ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 6

فتانه از اون زنای واقعا شیطون بود . اون با شوهرش متارکه کرده و به اصطلاح رفته بود تو جرگه زنای مطلقه . البته از این که رابطه ای با مهر داد نداره خاطرم جمع بود چون نه مهرداد حالشو داشت که جز با من با کس دیگه ای سکس کنه و نه فتانه اهل این کارا بود . اون عاشق همجنس بازی زنان و لز بینی و این جور کارا بود . حتی جونشو سر این راهها میذاشت . نقطه ضعف عجیبی هم در این مورد داشت . من اگه بگم اون حتی حاضر بود آدم بکشه تا یه یه ساعتی رو با یه کسی لز داشته باشه سخنی به اغراق نگفتم . تن و بدنشم حرف نداشت ولی من یه چیز دیگه ای بودم . علت جدایی اون از شوهرشم همین بود . حالا به شوهرش نمی رسید و می رفت دنبال زن بازی یا علت دیگه ای داشت خدا می دونه . با توافق هم از هم جدا شدند و تا اونجایی که می دونم فتانه هر چند وقت در میون یکی رو شکار می کرد و باهاش حال می کرد . شاید مهرداد هم از این کاراش با خبر بود ولی تا موقعی که مزاحم اون و کاراش نبود کاری به کار فتانه نداشت و گیرش نمی داد . آخه این زنه خیلی به دردش می خورد . تو مراسم مهم و عروسیها و جشنها و برگشت زائرین این زنه با این که هشتاد کیلو هم نمی شد ولی با یه دست دور بین غول پیکر و می گرفت تو دستاش و با خونسردی و تسلط فیلمبرداری می کرد کارش هم حرف نداشت .. با ترس و لرز که چه عرض کنم با یه خورده دودلی رفتم پیشش . مهرداد نبود و رفته بود بیرون -به چه عجب طناز خانوم . یه یادی از ما کردی . اصلا از خودت می پرسی که ما مرده ایم زنده ایم .. زن که سایه شوهراز سرش رفته باشه انگاری که بی صاحب شده . رفتم صورتشو ببوسم که مثلا یه دلجویی ازش کرده باشم دیدم اومد جلوتر و اون بود که یه بوسه از لبام گرفت . هنوز هیچی نشده یه چشمه اومده بود . خدا به داد برسه اگه می خواستم بهش بگم که چه قصدی دارم . توفروشگاه اون وقت روز تا چشم کار می کرد فقط دختر بود و دختر . می دونستم مهرداد تا دو ساعت دیگه نمیاد . واسه همین بود که اون وقت روز یعنی اول وقتی اومدم پیش فتانه . -فتان جون یه کار خصوصی باهات داشتم . -یه لبخندی زد و به عنوان شوخی گفت تو که می دونی من از کار خصوصی چقدر خوشم میاد مخصوصا وقتی که این کار با هم جنسای خودم باشه -شوخی بسه تو که می دونی که من اهلش نیستم . -من که چیزی نگفتم طناز جون چرا این قدر زود خودتو باختی . از قدیم گفتن اونایی که زود خودشونو می بازن دیگه واقعا باختن . صورت در هم منو که دید این بار اول گونه هامو بوسید و بعد لبامو و گفت ناراحت نشو باهات شوخی کردم چون خیلی دوستت دارم و همیشه هم به مهرداد میگم که طناز از سرت زیادیه و باید حفظش کنی . -ممنونم فتان جون . تو که خودت می دونی من همه کاری واسه مهرداد انجام میدم بهش علاقه دارم . دوست دارم زندگی ما هیجان داشته باشه و خودتم که خوب می دونی سکس نقش مهمی در زندگی بازی می کنه . حالا علاقه تو به سکس از یه زاویه دیگه ایه -خوشحالم که اینو می دونی . -مگه برات فرقی هم می کنه ؟/؟ . خندید و چیزی نگفت . اینو آینده نشون میده ولی یه جورایی حدس می زنم که باید فرق بکنه . داشتی می گفتی طناز ناز من !ادامه بده . -آره من می خواستم بگم چند تا عکس سکسی وسوسه انگیز که انداممو خواستنی و تو دل برو کنه از زوایای مختلف بگیری حتی اگه صد تا دویست تا هم که نیاز باشه بگیری تا من به عناوین مختلف و در جاها یا سکسهایی که با مهرداد دارم به وقتش نشونش بدم تا خستگی روزانه از تنش در بره و با حال و هوای دیگه ای بیاد سراغم . -راستش طناز جون این بد فکری نیست ولی این جوری که تو میگی من هر چی به تو نگاه می کنم  می بینم چیزی کم نداری . این افتخار رو به من ندادی که تا حالا پیش من لخت شی ولی فکر می کنم هر وقت که پیش اون لخت شی دیگه نیازی به عکس و این بر نامه ها نباشه ولی من یه فکرای دیگه ای می کنم . داری شیطون میشی ها . -نه از اون فکرا که می کنی نیست -طناز من لوت نمیدم . خیلی دوستت دارم . عاشقتم . اصلا کاری به این ندارم که تو چیکار می کنی . انسان آزاد آفریده شده که از تن و بدن خودش هر استفاده ای که میخواد بکنه و تابع این قوانین و تابوهای دست و پا گیر اجتماعی هم نیستم و ازدواج هم به عنوان یک قرار داد مسخره ایه که به نظرم هر وقت یکی از طرفین خواست راحت می تونه باطلش کنه . بگذریم من هزار تا عکس هم که بخوای ازت می گیرم و میدونم عکسهای خیلی جالبی هم در میاد . یه روز هم به یه بهونه ای از مهرداد مرخصی می گیرم و تو هم باید چند ساعتی رو بیای پیش من . -از لخت شدن که خجالت نمی کشی -واسه عکس باشه نه . -واما .. واما .. من که خودم می دونم تو داری طبق مد روز عمل می کنی و این عکسا رو می خوای یه جورایی به دوست پسرت برسونی که باهاش حال کنه ولی خیلی مراقب باش -فتانه چند بار بهت بگم من میخوام با شوهرم حال کنم .  به هیچ وجه نمی خواستم سر خودمو فاش کنم .  حالا اما و اگر خودتو بگو چی می خواستی بگی . -می خواستم بگم وقتی کارم تموم شد اگه راضی بودی شیرینی و دستمزد منو یه جورایی بدی .  دیگه نیازی نبود که بیش از این چیزی بگه . دوزاریم افتاد . از من می خواست که باهاش لز داشته باشم . خیلی سختم بود که تن و بدن خودمو در اختیارش قراربدم . تا حالا از این کارا نکرده بودم . -باشه قبوله . فقط مهرداد نفهمه . می دونستم که اگه جونش بره رو حرفش وای می ایسته و برای رضایت من هر کاری انجام میده . -جووووون طناز جون امشب از خوشحالی تا صبح خوابم نمی بره . تو خوشگل ترین و خوش بدن ترین دختری هستی که من تا حالا باهاش بودم . -فتانه این قدر دستپاچه نباش . هنوز که نبودی .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر