ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سفر پر برکت

وقتی داشتم داستانهای وبلاگ امیر سکسی رو می خوندم فکر نمی کردم که یه روز منم علاقمند بشم به این که یه ناخنکی به فک و فامیلام اونم از اون محرمهاش و اونم از اون محرمهای یک یکش بزنم . من اسمم بهداده و 18 سالمه و یه آبجی دارم به اسم بهاره که یه ساله ازدواج کرده و یه ماهه طلاق گرفته 19سالشه و مامان ماهرخ من که خیلی هم خوشگل و نازه یه بیست سالی ازم بزرگتره . در هر حال بابا امیر چون کار داشت و نمی تونست باهامون بیاد کلید ویلای شمالو داد دستمون و گفت بریم یه هوایی تازه کنیم و این دختره هم که طلاق رو اعصاب و روانش اثر گذاشته یه خورده آروم بگیره . قرار بود مامان بزرگ  من ایران خانوم هم که بهش می گفتن ایرانی  باهاشون بره که یه کاری واسش پیش اومد و نتونست بره . راستش من اول حوصله ام نمی گرفت که باهاشون برم ولی وقتی دیدم که اونجا هم میشه لپ تابمو ببرم و به اینترنت وصل شم و برم تو سایت امیر سکسی رضایت دادم . بهاره وقتی شمال زیبا و دریای آروم و تابستون پرشور منطقه رو دید تا حدودی غمهاشو از یاد برد . شوهرش بهش خیانت کرده بود واونم نمی تونست تحمل کنه .. منم از وقتی که داستانهای مهیج امیر سکسی رو می خوندم و اونم از شوهرش جدا شده بود یه گرایش خاصی نسبت به اون پیدا کرده بودم . به خصوص که وقتی آزاد شده بود خیلی راحت تر لباس می پوشید وبر جستگیهای تن و بدن خودشو نشون می داد . اینو هم بگم که من در رشته الکترونیک درس می خوندم واز اونایی بودم که واقعا درسو برای درس می خوندم و در همین رشته هم تو دانشگاه قبول شده بودم که تا دوسه ماه دیگه ترم اولو باید شروع می کردم . هرکی از فک و فامیلا می خواست که دم در خونه اش یا داخل اتاقا و راه پله هاش یه دوربین مخفی کار بذاره میومد سراغ من . دیگه حسابی تو این کار خبره شده بودم . یه فکر شیطانی هم به سرم زده بود این که یکی از اینا تو اتاق خواهرم کار بذارم و یه جوری اونو اتصالش بدم به تلویزیون اتاق خودم . باید یه کاری می کردم که رد و نشونی چیزی هم بر جا نمی ذاشتم واین چشمهای دوربین رو تابلو نمی کردم . خوشبختانه هیچکدوم از این دونفر از این چیزا چیزی سر در نمی آوردند . یه روز که دو تایی اشون رفتن دریا من موندم خونه و ترتیب همه کارا رو دادم . توی دو تا از این اتاقا و در هر اتاق هم چند جا از این کارا کردم . البته مجبورشدم به تکنولوژی پایین تری بسنده کنم تا لو نرم . یکی دوجا هم که تابلو شده بود واسه شون تو جیه کردم که برای این که بتونیم دم در خونه رو کنترل کنیم .. بگذریم کارم در اومده بود . هرشب اتاق خوابا رو زیر نظر می گرفتم ببینم چه خبره . بهاره خیلی با خودش ور می رفت . هرچه بود یه سالی کیر خورده بود و معتاد شده بود واگه میخواست یهو دست بکشه واسش سخت بود . گاهی دستشو می برد داخل شورتش وهمون کارایی که پسرا می کنن و جلق می زنن شبیه شو انجام می داد . دوست داشتم کونشو ببینم . ولی بیشتر وقتا اونو از روبرو می دیدم . مامان هم که تو اتاق خودش با لباس خواب سکس خودش می گرفت می خوابید . مامان خوشگل تر از بهاره بود ولی نشون می داد که ازش خیلی بزرگتره . دوسه شب که گذشت یه اتفاق جالبی افتاد واین که دیدم مامان رفت به اتاق بهاره وکنار تختش قرار گرفت و درجا اونو بوسید . سر در نیاوردم که چه وقت این کاراست -ببینم مامان مطمئنی که بهداد خوابه ؟/؟-آره اون عادت داره این وقتا می خوابه . حداقل اینو می دونم که چشاشو بسته . صدای تلویزیونش هم نمیاد . تازه بیدار هم باشه چیکار به کار ما داره -مامان اون این روزا خیلی ناقلا شده یه جورایی به من نگاه می کنه از اون نگاههایی که انگار میخواد بیاد و رو من سوار شه و ترتیب منو بده -بس کن لبتو گاز بگیر دختر اون داداشته -مگه من و تو مادر و دختر نیستیم ؟/؟-ما دو قطب  همنام هستیم .. از این قسمت حرف اونا چیزی سر در نیاوردم . نمی دونستم چی میگن . - مامان ! تهرون که بودیم یه بار رفتم سر کامپیوترش رفته بود تو سایت امیر سکسی -امیرسکسی کیه بهار ه جون من همچین کسی رو نمی شناسم -مامان قرار نیست که بشناسیمش . الان هزاران نفر حسش می کنن . اگه بخواهیم به قیافه بشناسیمش که دیگه نه از تاک نشونی می مونه نه از تاک نشان . بگذریم اون خیلی زبله -ببینم بهاره تو با این امیر سکسی رابطه داری ؟/؟-چی میگی مادر اون یه سایت پر از داستانهای سکسی منحصر به فرد داره که وقتی آدم اونارو می خونه دوست داره با همه فک و فامیلاش سکس داشته باشه -حالا بیا بهاره جون این قدر وقتمونو تلف نکنیم . من که نخونده هوس داره منو می کشه . اگه بخونم این داستانهاشو که روز روشن باید برم کنار دریا و کوس و کونمو نمایش بدم . از این جا به بعد بود که جواب سوالمو گرفتم . بهاره جون لباس خواب مامان ماهرخ رو از تنش در آورد و مامان هم شورت وسوتین بهاره رو کند .  داشتم صحنه هایی رو می دیدم که تو فیلمهای سکسی دیده بودم . یه لز بین دو تا زن این بار مادر و خواهر . به خودم آفرین گفتم که دوربین رو یه جای خوب کار گذاشته خیلی راحت جریانو می دیدم . هرچند داخل کوس و اون محوطه زیاد درشت به نظر نمی رسید ولی حسش می کردم . مادر وخواهر جون بوسه لب به لبو شروع کرده بودند و رفتن رو سینه های هم و اونا رو به هم چسبوندند . از اونجا رفتند به حرکت کوس به کوس . چقدر دلم می خواست کوس هر دو تا شونو درشت ببینم . درشت درشت از نزدیک . کیرم شق شده بود . بی اختیار روشو دست می کشیدم . هوس گاییدن هر دو نفرشون مخصوصا آبجی به سرم افتاده بود . نمی دونستم کارو از کجا شروع کنم . با چه بهانه ای برم داخل . تازه در اتاقو از داخل قفل کرده بودند و منم راهی نداشتم یه پنجره بود که اونم پشتش میله گذاشته بودند یعنی از همون دزد گیرا . اوخ جون یه راه دیگه هم بود ولی خیلی سخت و خطر ناک بود . وشایدم تا می خواستم خودمو به اونا برسونم فراریشون می دادم . ولی حداقل یکیشونو می تونستم به چنگ بیارم . اونم خواهرم بود ولی بازم بستگی به شرایط داشت . زنگ زدم به موبایل مامان . اونا که از تماس کوس با کوس خیلی کیف می کردند حالشون گرفته شد -برم ببینم شاید پدرت یه کاری داشته باشه .یه موقع نکنه راه بیفته بیاد این طرف . منم از فرصت استفاده کرده فوری رفتم یه گوشه ای پنهان شدم و به محض این که مامان رفت اتاق خودش منم رفتم سراغ بهاره .. یه جیغی کشید که مامان نگاه نکرد کی واسش زنگ می زنه . رفتم طرفش و بغلش کردم و به زور خواستم اونو ببوسم ولی دست و پا می زد و فحش می داد خفه شو آشغال عوضی کثافت صبرکن بابا بیاد بهش میگم -منم بهش میگم . خودم پشت در بودم و همه چی رو می شنیدم و یه خورده می دیدم که تو و مامان چیکار می کردین . مامان سر رسیده بود . می خواست یکی بذاره زیر گوشم . دستشو گرفتم . خنده دار بود . دوتایی لخت لخت بودند به من که حداقل یه شورت و شلوارکی پام بود می گفتند خجالت نمی کشی ؟/؟اینو که شنیدم عصبانی شدم و همونو هم از پام در آوردم و به طرف بهاره یورش بردم . مامان جیغ می زد -هرچی داد بزنی فایده ای نداره . آبرومونو پیش همسایه ها می بری . بهاره رو انداخته بودم زمین و افتاده بودم روش و مامان هم افتاده بود رو من و با این که هر دو تاشون با جفتک زدنهاشون بدنمو می کوبیدند ولی از تماس اندامشون با تن خودم فوق العاده لذت می بردم . لبامو انداختم رو لبای بهاره .-می دونم که تو هم تشنه ای . دستمو مالیدم روی کوسش .-نگاه کن ایناهاش این همش هوسه -خفه شو بهداد . دیدی مامان گفتم وبلاگ امیرسکسی کار خودشو می کنه .-بچه مردم چه گناهی کرده . انگار اون گفته که برین خوار مادرتونو بگایین . مادرم منو خیلی دوست داشت . نمی خواست زیادم منو مورد ضرب و شتم قرار بده و بهم آسیبی یرسونه . واسه همین شروع کرد به نصیحت کردن و فکر می کرد این حرفا تاثیری داره -عزیزم ! من اگه با خواهرت این کارو می کردم واسه این بود که اون تازه از شوهرش جدا شده . روحیه اش کسله هر لحظه ممکنه به انحراف کشیده شه آبروی خودش و خونواده اشو ببره . خواستم یه کمکی کرده باشم . دستمو گذاشتم رو گردن آبجی و کیرمو رو به مادر گرفتم و گفتم مامان اگه کمکی بخواد بشه این یکی بهتر می تونه کمک بکنه و ازش کار بر میاد و منم خوشحال میشم یه کمکی به آبجی خودم کرده باشم و یه سهمی در این راه داشته باشم . مامان خورد و جیکش در نیومد . فقط چشمش که به کیر من خورد متوجه شدم که یه خورده از آب کمر خودمو باید واسه اون نگه داشته باشم . چون اونم زیاد اهل تعارف و تشریفاته -باز کن بهاره چاک پاتو باز کن -دخترم بازش کن چاره چیه تا اینجای قضیه رو که پیش رفته . اگه به بابات بگه رسوا میشیم . بهاره که زبونش یه چیزی می گفت و کوسش یه چیز دیگه پاهاشو به دو طرف باز کرد و من تا می تونستم با شدت و بیرحمی کیرمو می زدم به ته کوسش -وایییییی داداشششششششش کوسسسسسسسمو جرررررردادی . نکن نکن -کیییییییرررررررر نمی خوای ؟/؟خسته نشدی از این که مدتیه کیر نرفته تو کوست ؟/؟-آره من میخوام من کییییییییررررررر می خوام . کیر تو داداشی هم باشه قبوله ولی دردم میاد . دیدم که رام شده منم آرام شدم و احساسی تر به گاییدنم ادامه دادم . بهاره نمیدونی که چقدر دوستت دارم و منتظر همچین لحظه هایی بودم -آره میدونم ازبس میری وبلاگ امیر سکسی -نه گذشته از اینا تو خودت وسوسه انگیزی . تودل برو و خواستنی هستی . طوری هستی که من اصلا فکر نمی کردم خواهرم باشی . مامان که تا چند دقیقه قبلش داشت نهی از منکر می کرد چسبید به امر به معروف و گفت اوهوی به فکر منم باشین که با این حرفاتون حالی به حالی میشم . بهاره به حرف اومد و گفت مادر جون بیا جلوتر بیکار نشین . می دونم بهداد هوای تو رو هم داره . حالا که تا اینجاشو اومده از اینجا به بعدشم بذاریم راحت بره . چیکار کنیم یه داداش بیشتر نداریم که .-منم یه پسر بیشتر ندارم .-مامانی گلم هدفم اینه که آبجی به بیراهه نره .-یعنی میگی کارت که تموم شد کاری به کارم نداری ؟/؟شیرمو حرامت می کنم اگه بخوای دلمو بشکنی .-مامان دیگه کمر و آب واسم نمی مونه که بعد از آبجی حشری بیام سراغ تو . تو که تا پنج دقیقه پیش رفته بودی منبر و روضه می خوندی . چی شد یدفعه . دستشو آورد جلو و اون لحظه ای که کیرمو از کوس بهاره کشیده بودم بیرون یه دستی روش کشید و گفت از این بپرس .-مامان حالا کجاشو دیدی ؟/؟شنیدن کی بود مانند دیدن .. دیدن کی بود مانند خوردن .. مامان لباشو به لبان من نزدیک کرد و خودشو بهم چسبوند دستمو دور کمرش حلقه زدم و در حال بوسیدن اون بهاره رو می گاییدم دوتایی رو با هم داشتم . زبون ماهرخ خوشگله رو تو دهنم می گردوندم و زیر گوشش گفتم مامان اجازه بده بهاره رو به ارگاسم برسونم از خجالتت درمیام -قول دادی ها -مامان کلی وقت داریم -آهای چیه پشت سر من دارین حرف می زنین کارتو بکن بهداد . کون بهاره رو گرفتم تو بغلم و چاک کوسشو باز کردم و تا می تونستم از کوس نازش کام گرفتم . شوهره چطور دلش اومد کوس به این رو فرمی رو ولش کنه . حتما تنوع طلب بود . دستش درد نکنه که آبجی مونو یه جور دیگه ای تحویلمون داد . اونو یه پهلو کرده یه پاشو بالا آورده تا راه کوس تنگشو باز تر کنم و کیر کلفتم زیاد اذیتش نکنه . سینه های درشتشو گرفته بود تو دستاش و به طرف دهنش می فرستاد و می خواست میکشون بزنه -بهاره جون قربون گردن نازت بشه این داداش تو به من بگو خودم میکشون می زنم . نوک سینه های ناز و آبدارشو گذاشتم تو دهنم -داداششششش تند تر بکن کیییییییرررررتو هر جوری دوست داری بکوب به کوسم . منو بزن دیگه نمیگم دردم میاد . زودباش دارم آتیش می گیرم . تنم گر گرفته -من بد تر از توام بهاره .. تو دلم گفتم همین یکی تو برام بسی . این مامانو چیکارش کنم . یکساعت رو این دختره کار می کردم هنوز ارضا نشده بود . شاید شوهره واسه همین چیزا ازش فراری شده بود . آخرش اونو گرفتم به دیوار اتاق چسبوندم تا فشار ضرباتو بیشتر کنم و به خودمم فشار می آوردم که آبمو تو کوس آبجی خالی نکنم و هیچی نشده یه یادگاری نذارم ...-خوبه خوبه بهداد همین جوری خوبه خسته ات کردم . جوووووووون جووووووون می خوام این دیوارو بشکافم و یه طرف در برم .-فعلا که داری منو می شکافی -خسته ات کردم داداش کیف کردم . دستت درد نکنه اوووووففففف چقدر باحال بود بازم میخوام -فکر من و مامانو نمی کنی .؟/؟حالا من آبمو کجا خالی کنم . مامان ماهرخ اومد جلو و گفت می تونی بریزی تو کوس من . من بار دار نمیشم . خطری نیستم -مامان از اون حرفا می زنی ها . الان داداش تو این وضعیت با من حال کرده و میخواد حالشو با من تکمیل کنه . بهداد جون بریز تو کون من . تو سوراخ کون من یا هر جا که دوست داری -حالا با هم دعوا نیفتین به هر دوتاتون آب میدم . وقت وسیعه -آره زنگ می زنم به بابا و میگم واسه روحیه بهاره چند روز دیگه هم اینجا بمونیم بد نیست -مامان جون تو تهرون خودمون هم می تونیم از این کارا زیاد بکنیم -آره عزیز ولی اینجا امنیتش بهتره و بیشتر و صفاش هم بیشتره -قربون صفات مامانی -قربون وفات پسرم .. مامان خودش یه کرم مخصوص آورد ورو سوراخ آبجی کشید و خایه مالی منم کرد . رو آبجی گلم سوار شده وکیرمو نرم نرم فرو کردم تو کون بهاره . فکر نکنم سی ثانیه هم تونسته باشم از کونش فیض ببرم . اون قدر داغم کرده بود و آبم جمع شده بود که بدون کوچکترین فشار و کمترین اراده ای خیلی راحت تو کون آبجی بهاره خالی کردم . بهاره با یه ناز خاصی گفت داداش -جان داداش -کونمو سوزوندی ولی خیلی حال میده -می دونم چی میگی آخخخخخخ منم که داشتم می ریختم تو سوراخ کونت اینو فهمیدم داغ داغ بود وریخت توکونت ولی خنک شدم -آهای بهداد خنک شدم و از این حرفا حالیم نیست . حالا نوبت منه که واسم داغ شی .-مامان یه خورده صبرکن دوباره صاف وایسه -من این چیزا حالیم نیست . چقدر باید تماشاگر باشم . تازه از فردا منم میخوام برم این داستانهای امیر سکسی رو بخونم بیشتر به هیجان بیام -مامان توکه نخونده داری آبمون می کنی وای به این که اگه بخونی دیگه هیچی واسه آبجی نمیذاری . مامان دیگه یه لحظه هم صبر نکرد . کیر منو گرفت تو دهنش و با ساک زدن شقش کرد . مامان ناز و خوشگل من بیشتر از بهاره فتنه گری می کرد . اونو راحت می تونستم بکنم . یعنی تازه خالی کرده بودم و راحت تر می تونستم تو کوسش مانور بدم و خیس نکنم . دوست داشتم اونو هم وابسته به خودم کنم و بهش نشون بدم که بیخودی یه ساعت پشت خط نبوده -حرفای عاشقونه هم بهش می زدم . مامان دوستت دارم . عاشقتم در اختیارتم . چقدر لطیف و با احساسی . جسمت هم مثل روحت لطیف و زیباست خواستنیه -آهههههه بهداد بگو بازم حرفای قشنگ بزن .-مامان تشنه کوستم بذار میکش بزنم و خیسی اونو بخورم -هر چقدر دلت میخواد بخور آبمو خشک کن منو آتیش بزن . بهاره خودشو به ما نزدیک کرد .-دخترم برو اون طرف نوبت ماست که حال کنیم . کوس مامان تپل تر و چاق تر از کوس آبجی بود با این حال کم نیاوردم و با اشتها اونو لیس می زدم و خودمو با خیسی های اون سیراب می کردم ولی تمومی نداشت . خودم دو تا پاشو به دو طرف باز کرده و فرو کردم تو کوسش . اونم باهام همراهی می کرد تا لذت بیشتری ببره . از تخت اومدیم رو زمین . نشست و به طرف من قمبل کرد منم دو تا کف دستامو گذاشتم رو دو تا قاچای کونش و اونو به دو طرف بازش کرده و کیرمو با یه بوسه داغ از همون طرف روونه اش کردم تا بره . مامان هم دو تا کف دستشو گذاشته بود به روی زمین و خودشو به طرف عقب و بالا حرکت می داد . طوری که دوباره هوس خالی کردن داشتم -چیه بهدا د فکر کردی مامانت وارد نیست . فکر کردی مثل آبجی یخ زده اتم -مامان حالا این جوری در مورد من حرف می زنی . من یهو غافلگیر شده بودم چیکار می کردم -اگه راست میگی و غافلگیر شده بودی صبر می کردی اول بهداد بیاد سراغ مامانش بعد به خودت مسلط بشی وکوستو بدی . اون کم نمی آورد . نمی دونستم مامانو چطور به ارگاسم برسونم . اونو هم چسبوندم به دیوار . منتهی به صورت نیم خوابیده . وبه صورت نود درجه کمرشو به دیوار چسبوندم و جفت پاهاشو گرفتم تو دستم وبالا آورده کیرمو گذاشتم تو کوسش . راه فرار نداشت ومنم تا می تونستم کیرمو فرو می کردم تو کوس مامان ماهرخ و درش می آوردم -عزیزم بهداد کوسسسسسس پاررررره پارررررررره منو آبش کردی . فردا دیگه چی رو می خوای بکنی . چی می مونه که فردا به کیییییرررررت بچسبه تو که منو کشتی -مامان من هستم اگه کم آوردی کوس من هست که به داداش برسه -اووووففففف چی میگی بهاره این حرفا ناز سکس و عشقبازیه اگه شلوغ کنی می فرستمت بری تهرون خودم همینجا بهدادو تامینش می کنم . دوتایی مون ساکت شده بودیم . حس کردم مامان تمام فکرشو متوجه ارگاسمش کرده . اونم نمی دونست کجا فرارکنه وخودشو خلاص کنه . فقط پنجه هاشو به هم می فشرد . ووقتی که آروم گرفت منم ریختم تو کوسش .-جااااااان ماااااامااااان چفدر منتظرش بودم .-بریز بازم بریز بازم آب می خوام . دستاتو باز کن من صاف کنم کمرمو میزان کنم . نمی خوام آبت حروم شه بریزه . می خوام همش جذب کوسم شه . گوارای وجودم شه . گوشت تنم شه وقتی این حرفا رو می زد بهاره از حسادت داشت می ترکید . اون شب سه تایی مون رفتیم رو تخت مامان خوابیدیم ولی تا صبح دست از سرم ور نمی داشتن . فردای آن روز بابا باهامون تماس گرفت که مرخصیش واسه هفته دیگه جور میشه وقرار شد که بازم تو ویلای شمال بمونیم . تا بابا برسه همه مون خیلی خوشحال بودیم ولی پدر من در میومد . می دونم برای هفته بعدش که بابا می خواست بیاد مامان ناراحت می شد چون اون وقت باید منو می سپرد دست آبجی بهاره ام تا این که به  تهرون برسیم . در هر حال اون شب اولی که با هم سکس داشتیم وقتی که صبح از خواب پا شدیم اولین کاری که کرد این بود که بره یه لپ تاب واسه خودش بگیره -مامان تو کامپیوتر می خوای چیکارکنی ماداریم دیگه -نه بچه ها این جوری اعصابم راحت تره شما هر کدومتون میرین سر وبلاگ امیر سکسی داستانهاشو می خونین منم دوست دارم با لپ تاب خودم برم به این سایت و واسه خودم مستقل باشم تا هرلحظه مزاحم شما نشم .. -مامان تو هم آره ؟/؟!... پایان .. نویسنده ... ایرانی

9 نظرات:

Paboose khoshgela گفت...

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی بود
ممنون امیر جان که به نظرات ما توجه می کنی
بازم بذار

سعید گفت...

سلام
خسته نباشی. دمت گرم این دفعه با توپ پر اومدی و 4 تا داستان رو رفتی.
ممنون

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیزم خسته نباشی اول از داستانت که مثل همیشه زیبا بود تشکر میکنم بعد اومدن امیر عزیز رو بهت تبریک میگم امید وارم دیگه تنهات نظاره دوست دارم این وبلاگ تک تک باشه که برای من هست دوست دار شما
--------------امید ---------------

ناشناس گفت...

kheyli khob bood mamnon az irani aziz :X
bazam dastan khahar o bardar bezar
!!!
age mitoni dastanaye donbale dar bishtar az 5-6 ghesmat nazar ke age kasi vaght kam dare berese bekhone va az dastanaye zibaye shoma bahre bebare
:) m&m

saeed گفت...

خوب بود خسته نباشی ایرانی جون

ایرانی گفت...

سلام گرم من به پابوس خوشگلا سعید جان و امید عزیز و آشنای گرامی من ! از این که از این داستان من خوشتون اومده ممنونم .کم و کاستیها رو به بزرگواری خودتون ببخشید .در مورد داستانهای دنباله دار بگم که اونایی روکه معمولی ترن و سوژه های معمولی تری دارن سعی می کنم در چند قسمت تمومش کنم ولی بعضی ها رو برای ا تمامش هنوز فکری نکردم و ادامه داشته باشه بهتره .به عنوان مثال داستان مامان آمپولی یک داستان لزه و طرفداراش می تونن یه جوری تا اطلاع ثانوی خودشو باهاش وفق بدن یا داستان حرف حرف بابا که در زمینه سکس پدر و دختره که فعلا ادامه داره ولی زن ذلیل مرد ذلیل و شوخی یا جدی که تا آخر همین ماه تموم میشه .ویه مثال دیگه هم بزنم روضه خونی رو کم کنم من از پنجشنبه میخوام داستان هر کی به هر کی رو که تم اصلی اون یک سکس بزرگ خانوادگیه شروع کنم به انتشارش . 6 قسمتشو تا حالا نوشتم هنوز به هسته اصلی نرسیدم .البته این 6 قسمت هم با سکس و موضوعات متنوع همراست .حالا اگه به هسته یا هسته های اصلی برسم کلی سکس هم میشه بین جمعیت فک و فامیل وبا گفتگوها و موضوعات خاص و...ردیف کرد .با این حساب لطف این داستان در اینه که تا دهها قسمت هم ادامه داشته باشه وهر قسمت رو میشه در خیال یک قسمت جدا گانه به حساب آورد دیگه نمیشه مثل فیلم شعله یا سنگام حسابش کرد که آخرش چی میشه .بازم سپاسگزارم از محبت و عنایت شما ...ایرانی

jemco گفت...

خسته نباشی ایرانی عزیز
داستان عالی و توپی بود
همیشه سربلند باشی...

matin گفت...

اقا خیلی خیلی عالی بود مرسی حرف نداشت

ایرانی گفت...

جمکوی عزیز و متین خان گلم سپاس از پیامهای گرم شما.شاد و تندرست باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر