ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 22

امیر و انسیه دوباره مشغول شدند . ولی پسر دیگه آبشو تو بدن زن عموش خالی نکرد ولی تا می تونست بهش حال داد و کاری کرد که اون یه بار دیگه به ارگاسم برسه . وقتی که خوب سیر شدن انسیه از اتاق رفت بیرون . المیرا بیحال تو پستو افتاده بود و نای بلند شدن نداشت . وقتی صدای در جا رختخوابی رو شنید یه لحظه به خودش اومد و از این که پسرش اونو با این وضع ببینه خجالت کشید . فوری کوسشو پوشوند و از جاش پاشد -عزیزم خوش گذشت ؟/؟ امیر که با کیر لختش خیلی بی خیال جلو مادرش ایستاده بود گفت به لطف شما مادر خیلی عالی بود . امیدوارم یه روزی بتونم تمام این زحماتتو جبران کنم . راستی مادر چیکار کنم که ازم راضی باشی . تو خیلی واسم زحمت می کشی و به فکر منی . نمی دونم تو چی می خوای و من باید چیکار کنم که تو همیشه خوشحال باشی . -امیرجان خوشحالی تو شادی و رضایت منه . تو سالم و تندرست باش به بیراهه نرو . یه جوری بر هوسهای جنسی و جوونیت غلبه کن و یه جوری باهاشون کنار بیا این برام از همه چی مهمتره . مگه یه مادر چی می خواد می خواد خوشحالی پسرشو ببینه . -مامان تو چقدر ماهی . بازم رفت جلو و این بار سخت المیرا رو در آغوش کشید . از بس زنای فامیلو گاییده بود دیگه براش این مسئله که با کیر لخت مادرشو در آغوش بکشه و شکم المیرا در تماس با کیر اون باشه ابایی نداشت هر چند المیرا بلوز تنش بود . بازم مادرشو غرق بوسه کرده بود . المیرا هم خودشو توی بغل امیر ول کرده بود . خیلی بی حس شده بود . دلش می خواست به پسرش بگه که چقدر نیاز داره ولی هنوز مثل روزای قبل این تردید درش وجود داشت که آیا واقعا می خواد که امیر نیاز هاشو بر طرف کنه یا این که یه غریبه دیگه بیاد و به بدنش دست بزنه و ازش کام دل بگیره و کامیابش کنه . ولی اگرم ته دلش به عشقبازی با امیر رضایت می داد تر جیح می داد که شروع کننده پسرش باشه . به امیر هم یه حس عجیبی دست داده بود . از همون حالتهایی که در اثر عشقبازی با زنای فامیل بهش دست می داد . خودشو کنار کشید تا بیشتر از این وسوسه نشه و مادرشو هم ناراحت نکنه . المیرا از اتاق خارج شد و اون و انسیه شبو کنار هم خوابیدند . انسیه تا صبح از عشق و حالی که با امیر کرده بود می گفت . از جزئیات سکس و یه خورده هم غلو و چاخان می کرد که المیرا به خوبی متوجه جریان بود . چون از نزدیک شاهد سکس بود .زن عمو قبول کرد که بره خونه و از امیر هم قول گرفت که اگه به خاطر مراعات حال الناز نمیتونه تو خونه خودش سکس داشته باشه هر وقت که خونه اونا جوره با هم هماهنگی کنن بیاد خونه عموش و زن عموشو بگاد . امیر هم واسه این که زودتر خلاص شه قبول کرد . چون این دوسه روزی که اونجا بود به محض این که الناز می رفت بیرون یا می خوابید اون ول کن امیر نبود ... چند روز بود که امیر متوجه یه تغییراتی در رفتار و حرکات و چهره خواهرش الناز شده بود . اون که عادت نداشت حتی از یه روژساده استفاده کنه وبه چشم و ابروهاش برسه این روزا خیلی رفته بود تو کوک خودش .. خودشو قانع کرد که دوره زمونه عوض شده نباید این قدر سختگیر باشه و شاید اونم میخواد که از نظر زیبایی از بقیه دخترا کم نیاره و تمیز و مرتب باشه .. اما طرز لباس پوشیدن و تلفنهای مشکوکی که داشت و وقت و بی وقت پیامکهایی که می فرستاد همه یه جورایی مشکوک بودند . المیرا هم متوجه این تغییرات شده بود . یه شب که الناز زودتر از معمول به خواب رفته بود المیرا برای صحبت در مورد الناز رفت سراغ امیر . دوتایی شون از این وضع نگران بودند و تقریبا اطلاعات مشابهی هم در مورد الناز داشتند از نظر علاقه به تغییرات و احساس جلب توجهی که داره . فقط مادر یک قدم و شایدم بیشتر از پسرش جلو بود -امیر یه چیز دیگه هم بگم و اون این چند شبه که می دیدم  از اون موزای گنده ای که واست کنار میذارم تا بخوری وکمرت واسه فعالیتهای اخیر و آینده ات قوی شه بیش از اندازه کم میشه . تو که می دونی من واسه  این که زیاد چاق نشم و قندم بالا نره مراعات می کنم و الناز هم واسه این که صورتش جوش نزنه موز نمی خوره . دیشب از سوراخ کلید در اتاق خواهرت که  نگاه می کردم دیدم خودشو لخت کرده و یه موزشو رو سوراخ کونش نگه داشته و با یه موز دیگه اش داره با کوسش ور میره . این خیلی نگرانم می کنه . این حالتی که اون داشت نشون میده که آمادگی اونو داره که با هر پسری دوست شه و حال کنه . اگه اون دختریشو از دست بده بد بخت میشه . خودش بیچاره میشه و منم بیچاره میشم . امیر دستم به دامنت . تا حالا هرچی که خواستی من نه نگفتم و هر کاری هم برات انجام دادم که تو خوشحال شی و به بیراهه نری و یه جوری نیاز های جنسی ات تامین شه . الناز هم بچه منه نمی تونم نسبت به خواسته های اون بی تفاوت باشم . -میگی من چیکار کنم مادر ؟/؟ یه دوست پسر خوب براش گیر بیارم ؟/؟ یا این که مثل یک کار آگاه خصوصی کشیکشو بکشم ببینم چیکار می کنه کجا میره و دوستاش کیا هستن . -امیر جان اینا راه حل درستی نیست . اولا تو خودت هزار جور کار داری و وقتشو نداری در ثانی اون اگه بویی ببره اون وقت جری میشه و دست به کار های احمقانه ای می زنه .. فقط می خواستم یه جوری ذهنشو آماده کنی که اون از نظر ذهنی وجنسی به تو به عنوان یه دوست پسر تکیه کنه و تو یه جوری با کنترل مسائل امنیتی از نظر این که اون یه دختره بهش حال بدی ؟/؟ -یعنی من با خواهرم سکس کنم ؟/؟ -خب یه چیزایی تو همین مایه ها . فقط نباید دختریشو بگیری -مامان درست نیست . امیر این حرفو به مادرش زد ولی خودش به هیجان اومده بود .. -مادر هر چند ته دلم راضی نیستم و این شاید یه بی وجدانی باشه که یه داداش بخواد آبجی خودشو بکنه ولی به خاطر این که به فساد کشیده نشه هر کاری می کنم . فقط من اگه دارم یه نقشه هایی طرح و پیاده می کنم تو هم از اون طرف باید ذهنشو آماده کنی و یه جوری بیشتر اونو به طرف من گرایش بدی تا با اتحاد هم بتونیم النازو نرمش کنیم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

jemco گفت...

این داستانم داره بجاهای حساسش میرسه
دمت گرم داداش برو ادامش رو منم باهاتم

ایرانی گفت...

سپاسگزارم جمکوی نازنین . از هر چه بگوییم سخت دوست یعنی همون خواهر مادر خوشتراست . دیگه نوبت این دو تا شد . سربلند باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

داداشی عالیه ادامه بده

ایرانی گفت...

حتما دلفین دوست داشتنی من ..ایرانی

 

ابزار وبمستر