پیامت که عین پیام قبلیه در ذیل داستان ماجرای مامان زبل 3 منتشر شده .بادرود مجدد به تو..ایرانی

 

ابزار وبمستر