ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

رازنگاه 28

-خواهر فقط به خاطر گل روی محجوبه خانومه که کوتاه میاییم و دنبالشو نمی گیریم وگرنه چند ضربه شلاق جریمه اشه . منم چون می دونستم همه اینا هارت و پورته و اسیر و دیوونه من شده و حاضره شلاق بخوره تا من بهش کوس بدم گفتم برادر آدم ایمان به خدا را که به خاطر بنده خدا از دست نمیده -چرا ؟/؟ولی گاهی وقتا باید با زبون خوش مراعات کرد که اهل بهشت همگی از صاحبان اخلاق نیکو هستند . با بغلدستی هم که صحبت کردم یه همچه وضعیتی داشت . بازم صد رحمت به قاسم که کاظم خیلی بدتر از اون بود . هردو مثل گرگهای گرسنه می خواستن پاره ام کنن . کثافتا یعنی ریشو قیچی ما دست این آشغالا باید باشه ؟/؟که به اسم دین دارن تیشه به ریشه دین می زنن ؟/؟اگه علی ساربونه می دونه شترشو کجا بخوابونه . من تا شما رو کوس درست نکردم کوس بده نیستم . من و اون دو تا برادر مومن و مذهبی اصلا به روی خود نیاوردیم که بعدا باهم چه خواهیم کرد . در واقع اون لحظات محجوبه واسطه ما بود . به محجوبه گفتم که موافقم و قرار شد برای دو سه شب آینده همه ما برنامه هامونو جور کنیم . اونا دوتا مرد و یه زن و از طرف منم یعنی با من دوتا زن و یه مرد که باید کار سامانو ردیف می کردم . اگه هم جور نمی شد کاظم و قاسم باید جور ما سه نفر یعنی زری و محجوبه و منو می کشیدند . می دونستم این سامان هم با این که دوست داره من مختص اون باشم ولی اگه بوی کوس به مشامش برسه به این سادگیها ول کن نیست . مخصوصا اگه بوی یک کوس تازه باشه . فردای آن روز وقتی که تو آپارتمانم پس از یه سکس طولانی باسامان این موضوع رو باهاش در میون گذاشتم اولش یکه خورد ولی بعد خوشحالی رو تونگاش خوندم و این که داشت با خودش می گفت ممکنه به پای فرشته گلم نرسن ولی تنوع لازمه . تازه این فرشته که ارث بابام نیست . منم که نمیخوام باهاش از دواج کنم  . به خصوص حالا که داره جنده صفت میشه . از این آخرین حرف یعنی تصور سامان خیلی لجم گرفت . خوردم و دم نکشیدم ولی خداییش راستشو می گفت . شاید یه جنده مث من این قدر فعال و پر کار نبود . در هر حال ما 6 نفر برنامه های خودمونو راس و ریس کرده و یکی از شبا ما سه تا یعنی من و زری و سامان که این دونفر از هم خیلی خوششون اومده بود منتظر سه نفر دیگه شدیم . بالاخره انتظارات به سر رسید و متدینین وارد شدند . با چند تا جعبه شیرینی و دسته گل اومدن . هر کی می دید فکر می کرد که اومدن خواستگاری . من شام مفصلی تهیه و تدارک دیده بودم من یکی که با اشتها شاممو خوردم ولی این تازه واردها به ویژه این دو تا برادر هیجان و عجله زیادی داشتند . دل تو دلشون نبود . برادران بهشتی در تب و تاب کوس جهنمی می سوختند و منتظر بودند که هر چه زودتر برنامه رو اجرا کنیم . هر دوتاشون هم رو من زوم کرده بودن . خدا به داد برسه . شام خورده شد و چند دقیقه ای به درو دیوار نگاه کرده و از زمین و زمان حرف زدیم . من قبلا تخت دو نفره رو گذاشته بودم وسط هال و پذیرایی تا در یک محیط باز سکس داشته و همه همدیگه رو ببینیم . حالا برادرارو نمی دونم ولی ما چهار تا که موافق بودیم . خود به خود شدیم دو تا گروه سه نفره . البته تا صبح قاعدتا باید گردشی کار می کردیم . ولی استارت کار این دو تا پشمالوی شپشو نصیب من شده بودند . می دونستم باهاشون چیکار کنم . یک درسی بهشون بدم که تا عمر دارن این جور با احساسات مردم بازی نکنن و فکر نکنن هنر پیشه ماهری ان . من و کاظم و قاسم روی تخت نشستیم در رابطه با یک زن خیلی جسورتر از اونچه بودن که فکرشو می کردم من یک تاپ و دامن کوتاه پوشیده بودم . دامن به رنگ مشکی و تاپ هم سفید . من هم وسط دو تا مردا بودم و هرکدوم یه دستشونو گذاشته بودن روی رون پام -کاظم جان دستور صیغه رو با خودت آوردی ؟/؟میخوام امشب کارمون حلال باشه . نمی خوام این همشیره باعث شه عذاب جهنمو مفت مفت بخریم -ببخشید قاسم آقا اگه من جای همشیره اتونم غلط می کنین که می خواهین باهام باشین تازه دارین بچه گول می زنین ؟/؟فکر کردین منم جزو همون اقلیت ساده ام که هر چرندیاتی رو به اسم دین تحویلشون میدین با جان و دل قبول کنم ؟/؟تازه اگه خود صیغه هم یک اصل پذیرفتنی باشه کجای اسلام و کدوم عقل سلیم قبول می کنه که در ان واحد دو تا مرد بیان با یه زن طرف شن . همه همدیگه رو در حال گاییدن ببینن ؟/؟سر من یکی رو که نمی تونین شیره بمالین . درسته که من کوسم ولی فکر نکنین کوس گیر آوردین که هر غلطی دلتون میخواد بکنین . هردوتا جا خورده عذر خواهی کردن . عین بچه ها تسلیم شده بودند . مقاومتشون فقط همین اندازه بود .-حالا مثل بچه آدم لختم کنین . قاسم با چند کیلو ریشش لبشو گذاشت رو لبام معلوم نبود که چه عطری به خودش زده که منو به یاد عطرای با بوی تند که دم حرم و شهر های مذهبی می فروختند می انداخت . سرم داشت درد می گرفت . حتما فکر می کردن خیلی هم خوشبو شدن .-اگه دفعه دیگه ای در کار باشه غیر ممکنه من بخوام با این بوی تند و عطر دوران قاجاریه کنار بیام -باشه چشم . لخت لختم کردند . چند دقیقه تمام هردو مثل مجسمه به من زل زده و کفی که از گوشه لبشون به عشق من جاری شده بود حالمو به هم می زد . گویی همچین تن و بدنی را تا به حال ندیده بودند . هردوتاشون خیلی سریع خودشونو لخت کردند . واییییی چه کیر کلفت و درازی . لااقل یه چیزی دیدم که دلمو بهش خوش کنم ولی اوووووففففف بازم از چپل بازیهاشون خسته شده بودم . پشم و پیله دور کیرشون خیلی زیاد بود . من کوسمو حسابی تراشیده برق انداخته بودم این انتظارو هم داشتم که اونا هم با آلتشون این کارو بکنن . در این موردهم بهشون تذکرداده اونا هم قبول کردن دیگه دین و ایمون و فیلم و نمایش و از این جور اراجیف گویی ها رفته بود پی کارش . فقط ازم کوس و کون می خواستند و می خواستن هر چه زودتر بیفتن به جان من .-برادرا در دین اسلام دو تا مرد می تونن کیر همدیگه رو ببینن که شما دارین می بینین ؟/؟این گناه نیست ؟/؟شما فقط واسه دیگرون روضه می خونین و خودتونو از یاد می برین ؟/؟اون وقت چهار تا خال موی سرمون معلوم میشه هی باید بگین خواهر روسری رو بکش پایین .... خواهر حجابتو حفظ کن . خواهر درست راه برو .. سرشونو انداختند پایین و جیک نمی زدند . حسابی سوارشون شده افسارشونو در دست گرفته بودم . یه زرنگی هم کرده بودم و این که این یکساعت آخرو تا می تونستم هندوانه و چای و نوشیدنیهایی خورده بودم که شاشمو زیاد کنه ... برادرا این ریش و پشمتون حالمو بهم می زنه .بار آخریه که با این جواز کارتون میاین اینجا نمیگم تیغ کنین حداقل تا ته بتراشینش . کسی که به شما ایراد نمی گیره بشاشم به این ایمانتون که همش فیلمه . خیلی شاش داشتم . مثانه ام سنگین شده بود . اگه میخواهین به مرادتون برسین باید بذارین که به ریشتون بشاشمو شاشمم تو دهنتون خالی کنم . قاسم و کاظم برو بر همدیگه رو نگاه کرده سری تکون دادند و هر کدوم با میل و رغبت سرشونو گرفتن طرف من و چشماشونو به صورت نیمه باز در آورده که شاشی که به صورتشون پاشیده میشه زیاد چشاشونو اذیت نکنه .ا ونارو کنار تخت نشوندم و خودم ایستاده کوسمو به طرفشون نشونه گرفتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر