ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 54

صبر و تحملم خیلی زیاد شده بود . حس می کردم غرورم جریحه دار شده و اعتماد به نفسم را از دست داده ام . حوصله سکس با دیگران را نداشتم . به هرکی از این بکنهای خود می رسیدم به دروغ می گفتم که سوراخهای کوس و کونم عفونی شده و حداقل یک ماه درمانم طول می کشه ومعاف از عملیات و نبرد تن به تن هستم که این جوری شاید وقتی هم برای خودم بخرم و بتونم این کوروش را به راه راست هدایت کنم . غروب پنجشنبه از داداشام اجازه گرفته و اومدم بیرون . سوار ماشینم شده و یه گوشه سنگر گرفتم . چشم از مغازه بر نمی داشتم . اونایی که کارشون دفتری بود و ارتباط خارجه نداشتن کمی زودتر تعطیل می شدن . به هر حال باید یکی دو ساعتی رو منتظر می نشستم . بر بخت بد خود لعنت می فرستادم که چرا باید کارم به این جاها کشیده شه . منی که باید الان زیر کیری از کیر های طرفدارام خوابیده باشم الکی دلمو خوش کردم به یکی که معلوم نیست تا کی باید منتشو بکشم . خوشبختانه پراید سفید رنگ کوروش جایی پارک بود که از داخل مغازه دید نداشت . بیشتر ماشینا که تو کوچه پس کوچه های اطراف پارک بود ویک ساعت بعد کوروش اومد بیرون . وای خدا کنه متوجه بیرون اومدن من از ماشین و بستن در نشه . اون وقت چه طوری می تونم پیشش چاخان کنم و بگم ماشینم خراب شده . اگرم صبر کنم تا اون سوار شه ممکنه از دستم در بره . خوشبختانه رفت سوپری بغل فروشگاه و منم جنگی اومدم پایین و چاخانها را برای تحویل دادن در ذهنم آماده کردم . وقتی که از مغازه بیرون اومد منم به طرف ماشینش رفتم . یه خورده باهام صمیمی تر شده بود -فرشته خانوم شما که هنوز نرفتین ؟/؟-آره یه ساعته که ماشین خراب شده . تعمیر کار حتما باید بیاد سر ماشین . منم سوییچو دادم به مغازه بغلی که آشنای ماست . الان پدرم با یه تعمیر کار میان تر تیبشو میدن . شما الان طرف منزل میرین ؟/؟-نه من طرفای انقلاب کار دارم بعدا میرم .-خب منم می تونم باهاتون بیام ؟/؟عجله ای هم ندارم . تا رسالت مزاحمتون میشم . اون یه مقدار راهو تاکسی می گیرم . خونسردانه و بی هیچ احساسی گفت بفر مایید .. حرصم گرفته بود دوست داشتم سرشو مثل گله گنجشک بچرخونم و از تنش جدا کنم . نکنه خواجه باشه و من خبر ندارم ؟/؟هر جوری شده باید بفهمم به چی فکر می کنه . باید از نگاهش همه چی رو بخونم . من به خاطرش نزدیکه یه هفته هست که از خیر کیر گذشتم . اون نباید با من همچه رفتاری داشته باشه و ازمن دریغش کنه . میدون انقلاب که رسیدیم داخل یکی از این کوچه ها پارک کرد ومنم باهاش پیاده شدم -تو چرا پیاده شدی ؟/؟-دوست دارم یه هوایی بخورم و دوری بزنم . یکی دو تا وسیله خرید و موقع برگشتن ازش پرسیدم تو گرسنه ات نیست بریم به دعوت من یه چیزی بخوریم ؟/؟-من عادت دارم با خانواده ام غذا بخورم یعنی بیرون چیزی نمی خورم . تازه وقتی یه مرد با یه زن بیرون میره درست نیست که زن دست به جیب کنه ... نمیدونم چرا احساس کردم که ممکنه زیاد پول نداشته باشه .-حالا این دفعه رو تخفیف بیا قول میدم ولخرجی نکنم . پیتزا دعوتت نمی کنم یه چیز کم هزینه می خوریم . کوکتل چطوره ؟/؟من فقط می خواستم وقت بخرم که بتونم بیشتر باهاش حرف بزنم . دور همون میدان انقلاب داخل یکی از همین چیز برگر فروشیها و دور یک میز نشستیم . این بار به هم نزدیک تر شده بودیم . درست روبروی هم قرار داشتیم یه لحظه سرشو بالا گرفت و برای چند ثانیه به چشام نگاه کرد . فوری تمرکز کرده فکرشو خوندم . با خودش می گفت خیلی خوشگل و مهربونی حیف که از هر چی زنه تو دنیا زده ام . حیف که به هیشکی نمی تونم اعتماد کنم . کاشکی بیشتر پول همرام بود و من می تونستم حساب کنم . اونم مث من کارمنده نباس بذارم الکی پولشوواسه من غریبه خرج کنه .. ...باید هر جوری شده ازش حرف می کشیدم ومی فهمیدم که چرا نسبت به زنا حساس شده -خیلی وضع اقتصادی این روزا بد شده اصلا جوونا نمی تونن تشکیل خونواده بدن . فضولی نشه ها تو هم واسه این گرونیهاست که تا حالا زن نگرفتی ؟/؟سکوت کرده و سرشو پایین انداخت و گفت چرا یه بار ازدواج کردم اما اون دیگه وجود نداره مرده .-یعنی حالا که مرده دیگه وجود نداره ؟/؟شما مردا همتون تا موقعی که زنتون زنده هست دوستش دارین وقتی که مرد یا علی الله . دوروز نشده میرین یه زن دیگه میستونین .. لبخند تلخی زد وگفت باز خوبه که ما زنده شونو دوست داریم اون به زنده منم رحم نکرد .-حالا قبرش کجاست ؟/؟کجا دفنش کردین ؟/؟راس راسی دیگه دوستش نداری ؟/؟سر خاکش نمیری ؟/؟واقعا که شما مردا همه تون بیوفایین -اجازه میدی بقیه غذامو بخورم ؟/؟وقتی رفتیم بیرون بهت میگم کجا چالش کردم .. چه بی ادب !اصلا این لحن در مورد یک مرده صحیح نبود . با این حال هنوز دوستش داشتم . هنوز دلم می خواست لخت لخت خودمو بندازم رو بدن لختش تا هر کاری دوست داره باهام بکنه . اصلا معلوم نبود بقیه عصرونه امو چه طور خوردم . خیلی کنجکاوشده بودم . دوست داشتم زودتر خارج شیم تا پشیمون نشده سر در بیارم که این آقا چشه . تو این گیر و دار موبایلم زنگ خورد فرشاد بود -ماشینتو دم در فروشگاه دیدم مگه برات اتفاقی افتاده ؟/؟کجایی حالا -نه چیزی نشده برمی گردم می برم . جایی کار داشتم بر می گردم . به تته پته افتاده بودم . به هر حال طوری راس و ریس کردم که هیچکدوم از طرفین مشکوک نشن . سوار ماشین شدیم . مجبور بودیم از جاهایی بریم که به طرح ترافیک بی احترامی نکرده جریمه نشیم . اصلا توی شهر به این شلوغی با وسیله شخصی این ور و اون ور رفتن اشتباهه . می خواستم بگم خریته گفتم بده یه موقع توهین میشه . ولی من خوشحال بودم که بیشتر می تونم در کنار کوروش جونم باشم . منتظر بودم ببینم چی میگه . نمیدونم این چرا همش دوست داشت از کوچه پس کوچه بره حتی موقعی که می خواست وارد خیابون اصلی بشه  بازم می پیچید داخل کوچه . به نظرم یاد همسر مرحومش افتاده اون جوری هم که فکر می کردم بی غیرت و بیوفا نبود . ماشینو زیر یه درخت پارک کرد . دستشو ازرو فرمون برداشت و به صندلی تکیه داد ... ای بابا چقدر لفتش میده . باباجون بگو توکه مارو نصفه عمر کردی . عجب غلطی کردم من که نپرسیدم توی رختخواب با زنت چیکارمی کردی ؟/؟یه سوال کردم اونم این که کجا دفنش کردین ... در همین افکار بودم که دیدم آقا بچه ما لب باز کرد وطوری صداشو بالا برده بود که انگار دعواداره وارث پدر طلبکاره -میخوای بدونی کجا چالش کردم ؟/؟مثل زنا که یکی رو نفرین می کنن ومی کوبن به سینه اشون چند تا مشت به سینه اش زد وگفت همین جا .. همین جا تو دلم دفنش کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

4 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز واقعا خوب بود یواش یواش فرشته خانوم داره ادم میشه داره جالب میشه
فرزاد .ص

ناشناس گفت...

سلام ایرانی واقعا خوبه از اقا امیرم تشکر کن به خاطر عمومی کردن دوباره ی سایت
رضا .ر

matin گفت...

این داستان داره وارد بحث عشقی میشه جالبه مرسی

ایرانی گفت...

داداش فرزاد آقا رضا و متین جان متشکرم از ارسال نظراتتون .امیر خان گل ما به خاطر عشقی که به شما ها داره سایتو دوباره عمومی کرده ..هدف رضایت شماست منتظر دریافت ایده های سازنده شما هستیم .این داستان هم از نظر احساسی در سیر صعودیه و این لابلا سکس هم فراموش نمیشه .موفق باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر