ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زیادی درمان شدم

من وجهان با این که دو ماه هم نمی شد که ازدواج کرده بودیم ولی من از سکس زده شده بودم و زیاد هوس نداشتم . اکثرا اون میومد رومن وکیرشو به من می مالید و یه جورایی خودشو خالی می کرد . البته هر چند روز یه خورده هوسم زیاد تر می شد ولی جهان خیلی گرم بود . من 23 سالم بود و اون 25 سالش . تازگیها خیلی هم منو تهدیدم می کرد که اگه دست از این روشم بر ندارم میره دنبال زنای دیگه . خیلی بده که مرد تا این حد وقیح شه که از زنای دیگه پیش زن خودش حرف بزنه ولی من بهش حق می دادم . درعوض دوست چند و چندین ساله ام شراره که از کلاس اول تا فارغ التحصیل شدن در دبیرستان همکلاس بودیم وقتی که باهام درددل می کرد از طبع سرد شوهرش می گفت و از این که اکثرا وقتی میاد خونه مثل بنگی ها یه گوشه ای چرت می زنه که از خستگی کاریشه . و اگه به این کارش ادامه بده مجبور میشه که به شوهرش خیانت کنه .. چه جالب تازگیها هر کی که دستش به جایی بند نمیشه تهدید به خیانت می کنه . اون مثل خواهرم بود و ناراحت می شدم که بخواد با خیانت شیرازه زندگیشو از هم بپاشونه . شاید به همون اندازه که به خودم و شوهرم اهمیت می دادم به اونم اهمیت می دادم .. فکری مثل برق از سرم گذشت .. چطوره شراره و جهان رو به هم جوش بدم بدون این که جلال شوهر شراره چیزی بفهمه . این جوری من مطمئن میشم که جهان دنبال زنای هرزه نمیره و تعداد زنایی که با اون رابطه دارن زیاد نمیشه .. ولی حتی فکرش هم حسادت منو تحریک کرده بود . درهر حال دلم  واسه اون دو نفر می سوخت . اگه می تونستم کاری کنم که جهان و شراره با هم سکس کنند شاید پیش وجدان خودم احساس شرمندگی کمتری می کردم از این که نمی تونم خوب به شوهرم برسم . وقتی این موضوع رو با شراره درمیون گذاشتم یکه خورد -شیوا داری جدی میگی ؟/؟ این میزان عشق و علاقه ات به شوهرت و همچنین منو می رسونه که تونستی خودتو قانع کنی که حسادتها رو کنار بذاری و من به داشتن دوستی مثل تو که از یک خواهرم به من نزدیک تره افتخار می کنم . وقتی این موضوع رو با جهان در میون گذاشتم باورش نمی شد که من به عنوان یک زن بخوام همچین کاری در حقش بکنم .اونو یک معجزه می دونست . اولش تعارف کرد که درست نیست . خیانت و نامردیه .. وقتی گفتم من و شراره هردو راضی هستیم گل از گلش شکفت .. بعد گفت  که در حق جلال نامردی نشه ؟/؟ گفتم چه نامردی . اون نمی تونه به زنش برسه و در واقع این یک تنبیهی برای من و جلال میشه تا دیگه هستیم به همسرامون برسیم . فقط من می خوام کنار شما دو تا باشم . شراره بهم گفت که اگه امکان داره این سکس در خونه اونا انجام بشه چون فضای اتاق خوابشون مطابق میل اون ردیف شده و این بی اندازه اونو حشری می کنه .. -پس شوهرت چی ؟/؟ -راستش اون واسه دو سه روزه که رفته یه سفر کاری و تا دو روز دیگه هم نمیاد . قرار گذاشتیم که شب بعد از این بر نامه بریم اونجا .. شراره و جهان خیلی به خودشون  رسیدند . یه خورده حسادت هم می کردم ولی وقتی به طبع سرد خودم فکر می کردم و این که مدیریت سکس بر عهده منه یه جوری با این وضع کنار میومدم . این حسادت من وقتی به اوج خود می رسید که شراره ازم می پرسید که جهان از چه حالتی بیشتر خوشش میاد . و من مثلا می گفتم وقتی که بر جستگی های باسن از کناره های شورت بزنه بیرون و خط درز وسط شورت بیفته رو درز و چاک کون که یه خورده از لبه های کوس از دو طرف مشخص شه .. اون هر کاری می کرد تا جهان بیشتر بپسنده . سه تایی مون رفتیم تو رختخواب . من از همون اول لخت شدم . اولین باری بود که جلو شراره لخت می شدم . اتاق خوابو با یه نور ملایم به رنگ بنفش روشن شاعرانه و هوس انگیزش کرده بود .. ظاهرا این قسمت از دکور رو برای هوس خودش تنظیم کرده بود چون جهان از نارنجی و قرمز بیشتر خوشش میومد . سه تایی رفتیم رو تخت . من و جهان و شراره هر سه تا مون فقط یه شورت پامون بود . من کنار بودم شراره وسط و جهان هم در کنارش . من فقط نگاهشون می کردم که چیکار می کنند . شراره کوسشو هم برق انداخته بود . در حالی که من چپل بازی در آورده با این که بهداشت رو رعایت می کردم ولی اکثرا کوسم موداشت و اونا رو نمی گرفتم . شوهرم و دوستم طوری عاشقانه و با هوس به هم نگاه می کردند که انگاری سالهاست که همدیگه رو می شناسند . -با اجازه شیوا جون -خواهش می کنم شراره اجازه ما دست شماست .. -عزیزم همسر گلم با اجازه- -جهان تعارف نکن .. هرکدوم دستشونو گذاشتند تو شورت اون یکی و باهاش ور می رفتند .. وقتی که جهان دستشو گذاشت لای شورت شراره ..-اووووووهههههه چقدر خیسه ؟/؟ چقدر نرم و روونه .. فوری لب باز کرده و گفتم جهان طوری پیش دوستم رفتار نکن که انگار کوس ندیده ای .. من تا حالا این جور خیسی غلیظ نداشتم ؟/؟ .. جهان نگاهی از خشم بهم انداخت و حس کردم که نباید در کار اونا دخالت کنم ولی نمی تونستم . شراره هم وقتی دستشو گذاشت لای شورت جهان و کیرشو لمس کرد گفت واییییییی خیلی داغ و تیز و کلفته .. شیوا جون منم وقتی این کیر رو لمس  می کنم حس می کنم تا حالا کیر نخوردم . خیلی باحاله .. به جهان جون حق بده که هیجان زده شه . من یه خورده خودمو کنار کشیدم تا راحت باشن . جهان شورت شراره رو از پاش در آورد . کوسش خیلی خوشگل بود . کوچولو وبراق و سفید . مثل کوس من پشم و پیله دار نبود . هرچی می خواستم سرمو اونور کنم نمی شد . جهان دهنشو انداخته بود رو کوس شراره . چه با لذت هم کوسشو میک می زد .-وااااااایییییی ووووووویییییی جهان سوختم سوختم چقدر خوب واردی که کجا رو میک بزنی و تو دهنت نگه داشته باشی و فشارش بگیری . جلال اصلا این جور کارا رو خوب انجام نمی داد . بدش میومد کوسمو لیس بزنه .. بخور بخور .. کوسسسسمو لیسسسسس بزن ..جوووووووون بگو خوشت میاد حال می کنی آهههههههه من که دارم از خوشی زیاد می میرم .. -جووووووووون شراره اگه بدونی چقدر کوسسسسست مزه میده .. سینه های درشت و نوک تیزت بهم مزه میده .. دستشو گذاشته بود رو سینه های شراره که از سینه های منم خوشگل تر بود . سرمو کردم طرف دیگه تا این صحنه ها رو نبینم ولی دلم طاقت نمی گرفت . بازم نگاه می کردم . حس کردم کیر شوهرم امروز تیز تر و کلفت تر به نظر میاد و بشاش تر . خیلی قبراق و سر حال نشون میده . شراره طاقباز دراز کشیده بود جهان روش سوار شد و طوری کیرشو فرو کرد تو کوسش و اونو تا ته گذاشت  بره که انگاری تو دلم کارد کشیده باشن .. یه لحظه حس کردم که هوسم داره زیاد میشه . شاید از حسادت بود . شایدم صحنه های سکسی تحریکم کرده بود ولی بیشتر به حسادت می خورد تا تحریک .. جهان با چه هیجانی در حال گاییدن دوستم بود . لبامو می جویدم .. اون سابقه نداشت با این حرارت منو بکنه شاید تقصیر خودم بود . بهشون نزدیک شدم . دلم می خواست یه جورایی خودمو نشون بدم و بگم که هنوزم فرمانده منم ولی زیاد تحویلم نمی گرفتند -جهان .. کوسسسسسم خیلی میخاره .. -کیر مخصوص خارش مخصوص  کوسهای حشری ؟/؟-نه جهان نگو نمی خوام بهم خیانت کنی . اگه بفهمم که رفتی دنبال کوسهای دیگه .. کوسمو دیگه بهت نمیدم .. داشتم شاخ در می اوردم . شوهره مال من بود اون وقت دوستم داشت حسادت می کرد . رفتم پشت جهان .. دستمو  از پهلو ها گذاشتم رو سینه های شوهرم و با نوکشون بازی کردم . از این کار خیلی خوشش میومد و هوسشو زیاد می کرد ولی گویا در اون لحظه نمی خواست مزاحمی داشته باشه -عزیزم برو کنار .. سیستم منو به هم می زنی . .. -من می خوام یه کاری کنم بیشتر خوشت بیاد .. بهم بر خورده بود . شراره گفت راست میگه جهان .. اون به خاطر من و تو و این که هوست زیاد شه و بهتر منو بکنی داره این کا را رو می کنه -به خاطر تو شراره باشه .. با بدن جهان ور می رفتم . راستش دلسردم کرده بود و از اونا فاصله گرفتم . یه خورده رو کوسم دست می کشیدم . هنوز کونمو جهان نگاییده بود و در دوران مجردی هم کون نداده بودم . ولی شراره قمبل کرد و به جهان گفت فرو کنه تو کونش که خیلی لذت می بره .. قیافه جهان نشون می داد که داره پرواز می کنه . شراره انگار کرم نرم کننده رو آماده داشت . خودش اونو به سوراخ کونش مالید و جهان هم رفت رو عملیات کون .. با این که شراره سابقه کون دادن داشت حداقل به شو هرش ولی از درد جیغی کشید که من هول خوردم ولی وقتی کیر جهان  سد کون شراره رو شکافت و رفت جلو اون یه خورده دردش گرفت ولی بعدش طوری حال می کرد که انگاری یه کیر سی سانتی رفته تو کوسش . دستم رفته بود رو کوسم و باهاش بازی می کردم . پس از دیدن این همه صحنه تازه یه خورده کوسم خیس کرده بود . دلم می خواست جهان یه کمی با من حال کنه ولی دوست نداشتم خیط شم . -جووووووون شراره چه کونی داری -اگه بخوای همیشه بهت میدم . جلال لیاقتشو نداره . خیلی سرد و بی حاله .. -آره اون و شیوا بیشتر به هم می خورن .. می دونستم که جهان غیرتیه و همین جوری یه مثالی زده وگرنه زنشو به دیگران حواله نمی کنه .. در همین لحظه در با لگد باز شد و جلال وارد شد . کارد آشپز خونه رو تو دستاش گرفته بود و به طرف ما حمله ور شد .. -همه تونو می کشم ... شما خائن های کثیفو نابود می کنم .. رفتم جلو جلال قرار گرفتم .. و مچ دستشو گرفتم .. -نه جلال اول منو بکش بعد اونا رو -تو چطور اجازه دادی که شوهرت و زن من با هم باشند .. دیدم جلال ول کن نیست .. شراره که حشرش بالا زده بود و حتی حاضر بود شوهرشو بکشه ولی شوهر من همچنان به گاییدنش ادامه بده اومد جلو و با لگد محم زد به کیر شوهرش و فرار .. کارد از دست جلال افتاد .. درد می کشید .. -شما رو تخت مشغول باشین بچه ها . من نمی ذارم بهتون آسیبی برسونه ..شراره : حتما .  این کیرش دیگه داغون شده . تا حالا کاره ای نبوده از این به بعد که دیگه بد ترم میشه . جلال رو زمین ولو شده بود و اون دو تا مشغول بودند . شراره :  من دیگه خسته شدم جلال منم هوس دارم کیر می خوام . شاید این جوری سر عقل بیای .. جلال بد جوری خایه اشو از پشت شلوار داشت . به عنوان دلسوزی شلوارشو پایین کشیدم .. سختش بود . شورتشوهم همین طور .. کیرش اومد بیرون .. کیر چاق و چله ای بود ولی کوتاه .. هنوز شق نکرده بود . حس کردم آمپر هوسم رفته بالا . شاید به این خاطر که یک کیر تازه می دیدم . دستمو گذاشتم رو کیر جلال تا با مالوندن اون دردشو تسکین بدم .. -بی وفا .. خائن .. می کشمت .. من همچنان در حال ور رفتن با کیرش بودم .. یواش یواش کیرش شق شد -آقا جلال چه طوره بهتر شدین .. من خیلی حشری شده بودم . البته دلم می خواست یه کیر غیر کیر شوهرم بره تو کوسم . هم این که بهش نشون بدم منم می تونم و شایدم یه جورایی تحریکش کنم و هم این که واقعا خودم می خواستم . یه لحظه جهان متوجه من شد -شیوا چیکار می کنی -همون کاری رو که تو داری می کنی -ولی من با رضایت تو انجامش دادم . شراره دستشو گذاشت رو صورت جهان و سرشو به سمت خودش بر گردوند -بذار خوش  باشن جهان . زندگی باید تنوع داشته باشه . مگه من و تو با هم نیستیم .. جهان تنش می لرزید . به هم ریخته بود . ولی کاری از دستش بر نمیومد . تازه اول اون بود که زن یکی دیگه رو گاییده بود . رفتم رو سر کیر جلال نشستم . بقیه لباساشو هم از تنش در آوردم بلبل زبون شده بودم . حس کردم که دارم هات میشم .. -وااااایییییی جلال جون .. جلال جون کیرت حرف نداره واسه همین بوده که شراره جون نتونسته دوری اونو تحمل کنه .. مثل خر کیف می کرد .. کم کم خیسی کوسمم زیاد تر می شد . رو سر کیر جلال خودمو به شدت حرکت می دادم . چقدر عشقبازی کردن حال میده . اونم با کسی که طبع سردی داشته و به خاطر من گرم افتاده .. -جلال جون ببینم من این کارو کردم تا کیرت گرم بیفته و دردش خوب شه . فکر نکنی منظور بدی داشتم . اگه دوست داری یا حس می کنی دردت خوب شده بگو کیرمو بکشم بیرون -نهههههه نهههههههه شیوا جون هنوز درد دارم . هنوز این دارو و درمان رو می خوام . خودشو از پایین به طرف بالا حرکت می داد و کیرشو به سقف کوس من می چسبوند . از اون طرف جهان داشت با حرص شراره رو می گایید ولی شراره از این که شوهرش با منه عین خیالش نبود . تازه ازم تشکر هم می کرد -شیوا جون  می بینم اون کاری رو که کوس داغ من نتونسته انجامش بده کوس سرد تو داره انجام می ده و جلال رو سر حالش می کنه -ووووویییییی شراره شوهرت معرکه هست . کی میگه کوس من سرده منم داغ داغ داغ شدم . حس می کنم  جلال و من داریم یه در مان دو طرفه رو انجام میدیم . . چهار تایی مون در حال ناله کردن بودیم . جلال منو یه دور بر گردوند و دمرو انداخت رو زمین و از پشت شروع کرد به گاییدن کوسم .. -اووووووفففففف کوسسسسسسم جلال جلال .. ول نکن .. بچسب بهش نگهش داشته باش .. دستتو محکم بچسبون رو کونم .. چند دقیقه بعد ما هم رفتیم رو تخت . شراره و من دو تایی کیر طرفمونو ساک زدیم . جهان کیرشو دوباره فرستاد تو کوس شراره و کوس مودار منو جلال جان به دهن گرفت .. چقدر هم با حال کوسمو می لیسید . موهای بلند کوسو می ذاشت تو دهنش اونا رو مثل یه آدامسی که کش میاد به طرف جلو می کشید و بعد موها رو کنار میداد و زبونشو می ذاشت رو مغز کوسم .. -نهههههه جلال  جلال همین خوبه .. فقط کیر تو .. اون طرف دیدم که شراره دستشو محکم فشرده به میله های تخت .. -جهان ولم نکن . ولم نکن . با کف دستش مرتب به روی کوسش می کوبید -شراره کیرم دیگه نمی تونه صبر  کنه .. -حرف نباشه داره میاد .. وووووییییی جووووووون .. سرشو این طرف و اون طرف می گردوندونا آرامی می کرد . یه دستشو گذاشت دور گردن شوهرم و اونو به طرف خودش  کشوند و گفت داره میاد داره می ریزه آبم داره میاد فکر کنم اون دو تا با هم آبشون ریخته شده باشه . چون دستای شراره به دو طرف باز شده و در لذت بعد از ارگاسم خمار شده بود و مقداری از منی جهان که رفته بود تو کوس شراره برگشت کرد به طرف بیرون کوس . حس کردم شراره به جهان گفته که بیاد کمک جلال .. نمی دونستم جهان چه کمکی می تونه بکنه ولی اون اومد پشتم قرار گرفت . با همون کرم کونمو چرب کرد .. می دونستم درد داره .. تازه کیرش هم کمی شل شده بود . با این حال به خودم فشار آوردم و گذاشتم که کیرشو بذاره تو کونم . از اون طرف هم جلال داشت کوسمو می کرد .. دلم می خواست داد بزنم جهان شوهر گلم کمکم کن بذار ارضا شم . جهان هوسم بر گشته .. شاید از این به بعد با هیجانی که در من  به وجود اومده بهتر بتونم بهت برسم . جهان باید بیشتر منو تحریک می کرد تا زود تر ار ضا شم .دو تا کیر توی کوسم و کونم خیلی به من حال می داد . این بار جهان  دو تا سینه های منو می مالوند . من در یه حالت تقریبا سگی قرار داشتم که شوهر من داشت کونمو می کرد و شوهر دوستم کوسمو . -ببینم جهان حالا من بهت بگم برو مزاحم نشو خوبه که تو منو اون جوری خیط کردی ؟/؟ -معذرت می خوام . اگه دوست داری برم بگو -نه باش من به تو و کیرتو و مرد خودم نیاز دارم.-واااااییییی جهان کونم کونم داره پاره میشه .. اولین باره دارم داغون میشم . وای کونم .. جر خوردم .. چند دقیقه ای گذشت تا یه خورده عادت کردم . با اضافه شدن جهان حس کردم که کوس من داره بیشتر لذت می بره از این که توسط جلال داره گاییده میشه . یه لحظه حس کردم که آب منم داره می ریزه .. یه آهی کشیدم و بدنم دچار یه لرزش خاصی شد ولی نخواستم جیغ بکشم یا ابراز کنم چون می دونستم در حق جهان ظلم کردم و نباید حس حسادت یا غیرت اونو این جوری بیشتر تحریک کنم و در واقع من و جلال مقصران اصلی این واقعه بودیم جلال ریخت تو کوس من و جمال هم کون منو پر آب کرده بود .. خیلی حال داد . پر آب شدم .. چه مزه ای داد . . شراره به حرف اومد و گفت جالبه دو تا آدم سر د همدیگه رو در مان کردند . جلال : شاید این یه حکمتی بوده که ما بتونیم به سکس خودمون تنوع بدیم و از سیستم ضربدری و دوبه یک استفاده کنیم .. شراره : اوهوی منو از یاد بردین .. این بار جلال و جهان دو نفری رفتند رو شراره . جلال کون زنشو هدف گرفت و جهان هم دوباره کوس شراره رو می کرد . ولی از اونجایی که اون بار تو کوس شراره خالی کرده بود این بار دوست داشت تو کونش آب بریزه که جلال هم رضایت داد -جووووووون فدای شما مردای هات هات بشم . هر دو تاتونو دوست دارم و عاشقتونم .. وای چه بلد بود این شراره جون . گاییدن کون شراره خیلی به جهان کیف می داد . مخصوصا بر جستگی کونش طوری بود که می دونستم خیلی شوهرمو وسوسه می کنه .. جهان آبشو زودتر توی کوس شراره خالی کرد و از اون طرف هم جلال هم که با کوس زنش آشتی کرد در یه فاصله کوتاه واسه دومین بار ارضا شد .. هر چهار تایی مون خوشحال و راضی بودیم ..من و شراره رفتیم طرف هم تا از هم تشکر کنیم . طوری ذوق زده بودیم که لبامون رفت رو لبای هم  . یه جورایی حس کردیم که دوست داریم با هم ور بریم .. مردا که دیدند جریان داره به اوجش می رسه از اتاق خارج شدند . واسه این که با کوس دیگری ور بریم با هم رقابت داشتیم . -شراره عجب روز پر برکتی بود . -آره عزیز خیلی .. من و شراره هم با هم لز کردیم و وقتی کارمون تموم شد و قول و قرار هامونو برای سکس ضربدری تو خونه مون گذاشتیم و من و جهان به طرف خونه راه افتادیم دوتایی مون واسه این که بریم تو رختخواب و با هم سکس کنیم عجله داشتیم .. من عطشم بیشتر نشون می داد .. -جهان تند تر گازو زیادش کن که الان شراره و جلال با هم مشغولند و ما عقب افتادیم .. اگه با ماشینت پرواز نکنی میگم گوشه خیابون نگه داشته باشی و یه جور دیگه ای پرواز کنیم ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

عالی بود دادشم مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین عزیزم ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جون مرسی.پارسا

ایرانی گفت...

متشکرم پارسا جان .. این داستانو همون دیروز غروب و بعد از ظهر هول هولکی نوشتم و شب هم منتشرش کردم . امیدوارم با فرصت و تمرکز بیشتر در آینده بتونم بهتر بنویسم . سربلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر