ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 4

وقتی روسریمو از سرم در آوردم حاجی رحمت دیگه زحمتی نکشید که سرشو بندازه پایین . همین جور خیره بهم نگاه می کرد .. انگاری خیلی ازم خوشش اومده بود .. اونم دیگه نه عمامه ای به سر داشت و نه عبایی به تن . یکی از اون لباسای یقه آخوندی تنش کرده بود . موهای مشکی و پر سر و صورتش خیلی به تیپش میومد . -خیلی گرمه حاج آقا .. برم کولر روشن کنم .. -اگه ایرادی نداره این کارو نکنین من کلیه هام زود سر ما میخوره و حساسه -چشم حاج آقا . با دگمه های بلوزم ور می رفتم و می خواستم حاجی رو متوجهش کنم که خیلی گرممه .. -خواهرم این قدر سخت نگیرین . می تونین راحت باشین . اگه خواستین یکی دو تا از دگمه هاتو نو هم باز کنین . خواهر برادری این حرفا رو نداره . یه عشوه و قمیشی اومده و گفتم حاج آقا می دونم حرف شما همش حقیقته ولی بعضی وقتا هم باید در عمل نشون بدین . اگه خواهر برادری این حرفا رو نداره شما هم دگمه های پیرهنتونو باز کنین تا منم احساس صمیمیت و خواهری بیشتری بکنم و راحت تر بتونم همین کارو در مورد خودم انجام بدم . -هرچه خواهر گلمان بفرمایند . تا اونجایی که یه قسمتی از سینه هام تو دید بیفته این کارو انجام دادم . رحمت خان توکلی هم عین گرسنه های کوس نخورده و سینه ندیده زل زده بود به سینه هام -حاج آقا مشکلی پیش اومده . جن دیدین ؟/؟ -نه خواهر پری دیدم . راستی خواهر .. -حاج آقا خواهر و برادر که همش به هم نمیگن خواهر و برادر . اسم همو میارن . می تونی منو به اسمم اشرف صدا کنی . منم به شما میگم آقا رحمت . اشرف خیلی گام به گام پیش می رفت و می دونست این از اوناییه که راحت به دام میفته و می خواد به دام بیفته ولی طوری باید اونو به دام بندازه که به خیال خودش اصول رو رعایت کنه و فکر کنه که با توجیه شرعی سر یکی دیگه روکلاه گذاشته و به اصطلاح از کلاه شرعی استفاده کرده باشه. -آقا رحمت . تشریف آورده بودین تا در مورد جلوگیری از گناه و این که پیوند یک زن و مرد از ارکان مهم اجتماعیه صحبت بفر مایید و نیازهایی که به اشکال مختلف در هریک از زن و مرد وجود داره -اشرف خانوم شما که خیلی سخنران تر از منید و احاطه شما بر این امور بیشتره . -چوبکاری نفر مایید رحمت جان من ناخن انگشت کوچیکه شما نمیشه . انگشتای مانیکور زده خودمو نشون حاج آقا دادم وگفتم خب شما جای داداش من . فکر می کنین این همه جوان که دارن به بیراهه کشیده میشن و این انحراف و به گناه کشیده شدن اونا رو از هدف آفرینش دور می کنه باید چیکار کنن .-وزنایی که  اونا هم شوهرشونو از دست دادن یا ازدواج نکردن و یا به عناوین مختلف  همسر ندارن .. این حاجی رحمت توکلی با بیان این جمله اش زده بود به خال -کاملا صحیح می فر مایید حاج آقا . خوشبختانه دین ما از بس کامله راه مبارزه با این فسادو باز گذاشته و در این مورد آسون گرفته تا از فحشا جلوگیری بشه -اشرف خانوم شما که همه اینا رو واردین -خب یه خصلت ما زنا اینه تا موقعی که چیزی به نفع ما نباشه اونا رو خوب یاد نمی گیریم . واقعیتش این که تا وقتی که شوهرم زنده بود اصلا این چیرا رو قبول نداشتم . حالا که عمرشو داده به شما راحت تر با این مسئله کنار میام . این زن حسوده و با این که می دونه باید پابند قوانین دینی و شرعی باشه هر جا که به نفعش نباشه تسلیم اون قانون نمیشه . -فرمایش به جایی کردی . البته اشرف خانوم مواردی هم هست که یک مرد زن داره ولی زنش یه سری مشکلاتی داره که نمی تونه نیاز های مرد رو تامین کنه و مرد مجبور میشه که بره دنبال زن صیغه ای و نمیشه هم ایراد گرفت . -ولی من یکی به شوهرم خوب می رسیدم . جای داداشمی از اون زنای آتشین مزاج بودم -هنوزم هستین . ؟/؟ .. وای یک قدم ازم جلو زده بود . انتظار این حرفو نداشتم . -خب تا آب نباشه که آدم نمی تونه شنا کنه .. حاجی ساکت شد و فهمید که گیر حریف افتاده . بعد از چند لحظه سکان سخن رو در دست گرفت و گفت البته اشرف خانوم  همسر من مدتیه که  ناتوان شده و نمی تونه وظایف همسرداریشو انجام بده ولی خب من هنوز در مورد خودم اقدامی نکردم .. می دونستم دروغ میگه و میخواد واسه بازار گرمی و استارت کار یه حرفی زده باشه .. منم کمکش کردم و گفتم حاج آقا گناه می فر مایید . اگه می خواین عبادتتون درست باشه و ثواب کنین حتما باید نیاز های خودتونو بر آورده کنین .. -ولی خواهرم تو این دوره زمونه به هر زنی که نمیشه اعتماد کرد . یه کمی بهش نزدیک شده و با بوی تنم مستش کرده و گفتم یعنی به هر زنی ؟/؟ اگه فردا یکی بخواد بیاد با من یه پیمان شرعی ببنده نباید به من اعتماد کنه ؟/؟ -اشرف خانوم من منظورم شما نبودین . تازه منظورم همه نبودن . یه دور بر گردونی زده و مکثی کردم تا حاجی چشم چرون بر جستگی کون ناب و تپل منو ببینه و حالشو ببره وقتی با سینی و شربت بر گشتم چشما و صورت حاجی داشت  داد می زد که کوس می خواد . خودمو بهش نزدیک تر کرده و گفتم رحمت آقا خودت می دونی که منم پس از این همه سال زندگی و عبادت نمی خوام گناه کنم . -منم نمیخوام گناه کنم -پس حالا که تفاهم داریم خیلی خوب میشه که ثواب هم بکنیم . یه خورده خودمو بیشتر بهش چسبوندم . با این که مبل و کاناپه داشتیم رو زمین نشسته بود و به پشتی ترکمنی تکیه داده بود و منم دم به دم خودمو بهش نزدیک تر می کردم . -حاج آقا من حاضرم صیغه هر مسلمونی که شما بگین بشم . چشم و دهن و لب و لوچه حاج آقا توکلی یه جوری شده بود .-اشرف خانوم -جووووووون .. اینو که گفتم بیشتر از حال رفت .-یه چیزی رو می دونین ؟/؟ -چه چیزی ! -اگه زن و مرد خودشون خطبه رو وارد باشن و یه مختصری بخونن دیگه به هم حلال میشن و نیاز به نوشته ای هم نیست . -اتفاقا رحمت جون من از این جور صیغه شدن خیلی خوشم میاد . به این میگن صیغه های یک بار مصرف . هربار که آدم نیاز داشته باشه یه جمله میگه از گناه دوری می کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشی دیونم کردی از لفظ خواهر و حاج اقا خیلی خوشم اومد مرسی

ایرانی گفت...

خوشحالم از نکته سنجی و دقتت و این یک واقعیتیه که اکثریت این طایفه اهل فیلم بازی کردن برای مردم ساده دل هستند ..ایرانی

 

ابزار وبمستر