ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زبون دراز 19

اون روز همه رفتن بیرون جز من .  کار گرا و باغبون و نظافتچی انگار دسته جمعی رفته بودن مرخصی . دیگه زده شده بودم .منو یه سکه پولم کرده بودن . دلم نمی کشید برم سر کار . فقط تو خونه قدم می زدم و فکر می کردم . پدر زنم می گفت همه کارمندا و کار کنای فروشگاه متوجه ان و متوجه شدن که من مظلوم واقع شدم ولی من نمی تونستم مرجانو تحمل کنم . همونجوری که اون نمی تونست تحملم کنه . ملوسک رفته بود ورزش و تاظهر بر نمی گشت . منم از قدم زدن تو حیاط خسته شده بودم و رفتم اتاق خودمون . دلم گرفته بود . هیچی خوشحالم نمی کرد . یه دلم می گفت برم و تا دلم می خواد این مرجان کون گنده نازا رو یه کتک سیر بزنم و دلم خنک شه . قید این خونه و زن و زندگی رو بزنم و برم پی کارم فوقش برم زندان . دیگه خسته شدم . منم واسه خودم غرور دارم . درسته که پولدار نیستم ولی شخصیت ادم که به پول نیست . تو همین فکرا بودم که صدای تالاپ تولوپ افتادن یه چیزی رو تو استخر شنیدم . ای دل غافل نکنه دزد اومده باشه یا یکی از صد متری یه سنگی پرت کرده و افتاده تو آب . این صدا تکرار شد و چند بار دیگه هم به گوش رسید . از پنجره پایینو نگاه کردم . واییییییی عجب هلویی عجب کون و ممه ای . اندامو برم . مرجان خوشگله خودم بود . با خودم دیگه کلنجار هم نرفتم مجتبی وقتشه هم دق و دلیتو سرش خالی می کنی هم این که هر چی باشه بخور و بمیر از آرزوی درمون بهتره .پدر زن و مادرزن و ملوسک هم که خونه نبودند . یه خورده صبر می کنم تا ببینم نکنه شوهر این نسناس یعنی باجناقم نصرالله خان این دور و برا باشه . محو تن و بدن قشنگ مرجان جان شده بودم . با سوتین و یه مایوی کوچولو افتاده بود تو آب . فکر نمی کرد کسی خونه باشه . اوخ نه سوتینشو داشت در می آورد حالا فقط یه مایوی سر مه ای رنگ پاش بود . از دور کون خوشگلشو می دیدم که از بغلای شورت یا همون مایو زده بیرون . نور خورشید افتاده بود رو قطره های آبی که روی کون مرجان پخش شده بود و یه براقیت خاصی بهش بخشیده بود . دست و پام بی اختیار می لرزید . نصرالله خان کوفتت بشه . خسته شده بودم از بس کوس و کون ملوسکو کرده بودم . دلم مثل دل یه گنجشک اسیر می زد . هیچوقت از دیدن یه کون این جوری نشده بودم . واییییی خواهر زن کون گنده !امروز حالیت می کنم که با مجتبی پیچیدن یعنی چه . یه کیری بهت بزنم که تا عمر داری از یادت نره . خیلی خوشگل بود این مرجان . دلم می خواست از همون بالا بپرم پایین و بیفتم روش . حتی نوک سینه های درشتشم از اون دور می دیدم . رو صندلی نشسته بود و داشت آفتاب می گرفت . داشتم فکر می کردم چه طوری برم سراغش که منو نبینه و یهو غافلگیرش کنم . لحظه به لحظه حشری تر می شدم . دیگه فکرم کار نمی کرد . عقل من افتاده بود دست هوسم فقط به سکس با مرجان فکر می کردم . از نصرالله خبری نشده بود . با موبایلم باهاش تماس گرفتم . گفت که الان تو فردوسیه و سرشم شلوغه وتاشب هم بر نمی گرده خونه . موضوع اخیر تهمت زنشو واسش بهونه کردم . گفت وقتی که شب برگشت در این مورد باهام صحبت می کنه . از این بابت خیالم راحت شد که به این زودیها نمیاد . یه نگاهی به پایین انداختم . اوووووووووففففففففف صحنه به اوج هیجانش رسیده بود . مرجان به روی شکم دراز کشیده و سرش در جهت مخالف من بود یعنی رو به من نبود موقعیت و فرصت از این بهتر نمی شد . کون بر جسته و کمر خوش تراش و رون هوس انگیزش دیوونه ام کرده بود . خودمو کاملا برهنه کردم که دیگه دم استخر به زحمت نیفتم . حتی کفش یا دمپایی هم پام نکردم . باید زودتر قبل از این که سگها این دور و برا پیداشون بشه می رفتم سراغ مرجان . وگرنه یه پارس دوستانه اونا هم شاید کارمو خراب می کرد پاورچین پاور چین این فاصله بیست متری با مرجانو کم کردم . هر چی بهش نزدیک تر می شدم زوایای تن و بدن خواهر زن کون گنده ام بیشتر تو دیدم قرار می گرفت . به یه متری مرجان که رسیدم دیدم یه تکونی خورد و دیگه افتادم پشتش . رگبار و سیل سیلی را از چپ و راست نثار گونه هایش کردم . بهش اجازه دست و پا زدن ندادم . بهش اجازه دادم هر چی دوست داره جیغ بزنه تاثیری نداشت . صداش به هیچکدوم از در های خونه هم نمی رسید -نه خواهش می کنم تو دامادمی . کاری به کارم نداشته باش . من که بهت گفتم اشتباه شده -دیگه برام فرقی نمی کنه هیچی برام مهم نیست . قید همه چی رو میزنم و میرم . فقط اول به این هاش دو اوی با حالت یه صفایی میدم و بعد قال قضیه رو می کنم . دستمو گذاشتم رو مایوش و با خشونت کشیدمش به طرف پایین . اجازه تکون خوردنو به مرجان نمی دادم . مایوشو با حرص پرت کردم توابای استخر دندونامو گذاشتم رو کون و کپل وسوسه انگیز خواهر زنم . چقدر گاز گرفتن این کون حال می داد در چند قسمت از کون قشنگش جای دندونای من مشخص شده بود .-تو رو خدا این کارو نکن اگه نصرالله ببینه خیلی بد میشه -به کیرم نشونش نده یا خودتو بکش . یا می تونی به شوهرت بگی کنار استخر دراز کشیده بودی سگا هوسی شدن و کونتو گاز گرفتن ... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی 
 

ابزار وبمستر