ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان آمپولی من 7

شورت عزیزو دیگه کاملا از پاش در آوردم . من فقط یه شورت پام بود . تازه با این همه لخت شدن هوا داشت واسه مون معتدل می شد . مادر بزرگ کاملا لخت و پشت به من قرار داشت . مادر بزرگ که میگم ظاهرش جوون بود و مثل اونایی نبود که تمام تنشون چین و چروک داشته باشه و هنوز کلی کار داشت تا پنجاه سالش بشه . خیلی دوست داشت خوشحالش کنم . کف دست کوچولومو از لای کونش و از همون پشت گذاشتم رو کوسش وفرو کردم داخل . اوخ چقدر خیس بود و یه خورده هم چسبناک .-آهههههه آهههههههه -عزیز دردت میاد -نه الهی فدای اون دستای کوچولوت بشم . خیلی خوشم میاد کیف می کنم . ادامه بده ادامه بده . حال می کنم . اون داشت با دستاش سینه های درشتمو می مالید و مدام می گفت بالاخره دارم به آرزوم می رسم . عیبی نداره اگه امشب ارگاسمم نشدم بازم یه پیروزی دیگه نصیبم شده .-ارگاسم دیگه چیه عزیز -خودم بهت یاد میدم . خودم روی تو پیاده اش می کنم دلبندم . هنوز زوده صبر کن موقعش برسه . الان بخوام واست تعریف کنم فایده ای نداره . بعضی چیزاست که در عمل خودشو نشون میده . اینم یکی از اون چیزاست . شاید دوسال دیگه یه خورده زودتر یا دیر تر بشه متوجهت کرد .. رویا رویا جونم تو خیلی داری استاد میشی . اینارو که می بینی این خیسی ها همون آب شدن غده هاست دیگه ... راستش این قسمت از حرفاشو نفهمیدم و سوال هم نکردم -عزیزم می تونی مچ و یه خورده بالاترشم بفرستی داخل -عزیز! داخل کوسو میگی دیگه -اوخ  عزیز قربون تو دختر فهمیده اش بره . دستای لاغرم خیلی راحت توی کوس عزیز جون حرکت می کرد -یه خورده تند تر تند تر اوووووففففففف من میخوام .جااااااااااان . سعی داشتم خودمو بیشتر تو دلش جاکنم و اونم بیشتر بهم افتخار کنه واسه همین اصطلاحاتی رو که در این چند ساله اخیر یاد گرفته و تازه معنی بعضی از اونا رو می فهمیدم به کار می بردم -عزیز جون اندازه یه کیر کلفت میشه -اوخ نگو با حال تر از یه کیر کلفت . وقتی این دستای قشنگ و جادویی هست کیر کلفت دیگه به چه دردی می خوره . او این حرفا رو می زد و من با دستام بیشتر فرو می کردم توی کوسش و بیرون می کشیدم و دوباره فرو می کردم -رویا رویا جووووووووون تنم داره می لرزه . واییییییی بکن بکن . عزیزم خیلی واردی . ولی هنوز خیلی زوده بتونی ارضام کنی . با اون یکی دستت کونمو فشارش بگیر من دیگه نمی تونم .. نه . .نه   . نه خودمو لوس کرده و گفتم عزیز منو دوست داری ؟/؟-آآره آره قربون شکل ماهت برم تو رو از رزای خودم هم بیشتر دوست دارم . حرفشو گوش کردم کونشو فشار می گرفتم ویه دست دیگه امو تا یه خورده بالاتر از مچو فرو می کردمش تو کوس و بیرون می کشیدم بیرون . یه چند دقیقه ای که گذشت گفتم اگه دوست داری و هنوز غده از بین نرفته می تونم کوستو میک بزنم -نه .. باورم نمیشه رویا نگو واییییییی که دلم آب افتاد . قربونت برم . دور تو رو باید طلا گرفت . من یکی دیگه ولت نمی کنم . اصلا باید بیای بچه خودم شی . دهن تمیز و کوچولوتو میخوای رو کوس من بکشی ؟/؟بمیرم برات . صبر کن خودمو بشورم . عزیز رفت و فکر کنم کوسشو با آب و صابون شست و خشکش کرد و بر گشت . طاقباز دراز کشید و پاهاشو به دو طرف باز کرد . چشاشو نیمه باز و خمار کرده بود و در حالی که به من نگاه می کرد منتظر بود که یه کاری بکنم . ظاهرا متوجه شده بود که من در بعضی از این امورات اتوماتیکم و به طور خودکار می تونم وارد عمل شم خیلی بهتر و بیشتر از اونچه که تصورشو می کرد منتهی چون هنوز توان جسمی من زیاد نبود نمی تونستم اون جوری که از یه زن قوی انتظار می رفت من بتونم نیازشو بر آورده کنم . خیلی از این چیزارو چند سال بعد که بزرگتر و با تجربه تر شدم فهمیدم ولی اون روز دوست داشتم خودمو به آب و آتیش بزنم تا اون به وجودم افتخار کنه و به مامانم هم گزارش مثبت بده . دهنمو گذاشتم رو کوسش . بوی خوبی می داد . بوی صابون و تمیزی رو می داد . اولش یه خورده سختم بود و فکر می کردم شاید بدم بیاد . چون وقتی که فکر می کردم جیش از همین طرف میاد بیرون یه جوری می شدم ولی واسه شاد کردن مادر بزرگ حاضر بودم خیلی از این کارا رو انجام بدم و دهنمو گذاشتم رو کوس مادر بزرگ و با زبون کوچیکم کوسشو می لیسیدم . از این که با این کار من لذت می بره و جیغ می کشه ,از این که واسش یه شخصیت مهمی شدم که به من احتیاج داره و دیگه دعوام نمی کنه کیف می کردم -بخور بخور رویا جون رویا خوشگله ام خیلی کوسم میخاره . همه جام دیگه غده داره ورم کردم داغ شدم . عزیزم بخور که منم امشب تو رو مث یه شکلات خوشمزه می خورمت . واسه این که عرض کوسش کمتر شه تو دهنم بهتر جا بگیره دو طرفشو با دستاش جمع کرد تا بیشتر بره تو دهنم . مثل سر شیشه پستونک کوسشو میک می زدم . به هیجان اومده بود . چند لحظه بعد دستاشو فرو برده بود تو موهای سرم و به  شدت نوازشم می کرد و پاهاشو مثل اسب می زد به زمین . این حرکاتش واسم تازگی نداشت ولی هنوز عجیب و غریب بود . چون هنوز نفهمیده بودم که هوس چیه . این چیزی که ازش حرف می زنن چقدر می تونه به آدم لذت بده ؟/؟. فکر می کردم زن و شوهرا با هم ازدواج می کنن تا بچه بیارن و همین . به نظرم زورم نمی رسید چون عزیز جون مرتب داشت به سر و تن و سینه هاش دست می کشید و می خواست هر طوری شده خودشو ارضا کنه . حتی کوسشو هم حرکت می داد و به لب و دهنم بیشتر فشار می داد . یه خورده از خیسی های کوس عزیز رفت تو دهنم . یه کم مزه آب دریای شمالو می داد .. ادامه دارد . . نویسنده ... ایرانی

10 نظرات:

کیوان گفت...

با سلام خدمت امیر و ایرانی عزیز
امیر جان در اینجا لازم دیدم بابت اینکه منو لایق ارسال دعوتنامه د.نستی ازت تشکر کنم ممنون از زحمات تو و ایرانی عزیز.

Paboose khoshgela گفت...

امیر جان داستانات دیگه داره تکراری میشه اون شادابی قبلونداره...
از دیدن سکس مامان یا خواهر بذار....

Paboose khoshgela گفت...

امیر جان داستانات دیگه داره تکراری میشه اون شادابی قبلونداره...
از دیدن سکس مامان یا خواهر بذار....

Paboose khoshgela گفت...

امیر جان داستانات دیگه داره تکراری میشه اون شادابی قبلونداره...
از دیدن سکس مامان یا خواهر بذار....

saeed گفت...

خسته نباشین امیر و ایرانی عزیز

matin گفت...

داداش خیلی عالیه دستت درد نکنه مرسی

ایرانی گفت...

سلام به همگی دوستان کیوان جان پابوس خوشگلا آقا سعید و متین گلم ممنونم از لطف وهمراهی همه شما ..درپاسخ به پابوس عزیزم بگم که برای این که داستانها بتونه زضایت هر قشری روجلب کنه درزمینه های مختلفی داستان آماده کرده از جمله سکس بامامان خواهر خاله ...غریبه که یواش یواش منتشرش می کنیم و پس از پایان چند داستان دنباله دارهم چند تا دیگه رو می خوام جایگزین کنم که یکی از اونها اسمش هر کی به هرکی بوده که می خوام خیالی تر از داستانهای قبلی باشه طوری که از جذابیت احتمالی اون کم نکنه وسیستم این داستان بر پایه یک سکس بزرگ خانوادگیه .فعلا که فقط پنج قسمتشو نوشتم .دسته جمعی خدانگه دار ....ایرانی

داستانهای مامانی گفت...

اینم داستان خوب و جذابیه. ممنون

hero گفت...

amir jan va irani aziz khaste nabashid khili khob bood .

ایرانی گفت...

داستانهای مامانی عزیز و هروی گلم ازهمراهی ومحبت شما ممنونم .شادباشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر