ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 22

روز بعدش اصلا معلوم نبود با چه حال و روزی بساط پهن کرده و سرگرم فروختن اجناس بودم .. همش دوست داشتم زودتر بیام خونه و یه جوری با خودم ور برم . برم خونه و اون عکسا رو دوباره ببینم و حال کنم . بی اختیار گاهی دستمو میذاشتم رو کوسم و می خواستم یه خورده روش فشار بیارم . یه جوری خودمو تسکین بدم . غروب خیلی زودتر از روزای قبل به خونه بر گشتم . حال و حوصله ور رفتن و بازی کردن با نیلوفر رو هم نداشتم . تازه داشتم حس می کردم که منم به عنوان یه زن یه خواسته هایی دارم . یه خواسته های جنسی که باید یه جوری تامین شم . شاید یه زندگی بی دردسر داشتن در این مدت اینارو به فکرم انداخته بود و این عکسای سکسی هم محرکش شده بود . یه دستم رو سر نیلوفر کوچولوم بود و با موهاش بازی می کردم و یه دستمو گذاشته بودم لای شورتمو با کوسم بازی می کردم . خیلی خیس بود و با یه هیجان و هوس خاصی منتظر بودم که اون بخوابه و من راحت تر بتونم  خود ار ضایی کنم . وقتی که خوابید منم از نو ورق زدن مجله سکسی رو شروع کردم . همه عکساشو دوست داشتم . ولی اون قسمتی رو که زنه پاشو به دو طرف باز کرده بود و مرده داشت با زبون پهنش کوسو لیس می زد خیلی حشری ترم می کرد . دلم می خواست کوس من جای کوس اون خانومه بود .. خودمو لخت لخت کرده بودم وبا یه دست کوس و با یه دست دو تا سینه هامو می گردوندم . چه حالی می کردم هر چند در یک دور دایره ای سرگردان بودم ولی بازم یه حالی بود . صدای زنگ درو شنیدم .... برای چند مین بار بود ولی این یکی رو خیلی نزدیک تر احساس می کردم . از اونجایی که در عالم خودم بودم و کسی هم در خونه مونو نمی زد واسه همین فکر نمی کردم که با من کار داشته باشن . حالم گرفته شد دوست داشتم در این حالت خماری خودم بمونم . مانتوموتنم کردم و رفتم دم در . پسر همسایه بود . لعنتی این این وقت روز اینجا چیکارم داشت که بی موقع مزاحمم شده بود .-ببخشید نیلوفر جون بیداره ؟/؟ دلم واسش تنگ شده بود .می خواستم باهاش بازی کنم . تو دلم گفتم الدنگ بی خاصیت برو با هم سن و سالات بازی کن به دختر سه ساله من چیکار داری . نکنه اومده باشی واسه مادر نیلوفر .. نمی دونم چی شد که در همین لحظه نیلوفر با چشایی گریون از جاش بلند شد و به دیدن وحید گل از گلش شکفت و خودشو انداخت تو بغلش و اونم به دستش چند تا شکلات داد و از این هلی هوله ها و پسره عین گاو سرشو گذاشت اومد داخل . یه جورایی بهم نگاه می کرد که حس می کردم اگه نیلوفر اون لحظه اون جا نبود و یا خواب بود کیرشو می کشید بیرون و التماس دعا داشت . راستش یه خورده می ترسیدم و کمی هم هیجان زده بودم . یعنی واقعا همچین قصدی داره ؟/؟ نمی دونم چرا یه حرکتای مشکوکی هم انجام می داد . درست همونجایی را که مجله سکسی رو پیدا کرده بودم و دور و برشو چند بار با نگاش طوری ورانداز می کرد که انگاری داره دنبال سوزن ته گرد می گرده . ممکنه اون مجله رو اینجا گذاشته باشه که بخواد منو تحریکم کنه ؟/؟ من که بهش مجله پس بده نیستم . به خصوص الان که با این سختگیریها و این که این چیزا دیگه وارد نمیشه و جریمه سنگینی داره قیمتش رفته بالا . -خوشگله بابا ت کجاست ؟/؟اینو به نیلوفر گفته بود .  خیلی سخته یه بچه بدون پدرش بزرگ شه . اون اوایل که اومدین ظاهرا بابا تون بود یا پدرشوهرتون یه مدتی باهاتون زندگی می کرد .. می خواستم بگم این فضولیها به شما نیومده ولی دیدم ارزش رحیم خیلی بیشتر از ایناست واسه همین خجالت نکشیدم و گفتم اون همسرم بود .. -پس حالا کجاست ؟/؟ -ببخشید شما عادت دارید که تو زندگی همه سرک بکشید ؟/؟ -ببخشید عذر میخوام من به خاطر این بچه پرسیدم .. خودم ناراحت شدم -راستش من همسر دومش بودم و اون با همسر اولش رفت امریکا .. دیگه اینو نگفتم که صیغه اش بودم و بیشتر از دوساله که مدت همون صیغه هم تموم شده . اگه ازم می پرسید که از شوهرت جدا شدی یا نه دیگه جواب این یکی رو نمی دادم . چون زیادی روشو زیاد کرده بود . زودترهم گورشو گم نمی کرد که من برم سر وقت این مجله سکسی . نیلوفر تو بغلش خوابید و اونو گذاشت رو تخت .. به جای این که باهام خداحافظی کنه بر و بر نگام می کرد . قصد رفتن نداشت . چند قدم از اون پیشی گرفته رفتم دم در وایسادم . -ببخشید یه زن جوون تک و تنها با یه بچه .. رفته رفته گستاخ تر شد و صورتشو به صورتم طوری نزدیک کرد که اگه واقعا هم تمایل به عشقبازی با اونو داشتم از این پرروبازیش لجم گرفت ووقتی که بهم گفت یعنی تا حالا به فکرت نرسیده که یه جوری خودتو راضی کنی .. اگه بخوای من در خدمتم .. درجا گذاشتم زیر گوشش و تا بهش بگم برو گمشو .. دیدم اونم یکی گذاشت زیر گوشم و سخت در آغوشم گرفت و به زور لباشو رولبای من قرار داد و هرچند من لبامو چفت کرده بودم ولی اون همچنان داشت منو می بوسید .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر