ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 25

فقط دوروز مونده بود که ندای من شانسشو آزمایش کنه که ببینه می تونه ببینه یا نه . من بیشتر از همه استرس داشتم . هر چند اضطرابو بیشتر از روز های گذشته تو چهره ندا می دیدم . دوروز مونده بود که ندا جراحی شه .-نوید جون ! بابا ونعیم کاری داشتن رفتن بیرون . اگه نخوابی می تونی جیم بزنیم بیرون . دوست دارم خودمو بندازم تو بغلت . یه حسی بهم میگه این آخرین باریه که با چشایی نابینا خودمو میندازم تو بغلت . من عاشقتم نوید . با تمام وجودم دوستت دارم . دل یه عاشق هیچوقت دروغ نمیگه .-اگه طرفش عاشق نباشه چی ؟/؟-نفهمیدم چی گفتی ؟/؟دیگه باهام از این شوخی ها نکن گرمای تنت ,تپش قلبت ,صدای نفسهات نوید همه و همه یه چیز دیگه ای رو میگه . اگه گفتی چی میگن ؟/؟-یعنی بهت بگم که اینا همه وهمه به خاطر تو و عشق به توست ؟/؟بگم که اگه تونباشی قلبم دیگه نمی زنه ؟/؟نفسم قطع میشه ؟/؟خونی تو رگهام جریان نداره ؟/؟بگم یا نه .. ندا در حالی که می خندید گفت آره بگو بگو بازم بگو همیشه بگو دوست دارم تا وقتی که زنده ام و صدای نفسهاتو می شنوم این حرفاتو بشنوم .. خودمو به ندا نزدیک کردم . فکر کرد می خوام ببوسمش -عزیزم دندونای بالا و پایینتو بذار رو هم . دهنتم تا اونجایی که می تونی باز کن ببینم چی شده ؟/؟-نوید چی می بینی -تو این کارو بکن بهت بگم . دندونای خوشگل و سفیدشو بوسیدم -ایییییی نوید چیکار می کنی نکن -دارم مروارید خوشگل خودمو می بوسم . مرواریدای قشنگ و یه دست خودمو -بازم خوب شد مسواک خودمو زدم . ندا یه لحظه غافلگیرم کرد . جفت لباشو بست و تا بیام بجنبم لباشو به لبام چسبوند . از موقعی که نعیم فرصت طلب سر و کله اش پیدا شده بود نتونسته بودیم یه بوس و بغل نیم سیر هم داشته باشیم .-بیا بی سر خر بریم به یه پلاژ. مال یه آشناییه -من نمیدونم نوید . فقط میخوام تو بغل تو باشم . گرمای تنتو احساس کنم . یه جوریم استرس دارم . یه احساس خاصیه . هیجان زده ام . زود تر بریم تا سر و کله این مزاحما پیدا نشده . ساعتی بعد من و ندا در یه پلاژحصیری و چوبی روبروی دریا بودیم . یه پرده ای هم جلوی اتاقک کشیده شده و دو تا پشتی هم داخلش بود . مثل تشنه ها و گرسنه ها به محض این که اوضاع رو مساعد دیدم اونو بغلش کردم -دلم واسه این جور بغل زدنت تنگ شده بود -میشه یه روز بیاد که من و تو دیگه این جور استرس ها رو نداشته باشیم ؟/؟-دلم شور می زنه ندا -نوید ما اومدیم بیرون که به من روحیه بدی .....یادم اومد که ندا دو روز دیگه عمل داره -عزیزم چرا که نه شوخی کردم . من و تو با هم تفاهم داریم خیلی راحت به هم می رسیم .-نوید من این چیزا حالیم نیست الان همه دیگه مستقیم و غیر مستقیم می دونن که دوستت دارم و حتی فکر کنم نعیم هم بدونه . به بابام هم میگم که میخوام وقتی چشام باز میشه اول صورت قشنگ تو رو ببینم . دکتر رو بعدا می بینم . بابا مامانو هم بعدا . دلم یه جوریه می خوام ببینم اونی که دوستش دارم چه شکلیه . برام مهم نیست . هر جوری که می خوای باشی واسم مهم نیست . درسته داشتن تو واسم مهمه ولی منم حس می کنم اگه همین جوری بمونم تو تنهام میذاری خسته میشی -ندا نداشتیما تو که از این حرفا نمی زدی . تو که همیشه به من امید می دادی . چی شد حالا -نوید من یه جوریم دلم میخواد ببینم . خسته شدم حالا که یه امیدی درم زنده شده دلم میخواد موفق شم . دلم میخواد خورشید چشاتو ببینم . نوید تنهام نذار . با من باش به من امید بده میخوام همین طور که تو غمها شریکم بودی به من امید و روحیه دادی منو به زندگی بر گردوندی شریک شادیهام باشی . این حق توست و حق من که من و توی عاشق در اولین لحظه خوشی این لحظه چشامون تو چشای هم بیفته . تازه اگه خدا بخواد و اون چیزی رو که ازم گرفته بخواد بهم پس بده . دلم برات شده که حتما می بینی حتما .-اگه نتونم ببینم . اگه خیط شم نومید شم .-ندا جونم من که ازت طلبکار نیستم . وقتی بهت گفتم عاشقتم یعنی دیگه عاشقتم و خوشبختی تو رو میخوام . تو چه ببینی و چه نبینی مال منی عشق منی . سرمو گذاشتم زیر سینه اش و گفتم مهم اینه که دلت می بینه و دلت می شنوه و دلت میگه -می دونم که درست میگه بهترین و عزیز ترینو انتخاب کرده . پاک ترین و درست ترینو . این دفعه دیگه نوبت اون بود که دستشو فرو ببره لای موهای سرم . طوری نوازشم کرد که داشت خوابم می برد . موبایلهامونو بیصدا کرده بودیم . صورت و لبها و زیر گلوی ندا رو غرق بوسه کرده بودم . از زیر گلوش اومدم طرف شونه هاش و دوباره اونو سخت تو بغلم فشردم .-عزیزم من تو روکه دارم از هیچی نمی ترسم . اول خدا بعد تو . وقتی بهم میگی تحت هر شرایطی باهام می مونی آروم می گیرم . می تونم با همه چی کنار بیام . عزیزم من دیگه از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسم . به خاطر تو با سختیها و بد ترین مشکلات می جنگم . ناامید نمیشم .-قربون چشای خوشگلت برم ندا . این قدر به مغز و اعصاب و چشای خوشگلت که نوید واسش بمیره فشار نیار که خدای نخواسته ممکنه رو عملت اثر بذاره . نمی دونم چرا هر دو تامون با این که می گفتیم عاشق همیم و همو درک می کردیم ولی ته دلمون هریک به خاطر دلیلی که واسه خودمون داشتیم می ترسیدیم -ندا چی دوست داری واست بگیرم به مناسبت این روز خوب بهت بدم -من هیچی ازت نمی خوام تو که هر چی حقوق می گیری واسه من خرج می کنی . پس خودت چی ؟مامانت چی ؟نکن این کارو . نمیخوام فکر کنه عروس بد جنس و ولخرجی داره . من خودم یه انگشتر خیلی خوشگل و گرون واسش خریده بودم و یه حلقه هم گرفته بودم که سمبل نامزدی و یه نشونی باشه . چیزی بهش نگفته بودم . در هر شرایطی حتی اگه جراحی با شکست روبرو می شد هدیه رو بهش می دادم -ندا دفعه دیگه که اومدیم اینجا چشات همه جا رو می بینه -نوید اگه بدونی حرفات چقدر آرومم می کنه همش از این حرفا می زنی . همیشه هم بهت میگم دوست دارم ببینمت . ببینمت . ببینم نجات دهنده من چه شکلیه . دوم این که خیالم جمع جمع بشه که تنهام نمی ذاری . سوم این که بهت ثابت کنم که عشق من از روی ناچاری و گذرا نبود -ندا تویی که دیوونه ای نه من -تو که می دونی من دیوونه توام .. وقتی که به خونه برگشتیم شب شده بود . نادر خان و ناصر خان اون پایین کنار اتاق من ایستاده منتظر ما بودند . هیچوقت تا این اندازه ناصر خانو عصبی ندیده بودم -نادر خواهرتو ببرش بالا با نوید خان کار دارم .. چرتم پاره شد . این دفعه دیگه ظاهرا خیلی جدی بود . دلم هری ریخت پایین . نادر ندارو برد بالا و من و ناصر خان در اتاق کوچک  نگهبانی برای دقایقی چند به هم زل زده بودیم وگاهی هم من سرمو مینداختم پایین . من که حرفی واسه گفتن نداشتم و اونم که چیزی نمی گفت .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

oh oh mazlom gir avorde ya qamare bani hamsheeeeem :d


Merc iraniii jonam

13

مرتضی گفت...

ایول داره جالب میشه...

ایرانی گفت...

به! احوال آقا مرتضی با سلام مجدد و با یه عذر خواهی از سیزده گلم که این یکی پیامتو امشب دیدم مثل این که توی اون حمله گاز انبری که ده دوازده تا نظررو باهم فرستادی اینو ندیده بودم .بالاخره توی گل هم یک گل زدی ..داداش مرتضای عزیز ممنونم که به همه داستانها توجه داری .13 غایب ولی همیشه حاضر! نکنه رفته باشی و تا سیزده بدر پیدات نشه ؟دلهایتان خوش ! لبهایتان پر لبخند وروانتان شاد باد !...ایرانی

 

ابزار وبمستر