ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زبون دراز 8

.وارد یه کوچه پهن و خیلی شیکی شدیم . دیدم سر ماشینو بر گردوند و گفت نه بهتره که از در پشتی بریم می ترسم مش غلام مارو ببینه -مش غلام کیه ؟/؟-باغبونمون . حالا من برم اونو می فرستمش بره . به مقصد که رسیدیم ملوسک از ماشین پیاده شد و منم داشتم به این فکر می کردم این که از کاخ شاه هم بزرگتره یعنی خونه مال خودشونه ؟/؟اجاره ای نباید باشه . چون یه آدم عاقل که همچه جایی رو اجاره نمی کنه . اجاره اش در ماه پول یه آپارتمان میشه . ملوسک بر گشت و دلم طاقت نیاورد که فضولی نکنم -ببخشید این خونه شماست -پس مال کی می خواست باشه -منظورم همینه مال شماست -خب آره دیگه . بابام خیلی خونه و آپارتمان داره این از همه شون بهتره -مگه بابات چیکاره است -تو صادرات قالی و فرشه چهار گوشه تهرون و چند قسمت از وسطای شهر هم فروشگاه فرش داره و کلی هم نمایندگی و توی خیلی از کار خونه ها هم  سهم داره .-خوش به حال داداشات -من داداش ندارم ما فقط دو تا دختریم خواهر بزرگم دو سالی میشه ازدواج کرده ولی بار دار نمیشه انگار نازاست . دامادم خیلی آقاست طلاقش نمیده و میگه خیلی دوستش دارم بابام خیلی سختگیره اگه عیب از آقا نصرالله بود صددفعه کاری می کرد که طلاق دخترشو بگیره چون خیلی دوست داره نوه دار شه . مخصوصا اگه پسر باشه . شرایط طوری شده که احترام آقا نصرالله چند برابر شده با این ایثار گریش . اون و خواهرم عاشق همن . اگه بگم این خونه شاید حدود چهار پنج هزار متری می شد اغراق نکردم . چند تا ساختمون قدیمی داشت و یه ساختمون جدید.  ملوسک منو برد به اون جدیدیه -ببینم خونه رو که به امون خدا ول می کنین دزد نمیاد ؟/؟-برای دزد چیز خاصی نذاشتیم چی میخواد ببره قالی ؟/؟تلویزیون ؟/؟کجای این خونه میخواد به دنبال طلا و جواهر بگرده تا بخواد یه گشتی بزنه یکی میاد خونه . تازه هر گوشه خونه یه سگ داریم که چون با منی کارت ندارن . ساختمون جدیده یه حالت دوبلکس داشت . با کلی عتیقه جات تز یین شده بود . با گچ بریهای فوق العاده . کاشکی ملوسک یه خورده از  شکم و کمر و بازوها و رون پا لاغر تر بود اون وقت اسم ملوسک بیشتر برازنده اش می شد .-ملوس جون دوست نداری لاغر شی ؟/؟آخه این وضع برا سلامتیت خوب نیست -حالا توهم به من گیر میدی ؟/؟چیکار کنم . غذا هم کم می خورم تاثیر نداره .-باید ورزش کنی . کمر بند لاغری ببندی سونا بری -خیلی از هیکلم بدت میاد ؟/؟اگه پیشم بمونی قول میدم همه این کارا رو واست انجام بدم . ببینم می تونی از اون لباس کهنه های پدرت یکی رو برام بیاری ؟/؟که من برم خونه .-یعنی می خوای بری ؟/؟اینقدر زشتم ... راستش من تصمیم خودمو گرفته بودم می خواستم برم تو فیلم و حس و توی همین خونواده خودمو تلپ کنم و با این شرحی که ملوسک داده بود پدرو مادرش دیوانه واردوستش داشته و چشم امیدشون به این بود که ملوسک واسشون بچه بیاره منم فکر کردم بهتره طوری خودمو تو دل ملوس جا کنم که اون نتونه دوریمو تحمل کنه باداباد با چاقیش می سازم تا لاغر شه چیکارکنم با این کون گشادی که دارم کجا می تونم کار گیر بیارم تازه از دکتر مینو که چیزی ارث نمی برم . فقط ملوسک از خواهرش حساب می برد که می گفت همیشه تو جر و بحث اون وخواهرش بابا مامان هوای دختر کوچیکشونو دارن به حرفای خواهر بزرگه توجه نمی کنن -فکر کردم دیدم رابطه من و تو به جایی نمی رسه من و تو مال دو دنیای جداگانه ایم ما از یه طبقه متوسطیم پدر و مادرم معلم بودن . تو توی یه خونواده مرفه بزرگ شدی و ناز پرورده ای . فرهنگ ما با هم نمی خونه درسته که من دوستت دارم عاشقتم ومحبتت افتاده تو دلم .. از بس ساده بود زود حرفامو باور کرد دیگه به این فکر نمی کرد که بعد از چند سال چطور در عرض چند ساعت عاشقش شده بودم .. ادامه دادم عزیزم بهتره همین جا تمومش کنیم . من باید عشق تو رو تو دلم خفه کنم . نمی خوام بقیه پدر و مادر و خواهر و دامادت فکر کنن که من به خاطر ثروت پدریت عاشقت شدم من کار هم ندارم . اگه هم بخواهیم این جوری دوست پسر دختر باشیم تو مرام من نامردی نیست . من اگه عاشقت باشم که هستم باید باهات ازدواج کنم اما اگه بدونم عشق ما بیفایده هست نمی تونم نه منو ببخش دوستت دارم باهمون لباس اتاق عمل راه خروجو پیش گرفتم -نه نرو دوستت دارم منم دوستت دارم واست می میرم -ما فقط چند روز اونم چند سال قبل با هم بودیم به اضافه این چند ساعت -ولی هیچوقت فراموشت نکرده بودم اومد و خودشو بهم چسبوند -به هیشکی اجازه نمیدم که بگه مجتبی منو به خاطر ثروت پدرم میخواد -نه نمیخوام واست دردسر درست کنم -عزیزم عشق همه چی رو حل می کنه -اگه بدت نمیاد منو ببوس چقدر صورتش ناز بود . یکی از کونش خوشم اومده بود یکی از صورتش . اگه لخت این همسر آینده امو چکش می کردم بد نبود . لباش خیلی کوچولو بود و لبای من راحت روش سوار می شد . یواش یواش لبامو بهش نزدیک کردم و گذاشتم روش . نفساش به شماره افتاده بود سینه های نیمه درشتش از داخل بلوزش با سینه های من در تماس بود . دستمو از زیر بلوزم به سینه اش رسونده سوتینشو بدون این که در بیارم کشیدم پایین و با سینه اش وررفتم یه دستمو گذاشتم لای موهای سرش و در حال بوسیدن لباش هر چند لحظه یه بار مکثی کرده و می گفتم که دوستت دارم . رو کاناپه دراز شده بود با اون کون گنده ای که داشت به یه شلوار جینی هم پوشیده بود که کونشو خیلی گنده تر نشون می داد و داشتم به این فکر می کردم که حریفش می شم یا نه تازه من به کونش چیکار داشتم یا خود اون به کونش چیکارداره  . اون سوراخ وسط باید خودشو با کیر من هماهنگ کنه . حس کردیم که این جا یه خورده خطریه رفتیم طبقه بالا اتاق ملوسک -عزیزم اگه شبو هم اینجا بمونی کسی نمی فهمه -جالبه طول و عرض تختش واسه ما دونفر مناسب بود من و اون با یه شورت پیش هم بودیم و با دستم سینه های خوش فرم و سفیدشو مالش داده و تحریکش می کردم . به من این اجازه رو داده بود که دستمو بذارم لای شورتش و با کوس خیسش بازی کنم زبونش بند اومده بود . نفسش بالا نمی اومد . چشاش باز نمی شد . نمی تونست حرف بزنه و نمی دونست چی بگه . کوسش خیلی نیاز داشت کف دستم رو کوسش بود . کف یه دستشو گذاشت رو کف دستم و فشارش داد تا تماس دستم با کوسش همراه با فشار و لذت بیشتری باشه .. ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی 

2 نظرات:

matin گفت...

داستان زیبای هست ولی یکم تنوع دارش کن مرسی

ایرانی گفت...

حتما متین جان .بعضی قسمتها یه مقدمه ایه برای قسمتهای بعد .اگه یه قسمتی هم سکس نداشته باشه سعی می کنم مطلبو یه خورده با تنوع بیشتری بیان کنم.شادباشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر