ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 21

امیر دیگه دست به کار شد . رفت تو فینال . کیرش دیگه خیلی توپ و دراز شده بود . کون انسیه رو به دوطرف بازش کرد و سوراخ کوسو به صورت حلقه ای ترش در آورده و کیرو فرو کرد داخل . -آخخخخخخ امیر .. همینو می خواستم . همین . این همه هیاهو و ناراحتی واسه همین بود . دیگه هر چی میشه بشه ... بزن بزن .. بکن که دیگه مطمئن شدم دنیای من رو کیر تو می گرده .. انسیه با حرفاش طوری امیر رو به وجد می آورد که پسر پهلوهای زن عموشو گرفته و کیرشو با سرعتی زیاد به کوس زن عمو می کوبید . انسیه طوری جیغ می کشید که انگار اون و امیر تو یه بیابون تنهای تنهان . -نه .. نهههههه کوسسسسس من دیگه هلاک شده .. بکوبش بکوبش .. من فقط تو رو می خوام . هیشکی دیگه رو نمی خوام . دوستاتو نمی خوام . فقط تو -اوووووههههههه انسیه جون .. پشیمون نشی ها .. -نه نه  فقط تو .. کونشو از پشت به وسط بدن امیر می زد و همراهیش می کرد تا از گاییده شدنش لذت بیشتری ببره -انسیه .. انسیه جون بگو کوست براکیه -برا امیر خوشگل و کیر چاقالومه .. امیر یه انگشتشو فرو کرد تو کون انسیه و گفت می دونی این چیه ؟/؟ -نه امیر می دونم چیه ولی نمی دونم منظورت چیه . -ببین من عادت ندارم مشروب بخورم . شرابخورا میگن ته استکانی خیلی حال می ده .. منم هر وقت  چند تا جرعه آخر نوشابه رو سر می کشم بیشتر از بقیه قسمتهاش بهم حال میده و لذت نوشیدنو تکمیل می کنه .. حالا افتاد ؟/؟ -اوخ امیر تو هر کاری دوست داری باهام انجام بده . ته استکانی خودمم بهت میدم . مال تو پارش کن . بخورش . جرش بده . آتیشش بزن . فقط ار گاسمم کن . بهم حال بده . نذار بیشتر تو حسرت  ارضا شدن و به اوج خوشی رسیدن موندن بمونم . دوستت دارم .. امیر مثل مجنونها وقتی که متوجه شد پس از به ار گاسم رسوندن انسیه می تونه یک شکم سیر کونشو بگاد اول کیرشو کشید بیرون و دو تا پاهای زن عموشو از همون عقب انداخت رو شونه هاش و در حالی که جفت برشای کون انسیه افتاده بود رو دو طرف صورتش , لب و دهنشو گذاشته بود رو کوس و با فشار دادن کون اون به ناحیه صورت و دهنش تماس و اصکاک کوس با دهنشو زیاد تر می کرد و همین جور با صدای خفه اش مرتب می گفت جوووووون کون انسیه رو قربوووووون .. سرشو به شدت اون وسط تکون می داد و انسیه به شدت بیحال شده بود . -اوخخخخخخ امیر امیر این چه جوریه .. خیلی با حاله .. ولم نکن .. ادامه بده همین جور پیش برو داری موفق میشی .. صورت و بینی  امیر هم از خیسی کوس انسیه خیس شده بود . المیرا همچنان بیحال اون گوشه جا رختخوابی افتاده بود و نایی برای هیچ کاری نداشت . فقط دستاش بود رو کوسش و آروم با هاشون بازی می کرد . -امیررررررر امیرررررررر داره می ریزه .. اومد داره میاد همین جوررررررر داره از کوسم یه جوری میاد که میخوام یه خیلی بیاد .. ببوس بلیس میک یزن .. سرتو تند تند همین جور وسط کونم حرکت بده ولم نکن .. تکمیلم کن ... وقتی که امیر با سکوت انسیه روبرو شد اونو طاقباز و روبروی خودش خوابوند . اینجوری دیگه المیرا نمی تونست به خوبی کیر پسرشو ببینه ولی امیر می خواست به زن عموش حال بیشتری داده باشه . دستاشو گذاشت رو سینه های انسیه و می دونست که اگه بازم بخواد به گاییدنش همچنان ادامه بده هوس اون بر می گرده و این بار مدت زمان بیشتری طول می کشه تا به ار گاسم برسه . از طرفی دلش می خواست وقتی که بعد از این خالی کردن کیرشو تو کون انسیه فرو می کنه مدت زیادی بتونه بدون خالی کردن اونو بگاد و کیرش شل نشه . -امیر بده بتو بریز بریز تو کوس زن عموت .. کون لق عموت کرده .. پدرشو در میارم . بریز نترس .. پسر دستشو گذاشت رو کوس انسیه و کیرشو با لذت میذاشت تو و می کشید بیرون و پس از یه ضربه شدید اونو ثابت داخل کوس نگه داشت تا خیلی روون و با احساس آبش تو کوس زن عموی حشری خالی شه . افتاد روش و چند دقیقه ای رو در همون پوزیشن استراحت کردند . امیر ول کن نبود . دوباره کمر انسیه رو گرفت و این بار گذاشت تو کونش . چقدر بهش کیف می داد .  کیرش با این که چند سانتیمتری شل شده بود ولی از بس سوراخ کون زن عمو بهش مزه داده بود دوباره همون شقیت اولیه رو پیدا کرد . خودشم لذت می برد و با حرفای زن عموشم از این که می دید که تونسته یه درمانگر خوب براش باشه احساس لذت و آرامش بیشتری می کرد . -امیر هرچی دوست داری با کونم حال کن . حقته هر چی منو بگایی حقته . بزن بزن .. کونمو جررررششششش بده .. امیر جون دوباره هوسم بر گشته .. من ولت نمی کنم . هر وقت از کونم سیر شدی دوباره باید کوسمو بگایی . من می خوام طوری در مانم کنی که اگه چند روزی نتونستم بیام زیر کیرت بازم حال و هوای یه درمان زیر پوستم باقی مونده باشه -انسیه جون بازم از این بر نامه ها داریم ؟/؟ -اوخ چیه مگه از کوس مفت بدت میاد ؟/؟ این تازه اولیشه و اولشه .  من به این سادگیها ولت نمی کنم . تازه تو هم اگه همیشه باهام باشی دیگه گرد گناه نمی گردی . -فدای تو و ایمانت انسیه جون . -ما اینیم دیگه . واسه همینه که اگه عمو جونت صد تا زن دیگه هم بگیره دل نداره از من یکی دست بکشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

jemco گفت...

خسته نباشی ایرانی عزیز
دمت گرم مثل همیشه عالی بود
ولی ای کاش این داستان هم هفته ای دوبار آپ میشد.

jemco گفت...

خسته نباشی ایرانی عزیز
دمت گرم مثل همیشه عالی بود
ولی ای کاش این داستان هم هفته ای دوبار آپ میشد.

دلفین گفت...

داداشی عالیه ادامه بده

ایرانی گفت...

ممنونم از پیامت جمکو جان . منم خیلی دلم میخواد بیشتر آپش کنم تا زودتر به داستان خانوما ساکت یا همون دبیرستان دخترونه برسم . درهر حال کلی سوژه تو ذهنم دارم یک موردش از عنصر تخیل کمک گرفتم ولی خیلی داستانو متنوعوجذاب ترش می کنه و دست نویسنده رو باز میذاره منتهی فرصت نمیشه .اینایی رو هم که شروع کردم تمومم نمیشن تا به اونا برسم . علاوه بر نقاب انتقام و خانوما ساکت سه تا داستان تو ذهنم دارم که فقط اسمشو و یه خورده هم از هسته و طرح داستانو ریختم ولی استارتشو نزدم . دلم میخواد شروعش کنم ولی نه به پشت سری ها می تونم برسم نه به خود اونا . اسم این داستانها هم هست 1-شیطون بلا 2-زن نامرئی و3- من دوتا دارم که دوتای اولو قهرمان داستان اون زن بوده و نقش اصلی سومی رو مرد به عهده داره . شیطون بلا همونیه که در اصل قصد داشتم جانشین خانوم مهندسش بکنم . در هر حال فعلا که یک کلمه از هیچکدومو ننوشتم . میشه اینا رو سه هفته در میونی هم منتشر کرد تا پشت خط بمونن و ببینیم جا واسشون کی باز میشه هرچند هنوز از قدیمیها عقبم .شاد و خندان و سربلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر