ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 30

تا می تونستم دست به دامان زمین و زمان شدم که به داد ندای من برسند . خنده دار بود و گریه دار . شده بودم دنیایی از تضاد . ندا خوب میشه یا نه . بعضی وقتا آدم در قمار به جایی می رسه که هر کاری کنه باخت باخته . سر یه دوراهی گیر می کنه که از هر طرف که بره نابودی اونه ولی من اون نابودی و مرگی رو می خواستم که به ندای من زندگی و امید ببخشه . چقدر باید زجر و شکنجه رو تحمل می کردم خدا می دونه .بعد از عمل چشای عشق من باید تا چند روزی بسته می موند . در این چند روز هم حتما باید بهش روحیه می دادم تا به اعصاب و چشای خوشگلش فشار نیاد . من باید باهاش ریاکارانه بر خورد می کردم . نمی تونستم . حاضر بودم بمیرم و این طور فیلم بازی نکنم . پیش خودم حساب می کردم اگه اون یه ماه عذاب بکشه و منو نبینه همه چی واسش عادی میشه . دور و بری هاشو می بینه زیباییها رو می بینه . ولی این یه ماهی رو چیکارش کنم . وقتی اون حالا با سادگی  پاکی و یکرنگی خودش باهام از عشق و امید میگه من بهش بگم وقتی که نور از طرفی وارد چشات شد من از طرف دیگه اش در میرم ؟/؟چطور می تونم تا این حد بیرحم باشم ؟/؟ول کن نوید تو به درد اون نمی خوری . حالا گرم گرمه و اون داره با یه عشق افلاطونی ازت قدر دانی می کنه . چهار روز دیگه که همه چی عادی بشه و تو هم واسه اون عادی میشی اون که نمی تونه با زندگی گدایانه تو بسازه . درسته باباش هواشو داره ولی منم غرور دارم دیگه . اون الان حالیش نیست ولی من دارم کاری منطقی می کنم . هزاران بار این افکارو تو مغزم حلاجی کردم . خودمو قانع می کردم ودوباره از اول شروع می کردم . چشای ندای خوشگل من جراحی شد . من دیگه سر کار نمی رفتم . هنوز تا چند روزی می تونستم اونو ببینم و کنارش باشم تا وضعش مشخص شه . به دروغ از حال بد مامانم می گفتم و این که دکترا گفتند هر لحظه امکان سکته قلبی داره و دور و بر قلب و قفسه سینه اش و دست چپش درد می کنه و همسایه بغلی پیششه و قراره خاله ام از تهرون بیاد یه چند روزی رو پیش اون بمونه و آسمون و ریسمون بافی می کردم تا اگه یهویی دررفتم تا چند روزی به همین چیزا فکر کنه و به چشاش فشار نیاره . من به ناصر خان قول داده بودم و اونم به من گفته بود که به ندا نمیگه که من دزد بودم . خونواده ندا می دونستند که من و اون همو دوست داریم . نادر از این جریان که در صورت بهبودی خواهرش قصد جیم شدنو دارم چیزی نمی دونست . فاطمه خانوم ظاهرا در جریان بود هنوز فرصت و زمینه ای پیش نیومده بود که با اون در مورد دخترش حرفی بزنم . روزایی که چشای ندا باند پیچی شده  تو یه اتاق خصوصی هم بود و اکثر ساعات من در کنارش بودم . حتی ساعتها ما رو تنها میذاشتند نه به این خاطر که بخوان هوای عاشقا رو داشته باشن بلکه واسه این که دخترشون بتونه با حفظ روحیه اش دوباره ببینه و با اونی که واسش در نظر گرفتن ازدواج کنه . من روی صندلی همراه وکنار تخت ندا می نشستم و ساکت به درد هایی که باید تحمل می کردم فکر می کردم . اون دستشو از کنار تخت به روی صندلی و طرف دست من دراز می کرد . من دستشو می گرفتم تو دستام . هنوز پر از حرارت عشق بود . شاید خیلی بیشتر از قبل شاید از بی نهایت هم بیشتر . گاهی دستشو به لبام می چسبوندم و می بوسیدمش -نوید یکی لبمو نمی بوسی ؟/؟از اون بوسه های داغ داغ -دختر تو دیوونه شدی ؟/؟اینجا هر دقیقه ممکنه یکی برسه . فقط چند ثانیه ها . انگار اینجا رو با کنار دریا اشتباه گرفتی . تازه اونجا هم این قدر هر کی به هر کی نبود .لبمو واسه چند لحظه مسذاشتم رو لباش . تا میومدم ول کنم وورش دارم می دیدم همچین بهم چسبیده و عاشقانه داره می بوسه که دلم نمیومد ولش کنم . یه بار نزدیک بود گند بزنیم . یعنی زدیم . خانوم طبق معمول تخت بیمارستانو با تخت خونه اشتباه گرفته و بازم داشت منو می بوسید که یهو دری که تا آخر بسته بودمش صدا می کنه ومنم یک آن خودمو ازش جدا می کنم ولی ظاهرا خانوم پرستار یه چیزایی فهمیده بود -یه خورده گرمش شده بود داشتم روسریشو می دادم عقب . می دونستم دارم چرند میگم . منو یه گوشه ای کشید و گفت داداش می دونم خیلی دوستش داری از کی تا حالا روسری رو روی صورت و دور لب می بندن ؟/؟سرخ شده بودم رفتم طرف ندا .. پرستار رفته بود .-نوید من خیلی هیجان دارم . خودت قول دادی تنهام نمیذاری . منم تا این باند ها رو ورداشتم و چشامو باز کردم می خوام بگیرمش طرف تو . چشای من به امید دیدن تو حتما می تونه ببینه . حتما . من میدونم .واسه دیدن تو هم که شده من خوب میشم . وقتی بتونم ببینم دیگه هیچی نمی خوام . تو رو دارم که دیگه از هر خواستنی دیگه ای که تو این دنیای بزرگ وجود داره واسم خواستنی تری . بعضی وقتا پیش خودم میگم . شاید اگه این اتفاق نمیفتاد هیچوقت نمی تونستم لذت عشقو درک کنم . هیچوقت با تو آشنا نمی شدم . پس من حق ندارم واسه چیزایی که از دست دادم ناراحت باشم . من خیلی خوشحالم . هیچ کار خدا بی دلیل نیست . همه کارهاش از رو حکمت و حسابه . وقتی ندا این حرفا رو می زد من دلم می لرزید . خدایا من میخوام بگم اون یه فرشته هست می بینم که خودت فرمودی مقام انسان را بر تر از فرشته قرار دادی . پس من می تونم بگم که اون از یه انسان هم بر تره . من چطور می تونم این قدر پست باشم که عذابش بدم ... نوید ولش کن تو خوبی ندارو می خوای . چند روز عذاب می کشه بعدا خودش می فهمه که حکمت کار در این بوده که ازم جداشه . دوباره زد به سرم و یه کانال دیگه رو گرفتم -ندا اگه من نبودم با پسرعموت ازدواج می کردی ؟/؟-نوید اگه نمی شناختمت مطمئن بودم که مشروب خوردی . من این روزا شوق  و ذوق و هیجان واسترس زیاد دارم تو دیگه چته ؟/؟.ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

به قول شاعر گشادی درد بی درمان گشادی!!
این که میبینی نظر نمیزاریم فقط درد گشادیه
نه چیز دیگه
ملتی هستیم که تا چیزی رو داریم قدرش رو نداریم ! خلاصه که شما به دل نگیر اگه کسی نظر نمیده
این بکگروند مشکیت هم که گاییده!!

ایرانی گفت...

آشنای خوب من سلام .شما گل هستید من که همچین جسارتی به شما نمی کنم که ...باشید .گاهی وقتا آدم تنبلیش میشه .مثلا میخواد یه نظر بده وقت نمی کنه پیش خودش میگه برم یه سری به سایتهای دیگه بزنم ببینم داستان جدیدچی گذاشته .دراین که ملتی هستیم که قدر چیزایی روکه داریم نمی دونیم شکی نیست البته نه در مورد نظر ندادن یا داستانهای این سایت به طور کل در مورد سایر مسائل میگم .من وامیر با این مسئله که کم نظرمیدن یا نمیدن یه جوری خودمونو وفق دادیم ولی اگه هماهنگی ومشارکت دوستان بیشتر می بود انگیزه ما هم برای نوشتن یا انتشار داستانهای بیشتر, بیشتر می شد .درمورد زمینه مشکی با نوشته سفید اگه واقعا آرار دهنده بوده و دوستان زیادی رو اذیت می کنه امیدوارم اعلام کنند تا امیرگرامی برای تو آشنای خوب و بقیه اقدام اساسی بکنه .ظاهرا اکثرا خبر ندارن که سایت دوباره بازشده .شاید حدود چهل درصد مطلع شده باشند .روز وروز گار بر شما وعزیزانت خوش باد !..ایرانی

ناشناس گفت...

irani chi begam ......

In ghesmatet ham ghoghaaa bod

In ghesmatash alaki geryam migire....


Alan cheshmam khise....

Vali ham ghaleb khobe ham range neveshte ha

Bazam tnx

13

ایرانی گفت...

بازم ازت ممنونم که این نوشته های آماتوری منو می خونی وهم نظرات گرم وپرشورتو واسه سایت می فرستی واقعا خسته نباشی .امشب دیگه کولاک کردی .متشکرم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر