ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بازم به هم رسیدیم

من و شوهرم پس از چندماه ازدواج حس کردیم که یه خورده سکس واسه ما یکنواخت شده اون شور و حال سابقو نداریم . شاید علتش این بود که زیاد با هم عشقباز ی می کردیم و زیاد هم تو خط مقدمه چینی و این بر نامه ها نبودیم . به اصطلاح سکس ما یک سکس کلاسیک بود . اینم بگم که اسمم طنازه و از شوهرم هامون که 25 سالشه 3 سال کوچیکترم . من با این که لیسانس حسابداری دارم خانه دارم و شوهرم یه فروشگاه لوازم صوتی تصویری تو مرکز شهر داره . یکی از شبا که تو رختخواب بودیم و می خواستیم بر نامه سکسمونو انجام بدیم هامون ازم پرسید که دوست داری فیلم سکسی ببینیم -عزیزم زشته ما بریم کوس و کون غریبه ها رو ببینیم . این مث اینه که به هم خیانت کرده  باشیم -عزیزم این دلیل نمیشه که ما نسبت به هم مرتکب خیانتی شده باشیم . حالا یه خورده ببین اگه خوشت نیومد .... هم دی وی دی اونو دارم هم می تونیم پخش مستقیم از ماهواره ببینیم .-من نمی دونم هرچی میگم تو حرف خودتو می زنی . رسیور رو رو یکی از کانالای سکسی تنظیم کرد .  صحنه اولی روکه دیدم مربوط می شد به مردی که سرشو گذاشته بود لای کون یه زنه و با زبونش کوس و بیشتر سوراخ کون زنه رو می لیسید .. همین یه صحنه  کافی بود که دلم به تاپ و توپ بیفته و کوسم خیس کنه . چقدر من بی جنبه و کم ظرفیت بودم و خودم نمی دونستم . نمی دونم چرا یه لحظه خودمو گذاشتم جای اون زنه و حس کردم اون مرده داره با کوس و کون من ور میره . کیر هامون هم شق کرده بود . شورتمو پایین کشیدم و کونمو گذاشتم رو دهن هامون . اول سختش بود -بخورش عزیزم ببین اون مرده داره میخوره و بدش نمیاد . چه جورم کیف می کنه !زیاد حال نمی داد و این من بودم که باهیجان کوس و کونمو به دهنش می مالیدم . چند دقیقه بعد صحنه عوض شد و این دفعه کیر 20 سانت به بالا و قطور آقاهه رو زنه گذاشت تو دهنش . هر چند دیدن کیرش دلمو برد و آرزو می کردم که کاشکی کیر هامون هم در همین قد و قواره ها می بود ولی از این که گفت مثل اون زنه کیرشو ساک بزنم و بلیسمش چندشم می شد . ولی واسه این که اون کوس و کونمو هر چند با اکراه لیس زده بود این کارو واسش انجام دادم . صحنه هیجان انگیز تر مربوط به وقتی می شد که کیر دراز و ستبر رفت توی کوس زنه و بازم به اوج هوس رسیدم . این بار من و هامون هردومون فوق العاده حشری شده بودیم وکیر نصفه و نیمه اشو به همون حالت که اون آقاهه زنه رو می گایید فروکرد تو کوسم و بعدشم بقیه عملیات تا تونست منو به ارگاسم برسونه . خیلی لذت برده بودیم . دیگه این شده بود کار هر شب ما یا هر وقتی که می خواستیم سکس داشته باشیم . هیجان همیشه توی سکس ما وجود داشت . هر بار دوست داشتم که ببینم صحنه های سکسی امشب چیه . حدود بیست تا کانال سکس داشتیم . کارم رسیده بود به اونجا که هر وقت هامون می رفت سر کار من خودم می نشستم و این بر نامه ها رو می دیدم و از کار و زندگی می افنادم و تا بر گشتن هامون موز و خیارای خونه از دست من امون نداشتن . تا این که واسه یه کاری که مر بوط به اشکال در دریافت و تحویل یه سری اجناس صوتی تصویری فروشگاه هامون بوده شوهرم برای سه چهار روز میره جنوب . دیگه خیالم جمع شده بود که راحت می تونم فیلم ببینم ولی حواسم به این نبود که تا چند روز شوهری نیست که در نهایت بیاد و سبکم کنه . تست حاملگی منم مثبت بود و تا یه چند وقتی از شر پریود خلاص بودم . این سه چهار روزی رو باید دور از من می بود فکر می کردم به اندازه سه چهار سال داره از دست می ره  . به خونواده ام چیزی نگفتم تا شب کسی رو واسه خوابیدن نفرستند . چون خیلی دلواپسم بودن . مخصوصا مادرم . به محض این که هامون بار سفرو بست و رفت منم سرگرم تماشای فیلمای بکن بکن شدم . تازه داشتم گرم میفتادم و نصف موز رو هم فرو کرده بودم توی کوسم که دیدم در می زنن . لعنتی داداشم بود . داداش اسماعیل که یه سال ازم کوچیک تر بود و باید می رفت سربازی . پسر همسایه مون عمید رو هم با خودش آورده بود . همیشه باهم بودند و با هم دیپلم گرفته بودند . مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه . از این داداش هیز و چشم چرون خودم که به آبجی خودشم نظر داشت خوشم نمیومد . داستان از این قراره که من قبل از هامون با یکی دوست بودم و بهم زدم . بین ما فقط صحبت بود و تلفن و کاری هم نکردیم . هامون که اومد باهاش صمیمی تر شده و یه بار اونو آوردمش تو خونه مون . یه وقتی که هیشکی نبود ظاهرا داداشه یه گوشه ای بود و کیر هامونو وقتی تو کونم بود می بینه . شب میاد سر وقتم و ازم باج میخواد که اگه قبول نکنم به هامون میگه که من قبلا دوست پسر داشتم . داداش میخواست کون منو بگاد ومنم قبول نکردم . پسره پررو به حق چیزای نشنیده . دو تا همخون با هم سکس کنن ؟/؟زدم زیر گوش اسماعیل و فرداش هم قضیه دوست پسر قبلی ام رو واسه هامون تعریف کردم اونم خیلی منطقی همه چی رو پذیرفت و اومد خواستگاری و رو سیاهی واسه اسماعیل موند . یه جنگ سردی با من داشت . بد بخت ارث پدر طلبکار بود و فکر کرد خیلی راحت بهش کون میدم . اصلا حال نمی داد که آدم به داداشش کون بده . کثافت چه توقعاتی !شب عروسی به جای این که به من تبریک بگه گفت هنوز مادر نزاده زنی و دختری رو من نظر کنم و بخواد از زیر کیر من در ره -داداش خجالت بکش اولا من از اوناش نیستم تازه تو برادرمی -من واجب تر بودم یا هامون که اون موقع کس و کارت نبود ؟/؟-تو اصلا حالیت نیست .-خیلی حالیمه باشه به هم می رسیم .. در هر حال شانس آوردم که عمید باهاش بود وگرنه معلوم نبود چه بلایی می خواست سرم بیاره. شامو واسشون درست کرده و با عذر خواهی از آنان رفتم اتاق خواب تا به کار خودم برسم وجور هامونو بکشم . حال و روزم خراب بود . یه تلفن واسه هامون زدم ببینم چیکار می کنه .-الو عزیزم کی بر می گردی ؟/؟جات خیلی خالیه . دلم واست تنگ شده . خیلی هوس تو و کیرتو کرده .-ناز من هنوز به نصفه راه نرسیدم . منم دلم واست تنگ شده -ببینم میگن جنوب زنای با نمک و شیطون زیاد داره . مواظب خودت هستی ؟/؟-دیوونه هنوز بهم اطمینان نداری ؟/؟من خودم اگه تورو تو یه جمعی ببینم که صد تا مرد باشن و تو تنها زن مجلس باشی به تو اطمینان دارم این حرفا چیه می زنی . آروم گرفته و خودمو با هنر پیشه زن سکسی داخل فیلم همگام کرده و مشغول شدم . مثل اون آروم آروم خودمو لخت کرده و یکی یکی لباسامو در آوردم .محیطو واسه خودم شاعرانه درست کرده بودم . اون زنه یه کیر ویبره آورده بود تا توی کوسش بگردونه و من زورم میومد برم آشپز خونه واسه خودم موز بیارم . لوله خرطومی جارو برقی رو از قسمت اصلی و تنه اش جدا کرده و در حالی که رو تخت دراز کشیده بودم اونو از پایین به بالای کوسم می کشیدم . لذت و لرزش خاصی تو تن و زیر پوستم حس می کردم . دوست داشتم کیر هامون اینجا بود و داغم می کرد و به دادم می رسید . خوشحال بودم که به من گفته کوسهایی به نام کوس رقیب وجود نداره . چشام خمار شده بود . آروم ناله می کردم تا اون دو تا جوون که اون طرفن صدامو نشنون . هر چند دوتایی رفته بودن رو کامپیوتر وسط هال و معلوم نبود چیکار می کنن . واسه منم مهم نبود .-اوووووووووفففففففف یه چیزی می خوام بره تو کوسم منو بکنه مث یه کیر مث کیر هامون به داغی کیر اون سر حالم کنه . وووووووویییییی چقدر مستم چقدر هوس دارم . دارم دیوونه میشم دیگه نمی تونستم چشامو باز کنم . تو حالت خواب و بیداری خواب کیر می دیدم . حس می کردم صدای پا میاد . صدای حرکت صدای در . می دونستم دارم خواب می بینم . چشامو باز کردم به صفحه تلویزیون نگاه کردم . دیدم صدای در اتاقیه که روبروی اون زنه قرار داره در باز شد و یه مرد نیمه لخت که کیرشو تو دستاش گرفته به زنه خیره شده . زنه کیر مصنوعی رو میندازه و با دستاش با کوسش ور میره . مرده هم با کیرش باز ی می کنه و به کوس زنه خیره میشه . چه صحنه رویایی و هوس انگیزی !از این کارزنه داشت حرصم می گرفت . معلوم نبود منتظر چیه . ولی خوب یه خورده آتیش موضوع داشت زیاد می شد . جوش آورده بودم  . هوس داشت می زد به سرم . زنه با اشاره انگشت به مرده گفت که بیاد جلوتر . یارو هم اومد زنه سرشو گرفت و به کوسش چسبوند تا واسش میک بزنه . اووووووففففف کاش من جای اون زنه بودم . یه لحظه سرم رفت به طرف در اتاق خواب . انگار سراب می دیدم . عمید دوست داداشم اونجا وایستاده بود . مثل این که زده بود به سرم . بیش از اندازه رویایی شده بودم . می دونستم که خواب و خیالی بیش نیست . منم مث اون زن هوس باز با دست بهش اشاره کردم که بیاد طرفم چشامو گذاشتم رو هم تا از وررفتن با کوسم لذت ببرم اون طرف تو فیلم برنامه کوس خوری بود . حس کردم یه صدایی میاد . یه سری افتاد لای پام و یه دستی هم دستمو کشید به طرفی تا کوسم جا باز کنه و مشخص شه . حس کردم زبونی روی کوسم کشیده شد . یواش یواش داشتم به خودم می گفتم که آیا همه این تو بیداریه ؟/؟-هامون !هامون !تو بر گشتی ؟/؟ولی در میان نور نارنجی ملایم و شاعرانه چراغ خواب چهره عمید رو می دیدم که سرشوبالا آورده و داره بهم میگه تو که داری خودتو می کشی فرض کن من آقا هامونم . این زبون زبون هامونه و کیر هم کیر هامونه -نه برو من نمی خوام من به شوهرم خیانت نمی کنم ول کن ولش کن .-ببین حرف دلت حرف کوست چیه . حالا ساکت باش بذار به کار و کیرمون برسیم . داشتم عذاب وجدان می گرفتم . این چه جوری درو باز کرده بود . از کجا اومده بود . اسماعیل کجاست . اون کثافت داداشی هم نبود که بخواد ازم حمایت کنه . تازه اونم بدتر -ولم کن دست از سرم بردار -طناز نکن ناز . من که کرشمه های تنتو می بینم که چه جوری داره با هوس هم خودشو هم منو می سوزونه . کوس کوچولومودرسته گرفت تو دهنش . خیلی با اشتها میکش می زد . خیلی بهتر از هامون . جوون بود و زن نداشت و قدر این لحظه هارو می دونست -ببینم اسماعیل کجاست ؟/؟-اون رفته خوابیده -بیدار نشه . به همین زودی خوابید ؟/؟-نه تو نگران اون نباش . با این حال می دونستم که داداشم کرم روزگاره روش باز شده . کیررو تو کون آبجیش دیده و براش غیرت و حمایت از خواهرش مفهومی نداره . داشت منو می گایید به تلویزیون نگاه کردم حالا زنه داشت واسه مرده ساک می زد و چند لحظه بعد مرده سینه اشو می مکید . من خیلی از صحنه عقب بودم . دیگه کاری به فیلم نداشتم . هامون از یادم رفته بود . یادم رفته بود که هر لحظه ممکنه اسماعیل سر برسه . یادم رفته بود این که افتاده رو سرم وحریصانه تشنه کوسمه و داره اونو می لیسه یه مرد غریبه هس .  یادم رفته بود که دارم خیانت می کنم . خواهش کوسم تمنای تنم واسم از همه چیز مهم تر بود . سرشو با دستام محکم به کوسسسسسم چسبوندم . عزیرم بخوررررربخورررررش . حالا که اومدی بخور . نوازشم کن . نوازشم کن . تو اومدی امشب منو بسازی . پس منو بسوزون و بسازون .-طناز هم تو رو می سازم و هم خودمو . من که دارم تو هوس تن خوشگل و هوس انگیزت می سوزم -اوووووووففففففف یه حالی بهت بدم که اگه صد تا زن هم بگیری یادت نره . فقط ارضام کن . حالتو بده تا انرژی بگیرم . دلم گرم شه -جوووووون نازتو بخورم طناز . صفا داری خودم کشته مرده اتم . عمید خیلی خوش قیافه بود . بدن سفت و توپی داشت . بازوهایی قوی و توانی زیاد که من تو دستاش احساس امنیت می کردم . چوچوله ها و کوسمو درسته تو دهنش می گردوند و با یه اسلوب خاصی میکشون می زد .-نه نهههههه-آررررررررره عزیزم آرررررره . کیرشو که در حالت کوس خوری داشت مچ پامو سوراخ می کرد گرفتم تو دستام و واسش ساک زدم  . هیکل به اون رشیدی سست و بیحال شد . مردا خیلی در مقابل این حرکت حساسن . همه هوسشون تو کیرشونه . بر عکس ما زنا که تو چند جا پخش میشه . هر چند تمام راهها به رم یعنی همون کوس ختم میشه -طناز طناز آخ اخ آخ ممنونم ممنونم که قبول کردی غلومت باشم و یه امشبو نوکریتو بکنم . من همیشه غلومت می مونم . آخ کیییییییییییییرررررررررم طناز چه با ناز می خوری . چشامو خمار می کردم و با قر و غمزه کیرشو ساک می زدم . تمام تنمو موقع ساک زدن کیرش می تکوندم و راستی راستی هم این کارو با تمام وجود و هوسم انجام می دادم . حس کردم ناله های عمید فریاد شده و تمام دهنم پر از آب . منی خودشو ریخت تو دهنمو پرش کرد . یه خورده از دوطرف گونه ها و لبام سرازیرشد و بقیه اشو خوردم نوش کردم . نگام افتاده بود به تلویزیون . واییییییی کیر کلفت آقاهه رفته بود تو کوس زنه . جنون هوس داشت سرمو می ترکوند . کیر عمید به کلفتی کیر همون مرده توی فیلم بود . با دو تا دستام هلش داده افتادم روش . دیگه دست خودم نبود . کوسمو انداختم رو کیرش و سینه هاشو گرفتم تو دستام -عمید عمید بکن منو بکن . کی گفته تو غلوممی . منم که کنیزتم . کنیز کیرتم . بزن منو بکن . آتیشم بزن . من مال توام . رو کیرتم .هر جور که دلم می خواست کیرشو می گاییدم . کوسمو طوری میذاشتم سر کیرش که هر طرفشو که بخوام بتونم به کیرم فشارش بدم و حال کنم یعنی دردم نگیره . هر چند لحظه یه بار هم کوسمو از رو کیرش جدا می کردم و قسمت بیرونیشو از اول تا انتها می کشیدم روی کیرش . کیرشو می چسبوندم و می خوابوندم رو شکمش و با کوسم می کشیدم روش .-آههههههه چه لذتی میده چه حالی می کنه آدم . کیر و کوسو از بیرون به هم چسبوندن و بازی بازی کردن هم خودش یه حالی به من می داد که دست کمی از گاییده شدن نداشت . عمید بغلم زد و بعد با یه حرکت معلقی کمرمو چسبوند به تخت و افتاد روم و کیرشو فرو کرد تو کوسم -چقدر کار بلدی عزیزم بکن منو . کیرتو تا اونجایی که می تونی با قدرت فرو کن تو کوسم . من دیوونه تو و کیرتم . دیگه به صفحه تلویزیون نگاه نمی کردم . کیر استوار عمید برام کافی بود . یه دنیا هیجان و شور و نشاط و تنوع واسم به ار مغان آ ورده بود . موهای سرمو تو دستاش جمع کرده بود و بالای پیشونی منو می بوسید -آهه نه نه نه تند تر تند تر . دستاتم کار کنه .-طناز دوستت دارم عاشقتم -نه نه تو فقط عاشق کوسمی . عاشق تنمی عاشق گاییدنمی . همین برام کافیه . من همینو میخوام . کییییییییرررررررررمی خوام که منو بلرزونه . پاهامو انداخت رو شونه هاش . انگشتشم گذاشت تو سوراخ کونم  .یه هوس کیر هم واسه سوراخ کونم درست کرد . چشامو بستم رفتم تو عالم هپروت . با این کیری که خورده بودم چطور می تونستم کیر هامون شوهر عزیزمو قبول کنم . درسته هر گلی یه بویی داره ولی من گل کم بو رو چه طوری بوش کنم . کسی که یه موز خوشمزه سومالی رو بخوره دیگه موزای پرورشی بهش مزه نمیده . چشامو بسته بودم و در سکوت حال می کردم . داشتم کیف می کردم . یه کیف و لذت شیرین . فقط صدای ناله های عمیدو می شنیدم . با این که مثل یه جنگجوی دلاور تسلیمم کرده بود ولی منم کیرشو اسیر خودم و اونو تسلیم خودم کرده بودم .-طناز دارم حال می کنم تو خوشت نمیاد ؟/؟ساکت شدی . با همون چشای بسته و سکوت انگشتمو جلو بینی ام گذاشته و با یه کرشمه بهش فهموندم که این جوری بیشتر حال می کنم . قربون معرفت و کیر و کمرش برم که از گاییدن من خسته نمی شد و آب کیرشم بالا می کشید . حس کردم که دارم به شیرین ترین و لذیذ ترین ارگاسم زندگیم می رسم بالا بالا بالاتر . بازم در سکوت بودم دیگه لذت و هوس و هیجان به اوج خود رسیده بود . سینه هام و دور و برش و اطراف کوس و زیر شکم من دچار یه لرزش خاصی شدند . گرما و حرارت عجیبی رو حس می کردم یه چیز گرم ازم ریخت بیرون . عمید همین طور داشت منو می گایید و منم لذت می بردم . اول ریزش خودم با کف دستام پهلوهای عمیدو گرفته خودمو بهش قفل کردم . بعدش بیشتر از دو سه ضربه بهم نزد و کیرشم تا بخواد بکشه بیرون آبش خالی شد . بهش گفته بودم بار دارم . با هر پرش آب کیرش انگار که روح تازه ای در من دمیده می شد -طناز ناز من . کوس باحالت هنوز داره قلقلکم میده جان فداش میشم . این بار عمید دراز کشید و من کونمو گذاشتم رو دهنش و دهنمو گذاشتم رو کونش . اون کوسمو می لیسد و منم کیرشو گذاشتم تو دهنم . بعد از یه سکس جانانه این حرکت به هردوی ما خیلی می چسبید -رفیق زیر پامون علف سبز شد . ببینم کی یه تعارفم به ما می کنی . صدای اسماعیل بود .-نوکرتم اسی جون . رفاقنو به نهایت رسوندی . و آبجیتو سپردی دست ما . اگه تا حالا تعارف نکردم واسه این بود که کمرش سبک شه که اگه نمی شد می ترسیدم باهات در بیفته .-قربونت عمید جون منظور بدی نداشتم می دونم خیلی با مرامی ..-معلوم هست اینجا چه خبره ؟/؟برادرم داره کوس و کون آبجی بی زبونو با رفیقش قسمت می کنه اون وقت دارن با هم از مردی و مرام صحبت می کنن .؟/؟بی غیرت !بی ناموس !از کیسه خلیفه می بخشی ؟/؟-صبر کن هامون بر گرده بهش می گم که موقع کوس دادن به غریبه ها چقدر دریده و زبون دراز شدی . بالاخره به هم رسیدیم -نه اجازه همچه کاری به تو نمیدم . ترس برم داشت . از آدمای پررو که بخوان با دوز و کلک به جایی برسن بدم میومد -طناز مگه من چی ازت می خواستم من و تو از یه پدر و مادریم . درد همو می فهمیم از یه ریشه ایم تو اگه به داد من نرسی من چیکار کنم .-این همه دختر تشنه کیر ریخته تو باید هوس منو بکنی .؟/؟-آخه تو این زمونه به کسی نمیشه اعتماد کرد -بالاخره که باید زن بگیری .-تا اون موقع سنگینی کیرمو چیکار کنم . با کمال پررویی لخت مادرزاد روبروم قرار گرفت و با کیرش که از کیر هامون بهتر و درشت تر و کمی از کیر عمید کوچیک تر بود بازی می کرد .-طناز خواهش می کنم فقط همین یه بار . اگرم بگی نه و راضی نیستی من قبول می کنم به هامون چیزی نمیگم . تو خواهر منی چاقو هیچوقت دسته خودشو نمی بره . شوخی کردم که تهدیدت کردم . باشه من میرم تنهاتون میذارم بیشتر خوش باشین . این حرفارو که زد و انسانیتشو دیدم دلم به رحم اومد و حس کردم نباید بیشتر از این دلشو بشکنم . نمی خواستم وضعیت و پوزیشن خودمو عمیدو بهم بزنم . چون عمید جون داشت کوسمو لیس می زد و منم کیرشو چسبیده به دهنم داشتم و منتظر پایان مناظره ام با اسی بودم تا ساک زدنو از سر بگیرم -اسی جون فعلا بیا پشتم بذار تو کونم تا ببینیم بعد چی پیش میاد -فدای تو خواهر خوشگل و نازم طناز . جووووووون . کیرشو در جا مالید به سوراخ کونم و یه فشاری بهش آورد . دردم گرفت . در هر حال باید کیر داداشو تحمل می کردم . به نفعم بود که با اسی به صلح و تفاهم برسم . می دونم اون حتی حاضر بود اگه من بهش کون بدم اون جون بده -عمید بالارو خیسش کن تایه خورده راه کونم باز شه . عمید زبونشو فرو کرد تو کوسم و دورشو مالید هر خیسی و ترشحی بود از داخل کوس و اطرافش جمع کرد و به طرف بالا یعنی سوراخ کونم کشوند . به سوراخ کونمم که رسید یه مانوری داد و حسابی لیسیدش .-آههههههه جون عمید دوباره منو بردی به قله هوس . اسی به حرف اومد و گفت رفیق این قدر سوراخ کون آبجیمو نلیسش دوباره خشک میشه ها مث کوس نیست که خود جوش باشه . عمید صد و هشتاد درجه چرخید و به جای زبون کیرشو از زیر در مقابل کوسم قرار داد و اسی هم که قرار بود بذاره تو کونم . آخخخخخخ چه هیجانی !چه تنوعی چه حالی . در همین موقع زنگ گوشی موبایل به صدا در اومد . شماره هامون بود . حوصله اشو نداشتم ودادم دست اسی وبهش گفتم بماله به کوسم -داداش بمالش به دور کوس و داخل کوسم که حوصله هامونو ندارم واینم وقت گیر آورده وقت حال کردن می خواد مزاحمم شه . فقط همینش مونده بود که گوشی بره توی کوسم . کیر عمید راحت رفت توی کوسم . حالا نوبت کیر اسی بود -طناز باورم نمیشه کونتو در اختیار من گذاشته باشی . مثل عزیزی که پس از مدتها چشمش به جمالش روشن شده کونمو بغلش کرده و موچ موچ کنان اونو می بوسید -چیکار می کنی اسی زودتر کیرتو بذار توش . می خوام حال کنم . میدونم دردم میاد ولی میخوام ببینم کیر داداشی چه طوری حال میده . بعدش تو و عمید جاتونو عوض کنین . تا هم حال کوسمو ببری و هم کوسم یه حالی برده باشه . آوخ اسی داداشت فدای کوس و کون طناز آبجی طنازش . اسی به سوراخ کونم فشار می آورد و من به گوشت تن عمید چنگ مینداختم با هزار مکافات نصف کیر داداش اسی رفت تو کون من و سه تایی مشغول حال کردن شدیم . اسی که تازه نفس بود و من و عمید که انگاری دوباره جون گرفته بودیم داداش به هیجان اومده بود . کیرش داخل کون من شده بود مثل کیرای ویبره داشت می لرزید با این حال با دستاش کمرمو ماساژمی داد و هوسمو زیاد می کرد حس می کردم که تا به حال خیلی بهش ستم کرده وواسش خواهر بدی بودم . در حق خودمم ظلم کرده بودم که از این همه کیف و خوشی فرار کرده بودم . شوهر پیدا میشه ولی داداش به این راحتی ها گیر نمیاد -اسی اسسسسسسی نمی دونستم که بالاخره بهش می رسسسسسسسی من می میرم واسسسسسسه جفت کیییییییرررراتون . جفت کیرای باحالتون . اوووووووفففففف چه حالی !چه لذتی چه عشق و صفایی !دوتایی داشتند خودشونو واسه من می کشتند . می خواستند کاری کنن که من از کیرشون نسبت به اون یکی کیر  بیشتر خوشم بیاد و حال کنم -داداش داداش تو اگه میخوای آبتو بریز که بیای سراغ کوسم میدونم کمرت خیلی سنگین شده . به خودت فشار نیار . اسی انگاری که حکم بهشتو بهش داده باشن -جاااااااااااان فدای قمبل کون قلمبه ات طناز . چند تا ضربه دیگه به کونم زد و دو تا قاچای کونمو با فشار چنگشون گرفت . در یکی از این ضربات با یه فریاد و بعدش ناله شدید آبشو خالی کرد تو سوراخ کونم -آههههه طناز من دیگه فدایی اتم . سبک شدم . ریخت ریخت عجب حالی دادی .-داش اسی حالا باید کوسمو بکنی و منو به ارگاسم برسونی . عمید یه بار این کارو کرده ببینم تو می تونی . مخصوصا این حرفو زدم که غیرتیش کنم و اونم تلاششو زیاد کنه و در بازار رقابت و حسادت اونا منم حالمو ببرم عجب حالی می کردم . دعا دعا می کردم که هامون تا یه ماه دیگه هم تو جنوب گیر کنه و بر نگرده . دو تایی منو بلندم کرده و بردن حموم . هر کدومشون سعی داشت یه گوشه بیشتر و سنگین تری رو از من بچسبه و مثلا ثابت کنه که زورش بیشتره و من می تونم تکیه بیشتری به اون داشته باشم . تو حموم با دو تا لیف افتادن به جون من . من هم دیگه راکد و بیکار شده بودم . تنم انگار ضربدر دو داشت می لرزید و هیجان زده می شد . کوس و کون و سینه و رون و پا و کمر و همه جامو این دو نفر با صابون و لیف و زبون می مالیدند و می لیسیدند و ماساژمی دادند .-واییییی بچه ها منو کشتین کشتین داغم کردین . دوتا مردو به  هم نزدیک کرده دستامو دور دو تا کیری که به هم چسبونده بودم حلقه زده گذاشتمشون تو دهنم . دو تایی رو که میذاشتم تو دهنم چند سانت اول بیشتر جا نمی شد . پوست هر دو تا کیر در حال ترکیدن بود به اونا حال می دادم . وقتی دهنمو تا سر حلق می کشیدم رو کیرشون و تا اونجایی که جا داشت کیرو می فرستادم تو دهنم و با پوستش نرم نرم بازی می کردم صدای نعره شون فضای حمومو پر کرده بود . ساک زدنو ول کردم و بهشون دستور دادم که دو تایی دوباره مشغول گاییدنم شن .این بار داداش بیفته رو کوسم . موبایل عمید زنگ خورده بود تا رفت جواب بده اسی افتاد رو کوسم می خواست نشون بده که خیلی قوی ترو پر هیجان تره . کوسمو با هوس می لیسید کیرشو فرو می کرد توی کوسم و با سرعتی فوق العاده منو می گایید -اسی داداش خیلی باحالی .منو ببخش که تا حالا درکت نکردم جبران می کنم . خواهرت واست جبران می کنه دوستت دارم اسی -می میرم برات طناز -آخ آخ آخ آخ .. اسی طوری منو می گایید که نمی تونستم ناله ممتد بکنم . با هر ضربه کیرش تنم یه حرکتی به عقب داشت -اووووووه داداش داداش باید جبران اون سالهایی رو که از دستمون در رفته رو بکنیم وقتی که عمید بر گشت دو تایی شدن مث سگای هار افتادن به جون من و مث وحشی ها ادای گاز گرفتنو در میاوردن و من با این کارشون خیلی حال می کردم و ازشون می خواستم که به این کارشون ادامه بدن این دقعه نوبت عمید بود که بکنه تو کونم . کیرش کلفت تر از کیر اسی بود و کون دادن من به اسی هم واسم یه تمرین بود . همه جوره باهام حال می کردن . دنیا مال ما بود . مال من بود . زیر کوس و کون من بود اون دو تا جوون با حال یه دفعه کیرشونو میذاشتن تو سوراخ مربوطه . یعنی یکی کوس و یکی کون و با هم می کشیدن بیرون . در یه حالتی یکی که می کشید بیرون یکی دیگه میذاشت تو و این کارو خیلی سریع و با نظم و هارمونی خاصی انجام می داد . البته با هم که میذاشتند حالش زیاد تر بود . در یه صحنه دست به یه کار عجیبی زدند که هنوز قسمت نشده بود تو فیلمهای سکسی ببینم خیلی ناگهانی و غافلگیرانه این کارو انجام دادند . وقتی به خودم اومدم که دیدم دو تا کیرو توی کوسم احساس می کنم .-جااااااااااان کوسسسسسسم داره از دو تا کیییییییییرررررررررر پذیرایی می کنه . به دو تا کیر همزمان سرویس میده . کاش می تونستین سریعتر منو بگایین . آخخخخخخخ خیلی مزه میده . همه   جای تنمو بزنین . بکنین . داداش و عمید دوباره رفتن به تک سوراخ چسبیدند . من دیگه حال و روز خودمو نمی دونستم . اسی دو طرف کونمو داشت و از زیر منو می گایید و عمید هم کونمو که یه خورده روونتر شده بود می کرد . کیر اسی و همکاری عمید کارشو کرد .-داداششششششش داداشششششش بزن بزززززززززن تند تند عمید جون هر کی دوسش داری با سینه هام بازی کن . کمرمو ناز و نوازشش کن . جااااااااان اهههههههه . کمرم . ریختم . اومد . داره میاد .  داغ داغ شدم . به جاش به جای آب ریخته ام آب بریزین ..اسی ریخت تو کوسم و عمید هم ریخت تو کونم .وقتی عمید رفت به یه جایی تلفن بزنه و من و اسی تنها شدیم بهش گفتم یه بهونه ای بیاره و دو تایی برن و تنهایی برگرده که من شبو میخوام تا صبح عریان تو بغل داداشی گلم باشم . مث خر کیف می کرد از این که من ترجیحش داده بودم . البته شماره موبایل عمید رو هم بدون این که به اسی بگم ازش گرفتم ولی اون شبو دوست داشتم توهوای خواهر و برادری تا صبح تو بغل اسماعیل باشم . هنوز سیر نشده بودم . وقتی اسماعیل تنها بر گشت و به جای هامون اومد تو رختخوابم و کنارم دراز کشید انگار نه انگار که یکی دو ساعتی رو با هم عشقبازی کرده ایم . طوری با نگاش داشت منو می خورد که حس کردم تازه داره احساس می کنه که من متعلق به اونم . طوری به من لذت داد که دوست داشتم بیشتر از این که در اختیار دوست پسرم عمید یا شوهرم هامون باشم خودمو بسپرم به داش اسی گلم و همین کارو هم بعدا کردم .  مدتیه که از شروع این ماجرا میگذره. وقتی با هر کدوم از این سه نفر سکس می کنم به این فکر می کنم که یه مرد یا مردای دیگه ای هم هستن که از کوس و کون من و از تن و بدن من لذت می برند و من واسه اونا هم با ارزشم . همین هیجان و هوس منو زیاد می کنه و سکسو واسم شیرین تر می کنه . واسه همین با اشتیاق به سکس بعدی فکر می کنم برا همینه که وقتی که از زیر کیر یه نفرشون که بلند میشم و میرم که بخوابم با این فکر و لذت که روز بعد خودمو میدم دست یکی دیگه خیلی راحت چشامو میذارم روهم و خوابای خوش می بینم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

18 نظرات:

امیرسکسی گفت...

با سلام و درود فراوان خدمت دوستان بازدید کنندگان و سروران گرامی !این سایت به علت شهادت امام جعفر صادق (ع)موقتا تعطیل بوده است و تا فردا مجددا به روی عموم باز خواهد شد .با توجه به در خواستهای بسیار برای مجوز ورود در همین 24 ساعته اخیر جای بسی تعجب است که نظرات چه مثبت و چه منفی در حد و اندازه های قابل قبولی نباشد .با این شرایط در صورتی که خوانندگان عزیز به غیر از معدودی از آنان که یاور همیشگی مایند همچنان کم لطف باشند و کپی برداران همانند گذشته بدون ذکر منبع (به طور دقیق )عمل نماینداین وبسایت تا هفته اینده به روی عموم بسته خواهد شد و تنها اعضای تایید شده از سوی اینجانب مجوز ورود و استفاده از این سایت را خواهند داشت .دوستدار و کوچیک همه شما ..امیر

سياوش گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ناشناس گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ناشناس گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ناشناس گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ناشناس گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ناشناس گفت...

مثل هميشه داستانات عالين.من هم از ايراني ممنونم هم از اميرجان كه سايتش منبع داستاناي قشنگ و جديده.
دست مريزاد

ارباب جوون گفت...

سلام ایرانی میخواستم نظرتو راجع به موضوعی بدونم
من 22 سالمه از 16 سالگی داستان مینویسم .البته اغلب داستان برای خودم مینویسم اما یه داستان فتیش خوونوادگی دارم که در حال نگارششم 3 یا4 قسمت میشه احتمالا، چه طور میتونم این داستان رو براتارسال کنم و از نظرت با خبر شم؟

ارباب جوون گفت...

ایمیل من arbab.javon@yahoo.com

سام ایرانی گفت...

sam_fanar@yahoo.com
سلام اقا امیر خوبی؟.چند وقتی بود به دلیل مشغله کاری نتونستم بهت سر بزنم .من وکه یادت میاد قبلا عضو بودم وبرایم فیلم های دانلود ومی فرستادی تا اینکه من به خاطر فیلترینگ مجبور به ترک این سایت دوست داشتنی شدم.اما بازم برگشتم ومزاحم همیشه گی شما شدم .چندتا سوال داشتم.ویک خواهش
لطف کنید وبرای من هم یه دعوت نامه بفرستید.دانلود فیلم ها رو میشه مستقیم از تو سایت خودت بزاری که دانلود کنیم .من که موفق نشدم هیچ کدوم از فیلم ها رو دانلود کنم.سایت های خوبی از روسیه سراغ دارم که تمام انها مجانی هستند دوست داری که ادرسش وبرای شما بفرستم.
دوست دارم ومنتظر دعوت شما هستم سام

ایرانی گفت...

ارباب جون عزیزم از این که تا این حد شوق و ذوق نویسندگی داری خوشحالم .یاد خودم میفتم که از چنج شش سالگی با مطالعه و از هشت نه سالگی با متفرقه نویسی و انشانویسی عشق به نوشتنو در خودم زنده کردم و سالهای بسیار به خاطر در گیریهای شغلی و مشغله های دیگر فسیل و راکد بودم .ساده نویسی و نفوذ به احساسات دیگران با تمام وجود و از صمیم قلب و بی ریا نوشتن چه در منفی و چه در مثبت نویسی از عوامل مهم موفقیت در این امره .من هر گز خود را نویسنده ندانسته نمی دانم .شاید به این خاطر که برایم یک رویایی بود که احساس می کردم همیشه به دنبالش می دوم .از این که به من ناشی بها دادی و خواستی نظرمو راجع به داستانت بدونی جای بسی خوشحالی و خوشوقتیه .هر چند باعث افتخار منه که با دوستان عزیزم رابطه ایمیلی داشته باشم ولی تا به حال به غیر از امیر با کسی تماس نداشته ام حالا به خاطر کمبود وقته یا دست به عصا رفتنه در هر حال امیر گرامی هم از نظر نویسندگی و تجربه کاری استاد منه و هم در امر نرم افزاری و مسائل فنی که این دومی رو خیلی خیلی استاد منه. از این که ایمیلتو گذاشتی ممنون .سعی می کنم بهت ایمیل بزنم .اگر با وجود همه عشق و علاقه و تمایلی که دارم بنا به دلیل و مصلحتی یه موقع نتونستم بهت ایمیل بزنم و شرمنده بشم می تونی داستان قشنگت رو بفرستی واسه امیر و ازش خواهش می کنم بفرسته برای من .از طرفی امیر خان هم داره یه بر نامه آزاد نویسندگی میذاره که دوستان با استعداد می تونن قدرت قلم خودشونو در این زمینه نشون بدن .اما اینو بگم که یه خصلت من در مورد ابراز عقیده در هر موردی به این صورته که اگه در یه چیزی نقاط قدرت و ضعف رو با هم ببینم نقاط قدرتشو با آب و تاب بیان می کنم و سعی می کنم زمینه ای ایجاد بشه که صاحب اون قدرت حس کنه که می تونه اعتماد بنفس داشته باشه ولی نقاط ضعفشو طوری میگم که بهش بر نخوره و به خاطر حفظ نقاط قدرت و اعتماد بنقس با این ضعفهاش بجنگه .چون داشته های یک انسان چه یه اثر ادبی باشه چه هنری و چه باورها و رفتار عملی و یا هر چیز دیگه ای براش عزیزه و اگه ما ارزشهای دیگران را ارزشهای خودمون بدونیم برای هم با ارزش میشیم و می تونیم به هم احترام بذاریم و در هر موردی راحت تر به نتیجه برسیم .نوشته هات برات عزیزن وبرای من هم همین طور .همان طور که من دفاتر کهنه خاطرات کهنه ام را میلیاردها میلیارد و به هیچ قیمتی نمی فروشم حس می کنم که تو هم باید همین حس را داشته باشی .امیدوارم روزی فرا برسدکه صمیمانه فارغ از هر رنگ و نژاد و دین و زبان و جنسی یکدیگر را دوست بداریم و برای عشق و خواسته های هم ارزش قائل شویم .باز هم از عنایتی که به من داشته ای سپاسگزارم .گل لبخند همیشه بر لبانت شکوفا باد ..ایرانی

ایرانی گفت...

سیاوش جان! ای ناشناس آشنا !از عنایت و اظها محبتت بی نهایت سپاسگزارم .من یکی که همیشه سعی می کنم با ایراد کمتری مطلب بنویسم و منتشرکنم .دوست دارم همه رو راضی داشته باشم و به خواسته های همه ترتیب اثر بدم .ولی خب فرصت نمیشه .درهر حال باعث افتخار منه که به لطف امیر عزیز در خدمت دوستان خونگرمی چون شما باشم .شادکام باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

حقیقتش من از اول داستان خوشم اومد چون فکر کردم خیانتی هستش اما بعد که خانوادگی شد خوشم نیومد چون این سبکا خیلی چرتن از نظر من ولی قلمتون خوبه اگه میشه یه داستانه خیانتی هم بذاریدمردیم از بس داستانهای توی سبک خوندیم

ایرانی گفت...

دوست خوب آشنایم ممنونم از تو جه و عنایتتون .هر چی فکر کردم ببینم خیانت دیگه به چی میگن چیزی متوجه نشدم .این داستان علاوه بر آن که درش خیانت وجود داره خیانتو از چند زاویه بررسی می کنه یک رابطه با غریبه ودورابطه با برادر و سه, خیانت طبیعی در اثر نیاز و خواسته که باز هم ریشه در فرهنگ شخص خیانتکار داره .بازم در آینده مدلای دیگه اشو می نویسم هرچند که در این زمینه داستانهای زیادی نوشته منتشرکرده ام .منتظر نظرات بعدی شما هستم .موفق باشید ..ایرانی

مرتضی گفت...

درود و سپاس به ایرانی عزیز.
داستان زیبایی بود.متنه جالب و قشنگی رو هم تو قسمته نظرات نوشتی که نشان از شخصیت والا و آزاد اندیشت داره.
به امیده روزای خوب برای تو و امیر عزیز

مرتضی گفت...

راستش رو بخوای تا حدودی با نظر دوست ناشناسمون که از تکراری بودن سبک داستان ها گلایه کرده بودن موافقم.ولی فکر کنم مهمترین عاملش کمبود زمان جهت نوشتن و تمرکز کردن هست که به ایرانی اجازه شکوفایی تخیلش رو نمیده.ولی با این وجود بی انصافی هست که بگیم همه داستان ها تو یه سبک هستن.اگه خوب دقت کنید تو یه مدت زمان محدود تنوع زیادی تو داستان ها مشاهده میکنید

ایرانی گفت...

سلام و درود بر مرتضی جان بازم که مارو شرمنده کردی و مورد لطف وعنایت خودت قرار دادی دوست دارم به نحوی یه نقدی بر آثار خودم داشته باشم هم این که بعضی نکات روشن شده ودوستان و همراهان عزیزم بدونن که منم بیدارم .داستانها را از زوایای مختلف میشه بررسی کرد مثل همه داستانها میشه نقاط مثبت و منفی براش در نظر گرفت .حالا من می خوام به عنوان یک خواننده بی غرض و از دیدگاه او قضاوت کنم .اولا باید گفت سبک در داستان نویسی نقش مهمی داره .سبک خوب به نظرم مثل یه جاده صاف و اتوبان با باندی وسیع می مونه که ماشینا یعنی خواننده ها ازش رد میشن ..نمیشه گفت آقا این جاده برام یکنواخت شده فردا باید این آسفالتها شکسته شه و چند جا هم دست انداز بذارین تا از این یکنواختی در آد و این رانندگی متنوع شه .سبک ساده و روان با کلماتی ساده و به زبان مردم می تونه پسندیده ترین سبک باشه .حتی اگه به میلیون داستان با این سبک نوشته شه .داستانهای ایرانی از چنین سبکی پیروی می کنه. (مثلا من خواننده ام و دارم بررسی می کنم )اما سوژه در داستانهای ایرانی رو میشه از چند دیدگاه بررسی کرد .گوناگونی سوژه کوبندگی و تازگی ان .از نظر گوناگونی و تنوع باید گفت هر چند تشابهاتی در سبک بعضی سوژه ها وجود دارد ولی در کل مشابه هم نیستند و ایراد چندانی نمی توان بر آن گرفت ولی از نظر کوبندگی و تازگی و خلاقیت این نوآوری را در برخی داستانها می توان دید ولی همه جا مشهود نیست که این بر می گردد به گستردگی زیاد داستانهای سکسی و سطح وسیع ان که سوژه یابی ,آن هم از نوع کوبنده آن گاه مستلزم زمان وفرصت زیادیست که یک نویسنده در نهایت آرامش و تمرکز باید انتخابش کند .اما کار برد کلمات وواژه ها در جمله شناور بودن آنها یعنی موسیقی کلام و قدرت تخیل و تشبیه و بازی با کلمات و پیچاندن آنها به زبانی ساده را می توان در این نوشته ها دید که این را می توان جزو نقاط و نکات مثبت کار ایرانی به شمار آورد .اما در بعضی از نوشته های جناب ایرانی آدم به یاد دو ماراتن می افتد که دونده در اول کار به جای تقسیم نیروهر چه زور دارد می زند اما بین راه کم آورده و دوست دارد به هر کلکی شده خود را به آخر خط برساند .چون همش به فکر مسابقه های بعدیست .ایرانی جان !یه سری نوشته ها و اصطلاحات تکراری مخصوصا در قسمتهای مر بوط به سکس وجود داره که اگه می تونستی کمش کنی یا مترادف و مشابهشو بیاری خیلی بهتر بود میدونم از تکرار خوشت نمیاد و مجبوری .مثلا اصطلاحاتی مثل جاااااااان ..اووووووفف آهههههه..آخخخخخخخ وویه مقدارزیاد کلیشه ای شده .نمیشه نگفت ولی زیادیش دل آدمو می زنه .دارم می گردم کجا می تونم باز گیر بدم .بهت بر نخوره بعضی وقتا داستانو به اوج می رسونی یادت باشه ایرونی جون گفتم بعضی وقتا ..همین که به جای حساس می رسه یهو میشی مثلآآدمایی که مقدمه چینی های خوبی در سکس دارن ولی به اصل مطلب یا کار که می رسن تلنگشون دررفته. تو دیگه این جوری نباش درسته که بیشتر سوژه هات یه حالت طبیعی در تخیلاتش وجود داره و ازدل زندگی آدمای این دوره و زمونه میاد بیرون ولی یه تنوعی هم به عملیات و قاطی شدنهای موقع سکس بدی بدک نیست .داستانهات خیلی بهتر می شن .می دونم خیلی پیش خود حسابی و هر کی هر خواسته ای ازت داره دوست داری لیوان آبتم بذاری زمین و بری دنبال خواسته های اون یا اگرم در جا نرفتی به فکرشی و ذهنتو مشغول می کنی درست مث یه بدهکاری که از بدهیش به مردم خوابش نمی گیره و ذهنش مشغوله .حالا این قدر این جوری نباش عجله نکن ما درکت می کنیم .سر فرصت به خواسته هامون تو جه کن .ما که دوست نداریم تو بایه دست پنج تا هندونه برداری .البته داستانهای غیر سکسی رو یه خورده بهتر می نویسی ولی اونم اگه از حد بگذره میشه بهتر در موردش قضاوت کرد .در شخصیت پردازیهات سعی کن که تفاوت بین کلام و طرز صحبت قهرمانان داستانت رو هم همیشه رعایت کنی و سعی نکنی همیشه شخصیت خودتو بر قهرمانانت تحمیل می کنی مگر این که از اول چنین قصدی رو در نگارش داستانت داشته باشی .این نظر های یک وجبی تو هم دست کمی از داستان نداره .به کارت ادامه بده اگه چند صد تا داستان دیگه هم بنویسی یا این که عمر نوح پیدا کنی می تونی پیشرفتکی داشته باشی .میدونی فرق بین تو وهمه درچیه ایرانی جان؟اینه که تو همه رو دوست داری ولی همه تو رو دوست ندارن ....تا این امیر گل و بلبل و مهربون و زحمتکش ما از دست این نظر روده دراز ما عصبانی نشده باهات خداحافظی می کنم .اگه مطلب تازه ای در این زمینه به ذهنم رسید در نظر بعدیم می نویسم .تازه اینایی رو هم که الان نوشتم یه خورده فکر امیرو کردم و خلاصه اش کردم .برات دعا می کنم که هیچوقت قلمتو به قلم شکنان نفروشی .شادباشی منم مثل تو ..یک ایرانی

مرتضی گفت...

دمت گرم ایرانی...

اینم یه سبکه جدید بود تو نظر دادن.

ممنون که با صبر و حوصله به همه نظرات پاسخ میدی.

 

ابزار وبمستر