ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 49

روی تخت دراز کشیده چون قصد میثمو می دونستم پاهامو به دو طرف باز کردم . چهره و به خصوص چشماش شبیه به معتادایی شده بود که بیست و چار ساعته گوشه منقل نشسته باشند . با این یک بار تا آستانه فتح دروازه های خوشبختی و تحقق رویاهای خود پیش رفته بود هنوز به سختی باورش می شد که این من باشم که چاک پاها رو واسش باز کردم . لب و دهن و چونه و بینی گرمشو گذاشت رو کوسم . زبونشو که مث زبون یه بچه مار بود در آورد و رو کوسم کشید . من که در اول راه سوخته بودم وای به ادامه اش . باید دستامو یه جایی می رسوندم تا فکرم مشغول شه تا هوسمو یه جایی پخش کنم . خودمو عقب تر کشیدم و بالاتر . از بالای سر تا بالای کونمو به دیوار چسبوندم . پاهام به دو طرف چاک بیشتری پیدا کرده بود . شده بودم مث یه ژیمناست کار و مدل من هم شده بود یک مدل درختی که در کتابای درسی ریاضی و دستور نمونه اش زیاده . انگشتای دو تا دستمو لای هم گذاشته و پس کله میثمو به کوسم آروم فشار دادم طوری که مزاحم کوس لیسی اون نشم .-آهههههه جااااااان میثمممممم جوووووون بخورررررشششششش حالللللله فدای زبونتتتتت . تو خیلی واردییییی اووووووففففففف ممنونمممممم کوسسسسسسم همینو می خواست . عزیزم فقط بالا و وسطو نخور اون تیکه گوشتای کناری رو هم بذار تو دهنت . میکککککششششش بزززززن . دور و بر کوسسسسسم همه جاشششششش میخخخخخارره . همه جاششششش همه جاممم هوسسسسس داره . آببببببمو بیاررررر . میخوام خاللللی کنمممم . اگه بدونی داری معجزه می کنی . عزیزم این از ثواب جمعه ات . زود باش تند ترمن کییییییرررررررتو میخخخخوام . راستشو بگو نکنه کیییییییررررررت کوسسسسسسسممممو نمیخواد ؟/؟با این حرفام انرژی زیادی به میثم داده بودم . پرو بال گرفته بود . احساس مردانگی می کرد از این که می تونه به حال زنی که ده سال بزرگتر از خودشه مفید واقع بشه . از این که می تونه منو به اوج شهوت و هوس برسونه و خودشو سبک کنه . به اوج حشریت رسیده بودم . بدنم سست شده بود . دستام دیگه می لرزیدند . دستام از دور سرش افتادن رو تخت . حتی نایی نداشتم که سینه هامو فشار بدم که موقع ارضا شدنم اوج هوسمو کنترل کنم . فقط کوسمو کمی تکون می دادم که از سوختن بیشتر نجاتش بدم . ولی پشت چسبیده به دیوار و لنگای بازم مانع فرارم می شد . پس از راضی شدنم میثم همین جور داشت کوسمو می خورد .ا صلا تو باغ نبود نمی دونست که ممکنه یه زن در همچین حالتی به یه درجه از جنون هوسی برسه . چند لحظه ای رو تحمل کردم تا بتونم بهتر و بیشتر خودمو کنترل کنم . حالا دیگه فقط کیر می خواستم . این کیر بود که می تونست دوای دردم باشه . طوری از جام بلند شدم که میثم بیچاره ترسید . فکر کرد از دستش عصبانی شدم .-خاله جون کار بدی کردم ؟/؟دردت اومد ؟/؟منو ببخش -نه عزیزم کارت عالی بود . تو آبمو آوردی . ارضام کردی . الان فقط کیر می خوام یالله کیییییییرررررر فقط کیییییییییررررررر . زورم به هیکلش می رسید . 15 تا 20 کیلو ازش سنگین تر بودم . پیش خودم حساب کردم شاید برای اولین بار که کوس می کنه نتونه خوب راه سوراخ و ورود کیرو پیدا کنه خجالت بکشه . هرچند فیلم زیاد دیده البته این کیر,خودش همه فن حربف و ناقلاست وخیلی کارا ازش بر میاد . رو تخت درازش کردم و کوس سوخته و آتیش گرفته امو انداختم روش . کیرش که بعد از تخلیه فبلی شل شده دوباره تیز و شق شده بود . دو تا دستاشو که روی تخت پهن شده بود با دو تا دستای خودم گرفته و به اصطلاح قفلش کرده بودم . میثم کوچولو اسیر من شده بود . به شدت کوسمو به کیرش مالیده و بالا و پایین می کردم . هم داشتم گاییده می شدم هم داشتم می گاییدم . به خودش فشار می آورد و لب و دهنشو گاز می گرفت که آبش نیاد تا بیشتر بتونه بهم حال بده . کیرش از اون کیرایی بود که اگه خالی می کرد تا چند دقیقه به زور می تونست دوباره بره داخل و اگه هم می رفت شاید حال نمی داد -میثم یه خورده صبر کن خاله ات هنوز سیر نشده -نمی تونم نمی تونم .... سربالایی آبشو پاشوند داخل کوسم . چه ناز و معصومانه و مظلومانه چشاشو بسته بود !و با کیف ولذت هر چه تمامتر به کوسم آب می داد منم لذت می بردم ولی هنوز سیر نشده بودم . بنده خدا این یه تیکه رو هم تو باغ نبود . نمی دونست یا دستپاچه شده بود چی بود که اصلا فکرشو نکرد ممکنه با این آب کیرش بابا بشه . و این کارش می تونه خطر ناک باشه . هر چند من قرص ضد بار داری می خوردم ولی اون که نمی دونست . اینو به حساب بچگیش گذاشتم . دستمو دور کمرش گذاشته با یه چرخش بدون این که کیرشو از کوسم در بیارم این بار اونو رو خودم سوار کردم تا با تغییر پوزیشن منی هایی که وارد کوسم شدن داخل بدنم جذب بشن . چند لحظه حس کردم که کیر میثم جون شل شده و یواش یواش داره از کوس می زنه بیرون . واسه این که خجالت نکشه و احساس ضعف نکنه ازش خواستم که چند دقیقه ای رو استراحت کنیم . اولین تجربه اش بود . نباید فشار سنگینی بهش وارد می کردم . هر چه بود نمی تونست توان یک مرد با تجربه رو داشته باشه . ولی تا حالا هم خیلی خوب همراهی کرده بود . این دفعه با یک آب میوه ازش پذیرایی کردم . پس از چند دقیقه واسه این که سرد نشه روی تخت دمر کرده یه روغن مخصوص دادم دستش و ازش خواستم که پشت پا و کون و کمرمو چرب کنه و ماساژم بده . تا هم حالمو بکنم و هم این که داماد کوچولوی ما کیرش یواش یواش به جنگندگی چند دقیقه قبلش برسه . کونم در اثر فعالیتهای این چند هفته ای بر جسته تر و قشنگ تر هم شده بود و می دونم حسابی چشمای میثمو خیره کرده بود . تازه داشتم می فهمیدم که بچه ها چه سریع بزرگ میشن . و این پسرا رو نباید این قدر دست کم گرفت تازه این مظلوم و با ایمانش وای به حال زبل خانهاش که معلوم نیست چقدر تند و تیزن .-میثم جون همه جامو بمال . پشت و کون و رون و... ببینم چیکار می کنی . بازم بهش شاخ و بال داده و اونم شروع کرد و ناقلا میدونست بیشتر کجارو بماله که هم من و هم خودش بیشتر حالشو ببریم . خوب روغن مالیم کرد . دستشو گذاشت قسمت پایین کون و بالای رونم  مثل یه قایقی که از روی یه موج حرکت می کنه کف دستشو می برد بالا و با یک کشش خاصی مالشم می داد و با یه حرکتی که انگاری از موج داره میاد پایین با همون نرمش و مالش دستشو می آورد پایین و در فواصل این حرکات با پنجه هاش کونمو تند تند چنگ می گرفت و دوطرف هر یک از رونهای پامو با دو تا کف دستش می چرخوند و درست مثل دلاکای حموم عمومی های قدیم که خیلی در این کارا وارد بودند عمل می کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

saeid گفت...

اگه بتونی بعد از اتمامش تمومش رو در قالب یه فایل pdf واسه دانلود بزاری خیلی خوب میشه

ایرانی گفت...

باسلام با سعیدجان وسلام مجدد به فایل نظرات وکلیه دوستان ممنونم از توجه شما ..مسائل مربوط به دانلودروامیر عزیز خودش پیگیری می کنه وامیدوارم که نظر شما دوست خونگرم من تامین بشه .شادباشی ..ایرانی

saeed گفت...

سلام
یه چیز میگم ایشلا ناراحت نشین امیر جون و ایرانی عزیز
من فکر میکنم این داستان یه ذره بیش از حد طولانی شده و دیگه اون جذابیتی رو که تو 20 یا 30 قسمت اول داشت نداره
من در حدی نیستم که به کار شما ایراد بگیرم ها ولی اینجور احساس کردم چون خودم دیگه از قسمت 40 به بعد رو نخوندم چون دیگه برام جذابیت قسمت های اول رو نداشت
بازم معذرت میخام اگه بی ادبی کردم

matin گفت...

داداش من خیلی دوست دارم این داستان رو دمت گرم دادا خیلی زیباست راستی چون من این داستان ندای عشق رو نمیخونم برای همین تو اون داستان نظر من نیست دادا شرمنده

ایرانی گفت...

سلام به آقا متین و داداش سعید گل در پاسخ باید بگم برای قضاوت درمورد هر داستانی باید کلمه به کلمه و حتی ویرگول نقطه علامت سوال وتعجب آن را خواند و به آن دقت کرد سلیقه ها متفاوت است یکی مثل متین گل ما فقط سکسی دوست داره وگرایش به داستانهای احساسی نداره ولی درمورد داستان راز نگاه بگم که این داستان از دوسه قسمت دیگه بیشتر گرایش پیدا می کنه به مسائل عاطفی واحساسی که قبل از اون با نوعی خشم و عصیان ازطرف فرشته همراه بوده وبه خاطر این که خواننده از احساسی بودن داستان خسته نشه چند مورد سکس غیر فرشته رو در بعضی از قسمتهاش گنجوندم وخود فرشته فقط در چند قسمت آخر ....درهرحال حتما این داستان راپیگیری کنید که جذابیتها و تنوع خاص خودش رادارد و تا اواخر اسفند هم ادامه دارد .درمورد ندای عشق که از نظر نگارش به چند قسمت آخرش رسیدم .تا قسمت 74رانوشتم اصلا دلم نمیاد تمومش کنم .موفق باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر