ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 27

بعد از تعمیرگاه و کمال دیگه نوبت زری بود . بیچاره از صبح تا حالا چشم انتظارم بوده ووقتی که منو دید دلخوری خودشو نشون داد . این دفعه دیگه رک و پوست کنده سیر تا پیاز ماجرا را واسش تعریف کرده اونو بردم خونه خودم بعد از این که یه چیزی رو به عنوان شام خوردیم روی تخت ولو شده حدود ساعت دو نصفه شب بود که وقتی چشامو باز کردم زری رو لخت توبغلم دیدم . بیدار بود و دل نداشت منو از خواب بیدار کنه . منم تا حدود زیادی خستگی از تنم در رفته بود حس کردم زری بیشتر از این که بخواد فاعل باشه دوست داره مفعول بشه . مثل من نبود که از صبح تا شب دیروز مفعول بوده و دلی از عزا در آ ورده باشه . سرمو گذاشتم لای پای زری و کوس خوشبوشو که بیچاره از بیست و چهار ساعت پیش تا حالا منتظر بود لیسیدم . کیر مصنوعی کمر بند دار رو که از خونه زری آورده دور کمرم بسته و با کوس روبروم تنظیمش کرده فرستادم داخل حفره زری جونم -فرشته جون تا چند روز دیگه قراره یه کیر دوسره برام برسه هردوتامون می تونیم یک زمان هم حال کنیم هم حال بدیم -قربون تو رفیق خوشگل و کوس کوسوم برم که این قدر کله ات کار می کنه . زری خوشگله رو با کیر مصنوعی می کردم . وآه و ناله اون طوری بود که آدم فکر می کرد چند تا مرد چند تا کیرو در ان واحد کردن تو کوسش . حیوونکی دلم خیلی واسش می سوخت . تا اونجایی که می تونستم بهش حال داده و به ارگاسم رسوندمش . هر چه خواست جبران کنه و به منم یه حالی بده که از خجالتم در آد قبول نکرده گفتم باشه برای دفعه بعد به اندازه کافی دیگه تن و بدنم لرزیده و آبم ریخته بود آخر کار وقتی که لبای من و زری رو هم قرار داشت و دست یکی رو کوس اون  خیلی آروم بهش گفتم زری جون اگه یه پارتی جورشه مردشم ردیف باشه پایی دیگه ؟/؟سکوت کرد و من تو چشاش نگاه کردم . این حرفا رو توی نگاش خوندم ولی نمی دونم چرا در اون لحظه یه حیای خاصی نمی ذاشت که احساسشو بگه . شایدم فکر می کرد اگه بگه به فرشته جونش خیانت کرده . با چشاش داشت می گفت من از خدامه کشته مرده کیرم . تا کی کیر مصنوعی بخورم ؟/؟کیر باید هم حال بده هم حال کنه . دوباره ازش پرسیدم این بار خندید و سرشو به علامت رضایت تکون داد و منم اونو حسابی  بوسیده و گفتم قربون خوشگل با حجب و حیام برم . مطمئن باش کاری نمی کنم که بهت بد بگذره .... روزها یکی پس از دیگری سپری شده و من هرروز به یکی از تعهدات اختیاری خودم عمل می کردم . پدر برادرا زری سامان کمال ... فقط دیگه دور و بر دایی صمد نپلکیدم و با این که شماره موبایل محجوبه رو داشتم پاپی اش نشدم البته دوست داشتم که یک دستی به سر و گوش محجوبه بکشم ولی دایی صمدو نه . یک هفته ای از تجاوز داوطلبانه به من و محجوبه می گذشت . من برای خرید لباس به میدون ولی عصر رفته بودم و پس از خرید داشتم سوار ماشینم می شدم که دیدم صدایی شبیه عنکر الاصوات خطابم می کنه :خواهر حجابتو حفظ کن روسریتو بیار پایین . نمیدونم اینا دیگه کی بودن . سوار لندرور بودن . دو تا مرد شپشو با یک من ریش و پشم جلو نشسته و چهار تا کلاغ سیاه هم اون پشت نشسته بودند . ای خدا عجب گیری افتادیم . از خونه که میومدم بیرون یادم رفته بود شیطونو لعنت کنم میون این همه بی حجاب و کم حجاب سکسی پوش بدن نما درست باید انگشت بذارن رومن ؟/؟در پشتی ماشین باز شده و یکی از زنا پیاده شده و و منو که راستش از دردسر کمی ترسیده بودم بغل کرد و گفت چطوری فرشته جون ؟/؟-محجوب تویی ؟/؟ترسوندیم --دختر حجابتو حفظ کن .-حجاب بالا رو می گی یا پایینو ..هردو زدیم زیر خنده .ازش خواستم که یکی از شبا یه بهونه ای بتراشه و از خونه جیم شه تا به اتفاق زری یه لز و حال سه نفره داشته باشیم .-فرشته جون همجنس بازی و لز جای خود مخالفتی ندارم ولی مرد اگه نباشه تو جمع ما صفا نداره . لز با خانوما مث نرمش میمونه و بغل مردا و حال دادن به اونا و دادن به اونا مثل ورزش ... ببینم مرد داری بیاری ؟/؟می تونی ردیفش کنی ؟/؟با خودم فکر کرده دیدم به پدر و برادرام نمی تونم چیزی بگم ولی کمال و سامانو می تونستم کاندید کنم ولی تابوی بین من و اونا شکسته می شد دیگه نمی تونستم مث سابق واسشون ارزش داشته باشم . اگه هم قراربود یکیشونو دعوت کنم ترجیح می دادم سامان باشه -اگه برات سخته می تونم دو نفرو ردیف کنم -چه جوری محجوب ؟/؟-بد نیستن فقط ظاهرشون خشنه جلوی ماشین نشستن می تونی بری یه سلام علیک باهاشون بکنی . خیلی خوش تیپ و با حالن . همین یک هفته ای باهاشون جیک شدم . فقط یک ریش و لهجه مصلحتی دارن . رفتم جلو تا یه سلام علیکی باهاشون بکنم . طبق فرموده محجوب خانوم راننده اسمش قاسم بود و کمکش کاظم نام داشت . هردو ریش و سبیلشون یک اندازه بود . شبیه پشمک بود دگمه یقه پیرهنشو بسته راستی راستی برادر شده بودند . چشماشونو وقتی که می خواستن به جایی یا کسی نگاه کنن طوری درشت می کردن که انگار میخوان شلاق بزنن . یعنی کیر اینا باید بره توی کوس من ؟/؟با اکراه واسه این که دل محجوبه رو نشکنم رفتم تا یه سلام و علیکی با قاسم و کاظم بکنم . اول با قاسم روبرو شدم -سلام -سلام علیکم خواهر (چند تا کلمه عربی هم بلغور کرد که حالیم نشد )ببخشید اگه گاهی مجبور به تذکر دادن هستیم وظیفه شرعی ما حکم می کنه که امر به معروف ونهی از منکر را فراموش نکنیم . جسارت نمی کنم با این وضع آرایش و طرز لباس پوشیدن و حجابی که شما رعایت نمی کنین جوانان ما در کشور اسلامی وادار به گناه میشن با چشام زل زدم به چشاش کنترلش کردم ببینم توی فکرش چی می گذره و چه چیزایی رو حساب و کتاب می کنه ؟/؟وای این دیگه از هر مردی که تا به حال دیدم فبلم تر و حقه باز تر بود . داشت با خودش می گفت جوووووون عجب کوسسسسسی به تورمون خورده . فقط باید مواظب باشم بند آب ندم واقعا این جور زنا رو با این کوس شر گفتنا باید کیر کرد.  همچین تا دسته بذارم توی کوسش که از دهنش در آد اسلام کجا بود ؟/؟امر به معروف و نهی از منکر چیه ؟/؟دنیا فقط روی کیر و داخل کوس می چرخه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز-باید حدس میزدم تو میخوای داستانو بیش از این حرفا جالب و متنوعش کنیخوشحالم که مسیر داستان داره این شکلی میشه.فقط حتما تو ادامه داستانت از برادرا و باباش هم بگو.منتظر میمونم بیصبرانه!

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب آشنام .این جزو داستانهاییه که تا آخرشو نوشتم و انتشارش هنوز به یک سوم نرسیده .سکس با پدر یا برادر دیگه نداریم انشاءالله در داستانهای بعدی جبران می کنم ولی فرشته ماجرای ما پس از چند سکس دیگه میفته تو یه مسیر عشقی و بعد هم سکس همراه با عشق و...از هر زاویه و با هر سلیقه ای که این داستان را تا به آخر دنبال کنید می دانم خسته کننده نخواهد بود چون احتمالا تا اواخر زمستان یعنی سال ادامه خواهد داشت .در هر حال خیلی ممنون از نظر گرم و محبت آمیز و همراهی همیشگی شما ..تندرست باشید ..ایرانی

matin گفت...

مرسی ایرانی عزیز عالی داره پیش میره

ناشناس گفت...

خیلی عالیه فقط فرشته خیلی توپه بگیه... 

ایرانی گفت...

آشنای گرامی من ممنونم از پیام گرمت .شادکام باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر