ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شوخی یا جدی ؟ 14

کیر همایون تو کوسم حرکتای رفت و بر گشتی خودشو انجام می داد ولی من حواسم به پدر و مادرم بود که اونا دارن چیکار می کنن -زن ! من باید چیکار کنم تا حریف تو یکی شم . نکنه ارگاسم شده باشی و داری کلک می زنی ؟/؟-جون بچه هامون نه -خفه شو تو یکی نمی خوای جون بچه ها رو مفت قسم بخوری . تونه انسانی نه به ارزشهای انسانی معتقدی .-حالا چرا این قدر داری منت میذاری . بعد از چند هفته یکی داری کوس ما رو می کنی دیگه . ناسلامتی مثل این که یادت رفته که ما زنتیم .-می خوام صد سال سیاه هم نباشی .-کاش از اولش با تو عروسی نمی کردم .-اگه عروسی نمی کردی حالا این گلوریا جونت کجا بود که کوسشو بکنی و حالشو ببری . بابا دیگه راستی راستی خونش به جوش اومده بود . دست چپشو گذاشت رو صورت مامان و محکم به زمین فشارش داد واز پایین هم با دست و پاش طوری مامانو قفل کرد که جنب نخوره و حرف هم نزنه . طوری مامانو می گایید که فکر می کردم که می خواد از وسط به دو شقه اش کنه . در طول زندگیم هیچوقت بابا رو تا این حد عصبانی ندیده بودم . حتی وقتی که برای اولین بار مامانو زیر کیر یکی دیگه می دید تا این حد عصبانی نشده بود . سرمو بالا گرفتم تا این صحنه های هیجان انگیزو بهتر ببینم . می دونستم که مامان خیلی خوشش میاد . درد می کشه ولی این درد رو به خاطر شیرینی لحظه های ار گاسم تحمل می کنه . اینو از حالت بدن و چشاش که در یه خماری عجیبی داشت می گشت دیدم . با این که اصلا خوشم نمیومد کیر بابا تو کوس مامان باشه ولی واسه این که زودتر قال قضیه کنده شه گفتم بابا ولش نکن ادامه بده الان آبش میاد . بابا عجله کن من دیگه تحملشو ندارم . نه تحمل کیر همایون تو کوس خودمو دارم نه می تونم کیر تو رو توی کوس مامان ببینم . بابا تو مال منی زود باش . کیر تو میخوام . کیر تو رو . من باید به کیرت حال بدم .. همایونو یه سکه پولش کرده بودم . حقش بود . اون کارو به اینجا کشونده بود . درسته که من کیف می کردم و از این که کوس و کونم در اختیار بابام باشه لذت می بردم ودوست داشتم همیشه زیر کیر اون بخوابم ولی نفس عمل همایون خیانت و بی وفایی و دورنگی وحقه  و فریب کاریهای اونو هر گز نمی تونستم ببخشم . مامان چشاشو بسته بود و تکون نمی خورد . بابا کارشو کرده بود . کیرشو از کوس مامان کشید بیرون . نهههههه نههههههه آخه واسه چی بابا . چرا تو کوس مامان آب ریختی ؟/؟دلم شکست . حالم گرفته شد . آب کیر بابا رو می دیدم که از کوس مامان داره می ریزه بیرون . یه جوری شدم انتظارشو نداشتم . حس می کردم که به من بی احترامی شده . شاید بابا به خاطر من این ریاضتو تحمل کرده از خود گذشتگی نشون داده بود . این آب کیر حق من و کوس من بود . نه بابا آخه چرا ؟/؟دیگه زیاد سفت و سخت نگرفتم . بابا رفت طرف دستشویی وهمایون هم پس از چند ضربه دیگه بدون این که من بگم آب کیرشو خالی کرد تو کوسم و خودشو ازم جدا کرد . اونم رفت طرف دستشویی . مامان سریع از جاش بلند شد و به من گفت عزیزم یه کاری کن امشبه رو این جا بمونم . فردا قراره من و شهبال همدیگه رو واسه اولین بار ببینیم . تو رو خدا ازم دفاع کن . به بابا بگو که یه امشبو اینجا بمونم -پس همایون چی . من نمی تونم شوهرمو تحمل کنم -هرکاری بگی می کنم . اونو می فرستم خونه خودش . دخترم تو رو به شیری که دادمت قسم کمکم کن . نمی دونی کیر جوون خوردن چقدر مزه میده . چه حالی داره . اون که نمیدونه ما با هم اختلاف داریم . فکر کنم الان هم رفته کنار پنجره منتظره . من جبران می کنم . .. امکان نداشت برم کمک مامان -باشه صیر کن بابا بر گرده من خودم باهاش تو پستو صحبت می کنم . می دونستم چیکار کنم از بابا امتیاز بگیرم . در همین لحظه بابا یهو بالا سرم ظاهر شد هنوز دمر کرده بودم و یه خورده آب کیر دور و بر کوس و کونم ریخته شده بود . بابا یخ شد -پست فطرت کارشو کرد ؟/؟جلوشو نگرفتی ؟/؟به چه حقی تو کوست آب ریخت ؟/؟-به همون حقی که تو توی کوس مامان آب ریختی . پدر سکوت کرد . جوابی نداشت که بده . ولی یه جوری سمبلش کرد .-عزیزم گلوریا جونم دست خودم نبود . می خواستم زودتر شر مادرت کنده شه -اون که ار گاسم شده بود . تو به خودت چیکار داشتی ولش می کردی  . اصلا می گفتی واسه این مرحله آب نداری . اولا دیدم که حالمو گرفتی . ثانیا اون ریخته تو کوسم . من چیکار می کردم باشه بابا . عیبی نداره . دیگه به من نگو دخترتو دوست داری . خیلی حساس بودم . بابا صورتمو بوسید و اشکامو پاک کرد .-باورکن دست خودم نبود . من نمیخواستم این جوری بشه . می خواستم زودتر خلاص شیم . مامان از پشت با ایما و اشاره حالیم می کرد که زود بابا رو ببرم اتاق و ازش امتیاز بگیرم یعنی قانعش کنم که مامان نازنین شیطان صفت شبو اینجا بمونه تا راحت بتونه کوس و کونشو تقدیم پسر همسایه آقا شهبال بکنه -بابا بریم اتاق یه خواهش ازت دارم . روی دخترتو زمین ننداز . با خودم گفتم مامان اگه تو شیطان پیری من شیطان تازه نفسم و قدرتم زیاده . می دونم چیکار کنم حالتو می گیرم . توپو میندازم توی زمین بابا و خودمو خلاص می کنم . بابا هم واسه این که از دلم در بیاره هر کاری برامن انجام میده . راجع به شهبال پسر همسایه چیزی به بابا نگفتم .-بابا ! مامان می خواد شبو اینجا بخوابه . منو واسطه گرفته . دوست دارم از طرف خودت مخالفت کنی پای منو وسط نکشی . منو بده نکنی . بگی که من چقدر عزیزم با این حال حاضر نیستی زنتو واسه یه شب هم که شده پیش خودت بپذیری . بابا حتی اگه شده من و تو یه بحث الکی راه میندازیم که مامان حس کنه که من دارم ازش حمایت می کنم .-این جوری که تو میگی همه کاسه کوزه ها سر من می شکنه . باشه مسئله ای نیست . توراضی باش . از همه چی واسم مهم تره . گلوری ازم دلخور نیستی که . خودمو واسش لوس کرده وگفتم اگه بگم نه دروغ گفتم ولی باید از دلم در بیاری . دوستت دارم بابایی وفقط ببینم چیکار می کنی . اوضاع همان طوری شد که من می خواستم . تا به اون حدی فیلم بازی کردیم که مامان نازنین دلش واسم سوخت و گفت حالا دیدی این قدر بابا بابا می کردی چه جوری از آب در اومد ؟/؟بیا بریم خونه ما . یعنی در واقع خونه شوهر من گلوریا .-نه مامان مزاحم نمیشم . همین جا یه گوشه ای می گیرم می خوابم کاری هم به کار بابا ندارم . به حال زار و بد بختی خودم اشک می ریزم .-مادر برات بمیره -مامان تو رو خدا تویکی دیگه واسم اشک نریز ... خلاصه اونا رفتند و منم رفتم توی بغل بابا جون -پدر! گوشتو بکشم ؟/؟خیلی با مامان حال می کردی . دیگه نبینم که رفتی طرفش .-دخترم من که گناهی ندارم . از اولشم نمی خواستم بیام این خودت بودی که می گفتی بیایی سکس ضربدری داشته باشیم . من برم مال اونو بچسبم و اون بیاد مال منو بچسبه و از این کارا بکنیم ؟/؟-خب واسه خودش یه تجربه ای بود بابا -آره یه تجربه ولی منم نتونستم تحمل کنم که کیر شوهرت رفته باشه توی کوست -بابا تو که از همون اول گذاشتی تو کوس و کون مامان . شق کرده بودی ولی من خیلی مقاومت کردم که خوشم نیاد .  تو اصلا اراده نداری -عزیزم ساختمون کیر مردا فرق می کنه -چیه بابا کیر شما از تیرچه بلوکه و کوس ما زنا از آهن ؟/؟این حرفو که زدم من و بابا دو تایی از خنده روده بر شدیم . پدر جون با همه خستگیش منو بغلم کرد و برد رو تخت و خودشم کنارم دراز کشید . هوس داشتم خوب سیر نشده بودم . نمی دونم این چه بلا وخارشی بود که بر من و کوسم نازل شده بود که دوست داشتم همین جور سکس داشته باشم و معلوم نبود چه نفرتی از همایون تو دلم نشسته بود که با این همه هوس و حشری بودن خودم راضی نبودم که شوهرم منو بگاد . بدن لختمو چسبوندم به بدن بابا ومنتظر بودم که عملیاتو شروع کنه -بابا من هوس دارم . کیر میخوام . کیر تو رو . منو بکن سیر نشدم . تشنه امه . چشای بابا باز نمی شد . یه خورده با کوس و کون و سینه هام ور رفت ویهو دیدم دستش افتاد یه طرف و ساکت شد . اونی که عادت نداشت خرناس بکشه از بس خسته شده بود خروپفو شروع کرد . منم خسته بودم و خواب آلود ولی هوس گیجم کرده بود و نمی دونستم چیکار کنم . چشامو رو هم گذاشته بودم که دیدم یه چیزی مثل سنگریزه خورده به شیشه پنجره پذیرایی که رو به حیاط بود . گفتم حتما یه چیزی تو دهن پرنده ای بوده افتاده پایین یا حرکت باد یه سنگریزه ای رو تکون داده . نخیر این سنگریزه ها تمومی نداشت . هر سی ثانیه یکی یا دو تا می خورد به شیشه . ترس برم داشته بود . ترسیدم جن باشه . ربدوشامبر زنونه خوشگلمو تنم کردم و یواش رفتم رو تراس تا ببینم چه خبره . نکنه دزدی اومده باشه . از جلو در ورودی تکون نمی خوردم که اگه اتفاقی افتاد برم بابا رو بیدار کنم . تنم مث بید می لرزید . سرمو یه لحظه بالا گرفتم . اون طبقه دوم دیدم یه جوون که یه زیر پیرهن و شورت تنش بود وایستاده و منو نگاه می کنه . این باید همون شهبالی باشه که مامان می گفته .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

ناشناس گفت...

دمت گرم

مشکی!

-*
آقا این تیکه رو بخون و بعد هم پاک کن
راستش نمیدونم چرا این داستان ندای عشق به من نمیچسبه
میدونی انگار سکسی نیس
یه حالیه!
البته فقط نظر منه!

ولی در کل کلی باهات حال میکنم

ایرانی گفت...

آشنای عزیزم این نظر شخصی شماست و برای من قابل احترامه ولی حیف که فرصتشو نداشتم اگه آزادی قلم و نگارش در جامعه وجود می داشت واین داستانهای سکسی هم به من اجازه می دادند این استعداد بالقوه رو در خودم می دیدم که از ندای عشق یک شاهکار بسازم .بعداز پایان ندای عشق که در فروردین 91 خواهد بود خودم بر این داستان نقدی نوشته ویزگیهاو نکات مثبت و نقطه ضعفهای ان را بیان خواهم کرد واین که جایگاه آن چیست و چگونه می توانست باشد .ممنونم از این که با خیلی از داستانها حال می کنی و یک همراه همیشگی برای من وداستانهای این سایتی .شاد باشی منتظر نظرهای بعدیت هستم ..ایرانی

ناشناس گفت...

چقدر پاکش کردی!!
مشکی!

ایرانی گفت...

سلام به مشکی سپیددل عزیزم .متوجه منظورت نشدم .انتشار نظرات دیگران در این سایت ورویت آ نها برای من به همون اندازه که برای شما سورپرایز وناگهانیه برای من هم هست .یعنی انتشار وکنترل نظرات مستقیما یرععده امیره اگه مطلبی مربوط به من بوده بایدازش بپرسم یااون به من میگه .بازم از توجهت ممنونم ..ایرانی

امیرسکسی گفت...

بادرود به دوست خوب ناشناس اما با کلام و روحی آشنا مشکی عزیزم ! در این وبلاگ انتقاداتی که واقعا جنبه انتقاد داشته و در آن نشانی از توهین نباشد منتشر می شود چون هدف من و ایرانی عزیز ارائه آثاری بهتر با همراهی ونظرات شما عزیزان می باشد واین سایت در هر شرایطی انتقاد پذیر است .نظرات شما چه تشویق آمیز باشد و چه منتقدانه همراه با دلایل منطقی ومودبانه همانند شخصیت خود شما برای ما قابل احترام است .دوستدارهمه شما ....امیر

matin گفت...

خیلی عالی و زیباست مرسی ایرانی عزیز ادامه رو زود بزار

ایرانی گفت...

چشم متین جان نوبت انتشار این داستان شنبه هاست که تا آخر این ماه هم تموم میشه ...ایرانی

 

ابزار وبمستر